ناصر بابامیری: بازخوانی خیزشها!(قسمت اول)

دیدگاه‌ها
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

باز نشر! جامعه ایران و در راسش طبقه کارگر ایران، کمونیستها و آزادیخواهان اعم از زن و مرد بدنبال اینکه در انقلاب 57 رژیم شاهنشاهی را به زیر کشیدند، تا به امروز نیز، بی وقفه در مبارزه و نبرد بشدت نابرابر با رژیم ضد انقلابی تا دندان مسلح بسر برده که در واقع به مدد دول سرمایه داری غرب و شرکای منطقه یش بر موج انقلاب سوار شد. رژیمی که در همان سالهای آغازین انقلاب برای تثبیت پایه های حاکمیت استبدادی و تئوکراتیک سرمایه داری خود،

به کمیته کارخانه ها و شوراهای کارگری در تهران و خوزستان و کردستان و ترکمن صحرا ...به شیوه وحشیانه حمله ور گشت و آنها را یا ملغی و غیرقانونی نمود یا در صورت مقاومت آنها را با قشون کشی از هوا و زمین به خون کشید! رژیمی متوحش که کشتار فله ای کمونیستها و کارگران پیشرو که رسالت هدایت و سازماندهی در محیط کار و زیست در جای جای ایران را بر دوش داشتند، در دستور کار گذاشت. رژیمی که نصف جامعه ایران که زنان بودند را با سرکوب وحشیانه میخواست به عنوان کارگران بی اجر و مواجب به کنج خانه ها بفرستد و بعنوان بردگان بی مزد خانه دار و حجاب بر سرشان کند تا به فرامین اسلام کپ زده تن دهند! رژیمی که هر جا سنگر انقلاب بود، از کارخانه و کمیته های کارخانه تا محیط زیست کارگران، از دانشگاه تا مدرسه، تا خیابان شهرها و حتی روستاهایی که در برابر ارتجاع سنگربندی کرده بودند را میلیتاریزه کرد. رژیمی که بر دریایی از خون عمارت پوشالی خود را بنا نهاد! اما نه استثمار عریان و نه زندان و شکنجه و اعدام در پی سودجوئی این نظام طی این چند دهه از حاکمیت ننگینش نتوانست در مبارزه علیه این رژیم قرون وسطایی وقفه ایجاد کند. برغم اینکه این رژیم متوحش طی این چند دهه با زور نظامی و سرکوب عریان بر ابزار تولید و همه امکانات معیشت و زیست جامعه چنگ انداخته و بواقع به آن بیش از پیش خون پاشیده، اما بویژه یکدهه اخیر شاهد چنان رشدی از مبارز همه جانبه تر برای یکسره کردن کار رژیم بوده ایم که سران رژیم بارها اذعان داشته اند کابوس مرگ و به زانو درآمدن زندگیشان را تباه کرده است.
کارگران هفت تپه در سال 96 با اتکاء به تجارب و دستاوردهای حاصله از همان کمیته های کارخانه و ایجاد شوراها و سنتهای پیشرو کارگری در سالهای مشرف به انقلاب 57 رویکردی از مبارزه را در اینبخش از جنبش کارگری احیا نمودند که هفت تپه را پیشقراول مبارزه و رویاروی با حافظان سرمایه چه در بخش خصوصی و دولتی نمود! کارگران هفت تپه بطور ویژه مبارزه و نبرد خود با حافظان سرمایه را متکی به مجامع عمومی و شوراهای کارخانه کردند، به گونه ای که دیگر تهدید و گروگان گیری کارگران سهل است حتی قشون کشی جهت پادگان کردن کارخانه ناکام ماند. هفته تپه فصل نوین از مبارزه در جنبش کارگری را پس از چند دهه رواج داد که جنبش کارگری و مبارزه در سطح جامعه را گامها به جلو برد. کارگران هفت تپه در همین دوره شعار استراتژیک «نان کار آزادی حکومت شورایی» را به صدر شعارهای جنبش کارگری و جنبش رهایی زن و جنبش دانشجویی آوردند. بدون اینکه از پیشقروال بودن خود فضیلت منطقه ای با عرق ناسیونالیستی بسازند