پنجاه و یکمین جلسه دادگاه دفاعیات حمید نوری، دادیار پیشین زندان گوهردشت کرج و از متهمان اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی در ایران، روز دوشنبه ٢٢ آذر ۱۴۰۰ برابر با ١٣ دسامبر ۲۰۲۱، در دادگاه جرائم جنگی استکهلم-سوئد برگزار شد.امروز در دادگاه حمید نوری، رحمت علیکرمی بهعنوان شاهد گفت که حمید نوری را در زندان های اوین و گوهردشت دیده است. وی گفت که در زندان با اسم رحمان شناخته میشد.
وی زندانهای متفاوتی را تجربه کرد و در نهایت شش ماه پیش از اعدامها(در ۲۹ بهمن ۶۶)، به همراه گروهی حدودا ۱۷۰ نفری از زندان اوین به زندان گوهردشت منتقل شد. علی کرمی گفت از این تعداد ۱۲۵ نفر هوادار مجاهدین، ده نفر گروههای مذهبی مانند فرقان، موحدین، و آرمان مستضعفین، و بقیه متعلق به گروههای چپ بودند.
علیکرمی که از سال ۱۳۶۰ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق در زندانهای اوین، قزلحصار و گوهردشت زندانی بود، در دادگاه رسیدگی به اتهامات حمید نوری گفت که هنگام دستگیری ۱۷ سال و چند ماه داشت، دانشآموز بود و بیش از دهسال را در زندان مانده است.
رحمت علیکرمی، به گفته خود، ۱۲ شهریور ۱۳۶۰ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق دستگیر و تا آذر ۱۳۷۰ در زندانهای اوین، قزلحصار و گوهردشت زندانی بود.
وی از بهمن ۱۳۶۶ تا بهمن ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت زندانی بود و در دادگاه حمید نوری گفت که شب انتقالش به زندان گوهردشت، حمید نوری را در این زندان دید.
به گفته علیکرمی، داود لشکری در موقع ورود او و دیگر زندانیان به زندان گوهردشت خطاب به آنها گفته است: «اینجا گوهردشت است. ما اینجا چشم هم در آوردهایم.»
رحمت علیکرمی اما گفت که در سال ۱۳۶۲ حمید نوری را در زندان اوین دیده بود و او را میشناخت و در زندان گوهردشت هم بارها او را دیده بود.
در حالی که حمید نوری مدعی است که از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۷۲ در زندان اوین بوده و چند بار به زندان گوهردشت بهعنوان ماموریت سر زده است.
علیکرمی گفت اواسط مرداد ماه در زندان گوهردشت، «یک روز ناصریان(محمد مقیسه) و حمید عباسی(نوری) که معمولا همراه او بود با چند نفر از پاسدارها به بند ما آمدند. یکی از بچهها که الان ایران است جلوی ناصریان(محمد مقیسه) را گرفت و اعتراض کرد که ما را از این بند منتقل کنید. ناصریان(محمد مقیسه) گفت کسانی که نمیخواهند، بیایند. ناصریان(محمد مقیسه) و عباسی(حمید نوری) ۴۸ نفر را بردند. گفتند وسایلتان را جمع کنید برویم. از این ۴۸ نفر، ۱۶ نفر برگشتند.»
به گفته وی، این ۴۸ نفر تصور میکردند که به بند دیگری منتقل میشوند.
رحمت علیکرمی گفت که بعد از انتقال به زندان گوهردشت، چشمبندهای زندانیان دست خودشان بود و او از لنگ، بهعنوان چشمبند استفاده میکرد.
وی توضیح داد: «ما لنگ که نازک بود به عنوان چشمبند استفاده میکردیم و به راحتی میشد از تارهای آن چند تار را بیرون کشید و بهتر دید.»
وی سپس به ملاقات حضوری با خانوادهها در سالگرد انقلاب ۵۷ اشاره کرد و گفت که این ملاقات در سالنی انجام شد که اعدامها در آنجا صورت گرفته بود و ناصریان(محمد مقیسه) و عباسی(حمید نوری) در این سالن حضور داشتند.
به گفته علیکرمی، سمت حمید نوری در زندان اوین کمک دادیاری بود: «نقشی که او آنجا داشت در اصل کمک دادیار بود یا کارهای دادیاری و مصاحبهها برای آزادی را انجام میداد. موضوعی که خیلی در ذهنم ماند وقتی بود که مهدی اسحاقی را که هم اتاقی من بود زده بود و چیز دیگری از او در ذهنم نیست.»
وی در پاسخ به این سئوال دادستان که از کجا میدانید حمید نوری مصاحبهها را انجام میداد گفت: «معمولا مصاحبهها برای آزادی ۲۰ تا ۳۰ نفری بود و وقتی بچهها برمیگشتند میگفتند که مصاحبه را حمید عباسی(نوری) انجام داده است.»
