بیانیه حزب حکمتیست بمناسبت سالروز خیزش انقلابی شهریور ١. در آستانه سالروز برآمد انقلابی شهریور ١٤٠١، سران حکومت اسلامی در وحشت سرنگونی و امواج جدید برآمد انقلابی و توده ای سراسیمه اند. سرکوب خشن، قتل عام و اعدام و ترور قریب هزار جان شیفته و مبارز راه آزادی و برابری، بازداشت بیش از سی هزار زن و مرد انقلابی، تداوم و تشدید این سیاست با هدف بازدارندگی و کنترل جامعه، هنوز اطمینان خاطر موقتی به حکومت اسلامی نداده است.
جمهوری اسلامی امروز صرفا به دستگاه سرکوب و صفی از خشن ترین عناصر جنایتکار برای تولید ارعاب جمعی متکی است اما این ماشین سرکوب در بالاترین سطوح آن خود مرعوب انقلابیونی است که میخواهند کار ناتمام را تمام کنند. نه فقط سیاست سرکوب عریان کارکرد سابق را از دست داده است بلکه وضعیت عینی جامعه و مجموعه مشخصات اوضاع سیاسی و اقتصادی، راهی جز تداوم کشمکش در اشکال نوین تر، در بالا و پائین باقی نگذاشته است.
٢. مشخصات و کاراکتر اجتماعی برآمد انقلابی اخیر که از یک جنبش سرنگونی صرف فراتر میرفت؛ از جمله زن محور بودن، آنتی اسلامیسم، آزادیخواهی و برابری طلبی، غیر قومی و غیر ملی و غیر مذهبی بودن، میلیتانسی در عمل و آوانگارد در سیاست، ایجاد یک همبستگی عمیق که زیرپای هر ارتجاع و تحریک امنیتی را خالی میکرد، مجموعه ای بود که توسط نسل پیشرو انقلابی زنان و مردان نمایندگی میشد. این مختصات خودویژه بود که جهانی را به وجد آورد، مرزها را درنوردید، عنصری جدید در سیاست ایران و منطقه و جهان بجلو صحنه راند و بسرعت چشم انداز یک انقلاب توده ای و اجتماعی را گشود. این ویژگی ها بود که خصلتی مدرنیستی و ضد تبعیض و انسانگرایانه و برابری طلب به برآمد انقلابی داد، پتانسیل سوسیالیستی و آزادیخواهانه جنبش جاری را عیان کرد و موجب وحشت کل ارتجاع سیاسی در ایران و منطقه و جهان شد. رژیم اسلامی با کشتار و سرکوب و زندان و احضار و اخراج و انواع تمهیدات نتوانسته است این دستاوردها را پس بگیرد.
٣. جنبش سرنگونی و خروش انقلابی که یک رادیکالیسم اجتماعی چپ را نمایندگی میکند، در دو قلمرو مشخص و دو سوال ماکروی اجتماعی قطبی شد و در تداوم آن نیز روی همین دو قلمرو انکشاف خواهد یافت. این دو قلمرو عرصه ها و جبهه های اصلی نبرد طبقاتی را تشکیل میدهند: اول، مسئله زن بعنوان یک سوال قدیمی و مهم اجتماعی که از دریچه نفی حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی قطبی شد و میرود که بساط اسلام در ایران را جمع کند و تاثیرات جدی در سیاست منطقه و جهان برجای بگذارد. دوم، تقابل با فقر و فلاکت اقتصادی که اساس و جوهره سرمایه داری ایران را میسازد و نیروی سهمگین دهها میلیونی طبقه کارگر و زحمتکشان شهری را پشت سر خود دارد. این دو ویژگی که اساسا دربرگیرنده نیروهای وسیع طبقه کارگر و محرومان جامعه است، علیه تمامیت جمهوری اسلامی، علیه صنعت دین و بیزاری از آخوند و مذهب، با پتانسیل بالای ضد کاپیتالیستی است. این کاراکتر اساسی جنبش و خیزش انقلابی است که دورنمای یک انقلاب اجتماعی، یک انقلاب کارگری، یک تحول زیر و رو کننده بنیادی را ترسیم می کند.