که خیزش از هفت تپه شروع شد، یا از شوش! از اراک شروع گشت یا از اهواز، بلکه رویکرد کارگری و سوسیالیستی را در محیط کار پراکتیزه و جلو می بردند. سایر بخش های جنبش کارگری ایران نیز با همین روشن بینی داشت جهت ارتقای مبارزه گام پیش میگذاشت. نه در هفت تپه و نه در شوش نه در فولاد اهواز و نه در هپکو کارگران کسی سرمست نشد و از پیشروی در جنبش، و برسم گرایشات ناسیونالیستی، یا چپ های پوپولیست و فیمنیست و کمونیزم ملی، خیزش و انقلاب را جنسیتی نکرد، افق جنبشهای بورژوایی را نپذیرفت. کمااینکه راستها، ناسیونالیستها و کمونیزم ملی، خیزش شهریور را "خیزش ژینا !" و جهت اینکه انقلاب را از منظر کمونیستی و کارگری از محتوای طبقاتی تهی کنند، آنرا "انقلاب مهسا" اسم گذاری کردند و شعار استراتژیک فیمسنتها و پوپولیستها «زن زندگی آزادی» را از ذیل به صدر شعارها آوردند. کمااینکه در خیزشهای قبل نه در کارخانه نه در خیابان کارگران برغم جانفشانیهای رهبران عملی در این جنبش شعار زنده باد انقلاب بخشی و زنده باد خیزش سپیده سر ندادند. بلکه نبردکنان و برغم هزینه سنگین خود و خانوادهایشان در برابر استثمار و سرکوب متوحشانه مبارزه میکردند و مسیر را برای رویارویی در مقیاس توده ای تر تا بفرجام رساندن انقلاب، انقلابی که چپ و راست بورژوازی از آن در هراس و وحشت است، هموار میکرد. این رویکرد بسرعت در فولاد اهواز و هپکو و آذرآب نیز رونق گرفت و بعدا در مناطق دیگر ایران نیز کم و بیش تکثیر گشت. ایجاد شورای سازمانده اعتراضات کارگران پیمانی نفت بگونه ای برخاسته و متاثر از این تجربه پیشروی کارگران در هفت تپه بود و همین سنت مبارزه کارگری جدا از کارگران نفت و پتروشیمی در بخش های دیگر جنبش کارگری و سایر جنبشهای رادیکال نیز رشد چشمگیری نمود. 
بگذارید وقایع ایندوره اخیر که با اعتصابات مداوم و اعتراضات هر روزه شروع و منجر به خیزش های انقلابی دی ماه 96 و آبانماه 98 و شهریور 1401 گشت را کمی مورد بررسی قرار دهیم. اینکه در دی ماه سال 96 خیزش توده ای در آغاز با اعتراض به وضعیت فلاکتبار اقتصادی اعم از فقر، گرانی، بیکاری و تورم از یک شهر شروع میشود، اما دامنه همگانی آن فراتر از اوضاع اسفبار اقتصادی رفت و بسرعت فضای عمومی جامعه سیاسی شد و کل نظام حاکم را نشانه گرفت و سیل آسا صدها شهر در بیشتر استانهای کشور را نیز فرا گرفت، نشان از فرا رسیدن دوره رو به اعتلای انقلابی بود که در آن تغییر تناسب قوای مبارزات سیاسی و طبقاتی علیه مناسبات موجود بگونه ای اعجاب آور که تنها با پدیده انقلاب و شرایط اعتلای انقلاب قابل توضیح است. خیزش دی ماه 96 با هر کم و کاستیها در هماهنگی، سازمانیابی و تشکل یابی که داشت، داشت، اما به ذره از این واقعیت نمیکاهد، این رویداد یک انفجار اجتماعی بزرگی بود که جامعه را در بیان واقع شخم زد و لزره بر پیکر رژیم سرمایه داری ایران انداخت. بدنبال این واقعه مهم تاریخی، و برغم تشدید اختناق سیاسی، ما شاهد رشد بیش از پیش اعتراضات و اعتصابات مداوم کارگران و فرود دستان جامعه در اقصی نقاط کشور بوده ایم. صف مبارزه و اعتراضات کارگران و توده های محروم، و ستمدیده اعم از زنان، معلمان، دانشجویان، پرستاران، بازنشستگان و... در برابر این شرایط اسفبار و تعرض به