وی گفت که حمید نوری در زندان گوهردشت، لباس شخصی داشت اما در زندان اوین در سال ۶۲ لباس دادستانی داشت که سبز رنگ بود.
رحمت علیکرمی درباره مشخصات ظاهری حمید نوری گفت: «قد بلند، لاغر با چهره روشن بود. حرف زدنش آرام بود و وقتی با ناصریان(محمد مقیسه) که بازجوی من بود مقایسه میکنم عباسی(حمید نوری) قیافه خشنی از خودش نشان نمیداد.»
او سپس به دیدن حمید نوری در دادگاه اشاره کرد و گفت: «انگار همان روز اول است که من او را میبینم. با همان لبخند، با همان نگاه و صورت، فقط پیرتر شده. یعنی یک ذره من شک ندارم که خودش است.»
وی شهادت داد که مهدی اسحاقی چگونه توسط حمید نوری کتک خورد و سه ماه به سلول انفرادی فرستاده شد. رحمت علی کرمی در زمان شهادت دادن درباره یک زندانی به نام ایرج لشکری در حالی که منقلب شده بود، گفت او یکی از کسانی که با او به گوهردشت منتقل شد... ایرج لشکری در گروه ۱۲۵ نفری آنها بیشترین کتک را خورد و به انفرادی فرستاده و بعد مانند بسیاری دیگر اعدام شد.
در ادامه جلسه دادگاه روز دوشنبه، وکیل حمید نوری به راستیآزمایی روایت رحمت علیکرمی پرداخت و از تناقضها در گفتههای او و دیگر شاهدان از جمله حسین فارسی سئوال کرد.
سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران، روز اول شهریور محاکمه نوری را «یک طراحی» توسط سازمان مجاهدین خلق خوانده و مدعی شد که دادگاه سوئد «به یک سری داستان و مستندسازی و شاهدسازی دروغی که همه از سوی یک گروهک صورت گرفته استناد کرده است.»
***
امروز دوشنبه 22 آذر همزمان با ادامه دادگاه دادگاه حمید نوری در استکهلم، معلمان ایران در پاسخ به فراخوان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان بهدنبال دو روز اعتصاب و تحصن در مدارس برای پیگیری مطالبات خود دست به تجمعات سراسری زدند. این تجمعات در تهران در مقابل مجلس اسلامی و در مراکز استانها مقابل ادارات آموزش و پرورش در شهرستانها برگزار شده است. اعتصاب دو روز گذشته معلمان در صدو پنجاه شهر ایران برگزار شد و در ادامه آن امروز دوشنبه تجمعات بزرگی در شهرهای مختلف برگزار شد. بنا بر گزارشات تجمعات این روز در ۲۷ استان و در بیش از ۶۰ شهر برگزار شده است. تهران، کرج، گناوه، بندرعباس، سقز، مریوان، بوکان، یاسوج، دهدشت، کیلک، اهواز، ایذه، اندیمشک، بهبهان، رامهرمز، کرخه، شیراز، نورآباد ممسنی، علامرودشت، خرم اباد، ازنا، دورود، بابل، ساری، رشت، شهرکرد، لردگان، تبریز، اردبیل، زنجان، ارومیه، قم، یزد، سمنان، کرمان، قزوین، مشهد، گلپایگان، گرگان، آمل، همدان، ملایر، اراک، تاکستان، بیجار، کرمانشاه، اصفهان، سیران، گچساران، نوراباد لرستان و...
در تهران نیروی انتظامی قصد یورش به صف معلمان را داشت که با فریاد «بیشرف، بیشرف» و مقاومت معلمان، ماموران مهاجم مجبور عقبنشینی شدند و تجمع ادامه یافت.
در مشهد علاوه بر معلمان شاغل و بازنشسته، بازنشستگان راه، بهداشت، راهآهن، کشاورزی، اداره خون و کارکنان بانک هم شرکت داشتند.
در شیراز جمعیت بسیار بزرگ بود و با شعارهای «معلم به پا خیز برای رفع تبعیض»، «معلم زندانی آزاد باید گردد» و...
در سقز جمعیت بزرگی از معلمان در مقابل آموزش و پرورش تجمع کرده و با شعار «ما همه آمانج هستیم» اعتراض خود را به ضرب و شتم معلم معترض آمانج امینی و سرکوبگریهای حکومت نشان دادند.
خواست اصلی این تجمعات اجرای کامل رتبهبندی مشاغل برای معلمان شاغل و همسانسازی حقوقها برای معلمان شاغل و آزادی معلمان زندانی است. معلمان به بودجه اختصاصی دوازده و نیم میلیارد تومانی برای شش ماه اجرای طرح رتبهبندی اعتراض دارند و میگویند با این بودجه نهایتا رقمی بین یک تا ۳ میلیون به حقوقها اضافه میشود و به هیچوجه جوابگوی خواست آنها نیست. خواست معلمان افزایش فوری حقوقها به بالای خط فقر ۱۲ میلیونی است.
