هفتاد ودومین وهفتاد ودومین سومین جلسه دادگاه حمید نوری!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

بهرام رحمانی: هفتاد و سومین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌های تابستان 1367، روز سه‌شنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۰‌-‌‌پانزدهم مارس 2022، با شهادت نادر حدادی مقدم در استکهلم - سوئد برگزار شد.نادر حدادی مقدم اوایل اردیبهشت 1364 به دلیل عضویت در تشکیلات سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران‌(اقلیت) به‌همراه محمود محمودی دستگیر شد. نادر حدادی مقدم بعدا به ده سال زندان محکوم شد. وی در بهمن ماه سال 1366 از زندان اوین به زندان گوهردشت انتقال یافت.

نادر در زمان اعدام‌ها با 74 تا 76 نفر که عموما بین 10 تا 15 سال حکم داشتند در بند چهارده زندان گوهردشت نگه‌داری می‌شد.
پس از آن که نخست شاهد قسم یاد کرد واقعیت‌ها را بیان کند سپس کریستینا لیندوف کارلسون یکی از دادستان‌ها بازپرسی از نادر را آغاز کرد.
دادستان: کی دستگیر شدید؟
نادر: من در اوایل اردیبهشت 1365 دستگیر شدم.
دادستان: دلیل دستگیریت چه بود؟
نادر: عضویت در سازمان چریک‌های خلق ایران‌(اقلیت)
دادستان: این سازمان مارکیسیتی است؟
نادر: بلی یک سازمان مارکسیستی و کمونیستی است.
دادستان: آیا حکمی برای شما صادر شد؟
نادر: بلی من به ده سال زندان محکوم شدم.
دادستان: خوب مختصر و مفید بگویید کدام زندان‌ها بودید.
نادر: من هنگام دستگیری با رفیق محمود محمودی بودم که در راه کرج دستگیر شدیم. ما را مستقیما بردند به کمیته مشترک. اسمش سه هزار بود همان کمیته مشترک ضدخراب‌کاری زمان شاه.
دادستان: چه مدت زمانی آن‌جا بودید؟
نادر: دوران اولیه بازجویی 2 ماه در این زندان بودم.
دادستان: بعد چی شد؟
نادر: به زندان اوین منتقل شدم... تا بهمن 66 من در اوین بودم... از بهمن 66 به زندان گوهردشت منتقل شدم. در کشتارهای شهریور و مرداد 67 من دوباره به زندان اوین منتقل شدم.
دادستان: تقریبا کی به اوین منتقل شدید؟
نادر: پاییز یا اوایل زمستان 67 اوین بودم.
دادستان: چه‌قدر در اوین بودید؟
نارد: مدت کوتاهی بود. دقیقا یادم نیست چند ماه بود.
دادستان: بعد آزاد شدید؟
نادر: بلی از زندان اوین آزاد شدم
دادستان: تاریخ آزادی‌تان کی بود؟
نادر: اسفند 67 با تعدادی از زندانیان آزاد شدم.
...
مشاهدات شاهد از روزهای اعدام به هفتم مرداد و شنیدن خطبه‌های نماز جمعه تهران توسط هاشمی رفسنجانی، امام جمعه تهران برمی‌گردد.
نادر گفت: زندانیان با شنیدن سخنان تند رفسنجانی در مورد وقوع عملیات مسلحانه سازمان مجاهدین خلق در غرب کشور و شعارهای تندی مانند «منافق مسلح، منافق زندانی اعدام باید گردد» از سوی شرکت کنندگان در نمازجمعه، شوکه و متوجه شروع تغییر شرایط در زندان شدند.
نادر حدادی مقدم گفت پخش روزنامه در زندان قطع و خبر «اعدام» یا «اعزام» دویست زندانی اوین بین زندانیان - عموما از طریق مورس - پخش شد. خبر جدی «حضور هیاتی متشکل از آخوندها و خبر اعدام‌ها» در روز هشتم شهریور از طریق زندانیانی که به‌هم اعتماد داشتند، شنیده شد. از بندهای مجاور زندانیان را برای اعدام بردند.
نادر حدادی مقدم شهادت داد که ناصریان، لشکری و عباسی به‌همراه تعدادی از پاسدارها در نهم شهریور 1367 وارد بند آن‌ها شدند و بعدا آن‌ها را با چشم‌بند به طرف سالن ملاقات در طبقه هم‌کف زندان گوهردشت بردند.
شاهد همان روز در برابر هیات مرگ شامل اشراقی، نیری، و پورمحمدی قرار گرفت. نادر با وساطت و تاکید اشراقی به این‌که پدر و مادرش مسلمانند و خود او نیز نماز خواهد خواند، از اعدام نجات یافت.
