تشتت فکری – عملی، تاکتیکی – استراتژیکی که امروز در بین فعالین هفت تپه (بعنوان فقط یک نمونه نه اینکه این مشکلات منحصر به هفت تپه باشد) بوجود آمده میتوانست با نفوذ سیاسی حزبی و حداقلی از تشکل کمونیستی در بین کارگران آنجا بسادگی حل شود. اگر بخواهیم اهمیت وجودی یک حزب کمونیستی کارگری را نشان بدهیم باید روی هفت تپه امروز انگشت بذاریم: فقدان حزب صاحب نفوذ این نتیجه را بوجود میاورد. جالب اینکه فقدان حزب کمونیستی کارگری را از سر دیگر قضیه هم میتوان نشان داد:
نه تنها احزاب موجود مدعی کمونیسم کارگری بدلیل عدم نفوذ سیاسی و تشکیلاتی نتوانسته اند راهگشای هفت تپه باشند ( چون از دم بله گوی فعالین کارگری با هر خطی شدند، نقد و آلترناتیو *سیاسی* نداشتند و حال دلخورند که چرا کارگر سر از ستاد انتخاباتی رئیسی در آورده. یکی باید بگه آخه عامو! شما اونروز که به به چه چه کردی یادت رفت زیر آب چنین خطی را برنی، رادیکالیسم را *عملا* تقویت کنی)، بله حالا همین احزاب خودشان متاثر از تشتت هفت تپه دچار تشتت نظر و موضع شده اند! حزبی که بجای راهگشائی به راهگشا احتیاج داشته باشه، بدرد لای جرز میخورد.
این احزاب را میگویم:
١) نشریه کمونیست هفتگی شماره 598 ، حزب حکمتیست: «او [اسد بیگی] بازی کثیف گذشته را در تحریک کارگران برای اعتصاب و ناامن نشان دادن فضای هفت تپه شروع کرده است.»
موضع ضد کارگری را توجه کنید! «تحریک کارگران برای اعتصاب و ناامن نشان دادن فضای هفت تپه» دقیقا چه بوده؟ عدم پرداخت حقوق کارگران! به انتخاب لغت بغایت دست راستی توجه کنید: “تحریک”! یعنی کارگر به یک عامل ذهنی عکس العمل نشان میدهد، قطع نان شبش “تحریک” اوست، ذهنی است! پس کارگر برای تحریک نشدن باید تنها ابزار مبارزاتی اش برای کسب حقوق معوقه را تخته کند تا هفت تپه “امن” بماند. برای چه کسی امن بماند؟ تمام خزعبلات “حماسی” چپ خرده بورژوای قلم فوق قرار است ما را به این نتیجه بغایت دست راستی و ضد کارگری برساند: کارگران، برای حقوق پرداخت نشده تان اعتصاب نکنید تا “فضای هفت تپه” امن باقی بماند!!
٢) شهلا دانشفر از حزب حککا: «کشاندن افرادی همچون محمد خنیفر و مسلم چشمه خاور که قبلا عضو شورای اسلامی هفت تپه بودند، در ستاد تبلیغی جلادی مانند رئیسی است. در مقابل چنین توطئه گری ای کارگران و مردم معترض که میخواهند سر به تن این حکومت نباشد و جانشان به لب رسیده به خشم آمده و لب به اعتراض گشوده اند و در نتیجه فضایی پر از تنش در هفت تپه به پا شده است.»
حککای تقوائی هویت سیاسی خود را سرنگونی طلبی معرفی میکند. برای حککا مبارزه هفت تپه تا آنجائی مثبت است که در خدمت سرنگونی قرار بگیرید. تقوائی سه مجموعه گفتار تلویزیونی فدایت شوم برای هفت تپه تهیه کرد چرا که مبارزه آنها را ضد رژیمی ارزیابی میکرد … اما اگر هفت تپه با کمپین “رای ما سرنگونی” حککا که در مخالفت با انتصاب رئیسی براه افتاده، زاویه پیدا کند، نمایندگانش در ستاد انتخابات رئیسی با او وارد مذاکره یا گفتگو شوند، کارگران خط قرمز حککا را رد کرده اند. حال سوال اینست که *اگر* کارگر قرار باشد با جمهوری اسلامی مذاکره یا گفتگو یا بقول اسماعیل بخشی، در یک برنامه زنده تلویزیونی با رئیس سازمان اطلاعات مناظره کند، آیا کارگر با یک جلاد وارد مناظره، مذاکره یا گفتگو نشده است؟ آیا رئیس سازمان اطلاعات فرشته است؟ هر عضو صاحب نفوذ و قدرت جمهوری اسلامی یک جلاد است، حال یا مستقیما دستش بخون آلوده است یا پشت جبهه جلاد است. از زیبا کلام که “بیگناه تر” سراغ نداریم. او میگوید اگر استحکام جمهوری اسلامی بخطر بیفتد تفنگ بدست میگیرد و تا آخرین نفس از جمهوری اسلامی دفاع میکند. آیا همین کلامِ زشت زیبا کلام وفاداری او به جلادی در دهه ٦٠ نیست؟ آیا میتوان فرد صاحب قدرتی یا حتی آبدارچی مجلس جمهوری اسلامی را یافت که مستقیم یا غیر مستقیم جلاد نباشد؟ قصدم ابدا بیگناه جلوه دادن مذاکره و رفتن به ستاد انتخاباتی رئیسی نیست. نکته اما متن و مضمون برخورد کارگر است نه اینکه با چه جلادی روبرو شده است. این اما از فهم حککا خارج است. حککا حزب سرنگون طلب است، حزب کارگری نیست!