شعارهای تجمعات امروز عبارت بودند از: «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «معلم داد بزن، حقتو فریاد بزن»، «معلم به پا خیز، برای رفع تبعیض»، «مشکل ما حل نشه، مدرسه تعطیل میشه»، «اجرای رتبه بندی حق مسلم ماست»، «یک اختلاس کم بشه، حقوق ما بس میشه»، «وعده زیاد شنیدیم، عدالتی ندیدیم»، و «اینهمه بیعدالتی، هرگز ندیده ملتی» و...
حمایت دانشآموزان از معلمان با بنرهایی در پشتیبانی از خواستها و مبارزات آنها، در این دور از اعتراضات بسیار چشمگیر بود. شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت نیز حمایت خود را از خواستها و مبارزات معلمان اعلام داشته است.
به مناسبت تجمع سراسری امروز ۲۲ آذر قطعنامهای از سوی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی انتشار یافت که در بخشی از آن چنین آمده است: «ما امروز در اینجا جمع شدهایم که به مجلس هشدار دهیم اگر در جلسه روز سهشنبه ۲۳ آذر، لایحه رتبهبندی، سرهمبندی گردد و همچنان همسانسازی بازنشستگان که بودجه آن قبلا پیشبینی شده به محاق رود به اعتراضات گسترده خود ادامه خواهیم داد. اگر نهادهای حاکمیتی و امنیتی گمان میکنند با بازداشت آقای رسول بداقی نماینده ریاست دورهای شورای هماهنگی، با دادگاهی کردن آقای جعفر ابراهیمی بازرس شورای هماهنگی و با ضرب و شتم آقای آمانج امینی و با در زندان نگهداشتن آقای محمدرضا رمضانزاده، آقای اسماعیل عبدی و آقای مهدی فتحی میتوانند روند مطالبهگری را متوقف نمایند سخت در اشتباهند.»
شورای هماهنگی در این قطعنامه ضمن محکوم کردن پروندهسازیهای امنیتی و اخراجها و احضارها بر مختوحه اعلام شدن پروندههای امنیتی تشکیل شده برای همه معلمان بهعنوان یک مطالبه فوری تاکید کرده است.
شورای هماهنگی در قطعنامه خود همچنین بر اتحاد سراسری معلمان تاکید کرده و به مجلس هشدار داده که اگر طرح رتبهبندی مشاغل و همسانسازی حقوقها بهطور کامل اجرایی نشود، اعتراضات آنان در ابعاد گستردهتر ادامه خواهد یافت.
آموزش رایگان و اجرایی کردن فوری آن در این ایام کرونایی با اختصاص اینترنت و تلفن هوشمند رایگان در اختیار همه دانشآموزان و معلمان و ارائه آموزش باکیفیت و رفع تبعیض در آموزش، درمان رایگان و داشتن حق مسکن، رفع مشکلات معلمان خرید خدمت، آموزشیاران نهضت سواد آموزی، مربیان پیش دبستانی و معلمان حقالتدریسی و استخدام آنها، پرداخت پاداش خدمت بازنشستگان، پرداخت حقالتدریس معلمان، بازگشت به کار معلمان اخراجی، پایان دادن به اختلاسها و شفافیت در چگونگی غارت صندوق ذخیره فرهنگیان و بازگشت منابع به آن از دیگر مطالبات اعلام شده معلمان در قطعنامهها و بیانیههای اعتراضیشان بوده است.
***
رحمت (رحمان) علی کرمی گفت که پس از گذراندن بیش از ده سال محکومیت در آذر ۱۳۷۰ از زندان اوین آزاد شد.
جلسه بعدی دادگاه روز چهارشنبه ۲۴ آذر - ۱۵ دسامبر به شهادت منوچهر اسحاقی اختصاص خواهد داشت.
***********************
چهلونهمین و پنجاهمین جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم!
پنجاهمین جلسه دادگاه دفاعیات حمید نوری، دادیار پیشین زندان گوهردشت کرج و از متهمان اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی در ایران، روز جمعه ١٩ آذر ۱۴۰۰ برابر با ١٠ دسامبر ۲۰۲۱، در دادگاه جرائم جنگی استکهلم-سوئد برگزار شد. محمد زادشیر شاهد در ۲۴ سالگی دو بار در ارتباط با فعالیتهای دانشگاهی در زمستان ۱۳۶۰ دستگیر و بازجویی شد. نیری بار دوم کلمه «منافق» را به پرونده او اضافه کرد و به چهار سال زندان محکوم شد.
شاهد در سال ۶۵ از زندان قزلحصار به زندان گوهردشت منتقل شد. او بارها و در شرایط گوناگون با حمید نوری، بدون چشم بند در زندان گوهردشت برخورد داشت. اما زادشیر شهادت داد که هرگز حمید نوری را در زندان اوین ندید.
