رضا مقدم از مسئولین جریان "اتحاد سوسیالیستی کارگری" در یک گفتار تلویزیونی مطرح کرده هر حزب و جریان چپ و کمونیستی شعار "نان، کار، آزادی" را به سرلوحه شعارهای خود تبدیل نکند یا نقدی به آن داشته باشد، "پایه اجتماعی خود را انکار کرده و به آن پشت کرده" که معنی عملی اش اینست که پرونده آن جریان بسته میشود. این ادعای من نیست، بلکه صحبت خود ایشان است که در گفتار تلویزیونی به تاریخ ١٤ شهریور برابر با پنجم سپتامبر ٢٠٢١ به قول خودش اکثریت احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست را مورد نقد و از نظر من بی بالانس و با لحنی خصمانه مورد حمله قرار داده است.
نگرش تحلیل گر اول "اتحاد سوسیالیستی کارگری" در برخورد به رد یا قبول یک شعار تاکتیکی به سادگی دوگانه سیاه یا سفید و حق و باطل است. در این میان مشخصا از حزب ما، حزب کمونیست کارگری – حکمتیست اسم برده و ناراحتی خود را از اینکه حزب ما شعار "آزادی، برابری، رفاه همگانی" را مطرح کرده، بروز داده است. بحث رضا مقدم پر از تناقض، بخشا تحریفات و عمدتا احکام دلبخواهی و اساسا فضا سازی علیه احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست است. شاید گفته شود، چنین بحثی آیا لازم به پاسخگویی است؟ از نظر من به دلیل مطرح شدن بحث حول شعار تاکتیکی "نان، کار، آزادی" و ضرورت وارسی این شعار و نحوه برخورد درست به آن لازمست به این بحث پرداخته شود.
شعار قدیمی در حاشیه، چرا اهمیت پیدا کرد؟
شعار "نان، کار، آزادی" که بعد از انقلاب ٥٧ مطرح شد، چند دهه در حاشیه بود، اما در جریان اعتصاب کارگران هفت تپه در اواخر پاییز سال ٩٧ مطرح شد، دوباره احیا و اهمیت پیدا کرد. این شعاری است که مهر چپ را بر خود دارد. این شعار اما کمبودها و نارساییهای جدی دارد و نمیتواند رادیکالیسم کارگری درون جنبش کارگری را به درستی و همه جانبه نمایندگی کند. به این دلیل از نظر ما جای نقد است. اما قبل از اینکه به نقد و بیان نارساییهای این شعار بپردازم، لازمست به چند مسئله محوری دیگر و متد مارکسیستی برخورد به شعارهای تاکتیکی و این شعار مشخص اشاره کرد.
١- جایگاه شعار تاکتیکی در مبارزات کارگری وتوده ای
شعار تاکتیکی، حتی شعار تاکتیکی محوری نمیتواند به تنهایی خصلت نمای پایه اجتماعی یک جنبش و یا حزب و سازمان سیاسی باشد. حتما مهر و آثار آن را برخود دارد، اما شعار تاکتیکی برگرفته از شرایط سیاسی، تناسب قوا، موقعیت عملی آن جنبش و حزب و سازمان در دوره اتخاذ شعار تاکتیکی است. شعار تاکتیکی قابل تغییر، دوره ای قابل طرح، دوره ای قابل مسکوت گذاشتن و حتی قابل حذف است.
به کرات این درس را تجربه کردیم، که از درون جنبش کارگری و جریانی با پایه اجتماعی تماما کارگری میتواند شعار تاکتیکی و یا خط مشی تاکتیکی راست سربرآورد. نمونه های فراوان آن در جنبش کارگری جهانی و ایران و منطقه هم وجود داشته است. نمونه آشنایش جنبش همبستگی لهستان به رهبری عنصری به نام لخ والسا رهبر کارگری یک بخش صنعتی مهم درشهر گدانسک در دهه هشتاد قرن قبلی بود، که با اتخاذ خط مشی دست راستی به کلیسا و بازار آزاد و تاچریسم پیوست. یا کل تجربه تردیونیونیسم در جنبش کارگری آمریکا و اروپای غربی را با طرح خط مشی و شعارهای راست دیدیم. در جنبش کارگری ایران و منطقه هم به وفور وجود داشته اند. هیچ وقت هم نتوانستیم ادعا کنیم که پایه اجتماعی و کارگری خود را انکار کرده اند.
