موج جدید اعدام زندانیان سیاسی، ننگ جدیدی در پرونده سیاه جمهوری اسلامی و چند مطلب دیگر

ایران و جهان
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

چریکهای فدایی خلق ایران: در حالی که هنوز خون دو جوان مبارز، محمد قبادلو و فرهاد سلیمی که در روز سه شنبه ۳ بهمن‌ماه اعدام شدند، از چنگال جلادان رژیم شکنجه و اعدام جمهوری اسلامی خشک نشده، صبح امروز دوشنبه ۹ بهمن‌ماه ماشین کشتار رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ۴ تن دیگر از زندانیان سیاسی کرد را وحشیانه اعدام کرد. محمد فرامرزی، محسن مظلوم، وفا آذربار و پژمان فاتحی

چهار زندانی در سیاه‌‌چال اوین بودند که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از آنها به عنوان اعضای کومه‌له نام برده است و بیدادگاه های رژیم با اتهام واهی “جاسوسی برای اسراییل” بدون حتی رعایت قوانین قضایی خود حکومت که به اندازه کافی ضد انسانی‌ست، شتابزده آنها را به چوبه‌های دار سپردند.

.این اعدام‌ها نفرت شدید مردم آزادیخواه در ایران و جهان علیه دژخیمان حاکم بر کشور ما را هرچه بیشتر برانگیخته است. از طرف دیگر در شرایطی که نهادهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر وابسته به قدرت‌های امپریالیستی جز محکومیت ظاهری اقدامات تبهکارانه جمهوری اسلامی در طی ۴۴ سال اخیر کاری نمی‌کنند و در عوض در عمل با کمک‌های مادی و معنوی خود بقای این رژیم در مقابل توده‌های به جان آمده را تداوم می‌بخشند، این اعدام‌ها چهره فریبکار این نهادها و قدرت‌های امپریالیستی پشتیبان آنها را در نزد افکار عمومی هر چه عیان‌تر به نمایش گذارده است. 

جمهوری اسلامی در شرایطی به اعدام‌های وحشیانه اخیر دست یازیده و به ویژه دستگیرشدگان جنبش انقلابی سال ۱۴۰۱ را نشان گرفته است که آتش نفرت و خشم کارگران و خلق‌های تحت ستم علیه ظلم و ستم و استثمار و سرکوب دیکتاتوری حاکم در هر گوشه و کنار مملکت شعله می‌کشد. به‌رغم سرکوب وحشیانه جنبش انقلابی سال ۱۴۰۱، اعتراضات و اعتصابات کارگران دلیر، بازنشستگان به جان آمده و زنان مبارز و دلاور ما همچنان در سطوح مختلف ادامه دارد و مردم مبارز ما با زبان و عمل خود فریاد مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر این نظام استثمارگرانه و فاسد را هر روز قوی‌تر از گذشته سر می‌دهند. اعدام‌های اخیر از سوی حاکمان درست برای سرکوب این روحیه مقاومت و مبارزه و برای گسترش خفقان و ارعاب در سطح جامعه صورت می‌گیرد و هدف همه این وحشی‌گری‌ها ایجاد سد در مقابل انقلاب مردم و حفظ نظام استثمارگرانه حاکم به نفع سرمایه‌داران زالو صفت و اربابان جهانی غارتگر آنها می‌باشد. اما زهی خیال باطل! زندان و سرکوب و اعدام تا ابد قادر به حفظ و دوام بساط حکومت‌های استثمارگر علیه توده‌های تحت ستم نخواهد بود. در حالی‌که کینه و خشم خانمان‌سوز و به حق کارگران و دیگر توده‌های تحت ستم ما علیه طبقه حاکم یعنی سرمایه‌داران تبهکار و امپریالیستهای حامی‌شان به رغم این اعدام‌ها هرچه بیشتر صیقل یافته و مرگ و نابودی را برای دشمنان مردم به ارمغان خواهد آورد.