زندگی و معیشتشان برغم کمبودها فشرده تر و هماهنگ تر شد. به معنایی دیگر طبقه کارگر بمثابه تنها طبقه انقلابی که هیچ نفعی در ماندن این مناسبات ندارد، تمام مخاطرات سر راه مبارزه را به قیمت جان خریده و پیه نبرد تا پیروزی نهایی آنرا به تن مالید. و نه تنها به این اسارت تن در نداده بلکه کماکان سنگر به سنگر نبردکنان در تلاشند تا با روشنبینی بیش از پیش صفوف خود را هماهنگ، متشکل و متحدتر کنند. متقابلا رژیم وادار گشت سیاست و تاکتیکهایش را تغییر دهد. اینبار به این نتیجه رسید که باید برای مرعوب کردن و زهر چشم گرفتن از کل جامعه، بیش از پیش به طبقه کارگر تعرض کند. اما این تعرض تنها به استثمار همیشگی و حتی بگیر و ببند خلاصه نگردد، بلکه فضای اعتراضات و اعتصابات را به گونه ای امنیتی و پلیسی کند که کارگر نه تنها در محیط کار، کارخانه و کارگاه احساس امنیت نکند، بلکه در خانه و زندگی شخصیش نیز امنیت را از آنان و حتی خانواده هایشان سلب کند. تاکتیک لشکرکشی به اعتراض و اعتصابات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز و سان نظامی رفتن و پادگان کردن کارخانه برخاسته از چنین استراتژی سیاسی بود. یعنی کارگران را نه تنها در هنگام اعتراض و اعتصاب مورد هجوم وحشیانه و ضرب و شتم قرار دادند، و اسیر و حواله پشت میله های زندان کردند، بلکه در روز روشن خانه شخصی آنها از سوی گله های امنیتی ضد شورش به رگبار گلوله بسته شد. شباهنگام به شیوه ای خوفناک خانه های ده ها فعال کارگری را به محاصره درآورده، و کارگران را برغم مقاومت خود و خانواده مورد اذیت و آزار شدید قرار داده، و آنها را بازداشت و به اسارت گرفتند. اما کارگران اینبار هم عقب ننشستند و جنگیدند، تا تک تک رفقایشان که گروگان گرفته شده بودند را آزاد کردند، و رژیم عملا به نتیجه مورد نظرش نه تنها نائل نگشت که جامعه را به این شیوه مرعوب کند، بلکه از ترس اینکه اعتصاب و نارضایتی هفت تپه و فولاد و هپکو به دیگر نقاط کشور سرایت کند، عملا خود وادار به عقب نشینی شد. یعنی این استراتژی سیاسی هم ناکارا بود و پاسخ نداد. و تازه دیدیم مبارزاتی اعتراضی و اعتصابات در سالهای بعدی عمق و گستردگی بیشتری یافت و به بخشهای کلیدی تر تولیدی در جامعه هم سرایت کرد. 
متعاقبا رسیدیم به خیزش آبانماه سال 98 . این خیزش نیز گرچه به بهانه گران شدن بنزین، شعله خشم بخش عظیمی از جامعه را برافروخت، اما چون تجربه و دستاوردهای خیزش 96 را پشت سر داشت، پیدا بود، به صرف خشم و نفرت در متن حتی اعتراض عمومی نمیتوان توازن را بنفع جامعه تغییر داد. لذا به تجربه اموخته بود بایستی هماهنگ، منسجم، متشکل و سراسری تر از خیزش 96 عمل نماید. کمااینکه در مسیر مبارزه توانست تا حدودی کاستیهای خیزش دی ماه را رفع و نقاط قوت آنرا تا حدودی ارتقا دهد. رژیم هم دقیقا اینرا دریافته بود که اگر اینبار به جنگ تمام عیار با آن تجهیز نگردد، و برای حفظ بقایش نجنگد، دیگر بکلی موجویتش در خطر است. به همین خاطر همان روزهای نخست متوحشانه خیابانها را با کشتار هزاران نفری غرقه در خون کرد. هزاران نفر را زخمی و به اسارت درآورد و هنوز هم از سرنوشت خیلی ها خبری نیست. اما برغم سرکوب متوحشانه، باز این خیزش به دستاوردهای غیر قابل بازگشتی دست یافت.