حتی شعار تاکتیکی به تنهایی خصلت نمای هویت سیاسی و پایه ای یک جنبش نیست. همانطور که از دل جنبش کارگری و کمونیستی رادیکال میتوان شعارهای تاکتیکی بنا به وضعیت را تعیین کرد که نشانه قوی از پایه طبقاتی و هویت سیاسی آن جنبش نباشد. شعار "نان، صلح، زمین" توسط لنین و بلشویکها در آستانه انقلاب کارگری اکتبر یک مورد مشهور است. این شعار درخود هیچ نشانه سوسیالیستی قوی و یا اتکا یکجانبه به پایه کارگری را ندارد، اما بلشویکها با اتکا به این شعار جامعه درگیر قحطی و گرسنگی و جنگ ویرانگر و بخش وسیع دهقان بی بضاعت و بی زمین را علیه تزار و بعدأ دولت موقت بورژوایی کرنسکی متحد و بسیج کردند، ستمگران را به زیر کشیدند، گرسنگی و جنگ را تخفیف و بعدأ پایان دادند و دولت کارگری و سوسیالیستی را بنا نهادند. در مقطع جنگ ایران و عراق، خود ما در حزب کمونیست ایران، "قطع جنگ بیدرنگ" را اعلام کردیم. هیچ صفت مشخصه پایه اجتماعی طبقاتی را به دست نمیداد. حتی شعارهای تاکتیکی محوری مثل سرنگونی رژیمهای استبدادی مثل رژیم سلطنتی و یا جمهوری اسلامی و رژیم بعث و غیره الزاما نشانگر پایه طبقاتی جریان مطرح کننده آن نیست و با سقوط این رژیمها قابل تغییرند. نمونه اش در عراق رژیم بعث سقوط کرد و حزب کمونیست کارگری عراق در کنگره اش شعار سرنگونی بعث را حذف کرد. نمونه شاخص تر آن جریان ما شعار و خط مشی "استقلال کردستان عراق" را در سال ١٩٩٥ مطرح کرد، که در خود هیچ خصلت طبقاتی کارگری و یا سوسیالیستی در آن نیست، اما یک نیروی کمونیست به عنوان شعار تاکتیکی کارساز برای حل یک معضل واقعی آن را به دست میگیرد. همان کاری که حزب بلشویک با اتکا به شعار تاکتیکی "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش" با وقوع انقلاب کارگری اکتبر پاسخ مشخص و سیاسی به مسائل ملی مطرح در قلمرو روسیه داد. میخواهم این نتیجه را بگیرم، برخلاف نظر رضا مقدم، براساس شعار تاکتیکی حکم صادر کردن مبنی بر اینکه پایه اجتماعی انکار شده و یا هویت سیاسی مخدوش شده زیادی غیر سوسیالیستی و سطحی است. شعار نان، کار، آزادی یک شعار تاکتیکی است. اما دفاع از آن و یا رد و نقد آن هیچ ربط مستقیمی به پایه اجتماعی ندارد و خصلت نمای تعلق طبقاتی کارگری نیست. مگر اینکه شعار تاکتیکی را بر اساس مصلحت گرایی روز و نان به نرخ روز خوردن و یا محدودنگری و سطحی نگری تا سطح شعار هویتی ایده آلیزه کرد. کار نادرست و ناسالمی که رضا مقدم در این مورد انجام داده است.
٢- سابقه شعار نان، کار، آزادی!
اولین بار بعد از انقلاب ٥٧ و از سال ٥٨ عمدتا توسط سازمان چریکهای فدایی خلق ایران این شعار مطرح شد. آن سازمان به عنوان سازمان چپ پوپولیست و سنتی آن دوره، هیچ ربط مستقیمی به پایه اجتماعی کارگری و جنبش کارگری نداشت. تازه خیلی زود اکثریت آن سازمان به این شعار و کلا چپ گرایی آن سازمان پشت کرد و راه همکاری با جمهوری اسلامی را در پیش گرفت. جناح اقلیت تاکنون هم بر این شعار پای فشردند، اما آن دوره و تا سه ساله اخیر این شعار بازتاب جدی در جنبش کارگری پیدا نکرد. آن دوره در سطح نیروهای چپ هم فراگیر نشد. حزب توده شعارهای خود را داشت و طبعا در سطح فرمال هم به آنها پای بند نبود و در خدمت رژیم جمهوری اسلامی بود. ترند خط ٣ و در رأس آنها سازمان پیکار "نان، مسکن، آزادی" را طرح میکرد. مهمتر با عروج مارکسیسم انقلابی در قامت اتحاد مبارزان کمونیست و کومه له و تشکیل حزب کمونیست ایران که اتفاقا بسیاری از ماها و رضا مقدم خود از فعالین آن جریان بود، هیچ وقت سمپاتی به شعار "نان، کار، آزادی" نشان داده نشد. مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری روبه رشد و مربوط تر از هر بخش چپ و کمونیست به جنبش کارگری شعارهای بسیار واقعی، زمینی و گره گشای دیگری را طرح کردند. در نتیجه شعار "نان، کار، آزادی" به شعار جا افتاده و فراگیر در جنبش کارگری و حتی چپ تبدیل نشد و به معیار تعیین پایه اجتماعی کارگری و یا محک تعیین هویت سوسیالیستی و رادیکال تبدیل نشد. هیچ جریانی و از جمله جریان مارکسیستی عروج کرده بعد از انقلاب ٥٧ که من و رضا مقدم جزو فعالین آن بودیم، مهر انکار پایه اجتماعی و هویت سوسیالیستی نخوردیم. برعکس حکم غیر اصولی که امروز رضا مقدم حواله نیروهای چپ و از جمله حزب حکمتیست میکند.