٤. جمهوری اسلامی در هر دو جبهه اصلی نبرد طبقاتی دست به تعرض متقابل زده است. از یکسو، مهمترین و وسیع ترین تعرض اقتصادی و تاراج اموال عمومی را تحت برنامه هفتم اقتصادی به بهانه "مولد سازی" و "تامین کسری بودجه دولت" آغاز کرده است که از دوره رفسنجانی تاکنون بیسابقه است. مصادره صندوق های بیمه و بازنشستگی، موج جدید واگذاری صدها و هزاران شرکت و واحد اقتصادی به عمله و اکره خود تحت عنوان خصوصی سازی، کاهش واقعی دستمزدها در شرایط تورم لجام گسیخته و خط فقر ٣٠ میلیون تومانی، آزادسازی قیمت ها و گرانی نان و ارزاق و عاملهای انرژی، بیکارسازی های وسیع و سرکوب های خشن؛ همه قرار است اولاً، با تامین هزینه از جیب طبقه کارگر رژیم اسلامی را چند صباحی سرپا نگهدارد و ثانیاً، با تشدید فقر و فلاکت طبقه کارگر بمثابه موتور محرکه اصلی جنبش انقلابی را از عمل اعتصابی و مبارزاتی باز دارد. از سوی دیگر، با تعرض به زنان و تمرکز بر تقابل با بی حجابی، تلاش دارد یک مشخصه مهم خیزش انقلابی زنانه یعنی ضد مذهبی بودن آنرا عقیم کند. مبارزه و مقاومت قهرمانه زنان و مردان علیه دستگاه سرکوب و اوباش ضد زن که برای اولین بار در تاریخ افق یک رنسانس ضد اسلامی را گشوده است، تنها پایه های رژیم اسلامی را ویران نمیکند بلکه میتواند سیمای خاورمیانه اسلام زده را دگرگون کند و کل صورت مسئله اسلام سیاسی در جهان را تغییر دهد. نه فقط رژیم اسلامی بلکه کل ارتجاع سیاسی در منطقه و جهان، از جایگاه حجاب سوزان و اعلام بیزاری از دین و آئین اسلام بوحشت افتاده اند. در کشوری که حجاب بعنوان سمبل حاکمیت آپارتاید را میسوزانند، عمامه از سر آخوند بعنوان سمبل جاهلیت می پرانند، به مراکز تجار دین حمله می کنند؛ هر ناظری بارقه های یک موج عظیم برگشت آنتی اسلامیستی را مشاهده میکند. رژیم اسلامی در هر دو قلمرو، علیرغم سرکوب خشن، موفق به مهار این جنبشها نشده است.
٥. دوره اخیر تجارب مهمی داشته است که جامعه را بیش از پیش پلاریزه می کند. کارنامه و عملکرد اپوزیسیون راست و ناهمخوانی عمیق شان با روند انقلابی و دست رد زدن جامعه به سیاستهای مضحک و ارتجاعی شان، از تجربه و آگاهی و هشیاری یک جامعه در حال تحول خبر میدهد. اپوزیسیون راست ایران و بخشهای مختلف آن یک به یک در این آزمون تاکنون ورشکسته شدند. دولتهای غربی که در ابتدا ناچار شدند زیر فشار افکار عمومی پیشرو جهان کلاه احترام برای "انقلاب ایران" از سر بدارند، آشکار و پنهان کنار جمهوری اسلامی ایستادند و مانند همیشه زیر بغل عزیز دردانه ضد کمونیست و نوکر بانک جهانی شان را گرفتند. اپوزیسیون راست از سلطنت طلب و جمهوریخواه تا ناسیونالیست و قوم پرست فدرالیست که بادبان امیدشان را به کشتی دولتهای غربی بسته بودند، در این تناقض مهلک پروژه هایشان یک به یک به گِل نشست و منزوی شدند. این از دستاوردهای مهم برآمد انقلابی بود که این حکم قدیمی ما را یکبار دیگر اثبات کرد که سناریوی تکرار خمینی در ایران توهمی بیش نیست. در کنار ورشکستگی پوپولیسم راست زیر پرچم "امروز فقط اتحاد" که ماحصلی جز "امروز فقط تفرقه" نداشت، سیاست پوپولیستی "همه با هم" که در همین بستر کار میکرد نیز منزوی شد. تجربه عینی نشان داد که "همه با همی" وجود ندارد و تقابل واقعی حول چپ و راست جامعه، حول راه حلهای طبقاتی، حول بورژوازی و پرولتاریا شکل میگیرد.