محسن زادشیر گفت که ناصریان بازجویش بود و او هنوز هم هر روز صبح با نگاه به علامتهای صورتش(به خاطر شکنجه) به یاد ناصریان میافتد. شاهد از ضربههای وارد آمده به بیضههایش در جریان دو سال بازجویی و شکنجه سخن گفت. او به خاطر این مشکل در زندان جراحی شد و بعدا برای اخذ مجوز معاینه توسط اورولوژیست در خارج از زندان، بدون چشمبند در برابر حمید نوری قرار گرفت. نوری به طور ضمنی به او گفت مراجعه به دکتر متخصص مشروط به همکاری اطلاعاتی است.
زادشیر در بخش دیگری شهادت داد که موضوع ورزش جمعی مربوط به تابستان ۶۶ است. ورزش جمعی در زندان ممنوع بود و او که مسئول ورزش بود بیشتر از هر شخص دیگری برای تنبیه به اتاق گاز رفت.
محسن زادشیر توضیح داد از داخل حسینیه در هفتم یا هشتم مرداد ۶۷ شاهد رفت و آمد پاسداران و مقامات زندان به سوله(ساختمان نانوایی) زندان بود. او کامیونهای یخچالدار حمل گوشت با فلاشرهای روشن را دید که بعدا در داخل آنها جسدهای انباشته بر روی هم را تشخیص داد.
در ادامه دادگاه حمید نوری در استکهلم سوئد، محمد زادشیر بهعنوان شاهد گفت که حمید نوری را در کنار داود لشکری با فرغونی از طناب دار دیده است.
زادشیر که از سال ۱۳۶۰ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق در زندانهای اوین، قزلحصار و گوهردشت زندانی بوده در دادگاه رسیدگی به اتهامات حمید نوری گفت که کامیونهای پر از جنازه اعدامشدگان را که از زندان خارج میکردند دیده است.
محمد زادشیر به گفته خود در سال ۱۳۶۰ بازداشت و به اتهام هواداری از مجاهدین خلق به ۴ سال زندان محکوم شده است: «بازجوها به خاطر فعالیتهای دانشگاهی، مرا بازجویی کردند و ارتباط با تمامی گروهها، مجاهدین و غیرمجاهدین را به من نسبت دادند.(حسینعلی) نیری، قاضی دادگاه روی پروندهام نوشت منافق.»
او مدعی شد که در زندان گوهردشت، ناصریان(محمد مقیسه) رییس زندان بود. لشکری(داود)، مسئول امنیتی و مسئول داخلی زندان بود و حمید عباسی(نوری) نقش دادیار را داشت.
محمد زادشیر گفت که ناصریان(محمد مقیسه) بازجوی او بوده: «ناصریان را میشناختم، بازجوی خودم بودم، هنوز هم وقتی هر روز صبح در آینه نگاه میکنم ناصریان را به یاد میآورم چون علامتهای روی صورتم هست.»
زادشیر درباره حمید نوری هم گفت که به دلیل ضرباتی که در بازجوییها بر بیضههایش وارد شده بود نیاز به درمان داشت و دو بار در همین زمینه او را به دادیاری بردهاند و حمید عباسی(نوری) را بدون چشمبند دیده است.
وی توضیح داد که حمید نوری خود را به او حمید عباسی معرفی کرده و بار اول از او خواسته که در زندان همکاری اطلاعاتی کند و بار دوم به او گفته که باید لباس زندان بپوشد.
محسن زادشیر اما در دادگاه محاکمه او گفت که در زندان اوین هم زندانی بوده و حمید نوری را هیچوقت در زندان اوین ندیده است.
محمد زادشیر گفت که هشتم یا هفتم مرداد از داخل سالن آخر بند حسینیه، ساختمانهای سوله و خیابانها را میدید و پاسدارانی که به سرعت به سمت سوله میرفتند. سولههایی که از زندانیان افغان شنیده بود ساختمان نانوایی است: «هیچ کس بیرون نمیآمد، هوا تاریک بود تا یک ماشین خاور بیرون آمد، ماشین حمل گوشت که یخچالدار است، پشت سر، پاسدارها با یک فاصلهای آمدند میخندند، یکی به بقیه شیرینی تعارف میکرد و حال یکی به هم خورد شروع کرد به بالا آوردن.»
وی گفت که در همان شب داود لشکری را دیده که با یک فرغون پر از طناب دار همراه با حمید عباسی(نوری) در حال رفتن است.
دادستان سئوال کرد از کجا میدانی و مطمئنی که حمید عباسی(نوری) است؟ او توضیح داد: «قبلا دو بار بدون چشمبند با هم صحبت کرده بودیم و چهره حمید عباسی مشخص است برای من حداقل مثل بقیه پاسدارها نبود. دو بار در دادیاری مستقیم و بدون چشمبند او را دیده بودم و میشناختم.»