شعار "نان، کار، آزادی" به نسبت مقطع انقلاب ٥٧ رادیکالتر نشده است، اینکه شعاری که در سالهای طولانی بعد از انقلاب ٥٧ قابل اعتنا نبود، در این دوره برجسته شده و اهمیت پیدا کرده است، به این دلیل است که در جریان اعتصاب و اعتراض کارگران هفت تپه در اواخر پاییز ٩٧ مطرح شد. در نتیجه صرفنظر از مضمون شعار، اینکه چه نیرویی پشت چه شعاری است، تعیین کننده است. اعتصاب و مبارزات کارگران هفت تپه مهم بود، شعاری هم که مطرح کنند مهم خواهد شد. اما براستی سئوال اینست، خود شعار "نان، کار، آزادی" به محور تحرک و تعیین کننده در اعتصابات و اعتراضات سه ساله اخیر هفت تپه تبدیل شد. به نظرم اینطور نبود. کارگران هفت تپه شعارها و مسائل محوری و تعیین کننده خود را داشتند. اما درعین حال که این شعار در آنجا احیا و مطرح شد، برای ما طرح این شعار معیار دوری و نزدیکی با مبارزات کارگران هفت تپه نبود. به شاهدی خود کارگران هفت تپه کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست بی اما و اگر در کنار مبارزات کارگران هفت تپه بودیم. وجود شعار تاکتیکی متفاوت در جنبش کارگری و در جنبش توده ای، نباید و نمیتواند مانع همگامی و همکاری بین گرایشات مبارز درون جنبش کارگری و جنبشهای رادیکال باشد. به همین دلیل در مقطع طرح این شعار در هفت تپه برای ما و بسیاری از نیروهای چپ و کمونیست همگام مبارزات کارگران هفت تپه ، نقد این شعار اولویت نداشت. به نظرم خود فعالین کارگری هفت تپه که زمانی این شعار را طرح کردند، برخلاف رضا مقدم به شکل معیار حق و باطل و دگم به آن نگاه نمیکنند، به احتمال قوی گوش شنوا برای شنیدن طرح کمبودها و نارساییهای این شعار و نقد بر آن دارند. اکنون که به نادرست و ناسالم توسط رضا مقدم و جریان او این شعار تا سرحد تعیین مرز بین "حق و باطل" ایده آلیزه میشود، جا دارد، نقد اصولی بر آن را طرح کرد، کمبودها و نارساییهای آن را گفت. من فکر میکنم کارگران هفت تپه و هر بخش دیگر جنبش کارگری ایران، این نگاه سیاه یا سفید رضا مقدم را ندارند و در نتیجه میتوان در فضای سالم این مسئله را نقد و بررسی و مباحثه سالم و نتیجه بخش داشت. بحث کنونی من در این راستا است.