٦. دستاوردهای برآمد انقلابی تا به امروز بیشمارند. شکل گیری طیف وسیعی از اتحاد مبارزاتی و ابتکار سیاسی و فرهنگی، بمیدان آمدن مردم در کلیه استانهای ایران، لغو دوفاکتوی حجاب و گشت اوباش ارشاد، عادی شدن بی حجابی، بدست دادن ابتکارات برای استمرار حرکت در اشکال مختلف و حفظ فضای انقلابی، خسته کردن و ریزش درجه ای از نیروی سرکوب و حمله مکرر به پایگاه ها و به آتش کشیدن آنها، شعارنویسی گسترده و تهدید عاملان حکومت و ایجاد فضای ناامن برای آنان، جنگ و گریز خیابانی و در مواردی حذف آنان، بی اعتبار کردن بیش از پیش نمادهای اقتدار حکومت، حاشیه ای کردن سیاستهای تفرقه اندازانه مذهبی و ملی و قومی، ایجاد یک همبستگی عمیق و اتحاد بین بخشهای مختلف مردم، بازگرداندن امید به جامعه در مقیاس وسیع، عبور از فاز مطالبه گری به فاز انقلابی و جنگ رودررو با حکومت، جلب حمایت بیسابقه و گسترده افکار عمومی پیشرو جهان، متشکل شدن در سطوح مختلف در کارخانه ها و محلات و دانشگاه ها و مدارس و محلات، برپائی ارگانهای انقلابی برای دست زدن به عمل انقلابی، تغییر ادبیات و منش جامعه از نمونه های برجسته تر هستند.
٧. یک نقطه قوت مهم برآمد انقلابی تاکتیک محله محور و اجتناب از تمرکز جمعیت در شهرها برای تقابل با تاکتیک محاصره و خسته کردن نیروهای سرکوب است. این تاکتیک در کنار روشهای جنگ خیابانی و کنترل محلات موجب تلفات کمتری شد. در عین حال هرجا کمیت نیروها افزایش یافت و امکان عمل توده وسیع وجود داشت، مانند بزرگداشت ها و وصل شدن محلات عملی شد. بمیدان آمدن جمعیت های میلیونی در کلان شهرها تابعی از گسترش مبارزه در حوزه ها و محلات مختلف، فلج نیروی سرکوب و آزادسازی موقت در سطح گسترده است. این تاکتیک که بویژه از آبان ٩٨ وسعت یافت، جنبش انقلابی را به درجه ای از سازماندهی و رهبری در مقیاس محلی متکی کرد. ایجاد شبکه های محلی و منطقه ای و هماهنگی های سراسری تر در دوره کنونی، یک کلید پیشروی موثر در دوره آتی است. ما بر سازمانیابی پیچیده تر با دستور کار انقلابی با ایجاد شبکه ها و ارگانهای انقلابی در محلات و مراکز کار، دانشگاه ها و مراکز آموزشی، میان جنبشهای اجتماعی رادیکال تاکید داریم. تردیدی نیست هر پیشرفت در این زمینه امری پراتیک و در گرو مبارزه عملی برای تغییر مرتب تناسب قوای سیاسی است. تغییر تناسب قوای سیاسی بنفع جنبش انقلابی و افزایش کمیت شرکت مردم در محلات و شهرها و مناطق، ایجاد و تحکیم شبکه های رهبران عملی کارگران در سطوح رشته ای و شهرک های صنعتی و شهرها، بسرعت امکانات جدیدی برای رهبری سراسری و داخل کشوری و تحرک بیشتر اعتصابی در میان طبقه کارگر و تحرک توده ای در جامعه فراهم میکند.