سردمداران مزدور جمهوری اسلامی باید بدانند که هر آنکس که باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد. شورش محتوم و پیروزمند گرسنگان سرانجام با قهر انقلابی خود با به گورستان تاریخ سپردن کلیت این رژیم و نابودی نظام جبارانه سرمایه‌داری حاکم، پاسخ این اعدام‌ها و تمامی جنایات توصیف ناپذیر ۴۴ سال گذشته سران جمهوری اسلامی و کارگزارانشان را خواهد داد.

چریکهای فدایی خلق ایران به بازماندگان و عزیزان جوانان اعدام شده در روزهای اخیر تسلیت گفته و با آنان همدردی می‌کنند و ایمان دارند که انقلاب مردم ایران آمران و عاملان این جنایات را در دادگاه خلق به سزای جنایات خود خواهد رساند.

نابود باد رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی!
پیروز باد انقلاب! زنده باد سوسیالیسم!
نه می بخشیم و نه فراموش می‌کنیم، با انقلاب علیه استثمارگران در هم می‌شکنیم بساط دار و شکنجه را!

چریکهای فدایی خلق ایران
۹ بهمن ۱۴۰۲ برابر با ۲۹ ژانویه ۲۰۲۴

 

سرسخن ماهنامه کارگری ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران
شماره 120، پانزدهم دی 1402