٣- نان، کار، آزادی: نارساییها و کمبودهای آن:
نقدمان را از "نان" شروع کنیم. سابقه طرح نان در قالب شعار، قدیمی تر و از جمله در آستانه انقلاب اکتبر در مقابل گرسنگی فزاینده و قحطی جاری در آن زمان طرح شد. حرف دل کارگران و محرومان آن دوره بود. در شرایط تاریخی آن دوره و در تناسب قوایی که جاری بود، قطعا بخش کلیدی و موثر شعار تاکتیکی "نان، صلح، زمین" بود. اکنون بیش از صد سال از آن دوره و چهل سال از دوره انقلابی سال ٥٧ و رشد جنبش کارگری ایران گذشته است. جنبش کارگری جهانی و مشخصا جنبش کارگری ایران در سطح شعار تاکتیکی خود را به طرح نان محدود نکرده و جلوتر آمده و حتی در عرصه مقابله با گرسنگی و فقر، شعار رساتر از جمله "معیشت و تامین معیشت" را به میان آورده است. اکنون خوشبختانه قحطی به معنای واقعی کلمه مطرح نیست و به علاوه با وجود رفع گرسنگی و به این معنا تامین نان، اما هنوز "معیشت" روز خانواده کارگری و مردم محروم که ابعاد بیشتر از رفع گرسنگی را دارد، میتواند تامین نباشد. به همین دلیل در همه مبارزات کارگری و توده ای سالهای اخیر خواست "معیشت، بخش مهمی از شعارهای تاکتیکی در مبارزات جاری بوده، از جمله "معیشت، منزلت، حق مسلم ما است" یا "معیشت، سلامت، خواست بیدرنگ ما" و شعارهای مشابه دیگر. در نتیجه مناسبتر است منطبق با بالا رفتن توقعات و خواسته ها شعار رساتر از "نان" طرح شود. اما ضعف اصلی این شعار طرح کار است. به نظرم محوری کردن "کار" در شعار مبارزاتی تحرک انقلابی در مقابله با سرمایه داران و نهایتا برای ساقط کردن دولت بورژوایی متکی به کارمزدی و استثمار، به درجه زیادی غیرقابل دفاع است. طبعا در مبارزه علیه بیکاری، چه در فرمت تشکل علیه بیکاری و یا کمپین مشخص علیه بیکاری، قطعا شعار "کار یا بیمه بیکاری" نقش کلیدی دارد. اما در بطن جنبش کارگری پرتپش و در شرایطی که در همین دوران توقعات و شعارهای موثرتری را برای بهبود شرایط کار و زندگی مطرح کرده و در فضای پرتحول سیاسی و مبارزاتی که شعار تاکتیکی و محوری جنبش کارگری لازمست نقش متحد کننده و بسیج کننده و متصل کننده با دیگر جنبشهای رادیکال اعتراضی را ایفا کند، طرح کار و ایده آلیزه کردن آن توسط پیشروان جنبش کارگری درست نیست. علاوه بر این جنبه، بگذارید همین الان به لحاظ عملی و پراتیکی به مسئله نگاه کنیم. هم اکنون بخشهای زیادی از کارگران، از جمله در مراکز صنعتی و پیشرفته کار دارند، اما با زندگی چند بار زیر خط فقر دست و پنجه نرم میکنند. در بیشتر مراکز کارگری، با وجود تامین شغل و کار، اما با حقوقهای معوقه چندین و چند ماهه روبرو هستند. خیلی ازشاغلین، بعد از یک عمر طولانی فاقد مسکن و در بیغوله ها زندگی میکنند. بسیاری از هم طبقه ایهای ما کار دارند، اما به اجبار به کارتن خوابی و ماشین خوابی و گور خوابی روی آورده اند. منظور اینست آن بخشهایی هم که کار دارند، اما از ابتدائیات یک زندگی انسانی و شایسته انسان امروز محرومند و خواست کار به معنای رفع بسیاری از این محرومیتها نیست. دولت سرمایه داری میتواند وعده کار را بدهد، اما زندگی زیر خط فقر و حقوق معوقه و بسیاری محرومیتهای دیگر را تحمیل کند، که کردند. در نتیجه خواست کار از توقع تامین زندگی شایسته و تامین رفاه بسیار دور است. مهمتر کار را به عنوان مظهر بردگی انسان، نشانه بردگی مزدی چرا باید ایده آلیزه کرد. اینجا در رابطه با ماهیت کار مراجعه ای به مارکس ضروری است. مارکس نوشته: "اگر بخواهیم ضربه کاری به مالکیت خصوصی وارد کنیم، نه تنها باید آن را به عنوان شرایط مادی امور بلکه باید به عنوان فعالیت و کار نیز مورد حمله قرار دهیم. یکی از بزرگترین کج فهمی ها عبارت از سخن گفتن در باره کار اجتماعی آزاد و انسانی بدون اشاره به مالکیت خصوصی است. "کار" بنا به ماهیت خود فعالیتی غیرآزاد، غیرانسانی و غیر اجتماعی است که عامل تعیین کننده اش مالکیت خصوصی است و خود به وجود آورنده مالکیت خصوصی است. از این رو الغای مالکیت خصوصی فقط زمانی به واقعیت بدل میشود که به عنوان الغای "کار" درک شود. (جلد چهارم مجموعه آثار- صفحات ٢٧٨ و ٢٧٩)