نادر حدادی مقدم شهادت داد که پس از خروج از اتاق هیات مرگ، شاهد رفت و آمد پاسداران و تقسیم زندانیان بود. او گفت زندانیان را پس از خروج از اتاق هیات مرگ، به سمت چپ یا راست سالن تقسیم و هدایت می‌کردند.
وی بعد از اعدام‌ها به‌همراه سایر زندانیان نجات یافته فرم‌هایی را پر کرد و با چشم‌بند در مقابل شخصی قرار گرفت. زندانیان بعدا به او گفتند که این فرد «عباسی»‌(حمید نوری) بود.
نادر حدادی مقدم در پایان اعدام‌ها به زندان اوین منتقل و در اسفند 1367 به‌همراه گروه دیگری از زندانیان آزاد شد.
نادر حدادی مقدم در دادگاه امروز به این سئوال وکلای مدافع متهم که قبل از آزادی آیا مصاحبه‌ای با او انجام گرفت یا نه، پاسخ منفی داد.
نادر حدادی مقدم سال‌هاست نقش بسیار فعالی در ثبت وقایع و اعدام‌های دهه شصت دارد. وی از سال 1397 با پروژه «گفتگوهای زندان» همکاری می‌کند. وی در مورد وقایع زندان در همایش‌های زیادی شرکت کرده، سخنرانی‌های بسیاری انجام داده و مقاله‌های متعددی نوشته است.
نادر به این سئوال وکیل که در تمام این سال‌ها آیا نامی از موکل او «حمید نوری» برده است یا نه. پاسخ داد که به‌خاطر نمی‌آورد.
محمود خلیلی و محمد ایزدجو دو شاهد دیگر این دادگاه نیز با پروژه «گفتگوهای زندان» همکاری دارند. آن‌ها نیز از زندانیان نجات یافته از اعدام‌های تابستان 1367 در زندان گوهردشت هستند.
نادر حدادی مقدم مدارکی از جمله «کتاب سیاه» را در زمان بازجویی تحويل پلیس سوئد داده است. این کتاب یکی از مدارک کتبی در کیفرخواست دادستان پرونده در حمید نوری است. شاهد در تدوين این کتاب همکاری داشته است.
...
نادر ادامه داد: همان‌طور که در بازجویی‌های پلیس هم گفته است، عباسی را در زندان به‌عنوان دادیار یا معاون دادیار می‌شناخت.
اما وکیل مدافع متهم این گفته شاهد را زیر سئوال برد. وکیل نوری ادعا کرد که در متن بازجویی در نزد پلیس سوئد، شاهد هیچ کجا به نقش متهم به‌عنوان دادیار یا معاون دادیار اشاره نکرده بود.
نادر این ادعا را رد کرد و ضمن توضیح در مورد بازجویی خود، تاکید کرد که گفته‌هایش در بازجویی و شهادت یکی است.
گفتنی است که دادستان پیش‌تر بخش کوتاهی از بازجویی‌های شاهد توسط پلیس سوئد را در صحن دادگاه خوانده بود.
وکیل متهم: با توجه با اظهاراتی که امروز کردید می‌خواهم مطلبی را بپرسم. در مطالب شما که 22 و 23 سال جزوه‌ها و نوشته‌های زیادی را منتشر کرده‌اید اسمی از موکل من «عباسی» آورده‌اید یا نه؟
نادر: یادم نمی‌آید.
وکیل متهم: وقتی دادستان از شما سئوال کرد درباره لشکری و ناصریان صحیت کردید. می‌خواهم درباره لشکری صحبت کنم اما در بازجویی لشکریان گفتید. اسمش چه جوری بود؟
نادر: خیلی‌ها اشتباه می‌کنند. برای من یک خطای گفتاری بود.
وکیل: در مورد نقش عباسی صحبت گردید اگر اشتباه می‌کنم توضیح دهید... به پلیس گفتید عباسی دستیار دادیار یود... یعنی همان دوره شهریور دادیار بود؟
نادر: بلی.
وکیل مهتم: عباسی دادیار بود و یا دستیار دادیار؟
نادر: من به پلیس گفتم عباسی نقش‌های مختلفی داشت از جمله دادیار و یا دستیار دادیار.
...
وکیل متهم: یکی از افرادی که می‌شناختید پورمحمدی بود چه لباسی تنش بود؟
نادر: پورمحمدی لباس آخوندی به تنش بود و نیری.
وکیل مهتم: سئوالاتم تمام شد.
در پایان رییس دادگاه از نادر تشکر کرد و گفت که به دادگاه آمدید و شهادت داد. سفر خوبی برای شما آرزو می‌کنم.
وی شهادت داد که به محض دیدن عکس متهم و شنیدن خبر دستگیری‌اش، او را شناسایی کرد.