محمد زادشیر در توصیف ظاهر حمید نوری گفت: «پیشانی بلند، رنگ پوست روشن و موهای صاف داشت. دو دندان بالایش کمی جلو آمده بود و برای من جالب بود. قدش هم از من بلندتر بود من ۱۷۴ هستم. دو بار که مرا به دفترش بردند لباس فرم داشت. عمدتا تمام زندانیان نه گوهردشت نه اوین و نه قزلحصار شلوار سبز تیره نمیپوشیدند. به خاطر اینکه این رنگ شلوار رنگ لباس رسمی پاسداران بود. وقتی میگوییم لباس فرم در وهله اول همین شلوار است چون ما با چشمبند میبینیم. بعضی مثل داود لشکری عمدتا بلوزش را هم میپوشیدند. سبز تیره دو جیب داشت. چیزی که توجه مرا آن دو بار جلب کرد اورکت حمید عباسی(نوری) بود که به پشت صندلیاش آویزان بود. سبز تیره. در ایران میگویند اورکت آمریکایی.»
زادشیر گفت که حمید نوری تفاوت دیگری هم با دیگران داشت: «برخلاف بقیه که بوی عرق میدادند عباسی(نوری) همیشه بوی صابون نخل زیتون میداد. از زیر چشمبند فقط پاهایش را میبینم ولی به جز گوشهایم، دماغم بزرگ است و از بو هم میتوانم تشخیص دهم.»
محمد زادشیر سپس با نشان دادن محلها بر روی ماکت زندان گوهردشت، از کامیونهایی گفت که شبهای بعد دیده و به گفته او بعضی شبها دو کامیون در رفتو آمد بودند: «یک شب هوا تاریک بود اما اینجا روشن بود. کامیون اول رد میشود کامیون دوم تا اینجا میرود به یک دلیلی دنده عقب میآید به این طرف میخواهد دور بزند کاملا عقب میآید. من از این بالا میبینم کامیون پر از جسد است. میتوانم تشخیص بدهم پر از آدم است و سر و ته همه را هم بستهاند. ساعت ۲ صبح است. مثل الان پایم شروع میکند به لرزیدن.»
دادستان از او درباره کامیونها سئوال میکند و او میگوید: «در ایران میگویند کامیون خاور. حدود ده تن است. سرش باز است. چهار طرفش به ارتفاع دو متر تا دو متر و چهل بالاتر است. با پنل بسته شده. دو در عقبش میتواند کامل باز شود. من راننده را نمیبینم آیا تنها است آیا با کسی است من فقط عقب ماشین را میبینم و از بالا.»
دادستان سئوال کرد که گفتی میتوانستی بفهمی اجساد است از روی چی میتوانستی بفهمی چون گفتی بستهبندی شده بودند؟
محمد زادشیر پاسخ داد: «کامیون چند لحظه مکث کرد که برگردد. درست است که توی پلاستیک یا برزنت مشکی بود اما پر از جنازه بود و تا بالا آمده بود. فاصله من کمتر بود. حالت برجستگی سر و بدن و پاها مشخص بود. ما در ایران آدمهایی که کفن میکنند را زیاد میبینیم. پس با شکل بدن که توی کفن گذاشته میشود از بچگی آشنا هستیم. و دوباره قسم میخورم که جسد بودند.»
از شاهد در مورد اعدام شدگان مسئول شد. محسن زادشیر در پاسخ به رییس دادگاه گفت متعلقات زندانی اعدام شده مانند وسایل شخصی، یادگاریها، کتابها و عکسهای فرزندان و ... بعدا توسط هم سلولیهایش در ساک گذاشته میشد. یکی دیگر از موارد شهادت زادشیر موضوع یونیفورم و لباس ظاهری متهم و مقایسه آن با لباسهای پاسدارهای سپاه مستقر در زندان بود.
او در مورد پاسدارهای سپاه در زندان اوین گفت که بخش ۲۰۹ زندان تحت کنترل آنها بود و مستقل عمل میکردند. به گفته او، در حقیقت هسته اولیه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بودند. شاهد به دادگاه اطمینان داد که مجید قدوسی از سال ۶۰ معاون لاجوردی و در زمان بازگشت او به زندان اوین، دادیار آن زندان بود.
محسن زادشیر سه سال بعد از اعدام ها در سال ۱۳۷۰ از زندان اوین آزاد شد
***
همزمان با ادامه دادگاه حمید نوری در استکهلم، دادگاه تجدیدنظر بلژیک نیز در شهر آنتورپ با از سرگیری جلسات رسیدگی به پرونده سه متهم هسته تروریستی اسدالله اسدی، دیپلمات ایرانی متهم به طرحریزی عملیات تروریستی علیه تجمع مخالفان ایرانی در اروپا، برگزار شد.