اگر این تصویر مارکس و مارکسیسم از پدیده کار در مناسبات سرمایه داری است، چرا کارگران آگاه و سوسیالیست باید آن را به شعار تاکتیکی محوری و ایده آلیزه شده تبدیلش کنند. توهم حول آن ایجاد کنند. در شرایطی که جنبش کارگری و کمونیستی شعارهای رساتر به دست داده است. شعارهایی مثل تامین "معیشت و سلامت و رفاه" را به دست داده است. در شرایطی که شعار "آزادی، برابری، رفاه همگانی" بسیار همه جانبه تر، توقعات و خواسته های امروز جنبش کارگری و توده ای را نمایندگی میکند. در مورد شعار آزادی قاعدتا نباید مجادله ای در مورد آن وجود داشته باشد. هر چند هر جنبش و طبقه و حزب و جریان طبقاتی متمایزی، تعبیر و برداشت متمایز خود را از "آزادی" ارائه میکند. تعبیر ما کمونیستها و کارگران سوسیالیست روشن است، که خواستار آزادی بی اما و اگر و بی قید و شرط در هر شرایطی هستیم و میدانیم بدون رهايى کامل از قدرت و حاکميت اقتصادى، سياسى و فرهنگى سرمايه و سرمايهدارى، يعنى رهايى از کليه روابط، مناسبات و نهادهاى اسارتآور و سرکوبگر جامعه بورژوايى، يعنى رهايى از چنگال بردگى مزدى، رهايى از انقياد طبقاتى، آزادی به معنای دقیق کلمه متحقق نمیشود.
برابرى، يعنى نه فقط برابرى حقوقى و قانونى، نه فقط برابرى شهروندان جامعه از هر قوم و نژاد و جنسيت، بلکه برابرى در امکانات مادى، در دسترسى به ابزارهاى ارتقا و شکفتن استعدادهاى فردى و اجتماعى، برابرى در توليد و در زيست، برابرى در اِعمال اراده در سرنوشت اقتصادى، سياسى و اداره جامعه خود ـ برابرى در بهرهمندى از محصولات مادى و معنوى کار و تلاش اجتماعى و برابرى در مبارزه براى فايق آمدن بر هر عقبماندگى و کمبود ـ برابرىاى که تنها با درهم کوبيدن مالکيت خصوصى بورژوايى بر وسايل توليد و مبادله، از ميان بردن بردگى مزدى و قرار دادن وسايل توليد و ثروت جامعه در مالکيت جمعى و اشتراکى کليه انسانهاى سهيم در فعاليت اجتماعى حاصل ميشود.
رفاه همگانی: در شعار تاکتیکی این دوره کارگران و در این تناسب قوا و شرایط نقش کلیدی دارد. مساله اینست صرفنظر از اینکه کار باشد یا نباشد، دولت حاکمه موظف به تامین رفاه همه شهروندان جامعه است. بعد از جنگ جهانی دوم و در دهه هفتاد و هشتاد میلادی قرن بیستم، زیر فشار اعتراضات و مبارزات طبقه کارگر و آزادیخواهان در اروپای غربی، جنبش سوسیال دمکراسی به درجه قابل توجهی رفاه همگانی را تامین کرد، اکنون در شرایط سخت معیشتی جامعه ایران، اگر میخواهیم بهبود جدی در زندگی کارگران و مردم به وجود بیاید و شامل همه شهروندان باشد، لازمست رفاه همگانی را به طور جدی طرح کرد. طبقه کارگر به عنوان پرچمدار رهایی جامعه ، رفاه را فقط برای خودش نمیخواهد، برای کل جامعه و همه شهروندان میخواهد. رفاه در جنبش سوسیالیستی کارگری، وجه لاینفک رهایی جامعه از ستم و محرومیت و تبعیض است و مسئله مهمی است. در عین حال شعار "آزادی، برابری، رفاه همگانی" بسیار تسهیل کننده تر حرکت به سوی قدرت گیری طبقه کارگر و سازماندهی انقلاب کارگری و ایجاد دولت کارگری و سوسیالیستی است. به این دلایل لازمست کارگران آگاه و کمونیست به عنوان شعار تاکتیکی محوری، شعار "آزادی، برابری، رفاه همگانی" را مطرح کنند و حول آن جنبش طبقه کارگر و مردم محروم را متحد و سازمانیافته در مقابل جمهوری اسلامی و سرمایه داری قرار دهند.
این نوشته بر اساس گفتار ارائه شده از تلویزیون پرتو، مکتوب شده است.