نادر گفت: او را به محض ورودش به دادگاه نیز شناخت. شاهد گفت: «دقیقا خودش است.»
رییس دادگاه اعلام کرد که جلسه بعدی دادگاه روز پنج‌شنبه بیست و ششم اسفند ماه در استکهلم برگزار خواهد شد.

**********

هفتاد و دومین جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم!
بهرام رحمانی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
هفتاد و دومین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌های تابستان 1367، روز پنج‌شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۰‌-‌‌دهم مارس 2022، در استکهلم برگزار شد.
هفتاد و دومین جلسه دادگاه حمید نوری، جفری رابرتسون، قاضی بین‌المللی، شهادت داد. قاضی جفری رابرتسون گفت که چند هفته وقت صرف کرد تا از اعتبار بنیاد سفارش‌دهنده گزارش و ماهیت تحقیق خواسته‌شده اطمینان حاصل کند.
جفری رابرتسون از دادگاه انگلیس به‌صورت تماس تصویری در دادگاه حمید نوری حضور پیدا کرد. قاضی دادگاه انگلیس از توماس ساندر، رئیس دادگاه سوئد خواست اسامی متهم، دادستان، هیات منصفه و وکلای مشاور و وکلای مدافع را به آن‌ها معرفی کنند. قاضی دادگاه انگلیس پرسید آیا شاهد امروز یعنی جفری رابرتسون بعدا ممکن است به‌عنوان متهم تحت پیگرد قرار بگیرد و رییس دادگاه سوئد در پاسخ گفت خیر.
توماس ساندر گفت این جلسه بازپرسی با جفری رابرتسون برای بررسی کشتار زندانیان سیاسی در ایران در سال 1357 است. رییس دادگاه ابتدا از جفری رابرتسون خواست سوگند یاد کند.
هفتاد و دومین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام زندانیان در تابستان 1356 در زندان گوهردشت ساعت 2 بعدازظهر روز پنج‌شنبه در استکهلم برگزار شد.
جفری رابرتسون، قاضی بین المللی، شاهد این جلسه دادگاه بود که با کمی تاخیر و از طریق ویدیو از بریتانیا در جلسه شرکت کرد. گزارش قاضی رابرتسون یکی از مهم‌ترین مدارک در میان ادله اثباتی کتبی دادستان‌ها در کیفرخواست پرونده حمید نوری است که در طول بیش از هفتاد جلسه دادگاه بارها به آن استناد شده است.
پس از آن دادستان به جفری رابرتسون خوش‌آمد گفت و بازپرسی را شروع کرد. دادستان گفت ابتدا با نظریه جفری رابرتسون شروع می‌کنند و از جفری رابرتسون خواست از پیشینه خودش بگوید و کارهایی که در رابطه با گزارش تحقیقی کشتار زندانیان سیاسی در سال 1367 انجام داده است. جفری رابرتسون بحث خود را چنین آغاز کرد:
«من لقب مشاور حقوقی ملکه را دارم، وکیل هستم و یکی از بزرگ‌ترین دفاتر وکلای انگلیس را دارم که 150 وکیل آن‌جا کار می‌کنند… اولین وکیل سازمان ملل بودم، هم‌چنین انتخاب شدم به‌عنوان عضو سازمان ملل در قسمت حقوقی به عنوان یک حقوق‌دان و آن‌جا قاضی بودم و از 2008 تا 2012 این سمت را داشتم. من غیر از این‌ها حدود 20 کتاب نوشتم که مشهورترین آن کتاب «جرم علیه بشریت» است و بعدا بنیاد برومند از من خواستند گزارشی تحقیقی آماده کنم؛ آن‌ها یک سازمان مستقل هستند که ربطی به سازمان مجاهدین و غیره ندارند.»
قاضی جفری رابرتسون گفت که چند هفته وقت صرف کرد تا از اعتبار بنیاد سفارش‌دهنده گزارش و ماهیت تحقیق خواسته‌شده اطمینان حاصل کند.
قاضی جفری رابرتسون توضیح داد که در گزارش خود با حدود 40 نفر از نجات‌یافتگان از اعدام های تابستان 67 و تعدادی از خانواده های قربانیان مصاحبه داشته است. او به پرسش‌های دادستان‌ها و وکلای مدافع متهم درباره تعداد و نحوه انتخاب مصاحبه شونده‌ها پاسخ داد.
دادستان: قبل از این‌که بنیاد برومند با شما تماس بگیرند درباره این اعدام‌ها چی می‌دانستید؟
جفری رابرتسون: «من آن‌ها را کنترل کردم و تحقیقاتی در مورد آن‌ها انجام دادم چون قبلش در مورد ایران و گروه‌های مخالف آن هیچ اطلاعاتی نداشتم. بعدا فهمیدم که این سازمان بسیار معتبر است و این ماموریتی که به من سپرده شده در چهارچوب همین بنیاد انجام بدهم و از کتاب‌خانه خوبی که در واشنگتن داشتند استفاده کردم.»