انعکاس فریاد کارگران ایران در اعتصاب کارگران فولاد اهواز
گسترش روز افزون اعتصابات کارگری یکی از موئلفه های شرایط کنونی است. عدم تناسب دستمزد با سبد هزینه های معیشتی خانواده کارگری آنچنان زندگی را بر آنان تنگ کرده و کارگران را تحت فشار قرار داده که هر روز کارگران کارخانه ای برای رسیدن به دستمزدهای بیشتر، چرخ تولید در محل کار خود را از حرکت باز می دارند. از اعتصاب بزرگ ۳ هزار نفر از کارگران ذوب آهن اصفهان گرفته تا اعتصاب پر شکوه کارگران کارخانه گروه ملی فولاد اهواز؛ از تجمعات اعتراضی کارگران شرکت نفت فلات قاره در مناطق بهرگان و لاوان در روز جمعه ۸ دی گرفته تا اعتراضات کارگران این شرکت در جزیره "سیری" در استان هرمزگان؛ از "دوشنبه های اعتراضی" 9 هزار کارگر وزارتخانه نیرو و برق معروف به "کلاه زردها" در شهرهای مختلف در مقابل اداره برق و یا سازمان امور استخدامی کشور گرفته تا "سه‌شنبه های اعتراضی" هزاران کارگر بازنشسته و مستمری‌بگیران تامین اجتماعی، همه و همه خبر از شکاف بزرگ بین حقوق کارگران و بازنشستگان با هزینه های زندگی آنها را می دهد. 
حداقل دستمزد کارگران برای امسال مبلغ 5 میلیون و 308 هزار تومان تعیین شده است. این در شرایطی است که بنا به آمار خود نهادهای دولتی خط فقر نزدیک به 30 میلیون تومان می باشد. با این حال علیرغم همه اعتراضات رو به گسترش کارگری در سطح کشور، دولت تاکنون حاضر نشده و حاضر هم نیست کوچکترین تغییری در مبلغ تعیین شده برای حداقل دستمزد کارگران بدهد. 
کارگران با توجه به بی اعتنائی مسئولین به نامه های دادخواهانه خود و به بازی گرفتن کارگران از طریق مذاکره با آنان به تجربه دریافته اند که این قبیل تلاش ها برای کسب حقوق خود نهایتاً راه به جائی نمی برد. به همین دلیل امروز شاهدیم که کارگران در اعتراضات خود فریاد می زنند "فقط کف خیابون به دست می آید حقمون". در حقیقت خود طبقه سرمایه دار حاکم و رژیم حامیش جمهوری اسلامی راهی جز مبارزه در کف خیابان در مقابل کارگران قرار نداده اند. 
نگاهی به اعتصاب کارگران کارخانه گروه ملی فولاد اهواز که از صبح روز شنبه دوم دی ماه ۱۴۰۲، دست به اعتصاب زدند، نشان می دهد که این کارگران در چنان شرایط معیشتی دشواری قرار دارند که برای افزایش حقوق خود به هر تلاش مبارزاتی‌ای دست می زنند. کارگران فولاد به دلیل عدم اجرای خواست های خود و از جمله عدم اجرای کامل طرح طبقه بندی مشاغل، ابتدا در برابر دفتر مدیریت و سپس در مقابل دفتر معاونت فنی شرکت تجمع اعتراضی برپا کردند. اما مدیر عامل کارخانه به جای توجه به مطالبات بر حق "پولادگران"، ورود 21نفر از کارگران را به کارخانه ممنوع نمود. این روش برخورد در مقابل حق طلبی کارگران یک بار دیگر نشان داد که ایادی سرمایه داران و رژیم حاکم در کارخانه جز به سرکوب کارگران و مجبور کردن آنها به تمکین به شرایط ظالمانه موجود به هیچ چیز دیگر نمی اندیشند. در مواجهه با چنین شرایطی، اعتصاب کارگران برای بازگشت به کار همکارانی که از ورودشان به محل کار از سوی مدیر عامل جلوگیری می‌شد و اجرای طرح طبقه بندی مشاغل که بر اساس ماده 48 قانون کار جمهوری اسلامی اجرایش در واحدهائی که بیش از 50 کارگر دارد اجباری است وارد فاز جدیدی شد.
کارگران مبارز فولاد اهواز در حالی که در تجمعات خود با خشم تمام شعار می دادند "درود برکارگر، مرگ بر ستمگر"، در تداوم اعتصاب خود ضمن توقف تولید، درهای ورودی و خروجی شرکت را بستند. در این حین علی محمدی، مدیر عامل شرکت با مشاهده خشم کارگران جان به لب رسیده از ظلم هائی که در حق آنها روا می شود پا به فرار گذاشت. یکی دیگر از اقدامات کارگران اقدام به راهپیمائی در شهر بود. آنها برای جلب حمایت مردم از کارگران مبادرت به راهپیمائی از درب کارخانه تا میدان بقائی در ابتدای جاده اهواز-خرمشهر نمودند. کارگران مبارز و در عین حال گرسنه در طول راهپیمائی خود شعار می دادند: “سفره ما خالیه، ظلم و ستم کافیه”، "ما کارگران فولاد، علیه جنگ و بیداد می جنگیم، می جنگیم”.