کارشناسان مواد منفجره در جلسه استیناف گفتهاند که اسدی بمب بسیار قوی و کشندهای را در کیف خود برای منفجر کردن مقر همایش سالانه مخالفان جمهوری اسلامی ایران حمل میکرده است
در این جلسه استیناف که پنجشنبه 9 دسامبر برگزار شد تاثیر احتمالی بمبی که قرار بود در کنفرانس سالانه شورای ملی مقاومت در پاریس کار گذاشته شود، مورد بررسی قرار گرفت.
همچنین سه متهم به نامهای امیر سعدونی(41 ساله)، همسرش نسیمه نعامی(36 ساله) و مهرداد عرفانی(58 ساله) در این جلسه دادگاه، دفاعیات خود را ارائه دادند.
پیشتر، وکیل مدافع نسیمه نعامی گفته بود که موکلش از ماهیت مواد منفجره اطلاعی نداشته و گمان میکرد ابزاری برای آتشبازی است. او همچنین قدرت تخریب مواد منفجره را «ناچیز» تلقی کرد و گفت به این دلیل که وقتی به وسیله رباتها منفجر شدند، گودالی در جادهها ایجاد نکردند.
این در حالی است که کارشناسان مواد منفجره در این جلسه استیناف گفتهاند که او بمب بسیار قوی و کشندهای را در کیف خود برای منفجر کردن مقر همایش سالانه شورای مقاومت ملی ایران حمل کرده است.
احتمال میرود با توجه به عدم درخواست تجدیدنظر توسط اسدالله اسدی، نتیجه این دادگاه، تا یک ماه آینده اعلام شود.
دادگاه کیفری بلژیک پیشتر، بر اساس اتهامهای «برنامهریزی برای قتل عمد»، «تدارک برای طرح تروریستی و عضویت در یک سازمان تروریستی زیر نظر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران»، امیر سعدونی را به 15 سال، همسرش نسیمه نعامی را به 18 سال حبس و سومین متهم مهرداد عارفانی را نیز به 17 سال حبس محکوم کرد؛ دادگاه کیفری همچنین برای لغو تابعیت این افراد رای صادر کرده بود.
در این دادگاه، اسدالله اسدی بهدلیل امتناع از درخواست تجدیدنظر درباره حکم صادره علیه خود در پرونده طراحی عملیات تروریستی که کنفرانس «سازمان مجاهدین خلق» در شهر ویلپنت فرانسه را هدف گرفته بود، به 20 سال زندان محکوم شد.
این اولینبار است که پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران، یک مقام رسمی جمهوری اسلامی به اتهام دست داشتن در عملیات تروریستی در اروپا محکوم میشود.
با توجه به عدم تجدیدنظرخواهی او، به نظر میرسد به زودی حکم محکومیت اسدالله اسدی به مرحله اجرا درآید.
با وجود شواهد قطعی، و اتهامات سنگین علیه این دیپلمات جمهوری اسلامی ایران، پس از صدور احکام زندان برای اسدالله اسدی، سفارت جمهوری اسلامی ایران در بروکسل با صدور بیانیهای تاکید کرد که مصونیت دیپلماتیک اسدالله اسدی نقض شده و این دادگاه «صلاحیت رسیدگی به اتهامات او را ندارد.»
اسدی، دیپلمات ایرانی شاغل در اتریش، ژوئن 2018 در حومه پاریس، بازداشت شد. در دادگاه کیفری بلژیک اثبات شد که او، مادهای انفجاری به وزن نیم کیلوگرم به نسیمه نعامی و امیر سعدونی اعضای هسته تروریستی خود که ساکن در بلژیک هستند، تحویل داده تا آنها به کمک یک شخص دیگر، همایش سازمان مجاهدین خلق را هدف حمله قرار دهند.
***
همچنین روز پنجشنبه ۱۸آذر در آستانه روز جهانی حقوقبشر، حکومت آدمکش اسلامی ایران، ۶ زندانی از جمله سه زن را در زندان کرمان اعدام کرد. طی همین هفته حداقل سه زندانی دیگر در زنجان، اصفهان و نیشابور حلقآویز شدند. به این ترتیب از زمان انتصاب رئیسی آیتالله قاتل به ریاستجمهوری و انتصاب محسنی اژهای به ریاست قوه قضاییه، دستکم ۱۸۷زندانی اعدام شدهاند.
***
جلسه بعدی دادگاه روز دوشنبه بیست و دوم آذر با شهادت رحمتعلی کرمی در استکهلم سوئد برگزار خواهد شد.
**********
چهلونهمین جلسه دادگاه حمید نوری در استکهلم!
بهرام رحمانی
چهلونهمین جلسه دادگاه دفاعیات حمید نوری، دادیار پیشین زندان گوهردشت کرج و از متهمان اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی در ایران، روز پنجشنبه ١٨ آذر ۱۴۰۰ برابر با ٩ دسامبر ۲۰۲۱، در دادگاه جرائم جنگی استکهلم-سوئد برگزار شد.