دادستان: درست متوجه شدم در مورد جنگ ایران و عراق اطلاعاتی نداشتید؟
جفری رابرتسون: بله درست است.
دادستان: این کتاب‌خانه متعلق به چه کسی است؟
جفری رابرتسون: «این کتاب‌خانه متعلق به بنیاد برومند است و آن‌ها ترجمه‌هایی از روزنامه‌های چاپ شده ایراخ در سال 1988 و بعدش داشتند…»
دادستان: می‌دانید چه کسی این ترجمه‌ها را انجام داده؟
جفری رابرتسون: «نه دقیق نمی‌دانم، ولی من با رویا و لادن برومند که هر دو تحصیلات عالی داشتند در تماس بودم.»
دادستان: گفتید 40 مصاحبه انجام دادید، اسامی این اشخاص را چگونه جمع‌آوری کردید؟ چگونه مصاحبه‌ها انجام شد؟
جفری رابرتسون: «آن‌ها از طرف بنیاد برومند به من داده شدند.‌(به دلیل مشکلی فنی بخشی از صحبت‌های او شنیده نشد) اغلب مصاحبه‌ها را خودم انجام دادم، بخشی را در واشنگتن، بعضی‌ها انگلیسی خوبی نداشتند و مترجم استفاده کردم. من یادم نمی‌آید مواردی باشد که از راه دور انجام داده باشم، همه را حضوری انجام دادم، ممکن است با برخی تلفنی صحبت کرده باشم و حواستان باشد در مورد سال 2009 صحبت می‌کنیم و تکنولوژی امروزی نبود.»
دادستان: شما در این گزارش از موج اول اعدام‌ها صحبت می‌کنید؟ موج اول مجاهدین و منظورتون از موج دوم اعدام چپ‌هاست، با دانشی که شما دارید ممکن است شک و شبهه‌ای در مورد این اعدام‌ها وجود داشته باشد؟
جفری رابرتسون: «نه هیچ شک و تردیدی برای من وجود ندارد. این شهودی که با آن‌ها صحبت کردم و باید اضافه کنم من خودم قاضی نیمه‌وقت بودم در انگلیس و می‌توانستم بفهمم که راست می‌گویند و می‌دانم دو موج اعدام وجود داشته و در موج اول تعداد بیش‌تری اعدام شدند. موج اول در مورد مجاهدین انجام شده و موج دوم در مورد کمونیست‌ها هم انجام شده، ولی زنانی که مرتد بودند آن‌ها را به شلاق محکوم کردند که ۵ دفعه در روز شلاق می‌زدند ولی مردهای مرتد به اعدام محکوم می‌شدند.»
دادستان: شما در گزارش‌تان به فتوای خمینی اشاره کردید، که مربوط به 28 جولای 1988 است، شما صحت و سقم این فتوا را چگونه می‌بینید؟
جفری رابرتسون: «من هیچ شکی ندارم که این فتوا در خاطرات منتظری که مرد شماره دو نظام بود تایید شده. او مخالف این اعدام‌ها بود و در خاطراتش نوشته که خیلی خاطرات مهمی است و تصریح کرده که تمام اعضای مجاهدین بایستی محارب تلقی بشوند و از لحاظ فلسفی مخالف دین دولتی هستند و باید پس نابود شوند، من هیچ شکی ندارم و دلیلی وجود ندارد که بخواهیم فکر کنیم این اسناد جعلی است… حتی تایید شده توسط موسوی اردبیلی که قاضی‌القضات بوده و خودش به این فتوا اشاره می‌کند و می‌گوید که از آیت‌الله خمینی گرفته و به شیوه خاصی این فتوا صادر شده.»
دادستان: اشاره کردید به تماس موسوی اردبیلی با پسر خمینی، چی در موردش می‌خواستید بگویید؟
جفری رابرتسون: «من می‌خواستم اضافه کنم که هیچ شکی وجود ندارد که مطرح شد از سمت موسوی اردبیلی که سعی کرده این فتوا را مشخص کنند، توضیح بدهند و باز کنند که چه زندانیانی چگونه رفتار کنند…»
دادستان: آیا به نظرت طبق این فتوا چپی‌ها هم باید اعدام می‌شدند؟
جفری رابرتسون: «این سئوال جالبی است، چون اشاراتی است که فتوای دومی هم صادر شده برای کشتن چپ‌ها، ولی منظور من فتوای اول است در مورد مجاهدین.»