٨. یک مسئله کلیدی حضور طبقه کارگر بمثابه طبقه در نبرد برای سرنگونی و تضمین پیروزی سیاسی است. واقعیت اینست که در خیزش انقلابی اخیر کارگران و فرزندان کارگران و خانواده های کارگری در تظاهراتها، در مبارزات محله محور، در مدارس و دانشگاهها حضور قابل توجه داشتند. مضافا اینکه دستکم در یکدهه اخیر، جنبش کارگری مهمترین و پر سر و صداترین جنبش اجتماعی حاضر در صحنه مبارزه برای بهبود شرایط کار و زندگی و علیه تعرضات سیاسی و اقتصادی طبقه سرمایه دار و دولت اسلامی شان بوده است و اعتراضات و اعتصابات کارگری فراهم کننده تناسب قوای مساعد و یک سکوی پرش جنبشهای توده ای و اعتراضی بودند. اما کارگران علیرغم اعتصابات متعدد و مهم در ایندوره، بمثابه طبقه در خیزش انقلابی اخیر غائب بودند. همین امروز جنبش کارگری ایران از تجارب و خودآگاهی و آمادگیهای مساعد برای ایفای نقش دخالتگر و رهبری کننده برخوردار است اما موانع واقعی هم دارد، موانعی که از جمله دلائل عدم حضور کارگر بمثابه طبقه در دور اخیر برای گرفتن ابتکار عمل سیاسی و تقویت و بجلو راندن جنبش توده ای برای سرنگونی اند. اول، تناسب قوا بدرجه ای تغییر نکرده بود که کارگران در یک جدال رودررو و علنی بمصاف وضع موجود بروند و رهبران و پیشروان جنبش کارگری به این نتیجه رسیده باشند که مقطع تعیین تکلیف قطعی با جمهوری اسلامی فرارسیده و با همه قدرت به میدان بیایند. ثانیاً، تشدید فقر و فلاکت بعنوان سیاست و کارکرد نظام استبدادی خشن متکی به کار ارزان، طبقه کارگر را تحت فشار چند بار زیر خط فقر و نگرانی از بیکاری و آوارگی تحت شرایط بسیار ناامنی قرار داده است. ثالثاً، سرکوب کارگران بیوقفه ادامه دارد و رهبران عملی و کارگران رادیکال مرتباً تحت فشار و تهدید و زندان هستند. رابعاً، فقدان و ممنوعیت تشکل های قدرتمند توده ای کارگری و سازمانهای حزبی کارگران، و به این اعتبار وجود افق و راه حل روشنی برای پیروزی، از دامنه قدرت عمل کارگران بشدت کاسته است. خامساً، اعتصاب در دوره انقلابی برای تعیین تکلیف نیازمند پشتوانه جدی مالی است که سنتاً کارگران با تشکیل صندوق اعتصاب و ابتکارات دیگر، ادامه کاری یک اعتصاب طولانی را باید تامین کنند. این موانع البته داده مبارزه کارگری و اجتماعی علیه سرمایه داری تحت سلطه در کشورهائی مانند ایران است و هنوز مانع شکلگیری یک رهبری موثر و با اتوریته سراسری در جنبش کارگری و تحولات انقلابی جاری نیست. این موانع را باید برسمیت شناخت و یک به یک آنها را رفع کرد. تحرک اعتصابی کارگران علیه وضع موجود با خواستهای رفاهی، مکانیسم تغییر تناسب قوا و رفع کمبودها نیز هست. در مرحله ای از گسترش مبارزه توده ای و اعتصابات کارگری، ایندو ترکیب میشوند و اعتصاب و اعتراض بعنوان دو رکن مبارزه انقلابی چشم انداز یک تحول انقلابی و سوسیالیستی را باز میکند.