در مقابل این حرکت اعتراضی کارگران، مدیر عامل دست به اقدام ضد کارگری دیگر زد، اقدامی که با قانون پذیرفته شده در رژیم حاکم نیز مباینت داشت. او به جای قبول خواست های کارگران از ورود تعداد بیشتری از کارگران فولاد به شرکت جلوگیری نمود. در حقیقت او به این ترتیب به‌طور غیر قانونی عملا تعداد بیشتری از کارگران را اخراج نمود بدون آن که حتی پروسه ای که قانون کار برای اخراج کارگران تعیین نموده است را رعایت نماید. 
در تداوم اعتصاب کارگران و مبارزات متحدانه آنها سرانجام مسئولین دولتی و مدیر عامل کارخانه مجبور شدند عملا بخشی از مطالبات کارگران را بپذیرند. بنابراین، خبر از توقف اعتصاب داده شد. اما به زودی معلوم شد مدیر عامل که در مقابل قدرت کارگران مبارز فولاد اهواز تسلیم شده بود دست از شرارت علیه این کارگران برنداشته است. کارگران متوجه شدند که مدیر عامل از تعداد زیادی از کارگران در مراجع قضائی شکایت کرده است. در اعتراض به این شرارت جدید مدیر عامل، کارگران به مقابله برخاسته و در حالی که دوباره محل کار خود را ترک کردند به پشت درهای کارخانه بازگشتند. در این مرحله از مبارزات اعتصابی، کارگران فولاد اعلام کردند تا مدیر عامل شکایت خود را از کارگران اعتصابی پس نگیرد آنها به اعتصاب خود ادامه خواهند داد. در همان حال کارگران خواهان عزل این مدیر عامل که او را "فاسد" می خواندند نیز بودند. یکی دیگر از خواست های مهم و مشخص کارگران، خلع مالکیت از بانک ملی است که مالکیت کارخانه فولاد اهواز را داراست. در مقابل آنها خواهان مشارکت کارگران در امر مدیریت می باشند.
اراده واحد پولادگران اهواز و همبستگی آنها در دفاع از کارگرانی که بطور غیر قانونی از سوی مدیر عامل از ورودشان به کارخانه جلوگیری شده بود و همچنین شعارهای رادیکال آنها و تاکیدشان بر "برکناری مدیرعامل فاسد و خلع مالکیت از بانک ملی و مشارکت کارگران در امر مدیریت" جلوه هائی از شکوه اعتصاب کارگران فولاد بود. اعتصاب کارگران فولاد اهواز که در بستر اتحاد کارگران، کارفرما را تا حدی به تن دادن به مطالبات کارگران وادار ساخت باردیگر نشان داد که در شرایطی که دیکتاتوری حاکم به کارگران اجازه متشکل شدن نمی دهد و در شرایط فقدان تشکل های مستقل کارگری، کارگران ایران عملا اتحاد طبقاتی شان را در بستر همین اعتصابات به عینه به نمایش می گذارند. 
وقتی کارگران فولاد شعار می دهند "ما کارگران فولاد، علیه جنگ و بیداد می جنگیم، می جنگیم" این در واقع صدای همه کارگران ایران است که فقر و گرانی و تورم سرسام آور عملا از آستانه تحمل آنها گذر نموده و آنها را بر آن داشته است تا به هر طریقی که می توانند برای افزایش دستمزد خود مبارزه کنند. برای درک شرایط بسیار وخیم زندگی کارگران می توان به آمارهای خود جمهوری اسلامی مراجعه کرد که نشان می دهند که در سال های اخیر در کمتر از سه سال جمعیت فقیر ایران دو برابر شده است. همچنین اعلام شده است که از هر سه ایرانی یک نفر در "فقر مطلق" بسر می برد که بخش بزرگی از این فقرا را بطور طبیعی کارگران تشکیل می دهند. در چنین اوضاعی، پُر واضح است که اعتراضات و اعتصابات کارگری امری طبیعی و اجتناب ناپذیر می باشد. اما آنچه در این میان از اهمیت حیاتی برای کارگران برخوردار می باشد این واقعیت است که کارگران پیشرو و نیروهای انقلابی از این موقعیت جهت سازمانیابی سیاسی کارگران سود جویند. واقعیت این است که کارگران با متشکل شدن در سازمانی از کارگران پیشرو و انقلابیون متعلق به آرمان های طبقه کارگر است که می توانند مبارزات خود را در جهت اهداف و آرمان های کارگران با موفقیت پیش ببرند. متشکل شدن کارگران در سازمان سیاسی خود در شرایط جامعه ایران در مسیر مبارزه مسلحانه توده ای امکان پذیر است و تنها از این طریق می توان سرنگونی جمهوری اسلامی را با نابودی نظم ظالمانه سرمایه داری توام ساخته و عملا راه رهائی کارگران را هموار ساخت.