دادستان: اگر سپتامبر هم فتوایی صادر شده چه چیزی موجب این اقدام شد تا چپ‌ها را هم اعدام کنند؟
جفری رابرتسون: «من فکر کنم حکومت خمینی تصمیم گرفت بعد از جنگ ایران و عراق اپوزیسیون داخلی را نابودند کنند که بخش اعظم آن مجاهدین بودند، ولی چپ‌ها و کمونیست‌ها و مارکسیست‌ها هم بودند و برای آن‌ها مفهوم محارب یعنی دشمن خدا گذاشتند و چون ایران رژیم تندرویی داشت، کسی که دشمن خدا بود یعنی دشمن رژیم هم است.»
دادستان: آیا در تحقیقات خودتان متوجه نکته خاصی در مورد زندان اوین و گوهردشت شدید؟
جفری رابرتسون: «بله وقتی در مورد این دو زندان صحبت می‌شود ادله و مدارک اثباتی وجود دارد درباره این وحشی‌گری که رخ داد و دادگاهی که آن‌جا شکل گرفت و شبیه دادگاه‌هایی که ما می‌شناسیم نبود سئوال‌های ساده‌ای می‌پرسیدند و بعد آن‌ها را به صف می‌کردند و به سالن آمفی‌تئاتر می‌بردند و اعدام می‌کردند و جسدها را با ماشین یخچال‌دار به بیرون می‌بردند…»
دادستان: شما به دادگاه اشاره کردید منظور موج اول اعدام‌هاست یا موج دوم؟
جفری رابرتسون: «من فکر کنم در هر دو دادگاه برگزار شده، آن‌ها از زندانی‌ها پرونده داشتند و شرایط را می‌دانستند و دادگاه کار خاصی نمی‌کرد تصمیم گرفته شده بود… ولی از زندانی‌های چپ چند سوال بیش‌تری می‌پرسیدند.»
دادستان: این بازپرسی از شماست و ما می‌خواهیم شما از حافظه‌تان استفاده کنید.
دادستان: می‌خواهم به وضعیت ایران در اواخر جولای بپردازیم، یعنی یک درگیری مسلحانه بود؟ آن را چه‌طور می‌بینید؟
جفری رابرتسون: «این جنگ مسلحانه تمام شده بود چون این آتش‌بس که انجام شده بود و توافق صورت گرفته بود ولی من نمی‌دانم خارج از تحقیقات من بوده و نمی‌دانم تا چه حد بین نیروهای عراقی و نیروهای رجوی بوده، ولی این حمله می‌تواند اینگونه باشد که نیروهای مجاهدین مستقل عمل کرده باشند از صدام، من نمی‌دانم ولی مجاهدین تصور می‌کردند وقتی وارد کشور می‌شوند از آن‌ها استقبال می‌شود…»
دادستان: چه چیزی خارج از تحقیقات شما بود؟ همکاری مجاهدین و صدام؟
جفری رابرتسون: «البته درگیری مسلحانه بین ایران و عراق بوده و حالت بین‌المللی داشته و بین ایران و مجاهدین هم جنگ داخلی بوده، ولی من در موردش تحقیق نکردم و نمی‌دانم نیروهای رجوی مستقلا عمل کردند یا با صدام هماهنگی داشتند من نمی‌دانم، تحقیق نکرده‌ام در این باره من مشخصا در گزارشم نوشته‌ام چون این قضیه خارج از تحقیقات من بود بررسی‌اش نکرده‌ام، فقط می‌دانم نیروهای هوایی عراق شرکت داشته ولی نمی‌دانم مستقلا عمل کردند یا نه…»
دادستان: درست متوجه شدم که برداشت شما این است که این جنگ مسلحانه بعد از آتش‌بس انجام شد؟
جفری رابرتسون: «نه یعنی آتش‌بس قبول شد از طرف عموم و از طرف سازمان ملل هم همینطور و باعث شد این جنگ به روشی ادامه پیدا کند که دیگر روشن و آشکار نبود…»
دادستان: به نظرت این وضعیت تا چه وقت ادامه پیدا کرد؟
جفری رابرتسون: «طبق برداشت من این‌که کنوانسیون ژنو شامل حتی جنگ‌های داخلی و تروریست‌ها هم می‌شود و از همه مردم عادی و اداره‌ها حمایت می‌کند، من می‌توانم این را مطرح کنم که مردم عادی هم شامل این وضعیت بشوند…»
دادستان: تو گفتی غیر بین‌المللی بین رژیم و مجاهدین بوده، چه زمانی به نظرت این جنگ تمام شد؟
جفری رابرتسون: «اصلا خاتمه پیدا نکرده، یک مقطع دو ساله که نیروهای مختلف که شاه را بیرون کردند بعدش مجاهدین و نیروهای دیگر به حکومت خمینی حمله کردند و جنگ داخلی شد برای مدت طولانی و نیروهای اپوزیسیون که جزو لیست تروریستی اروپا بودند و مطرح شده دانشمندان هسته‌ای توسط مجاهدین یا نیروهایی که مورد حمایت سازمان بودند ترور شدند… این جنگ مسلحانه قطع نشده.»