یکی از دستاوردهای بارز این دگرگونی اجتماعی این بود که تا حدود زیادی اعتماد بنفس مبارزاتی در مقیاس توده ای را بالا برد، که تنها با اتکاء به نیروی تغییر خود میتواند تناسب قوایی ایجاد کرد تا اوضاع را از پایه دگرگون کرد. و این خیزش جامعه را چنان به جلو سوق داد که حاضر به هزینه های سنگینتر هست، اما به شرایط اسارتبار سالهای پیش تن نخواهد داد، و باز نخواهد گشت و برای خلاصی از آن خواهد جنگید، ولو سریعا به پیروزی نهائی نائل نگردد. یکی دیگر از دستاورد و ویژگیهای مبارزاتی چند سال اخیر این بود با عروج مبارزه جنبش کارگری، جنبش کمونیستی، جنبش رهایی زن و دانشجویی و با برافراشته نگه داشتن پرچم سوسالیسم این افق را که بالقوه در جامعه ریشه قوی داشت دگرباره در مقیاس اجتماعی مطرح نمودند. و جامعه هم اینرا دریافت که در این تغییر تناسب قوای جدید باید انتخاب آگاهانه سیاسی کند. یعنی جامعه وقتی دید نبرد و کشمکش طبقاتی و سیاسی سمت و سوی رو به اعتلای انقلابی بخود گرفته به قطب سوسیالیستی و کارگری جامعه نگاه داشت و تکیه کرد نه به قطب راست و چپ بورژوایی. بعبارتی روشن، عملا این سطح از رویاروبی رادیکال، سیاست و سنت انفعالی راستها اعم از پوزسیون و اپوزسیون را که چهار دهه است ،غرب و شرکای منطقه یشان روی آنها سرمایه گذاری کرده تا حدود زیادی جارو کرد. یعنی بواقع طی این خیزش نیز نشان داده شد جامعه برای طیفهای رنگاو رنگ که انقلاب را خطری جدی و در تضاد به منافعشان میدانند اعم از "شورای مدیریت گذار"، "اتحاد جمهوری خواهان"، " شورای دمکراسی خواهان"، "فرشگرد"، "سلطنتی ها و مشروطه خواهان " و "مرکز همکاری احزاب ناسیونالیست معامله گر کرد"، که همه در کمپین "گذر مبارزه مسمالمت آمیز و بدور از خشونت" به منبر رفته بودند و رجزخوانی میکردند، تره هم خورد نکرد! 
در حالیکه هنوز خیابانها و نیزارها بوی خون و باروت میداد، هنوز هزاران نفر اسیر در شکنجه گاههای مخوف رژیم زیر شدید ترین اذیت و آزارها در حال جان دادن بودند، هنوز خانواده های هزاران جانباخته اندوهشان تسلی نیافته بود، ما شاهد اعترضات مردم در شهرها علیه جنازه گردانی قاتل و جانی قاسم سلیمانی بودیم. و یا اعتراض و تظاهرات شهرها در پی رویداد تراژیک شلیک عامدانه سپاه به هواپیمای مسافربری اکراینی با 176 سرنشین که همه در یک آن جان عزیزشان گرفته شد تا رزم سرخ دانشجویان در آذر ماه همان سال.
به هزاران اعتصاب و اعتراضات هر ساله و خیزشهای توده ای در این جامعه پاندمی کرونا که جهان را در شوک و بهت فاجعه آمیز خود فرو برد بیافزاید بویژه اینکه رژیمی در این مناسبات وارونه این فاجعه را «مائده آسمانی» بداند که از زیر ضرب مبارزات توده های بپاخاسته و ادامه خیزشهای طوفنده دی ماه 96 و آبانماه 98 و اعتصاب و اعتراضات مدوام که بر دیوارهای سرکوب و اختناق سیاسی شکاف انداخته بود، خلاص شود یا آنر به تعویق بیاندازد، تا با این شیوه مزورانه بتواند بقای خود را چند صباحی دیگر حفظ کند. 
