«چرا هر بار سرکوب میشویم و صدای رسای نیروهای پیشرو داخل به قدر کفایت شنیده نمیشود؟ در طول بیش از چهار دهه سلطهی آخوندیسم بر ایران بارها شاهد اعتراض ناراضیان از شرایط موجود بودیم. فاصلهی زمانی اعتراضات هر بار کمتر از قبل و آگاهی جمعی در بیان مطالبات و حضور در کف خیابان بیش از پیش و سرکوب سیستم هولناکتر از ادوار قبل بود. حال به نقطهای رسیدهایم که گستردگی اعتراضات از لحاظ زمانی و جغرافیایی ما را به فرمولهای مطلوب برای ایجاد دگرگونی در کل ساختار رژیم نزدیکتر از هر زمانی کرده است. اما به دلیل نبود سازماندهی مناسب و عدم انسجام اپوزسیون کارآمد، پتانسیل کف خیابان را باز هم از دست دادهایم و دستاوردمان نه برآورده شدنِ سقف مطالبه (که همانا فروپاشی ساختار استبداد است) بلکه پس از خونهای ریخته شده و هزینههای متحمل شده، تنها گامی به مطلوب نزدیکتر شدن بود.
ریشهی کاستیهایمان کجاست که هر بار به جای تسخیر خیابان که هدف غائیمان از اعتراض، قیام و مبارزه است، این تکرار عبث را دوره میکنیم و قربانی سرکوب رژیم میشویم. شاید شیوهی موفق مبارزه در برابر رژیم تا بن دندان مسلح را گم کردهایم و ادبیات جنگیدن با نیروی سرکوب را از یاد بردهایم. برای در هم شکستن ساختار قدرتی اینچنینی و برای صفآرایی در برابر حکومتی که به خدعه، نیرنگ و فاشیسم آلوده است و واهمهای از گشودن آتش به روی معترضان در کف خیابان ندارد، به تلطیف فضای مبارزه سرگرم شدیم و حاکمان را به تجهیز قوای نظامی و لابی با سران جهان! واگذاشتیم.
ماحصل همین ملغمهایست که اسیر آنیم و سایهی شومیست که بر سرمان است و آرزوهایمان را دود میکند و به هوا میبرد.
رژیم در دههی #شصت به جز کشتار گستردهی انقلابیون و مبارزان، کلیهی احزاب و ارگانهای پیشرو را سر برید و مدفون کرد؛ بعد با ایجاد فضایی تکقطبی به جهتدهی افکار یا به بیانی درست از بین بردن هر نوع تفکری اقدام کرد.
اینکه امروز اپوزسیون ناتوان از سازماندهی قیام مردمیست و ادبیات توده، خصوصا نسلهای پس از خود را نمیشناسد، ضعفی مهم و لازمالتحلیل و برگ برندهای در دست رژیم است و شکستیست که تا بر آن اذعان نداشته باشیم و چارهای بر آن نیاندیشیم، امکان برونرفت از آن را نیز نخواهیم یافت. هربار اگرچه گامی به پیش برداشته باشیم اما هولناکتر از قبل سرکوب خواهیم شد.