دادستان: شما گفتید از قبل برای این اعدام‌ها برنامه‌ریزی شده و ربطی به عملیات فروغ جاویدان ندارد، و در گزارش نوشتی عملیات فروغ جاویدان جرقه کشتار زندانیان شده. چه مدرک دارید که نشان بدهد از قبل برنامه‌ریزی شروع شده؟
جفری رابرتسون: «بله مدارک وجود داشت که حاکی بر این است که پرونده‌ها را آماده می‌کردند برای مجاهدین و بقیه که در زندان از کد رنگی استفاده می‌کردند که قرمز مثلا برای اعدامی‌ها بود که در زمان مناسب این کار را انجام دهند و غیر از این اسناد دیگری توسط آمریکا منتشر شده که نشان می‌دهد زندان‌ها را آماده کرده‌اند، البته بعد از گزارش من منتشر شد و من فرصت نکردم که بعدا آن‌ها را بررسی کنم. مشخصا این از قبل آماده‌سازی شده و نمی‌توان یک دفعه‌ای تصمیم بگیرند و اعدام کنند…»
دادستان: چه رابطه‌ای بین نکسوس، زندانی‌ها و جنگ ایران و عراق وجود دارد؟
جفری رابرتسون: «من باید این را اضافه کنم دو سال پیش وزارت امورخارجه آمریکا ادعا کرد وقتی این برنامه‌ریزی‌ها شده 19 جولای بوده و هیات مرگ تشکیل شده، این چیزی نیست که من خودم تحقیق کرده باشم در موردش… من وقتی می‌گویم این جنگ داخلی وجود دارد برای مثال شورای ملی مقاومت اسرار هسته‌ای ایران را به سازمان ملل داد و پیشینه آن را نشان می‌دهد و یا جمهوری اسلامی تلاش کرد در دفتر شورای ملی مقاومت بمب بگذارد در پاریس که قرار بود توسط تروریست‌های دولتی انجام شد… ولی آن سال‌ها این علمیات که انجام شد یک مثال بود برای این‌که نشان می‌دهد رژیم تا چه حد تمایل به کشتن مخالفان دارد.»
دادستان: با این وجود همه این‌ها جرم‌های بین‌المللی هستند…
جفرق رابرتسون: «بله، این جنایت علیه بشریت است و یکی‌ از بدترین جرایم است که زندانیانی که آسیب‌پذیر هستند را بکشند، نمونه ژاپن هم و جنایت جنگی محسوب می‌شود و بربریت محض است که زندانیان بی دفاع را اعدام کنید.»
دادستان: شما گفتید جنایت جنگی که حتی این درگیری هم بین‌المللی نبوده و گفتید که قوانین بین‌المللی در مورد جنگ بین‌المللی مشخص است اما در مورد جنگ داخلی نه، شما چه‌طور این وضعیت را جنایت جنگی می‌نامید؟ با استناد به چه قانونی؟
رییس دادگاه گفت بهتر است جنایت علیه بشریت با جفری رابرتسون مطرح شود نه جنایت جنگی.
جفری رابرتسون: «کشتن زندانیان سال‌های سال است که جنایت جنگی محسوب می‌شود، حدود 100 سال است و این را اگر با سیستماتیک انجام شود جنایت علیه بشریت می‌شود طبق ماده 8 و 9 دادگاه بین‌المللی جرائم علیه بشریت و این جرایم می‌توانند هم‌پوشانی پاشنه باشد.»