٩. سیاست عملی حزب کمونیست کارگری – حکمتیست اینست که در دو جبهه اصلی مبارزه طبقاتی اقدامات ویژه ای باید صورت گیرد تا تداوم مبارزه انقلابی و ارتقای آن تضمین شود: اولا، علیه هر سیاست تسلیم طلبانه و شکست طلبانه و تفرقه افکنانه باید ایستاد. محور سیاست تفرقه افکنانه در اساس خود جمهوری اسلامی و در مرحله بعد نیروهائی هستند که در حضور انقلابی زنان و مردان و کارگران نفعی ندارند. ثانیاً، در مقابل هر تعرض حکومت برای تحمیل عقب نشینی باید تعرضی متقابل را سازماندهی کرد. ثالثاً، ایجاد تمایز و اهمیت دادن به یک قلمرو و نفی یا کم اهمیت کردن هر جبهه اصلی مبارزه یک سیاست ارتجاعی است و باید قاطعانه در مقابل آن ایستاد. ما هم نفی حجاب اسلامی و آپارتاید را میخواهیم و هم آزادی و برابری کامل زن و مرد. ما هم دستمزد و بیمه و کار میخواهیم و هم نفی بردگی مزدی و نظم سرمایه. ما هم تحمیل عقب نشینی به حکومت را میخواهیم و هم سرنگونی کامل و انقلابی آن. ما هم کنترل و آزادسازی موقت کارخانه و محله و دانشگاه و خیابان را میخواهیم و هم اعمال حاکمیت مستقیم شورائی و کارگری. رابعاً، هرگام امروز ما و هر تاکتیک مشخص ما باید در خدمت اهداف انقلابی و گسترش سازمانگری باشد. تاکتیک ها و سیاستهایی که موقتاً به راست نیرو میدهد در آینده نیز به جیب راست خواهد ریخت. معنی عملی تامین استقلال سیاسی و تشکیلاتی طبقه کارگر و اردوی انقلابی را باید در هر قدم لحاظ کنیم و از سیاستهای پوپولیستی و همه با هم و خلقی و آنارشیستی اجتناب کنیم. خامساً، چتر عمومی سیاست انقلابی باید متکی بر تقویت رگه های عمل انقلابی و توده ای و کارگری و بالا بردن قدرت تشکل و تحزب و بسیج وسیع تر جامعه تحت پرچم انقلابیون و کمونیست ها در خدمت یک استراتژی انقلابی در پروسه سرنگونی و دولت برآمده از قیام متمرکز شود.
١٠. برای تضمین بدست گرفتن ابتکار عمل توسط اردوی کارگری و انقلابی و تامین یک رهبری سراسری در روند مبارزه انقلابی اقدامات زیر باید در دستور فوری کار ما باشد: الف) تمرکز بر سازماندهی کارگری در تمام سطوح، دامن زدن به جنبش مجمع عمومی ب) در محلات اقدامات تاکنونی را ارتقا دهیم. با اتکا به تشکل ها و نهادهای انقلابی و جمع های مختلف پایه های یک سازمان کنترل کامل محلات و پاکسازی از نیروهای رژیم را بریزیم. نیازهای مبارزه توده ای و جنگ خیابانی اعم از تاکتیک های حمله و ضد حمله، تامین امنیت، گروه های لجستیک، امکانات برای زخمی ها و افراد تحت تعقیب تا ایجاد شوراهای محلات را در دستور بگذاریم. پ) مراکزی که باید مورد تهاجم قرار گیرند و یا در وقت مناسب تسخیر شوند را شناسائی و برای آن نقشه روشن داشته باشیم. افراد حکومتی و اوباش را شناسائی و افشا و محیط را برایشان ناامن کنیم. ت) محافل کمونیستی را انسجام بخشیم. طرح رهبری در مراکز کارگری و مجموعه های صنعتی، محلات کارگری را در اولویت قرار دهیم. ث) در دانشگاه ها و مراکز آموزشی که امکان تجمع طبیعی وجود دارد اشکال سازماندهی مخفی کمونیست ها و کار توده ای و مبارزه رادیکال علنی را تلفیق و در دستور بگذاریم. ج) مبارزه علیه حجاب اسلامی را گسترش و حجاب سوزان را آگاهانه در دستور بگذاریم. از مبارزه برای آزادی پوشش و از هر تک زن که حجاب ندارد در خیابان و محله و دانشگاه و محل کار حمایت کنیم. در مقابل تعرض به زنان ما هم خیابانها را برای آخوند و خواهر زینب ناامن کنیم و عمامه و عبا و چادر از سر و تنِ تن پرورشان بکشیم. این مبارزه ای اجتماعی و علیه ارکان حکومت است و نه امری "زنانه" و یا امر "زنان". حجاب سمبل بردگی زن در اسلام است. حجاب نمیخوایم! آپارتاید جنسی نمیخواهیم! چ) جمع های آزادی زن تشکیل دهیم و برای ایجاد سازمان توده ای زنان آماده شویم. شعارهای "حجاب بی حجاب"، "نه روسری نه توسری، آزادی و برابری" و "مرگ بر حکومت ضد زن" را همه جا به صدر برانیم. امروز هر آزادیخواه واقعی باید یک فعال پرشور آزادی زن باشد.