 

 

به نقل از ماهنامه کارگری ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران
شماره 120، پانزدهم دی 1402


درباره زندگی رفیق مهرنوش ابراهیمی روشن

 چریک فدائی خلق رفیق مهرنوش ابراهیمی روشن، نخستین زن شهید چریکهای فدائی خلق و جنبش مسلحانه ایران بود که در 9 مهر ماه سال 1350 هنگامی که نیروهای مسلح ساواک به خانه تیمی‌اش حمله کردند به چنان نبرد شجاعانه‌ای با آن نیروها پرداخت که به خصوص در جامعه مرد سالار آن زمان شگفتی‌ها آفرید و در ایجاد جو مبارزاتی و گسترش روحیه انقلابی به خصوص در میان زنان زحمتکش بسیار مؤثر واقع شد. به این نحو او یکی از برپا کنندگان آتش در شب های ظلمانی ایران در سال 1350 بود، همان سالی که با نبردهای قهرمانانه چریکهای فدائی خلق، زنگ بزرگ خون به صدا در آمد و طوفان شکوفه داد.
در جریان درگیری در خانه محاصره شده توسط نیروهای دشمن در 9 مهر ماه 1350، رفقا منوچهر بهائی پور و مهرنوش ابراهیمی به شهادت رسیدند و رفیق عباس جمشیدی در زیر آتش سلاح این رفقا امکان یافت سالم از منطقه بگریزد. رفیق جمشیدی در گزارشی که بعدها در زمینه این درگیری نوشت و در کتاب "پاره ای از تجربیات جنگ چریکی شهری در ایران" منتشر شد می گوید: "جسد رفیق شهید بهائی پور سر کوچه دیده می شد. چادر رفیق شهید مهرنوش در کوچه به نحوی پهن شده بود که نشان می داد رفیق در حال دویدن چادرش را رها ساخته. صدای شلیک لحظه ای قطع نمی شد.این رفیق قهرمان، مهرنوش ابراهیمی بود که سرسختانه با نیروهای خصم نبرد می کرد. یک بار صدای انفجار نارنجک منطقه را لرزاند، نارنجک توسط مهرنوش پرتاب شده بود. رفیق مهرنوش به راستی قاطعانه و به راستی قهرمانانه جنگید. او در این نبرد نیز مانند تمام لحظات زندگی انقلابی اش جلوه گر رفیقی ارزنده بود. ما از رانندگان در قهوه خانه راجع به این رفیق حماسه ها شنیدیم. آری خلق برای فرزندان شجاع خود حماسه می آفریند".
رفیق مهرنوش که به قول شعر زیبای رفیق پری آیتی "در چشمانش انعکاس گل رنگ گلوله های آزادی" موج می زد، جدا از آخرین نبرد قهرمانانه اش که توصیف شد در طول فعالیت های مبارزاتی‌اش نیز نشان داده بود که یکی از فرزندان راستین خلق ایران و سمبلی از یک چریک فدائی خلقی می باشد که با ایمان به تئوری مبارزه مسلحانه که در گروه پویان، مفتاحی، احمدزاده به خوبی آن را جذب کرده بود آگاهانه پا در میدان مبارزه گذاشته بود. او در طول زندگی مبارزاتی‌اش نشان داده بود که دارای چه خصلت های کمونیستی‌ای می باشد. در اینجا تنها به یک نمونه اشاره می کنیم.
بعد از واقعه سیاهکل و اعلام تشکیل چریکهای فدائی خلق ایران رفقائی بر اساس دید استراتژیک خود از مبارزه مسلحانه مطرح کردند که ضروری است بار دیگر دسته‌ای پارتیزانی در جنگل های شمال سازمان داده شود. بر این اساس رفقا چنگیر قبادی، مهرنوش ابراهیمی، محمد علی پرتوی و بهرام قبادی مسئولیت یافتند به منظور شناسایی مناطق کوهستانی و ایجاد انبارک های غذا در آن مناطق اقدام نمایند. در جریان همین ماموریت