دادستان: اقدامات علیه مجاهدین در موج اول جنایات جنگی بود یا نه؟
جفری رابرتسون: «من معتقدم که مطمئنا نسل‌کشی بوده و در موردش در کتابم نوشتم، البته نسل‌کشی جزو موارد اتهامی این دادگاه نیست، ولی افرادی که کشته شدند دین رسمی حکومت را قبول نکردند و باعث شد آیت‌الله آن‌ها را اعدام کنند چون محارب محسوب می‌شدند. این جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت است، یک درگیری داخلی وجود داشته اما ربطی به این اعمال و جنایات نداشته و ارتباطی با درگیری‌های بین‌المللی ندارد چون آتش‌بس شده بود… من تصور می‌کنم این اعدام‌ها غیرقابل بخشش است از هر زاویه‌ای‌به آن نگاه کنیم. درگیری‌های داخلی اواسط 1987 تمام شده بود و رژیم ادعا می‌کند اقدامات تروریستی‌ای جریان داشته اما تمام شده و هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای وجود نداشت که به زندانیان ربط بدهند و به بر این اساس همه زندانیان را اعدام کنند… تنها یک دلیل داشته که رژیم از سال 1981 قصد داشته همه مخالفینش را از بین ببرد…»
دادستان: در صفحه 94 گزارش شما اشاره می‌کنید به ماده 75 و 3 کنواسیون ژنو، که هر دوی این مفاد قوانین جنگی‌(چه داخلی چه خارجی) را توصیف و‌ تشریح کرده است… و گفتید افرادی که این جرم‌ها را مرتکب می‌شوند می‌توانند مجازات شود، چون مسئولیت شخصی دارند، منظور شما چیست؟
جفری رابرتسون: «من اشاره می‌کنم به مسئولیت کیفری وجود دارد برای افرادی که صادرکننده و اجراکننده دستور هستند، برای همین مسئولیت شخصی و‌فردی وجود دارد و هر کسی که در این مشارکت داشته‌اند، پس داریم در مورد طیف وسیعی از آدم‌ها صحبت ‌می‌کنیم که نقش داشته‌اند…»
دادستان: شما می‌گویید ایران 4 جرم بزرگ مرتکب شده بر طبق قوانین که جنایت علیه بشریت است، بیش‌تر توضیح می‌دهید، جنایت جنگی و مسئولیت فردی را چگونه بفهمیم؟
جفری رابرتسون: «شاید این‌گونه است که این عنوان‌های جرم‌ها به هم نخورد، ولی چیزی که من نوشتم که افراد هم می‌توانند محاکمه شوند به‌خاطر شکنجه و قتل و غیره که شامل زندانیان هم می‌شود. زندانیان مجاهدین اسیر جنگی نبودند، ولی رفتاری که با آن‌ها شد جنایت جنگی شود و حکومت همیشه در پاسخ به این اعدام‌ها در دفاع می‌گوید که جنگ بوده و سعی دارد آن را ربط بدهد به جنگی که در مرزها بوده و من نتوانستم هیچ سند و مدرکی در این زمینه پیدا کنم، به همین دلیل می‌گویم رژیم ادعا می‌کند زندانیان ارتباط داشتند با نیروهای مجاهدین در مرزها و به این دلیل آن‌ها را کشتند، ولی هیچ سندی وجود ندارد… چیزی‌که می‌خواهم واضح بگویم، به بخشی از گزارش من اشاره کردید که گفتم عملیات فروغ جاویدان جرقه قتل‌عام‌ها بود، ولی سه دلیل پشت آن بود، یکی آیت‌الله خمینی آتش‌بس برایش سخت تمام می‌شود و از آن خشمگین بود، یکی اینکه رژیم همیشه تمایل داشت مخالفان را از بین ببرد و عامل نهایی مرصاد بالای همه این‌ها قرار می‌گیرد.»

پس از این سخنان جفری رابرتسون دادگاه به مدت 10 دقیقه تنفس اعلام کرد.
پس از اتمام زمان تنفس کنت لوئیس، وکیل مشاور گفت که فقط یک سئوال دارد، که در این دادگاه بسیار مهم است. او خطاب به رابرتسون گفت: ما نیاز داریم‌نظر شما در مورد اسناد را بدانیم.
جفری رابرتسون: «اگر این سوال مرکزی در دادگاه است من دلم می‌خواهد مشاوره بگیرم، اما نظر‌ من این است که قانون کوگن بوده‌که آرتیکل 45 در کنوانسیون ژنو است که در گزارشم آوردم و گارانتی اساسی در مورد این بوده که ایران 1988 حق اشخاص در باره دادگاه را هم نقض کرده و‌ نظرم این است بر اساس معاهده ژنو جنایت علیه بشریت است … اما در مورد کوگن صدق نمی‌کند و من نوشتم که آرتیکل 44 ژنو که قوانین بین‌المللی در جنگ صدق می‌کند و انعکاسش به آن زمان هم بر می‌گردد.»
در ادامه این روز از دادگاه، وکیل مدافع حمید نوری از جفری رابرتسون سئوال پرسید. او گفت:
سئوالم در مورد پیش‌نویس و کارهای مقدماتی قبل از نوشتن این گزارش تحقیقی است، به غیر از این شخص‌(اسم ناواضح) کس دیگری هم‌بودند در این بنیاد که با او تماس داشتید؟
جفری رابرتسون: «من دو خواهر را به یاد دارم، رویا و لادن برومند ولی ممکن است افراد دیگر هم بوده باشد، ولی آن‌ها تاثیری روی گزارش نداشتند…»
وکیل حمید نوری: گفتید برای ترجمه کمک کردند، چگونه؟
جفری رابرتسون: «همان‌طور که گفتم من به یکی از این خواهرها اعتماد کردم.»