جلسه امروز دادگاه به شهادت رضا شمیرانی اختصاص داشت. شاهد در این دادگاه گفت سه بار نوری را در زندان اوین دیده: یک بار از زیر چشمبند، یک بار در راهروهای زندان و یک بار در مقابل حسینه زندان اوین.
رضا شمیرانی در این جلسه دادگاه گفت: از ۵ مرداد ۶۷ قتلعام زندانیان شروع شد که بهمدت چند ماه ادامه داشت و چیزی در حدود ۳۵۰۰ تا ۴۰۰۰ تن از زنان و مردان فقط در زندان اوین قتلعام شدند.
وی افزود: بعد از مقطع اعدامها تنها حدود ۱۲۰ زندانی باقی ماندند. از زنان زندانی نیز تنها ۲۰ تا۳۰ نفر زنده ماندند.
رضا شمیرانی در مورد دستاندرکاران قتلعام زندانیان سیاسی در زندان اوین گفت: مجتبی حلوایی عسکری مسئول امنیت و انتظامی زندان اوین، حداد بهعنوان دادیار، مجید ضیایی بهعنوان دادیار، مجید قدوسی کمک دادیار و مسئول اجرای احکام در اجرای حکم هیات مرگ و آوردن زندانیان فعال بودند.
وی افزود: موسی واعظی از مسئولان وزارت اطلاعات رژیم در اواخر مهرماه ۶۷ من را به اتاقش صدا کرد و گفت فعالیتهای شما در داخل زندان و خانوادههای شما در خارج از زندان کلی برای ما مشکلساز شده و ما زیر بار فشار نقض حقوق بشر رفتهایم.
موسی واعظی گفت ما اعدامها را طبق حکم خمینی انجام دادیم و شمایی که زنده ماندهاید بعد از آزادی از زندان اگر بخواهید به مجاهدین بپیوندید شما را در همان محلی که دستگیر کنیم اعدام میکنیم و اگر خانواده شما پیگیر شد میگوییم رفته است اشرف پیش مجاهدین خلق.
رضا شمیرانی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بوده که در تابستان ۱۳۶۰ دستگیر میشود و دادگاه او را به ده سال زندان محکوم میکند. شمیرانی حدود پنج سال اول را در زندان قزلحصار و پنج سال دوم را که مصادف با اعدامهای ۶۷ بوده در زندان اوین گذارنده است.
رضا شمیرانی در پاسخ به سئوالات دادستان گفت: حدود سه تا چهار هزار نفر در آن زمان اعدام شدند و از مجموع کل زندانیان حدود ۱۲۰ نفر باقی ماندند و در میان زندانیان حدود ۲۰ تا ۳۰ نفر نیز زن بودند.
رضا شمیرانی گفت بعد از پایان اعدامها، پرسنل زندان و نگهبانان اعلام میکردند که آنها دخالتی در اعدامها نداشتند و در مرخصی یا در ماموریتهای دیگری بودند.
دادستان در بخش دیگری از دادگاه از او پرسید: چه کسانی در اعدامها دخالت داشتند؟
شمیرانی از مجتبی حلواییعسگر مسئول بخش امنیتی و انتظامی زندان اوین، حداد، دادیار زندان، مجید ضیایی دادیار زندان، مجید قدوسی کمک دادیار و مسئول اجرای احکام و حسین موتضوی رییس زندان نام برد.
وی گفت: «این افراد حکمهایی که هیات مرگ صادر میکرد، اجرا میکردند.»
شمیرانی به هیات چهارنفره شامل حسینعلی نیری(حاکم شرع وقت)، مرتضی اشراقی(دادستان وقت)، ابراهیم رئیسی(معاون وقت دادستان) و مصطفی پورمحمدی(نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین) اشاره کرد که به هیات مرگ معروف شد. شاهد در بخشی از جلسه امروز به دیدارهایش با اعضای این هیات نیز اشاره کرد.
دادستان از شمیرانی درباره حمید نوری پرسید او گفت: «پس از اعدامهای ۶۷ ناصریان و حمید نوری به همراه شماری از زندان گوهردشت به اوین منتقل شدند. اواخر بهمن ماه در راهرو بند با اکبر صمدی قدم میزدیم که دو نفر وارد شدند و تا آخر بند رفتند و برگشتند وقتی از کنار ما عبور کردند در آن لحظه چشم حمید نوری به اکبر صمدی افتاد و پرسید اینجا چه میکنی، هنوز زندهای؟ خوب از دست ما قسر در رفتی، ولی دفعه بعد چنین خبری نیست.»
شمیرانی گفت: «او را نمیشناختم و اکبر صمدی معرفی کرد و گفته شد اسم او حمید عباسی است و بعدها فهمیدم اسم اصلی او حمید نوری است.»
دادستان از شمیرانی پرسید: شما از کجا فهمیدید اسم واقعی او چیست؟
شمیرانی در پاسخ گفت: یکی از دوستانش در زندان از نزدیکان مقامهای قضایی ایران بوده و این اطلاعات را از او گرفته.