اما پاندمی کرونا هم نتوانست فریادرس رژیم باشد و جامعه ایران دگرباره زیر بار همه مصائب ناشی از هیولای رژیم حاکم و پاندمی کرونا نیز کمر راست نمود و مبارزه با وضع موجود را تنها راه خلاصی از این مناسبات وارونه ظالمانه، قاطعانه تر از خیزشهای پیشن دنبال گرفت. بگونه ای که هراس از یک برآمد توده ای پر خروش وجود همه سران دولت و سرمایه داران سودجو را چنان فرا گرفته، هر کدام دارند تاوان ایجاد چنین جهنمی برای توده های مردم را به گردن دیگری میاندازد! البته جدل و کشمکش های "درون خانوادگی" رژیم که تا آمده بیشتر و بیشتر سر باز کرده هر چند نشان از بی ثباتی و بشدت تحلیل رفتن قوای آنهاست، اما نباید اینرا از نظر دور داشت، همه جناحهای حکومتی مخرج مشترکشان بقای ننگین این نظام و هر کدام به روش خود دارند تلاش میکنند تا کشتی در حال غریق نظام را از طوفان خروشان بنیان برافکن جامعه که خصوصا طی چندین سال اخیر براه افتاده نجات دهند. ضمنا صف مبارزه و اعتراضات کارگران و توده های محروم اعم از رانندگان کامیون، جنبش رهایی زن و دانشجویی، معلمان، پرستاران و بازنشستگان گرفته تا مجتمع نیشکر هفت تپه، فولاد اهواز، هپکو و آذرآب تا صنایع پتروشیمی ها، پالایشگاهها، پایانه های نفتی و صنایع گاز تا صنایع ماشین سازی و مونتاژ، نیروگاه برق، کولبران و سوختبران با هر افت و خیز مبارزاتی، در متن شرایطی در حال پیشروی بودند که از یکسو فقر روزافزون، گرسنگی، بیکاری، گرانی، تورم و خفقان سیاسی اعمال شده عرصه کار و زندگی را به بخش اعظم جامعه تنگ و تنگتر کرده بود بر متن چنین وضعیتی بود رژیم که رژیم وحشتزده سایه خود را با تیز می زد و که اعتصاب و اعتراضات دوباره جامعه را به مرحله انفجار اجتماعی نرساند، نیروی ار اذل و اوباش در تهران مهسا امینی که همراه خانواده در سفر بود را به بهانه عدم رعایت قوانین اسلامی و نبود حجاب مورد هجوم قرار میدهند و زیر ضربات وارده به کما فرو می رود و ایشان را به بیمارستان کسری اعزام میکنند. از همان لحظات نخست تائید مرگ مهسا که پیکر بیجانش هنوز در بیمارستان کسری بود، مردم در تهران عزم جزم کردند باید پاسخ به این توحش را با سنبه پر زور اعتراضات و تسخیر خیابانها داد. برای چند روز متوالی جلو بیمارستان کسرا محل تجمع معترضین شد. رژیم مستاصل وقتی فضای شهر تهران در اعتراض به این قتل عمد دولتی ملتهب گشت دیگر جایز ندید پیکر مهسا را در تهران نگه دارد! 
پیکر مهسا با نظارت نیروهای امنیتی رژیم روانه زادگاهش شهر سقز شد، علیرغم تهدید و فشارهای پلیسی دستگاههای امنیتی علیه خانواده مهسا مبنی بر اینکه باید جنازه را بی سر و صدا تحویل بگیرند و آنرا رسانه ای نکنند، نه خانواده مهسا و نه مردم معترض برای این فضای پلیسی و حکومت نظامی و چنگ و دندان نشان دادنها، تره خورد نکردند، و جنازه مهسا را در میان تجمع هزاران نفری زنان و مردان آزاده شهر سقز و سایر شهرها بدرقه کردند. بعد از مراسم با شکوه خاک سپاری مهسا مردم معترض شهر سقز بیدریگ به خیابانها آمدند، و سنندج همیشه سرخ نیز سرسختانه به حمایت از آن برخاست، و مردم تهران نیز بنشانه اعتراض به این جنایت دولتی و در حمایت از مردم شهر سقز با در دست گرفتن پلاکارد و سر دادن شعار چند مسیر اصلی شهر را تسخیر کردند. 
همین روزنه کافی بود تا دیوار سد رژیم در برابر سیل خروشان براه افتده توده های بپاخاسته شهرها که روز به روز فزونی میافت بشکند. کما اینکه چنین شد و رژیم تنها در تهران محاسباتش غلط از آب در نیامد که فکر کرد با انتقال پیکر مهسا مردم تهران به خانه هایشان بر میگردند، و چنین نشد، بلکه در کردستان هم محاسباتش و ارزیابیش از موقعیت مبارزاتی مردم تماما غلط از آب درآمد. نه تهدید نه حکومت نظامی و نه حتی حملات هوایی و زمینی در شهرهای ایران جهت به خون کشیدن مردم بپاخاسته شهریود 1401 که با مشتهای گره کرده در هوا خیابانهای صدها شهر را تسخیر کردند، جلودار براه افتادن خیزش انقلابی توده های مردم نه تنها نبود بلکه سرکوب و کشتار برای رژیم بسیار پر هزینه و سنگینتر از خیزشهای قبل تمام شد و هنوز پس از گذشت نزدیک به یکسال از این خیزش بدلیل وجود اعتصاب و اعترضات کارگری و سایر اقشار فرو دست رژیم بسختی قادر به تجدید قوا بوده و از وحشت عروج دوباره خیزشها کابوس مرگ می بیند! 
زنده باد انقلاب!
ادامه دارد
18.08.2023