وکیل حمید نوری: شما گفتید چندتا مصاحبه انجام دادید، اسامی اشخاصی که مصاحبه کردید را به یاد دارید؟
جفری رابرتسون: «من چندتا از مصاحبه‌ها‌را انجام ‌دادم و تعدادی از آن‌ها می‌خواستند اسم‌شان مخفی بماند که نمی‌توانم بگویم، بقیه را می‌توانم بگویم که البته در گزارش هم اسم همه وجود دارد.
وکیل حمید نوری: اگر اسمی آشنا هست به من بگویید.
جفری رابرتسون: «بله، یکی‌را پیدا کردم محمدرضا آشوغا‌(اسم مفهوم نبود) او‌ را خوب به یاد دارم زیرا اسناد او تایید می‌شد که نامه‌ای بود نشان می‌داد از اتوبوس زندان فرار کرده بود و خیلی داستان غم‌انگیزی بود و صدای تیراندازی و کشته شدن د‌وستانش را شنیده بود… این یک مثال بود.»
وکیل حمید نوری: گفتید خودتان بیش‌تر مصاحبه‌ها را انجام دادید، چند مصاحبه بود؟
جفری رابرتسون: «12 سال پیش بوده و من یادم نمیاد و نمی‌خواهم حدس بزنم، ولی تعداد زیادی از این 40 نفر را خودم انجام دادم و جنیفر ‌رابرتسون هم بود که من از آکسفورد به این پرونده وارد کردم ولی گزارش را من می‌نوشتم و این نتایجی بود که من بر اساس قانون به آن رسیدم.»
شهادت جفری رابرتسون با اعتراض حمید نوری همراه بود. متهم گفت: «ایشان‌(رابرتسون) باید از حافظه‌اش استفاده کند. اما همه را دارد از روی کتاب می‌گوید.»
توماس ساندر، قاضی دادگاه، در واکنش به این اعتراض متهم توضیح داد که باید به همین شکل باشد. او گفت: «من به او اجازه داده‌ام. تمام این گزارش نزد ما و جزو پرونده است. پس چه از رو بخواند و چه نخواند، ما همه این گزارش رو می‌دانیم و خوانده‌ایم. تو هم قبلا آن را خوانده‌ای. نشان نده که پریشان‌حالی و خوشحال نیستی.»
توماس ساندر، قاضی به نوری گفت: «این شاهد با شاهدهای دیگر و اون شاهدهایی که باید از حافظه‌شان برای شهادت دادن استفاده کنند، تفاوتی فاحش دارد. از حالا به بعد از این گونه شاهدها زیاد است… باید عادت کنی.»
در حاشیه جلسه امروز، پسر و داماد حمید نوری اعتراض خود را نسبت به نحوه فیلم‌برداری گروه اعزامی صدای آمریکا برای پوشش خبری این دادگاه ابراز داشتند. پسر متهم در پاسخ به فیلم‌بردار صدای آمریکا که از او معذرت خواسته و توضیح داده بود که تنها وظیفه‌اش را انجام می‌دهد، به انگلیسی گفت: «از من فیلم بگیرید، اما از مادرم و خانم‌ها‌(اشاره به خواهرش) نه.»
لازم به توضیح است که گزارش جفری رابرتسون که به سفارش بنیاد عبدالرحمان برومند در 145 صفحه تهیه و در ششم مرداد 1389 منتشر شد، حاوی مصاحبه‌ها و اطلاعات بسیاری درباره اعدام‌های تابستان 1367 است.
در گزارش رابرتسون به این نکته مهم پرداخته شده که در وقایعی مانند اعدام‌های سیاسی سال 67 نه تنها عده ای بخاطر عقیده سیاسی و مذهبی خود کشته شده‌اند، بلکه خانواده‌های آن‌ها نیز در بی خبری از وضعیت این زندانیان، تحت شکنجه دولتی قرار گرفته و صدمات روحی و جسمی به آن‌ها وارد شده و به همین علت حق درخواست غرامت از دولت را دارند.
نکته مهم دیگر در مورد گزارش رابرتسون آن است که نشان می‌دهد جنایت علیه بشریت هرگز شامل مروز زمان نمی‌شود و امید و امکان دادخواهی برای خانواده‌های قربانیان و جامعه وجود دارد.
جلسه بعدی دادگاه حمید نوری روز سه‌شنبه هفته آینده بیست و چهارم اسفند 1400- پانزدهم مارس 2022 با شهادت پیام اخوان، وکیل ایرانی‌- کانادایی و فعال حقوق بشر برگزار خواهد شد.