١١. کارگران پیشرو و رهبران عملی کارگران ضروری است در محافل و شبکه های کارگری، مبرمیت گسترش برگزاری مجمع عمومی و دامن زدن به جنبش مجمع عمومی را در دستور عاجل بگذارند. در شرایط ممنوعیت تشکلهای توده ای کارگری، برای سازماندهی مجامع عمومی در اعتراضات و گسترش جنبش مجمع عمومی بعنوان پایه های یک جنبش شورائی- کارگری و جامعه شورائی فردا آگاهانه کار کنیم. شبکه های کارگری را بدواً در سطح رشته ها و همزمان در سطح شهر و شهرک های صنعتی و مراکز بزرگ تحکیم و برای رویاروئی با سیاست فقر و فلاکت و بیکارسازی آماده شویم. برای ایجاد و اعلام شوراها و کنترل کارخانه ها آمادگی ذهنی میان توده کارگران ایجاد کنیم. دخالت سیاسی طبقه کارگر در قلمرو ماکروی سیاست را بعنوان دستور عاجل در شبکه های مخفی رهبران کارگری بررسی و اقدامات ضرور را انجام دهیم. سیاست تحرک اعتصابی را با مکانیسم های جنبش طبقه در همراهی با مبارزات توده ای و یا راساً علیه سیاستهای دولت مرتجع اسلامی در دستور بگذاریم. متحزب و متشکل شویم. طبقه کارگر بدون حزب سیاسی نمیتواند دستش بقدرت برسد. ما موظفیم موانع واقعی را کنار بزنیم، به نیازهای دوره پاسخ دهیم و سیاست و تاکتیک متناسب با این نیازها را در دستور کار خود بگذاریم. ایجاد سازمانهای توده ای و حزبی کارگران کلیدی ترین مسئله برای تامین رهبری و بدست گرفتن ابتکار عمل سیاسی طبقه کارگر سوسیالیست و خیز برداشتن برای قدرت سیاسی است.
١٢. تشدید بحرانهای عمیق سیاسی و اقتصادی و فرهنگی رژیم، انزجار وسیع از جمهوری اسلامی، اضمحلال و سرنگونی رژیم را بیش از هر زمان به یک امر ممکن و در دسترس تبدیل کرده است. علیرغم سرکوب خشن، جامعه امیدوار ایران بسان کوه آتشفشان زبانه می کشد و مساله آینده و قدرت سیاسی را در مقابل کارگر و کمونیسم قرار داده است. یک فرصت تاریخی فراهم شده است تا طبقه کارگر و کمونیسم کارگری بتواند در این دوره در راس جنبش علیه فقر و فلاکت سرمایه و علیه حجاب اسلامی و آپارتاید، برای آزادی و برابری، برای رهایی زن، برای نفی فقر و فلاکت، برای سرنگونی جمهوری اسلامی قرار گیرد و پرچمدار یک انقلاب سوسیالیستی قرن بیست و یکمی شود. یک رکن سیاست حزب کمونیست کارگری- حکمتیست در جنبش سرنگونی و انقلابی جاری در ایران علیه رژیم اسلامی، تفکیک و جدا کردن کارگران و مردم زحمتکش از هر آلترناتیو و افق و سیاست راست و بورژوایی، سوق دادن جنبش سرنگونی به سمت موضعی چپ و انقلابی و نه گفتن مردم به کلیت رژیم اسلامی و راه حلهای سرمایه داری است.
فراخوان حزب کمونیست کارگری - حکمتیست اینست که به پیشواز سالروز برآمد انقلابی برویم، یاد عزیز جانباختگان را گرامی بداریم. همه جا تصاویر قهرمانان و عزیزانمان را برافرازیم. بر عهدی که با یاران بسته ایم پایبند بمانیم. مبارزه امروز برای ساختن آینده است. آينده ای آزاد و برابر و مرفه و انسانى، جامعه اى بدون استثمار، بدون فقر، بدون طبقات بالادست و فرودست، بدون استبداد، بدون حاکميت خرافات مذهبى و سنتها و اخلاقيات ارتجاعى، بدون نابرابرى، بدون تبعيض، يک جامعه سوسياليستى. ما رهبران کارگری، کمونیستها، زنان و مردان آزادیخواه را برای تحقق چنین آینده و دورنمایی به همگامی مبارزاتی و پیوستن به حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست فرامیخوانیم!
حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست
٢ شهریور ١٤٠٢ – ٢٤ اوت ٢٠٢٣