دادستان از او پرسید این فرد کیست: شمیرانی گفت این شخص در ایران زندگی میکند و نمیتواند اسم او را بگوید.
رضا شمیرانی در پاسخ به این سئوال که چندبار نوری را دیده گفت: یک بار در دیماه سال ۶۶ در یک اتاق بازجویی از زیر چشمبند کسی را دیده که در حال عبور بوده و یک بار در راهرو زندان و یک بار نیز در مقابل حسینیه زندان اوین حمید نوری را دیده است.
دادستان از او پرسید: آیا او صد در صد مطمئن است کسی که از زیر چشمبند دیده همان حمید نوری است؟
شمیرانی گفت: صددرصد مطمئن نیست اما نود درصد مطمئن است که خودش است.
در ادامه جلسه، دادستان و قاضی از شاهد دادگاه خواستند که جزئیاتی از اعدامها و نحوه بازجویی در زندان اوین جلسات «هیات مرگ» با زندانیان بیان کند و تجربههای خودش را بگوید.
وی چهار ماه در زندان «کمیته توحید»، پنج سال در زندان قزل حصار و پنج سال را در زندان اوین گذراند. او در زمان اعدام های ۶۷ در زندان اوین بود.
وی افزود، خود او از اواخر شهریور ۶۶ تا مقطع اعدام ها زیر بازجویی و شکنجه و در سلول انفرادی بسر برد. او روز هشتم مرداد در «ساختمان دادستانی» زندان اوین در مقابل هیئت مرگ - یا به قول پاسدارهای اوین «هیات عفو امام» - قرار گرفت. شاهد بار دیگر هجدهم، بیست و یکم و آخرین بار بیست و سوم مرداد نیز به نزد هیات مرگ در «ساختمان ۲۰۹» برده شد. شمیرانی با برائت از سازمان مجاهدین خلق ایران از اعدام جان سالم بدر برد و سال ۱۳۷۰ آزاد شد. او هرگز در زندان مصاحبه نشد.
شاهد گفت: ملاقاتها از اوایل مرداد تا اواخر مهر یا اوایل آبان ۶۷ در زندان اوین متوقف شد. داخل زندان حکومت نظامی برقرار و جابهجایی بعد از ۱۲ شب ممنوع بود. پاسدارها حق بیرون رفتن و مرخصی نداشتند و کسانی که به مرخصی رفته بودند باید به زندان باز می گشتند.
شمیرانی شهادت داد که قتلعام دستهجمعی در زندان اوین از پنجم مرداد ۱۳۶۷ آغاز شد و دو ماه طول کشید. او گفت پاسداران در پنجم مرداد، امیر عبداللهی ۲۳ ساله را از سلول او و محمدرضا سردار را از سلول بغلی با خود بردند. امیر نیمههای شب با پاسداری بازگشت و در حالی که وسایلش را جمع میکرد با حالتی منقلب گفت به دادگاه رفته و حکم اعدام گرفته است. امیر آن شب رفت و هرگز بازنگشت.
شمیرانی گفت: امیر و مجید، برادر ۲۱ سالهاش که در سلول بغلی بود، قبلا به حبس ابد محکوم شده بودند.
شاهد گفت از زندانیان دیگر شنید که هیات مرگ نیمی از روز هجدهم مرداد را در زندان گوهردشت و نیمی دیگر را در زندان اوین گذراند. شاهد زمان دقیق اعدامها را در زندان اوین به یاد نمیآورد، اما گفت تا جایی که میداند رضا فیروزی و تقی صداقت رشتی را در روزهای اول و دوم مهر ماه از بند آنها برای اعدام بردند.
غلامرضا شمیرانی شهادت داد که ابراهیم رئیسی، رییس جمهوری فعلی ایران، پس از اعلام برائت او در مقابل نیری و هیات مرگ، به نیری اصرار کرد که برائت او را نپذیرد، چون «او خیلی منافق» است. رئیسی با واکنش منفی و تند نیری مواجه شد و شمیرانی را به بیرون از دادگاه برد و برگهای به او داد تا اطلاعاتی را در آن پر کند.
شمیرانی در جریان رفت و آمدهایش نزد هیات مرگ شاهد انتقال بیش از ۲۰۰ زندانی سیاسی زن - زنان عضو سازمان مجاهدین خلق - به ساختمان دادستانی بود. او حسین مرتضوی، رییس وقت زندان اوین را دیده بود که شادمانه روی در ورودی ساختمان قدم میزند.
وی در پایان شهادتش در دادگاه گفت در این راه همه چیزش را از دست داده است و تنها خواستهاش «اجرای عدالت» است.
غلامرضا شمیرانی هم اینک مترجم زبان فرانسه است و شبها در بیمارستانی دولتی کار می کند.
جلسه بعدی دادگاه روز جمعه نوزدهم آذر با شهادت محسن زادشیر برگزار خواهد شد.