بود که مأموران گشت ژاندارمری به ماشین خالی پارک شده در کناره جنگل رفقا مشکوک شدند و با بازگشت این رفقا از جنگل آنها را دستگیر کرده و با توجه به حساسیت موضوع رفقا را به ساواک نوشهر تحویل دادند. در ادامه این دستگیری در اول مرداد 1350 ساواک نوشهر با ماشین خود رفقا که رانندگی آن را رفیق چنگیز قبادی به عهده داشت، این رفقا را همراه با مأموران مسلح خود به ساواک ساری فرستاد. اما در راه ساری رفیق چنگیز در یک برخورد شجاعانه در موقعیتی ماشین را چپ کرد تا همه رفقا امکان فرار پیدا بکنند. به دنبال این امر رفقا مهرنوش و چنگیز هر یک جدا از هم موفق به فرار شدند ولی متاسفانه رفقا محمد علی پرتوی و بهرام قبادی تیر خورده و قادر به فرار نگشته و دستگیر شدند. رفیق مهرنوش پس از فرار، مدت 18 ساعت خود را در زیر یک بوته در کنار جاده روستائی پنهان می کند و این در حالی بوده که صدها مامور رژیم شاه به دنبال وی بودند. بر اساس گزارشات رفیق مهرنوش به رفقا، ستاد عملیات جستجوی فراریان نزدیک محلی بوده که وی آنجا مخفی شده بود. سرانجام مهرنوش قهرمان به کنار جاده رفته و جلوی کامیونی را می گیرد و با جلب سمپاتی مبارزاتی راننده از منطقه خارج می شود. این فرار شجاعانه خود به اندازه یک عملیات بزرگ جسارت و قاطعیت این رفیق را به نمایش می گذارد.
رفیق مهرنوش از اهالی بابل بود و پدر و مادرش در دوران کودکی وی در روستائی به نام "روشن آباد" در نزدیکی بابل زندگی می کردند. مهرنوش در تهران و در دبیرستان "ولی الله نصر"، دیپلم گرفت و پس از اخذ دیپلم در سال 1345 در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته می شود. او همراه با چنگیز قبادی که او نیز بابلی بود در دانشگاه از فعالین جنبش دانشجوئی بودند و از همین طریق هم به فعالیت سیاسی علیه رژیم پهلوی روی آوردند. این دو رفیق در سال 1347 ازدواج کردند. با ارتباط گیری رفیق عباس مفتاحی که در رأس گروه پویان، مفتاحی، احمدزاده قرار داشت با رفیق چنگیز قبادی، این دو مبارز آگاه و صدیق، به این گروه پیوستند. 
رفیق مهرنوش هنگامی که در 9 مهر ماه در درگیری با ساواک شاه در خیابان ابطحی تهران به شهادت رسید تنها 24 سال از عمرش می گذشت. اما با این حال زندگی مبارزاتی اش مملو از فداکاری ها، رشادت ها و جسارت هائی است که هر یک گوشه ای از شخصیت این رفیق کمونیست و یار وفادار کارگران را به نمایش می گذارد. درگیری قهرمانانه او که به عنوان اولین زن چریک فدائی که در مصاف با رژیم جنایتکار شاه جانش را فدای تحقق آرمان های انقلابی خود و کارگران رنجدیده نمود ضربه بزرگی به فرهنگ منحط مردسالاری حاکم بر ایران زد و جرقه ای بود که راه شرکت زنان در انقلاب علیه وضع موجود را روشنی بخشید. حضور رزمنده او در صف سازمان مسلح چریکهای فدائی خلق نوید دورانی جدید در مبارزات زنان آزاده و کمونیست ایران را داد و درخدمت در هم شکستن زنجیرهای اسارت و تبعیض علیه زنان تحت ستم ایران قرار گرفت.
یاد رفیق مهرنوش ابراهیمی روشن گرامی و راهش پر رهرو باد!