رحمان حسین زاده: فدرالیسم: نسخه جنگ و خونریزی و تباهی جامعه

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

توضیح ضروری: دو هفته قبل در مطلبی نوشتم، ضروریست جامعه را نسبت به مخاطرات مطرح کردن شعار "تمامیت ارضی" و علم کردن "خطر تجزیه طلبی" از جانب ناسیونالیسم ایرانی و "فدرالیسم" ناسیونالیستهای محلی و کرد آگاه و آماده کرد. نقطه عزیمت هر دو ترند ناسیونالیستی که مداومأ در فکر بند و بست و معامله باهمند، مقابله کردن با شرایط انقلابی فضای سیاسی ایران است. اینها میخواهند در تقابل با فضای انقلابی جاری، فضای سیاسی را ناسیونالیزه و آلوده کنند.

نباید گذاشت در این حرکت ارتجاعی موفق شوند. در آن نوشته تاکید کردم، در یک ماهه اخیر ابتدا رضا پهلوی به نیابت از ناسیونالیسم عظمت طلب ایران و مشروطه خواهان با فرمول "حفظ تمامیت ارضی" و علم کردن بی پایه "تجزیه طلبی" به سبک "دایی جان ناپلئونی" در حال رژه و جنگ با "تجزیه طلبان" است. مشروطه خواهان و پهلوی چیها برای به فروش رساندن کالای بنجل ناسیونالیستی خود دنبال "تجزیه طلب" میگردند. شعار و فرمول "تمامیت ارضی" و علم کردن بیهوده "تجزیه طلبان" در تاریخ صد ساله ایران پرچم و پلاتفرم ناسیونال شوونیسم ایرانی در راستای تحمیل و تثبیت حاکمیت استثمارگرانه و ستمگرانه بورژوازی عظمت طلب بوده و به جوانب آن پرداختیم. روی دیگر سکه و به همان اندازه ارتجاعی طرح "فدرالیسم" ناسیونالیستهای محلی به ویژه در کردستان است. فدرالیستها با حق به جانبی بیشتر و "مظلوم نمایی" وارونه و ادعای دروغین "کسب حقوق ملت تحت ستم" تفرقه و تعصبات ملی و قومی پرمخاطره ای را دامن میزنند. نوشته "فدرالیسم: نسخه تباهی جامعه" که در دو بخش ارئه میشود، پایه های سیاسی و کارکرد عملی طرح عقب مانده فدرالیسم را بررسی و افشاء میکند.

فدرالیسم: نسخه تباهی جامعه
فدرالیسم خواست توده مردم نیست و در خیزش انقلابی ماههای اخیر هم مطرح نبوده است. اما این واقعيت ما را مجاز نمیکند که حساسیت لازم را در مورد باد زدن این مسئله از جانب گروههای غیر مسئول و فدرالیست از خود نشان ندهیم. طرح فدرالیسم به خرافه ‌ناسیونالیسم و ملى‌گرایى متکى است. ویروس فدرالیسم هرچند غیر فعال و مرده، در این فضا و در این بستر و به ضرب مهندسى افکار، با یاری رسانه‌های با ”شرفى“ چون ایران اینترنشنال و بى ‌بى ‌سى و امثالهم میتواند فعال شود. نمونه‌های خطرناک آن را در یوگوسلاوی و جمهوریهای سابق شوروی، در افغانستان دیدیم و امروز در عراق تجربه میکنیم. اتفاقا این تجارب تلخ بشریت معاصر مشوق ناسیونالیستهای دو آتشه‌ایست که سرسوزنى به مدنیت جامعه ربطى ندارند. اینها به پول و اسلحه و حمایت آمریکا و دولتهای اروپایی و حکومتهای مرتجع منطقه چشم‌ امید دوخته‌اند، تاهمان رسالتى را به عهده بگیرند، که فاشیستهای صرب و کروات و گریلاهای کووسوو، طالبان و داعش و مجاهدین افغانستان، ناسیونالیستهای کردستان عراق، انتحاریهای اسلامی و جیش المهدی مقتدی صدر به عهده گرفته‌ا‌ند. مشاهده اوضاع در این کشورها و اینکه بسرعت جنگ قومى را به خانه های همسایه ‌و فامیل هائى کشاندند که سالیان متمادی و بدون مشکل در کنار هم زندگى میکردند، سد کردن امکان تحقق چنین سناریوئى در تحولات آتى ایران را از هر جریان و فردى که انسانیت و مدنیت جامعه نزد وی ارزش دارد ضروری ميکند. طرح فدرالیسم لازمست در نطفه خفه شود، و در همان شروع دفن گردد.

سابقه مسئله
سابقه طرح فدرالیسم و ”ایران فدراتیو“ البته به سالهای اخیر برمیگردد که برخى جریانات بورژوا- ملى در اپوزیسیون به منظور بندوبستهای قابل پیش‌بینى با هم و جریانات حاشیه‌ای و فرصت طلب آن را دم گرفتند و آن را گامى در جهت ”عدم تمرکز قدرت“ و ”دموکراتیزه“ کردن سیستم اداری کشور قلمداد نمودند. حزب و جریان ما (کمونیسم کارگری) همانموقع طى بیانیه ای هشدار داد که :“شعار فدرالیسم در ایران نه فقط متضمن گسترش آزادیهای سیاسى و مدنى مردم نیست بلکه برعکس یک شعار عمیقا ارتجاعى، ضد مردمى و ضد کارگریست که علاوه بر عقبگردهای سیاسى و فکری و فرهنگى تعیین کننده‌ای که به جامعه تحمیل میکند، میتواند آغازگر یکى از خونین‌ترین و مشقت بارترین دوره ها در تاریخ معاصر جامعه ایران باشد. خصلت ارتجاعى شعار فدرالیسم و عواقب سیاسى و اجتماعى فوق‌العاده زیانبار آن برای مردم و جامعه بسیار عیان است. فدرالیسم به معنای تقسیم قومى رسمى مردم کشور و تراشیدن هویتهای ملى و قومى کاذب برای مردم و صدور شناسنامه‌های قومى برای میلیونها انسانى است که در ایران زندگى و کار میکنند. فدرالیسم به معنای عقب کشیدن خودآگاهى سیاسى مردم و فرهنگ سیاسى جامعه و برجسته کردن قومیگری و نژادپرستى در ذهنیت مردم و نهادها و قوانین اجتماعى است. فدرالیسم به معنای رسمیت دادن و تعمیم بخشیدن به تبعیضات سیاسى و اقتصادی و فرهنگى میان مردم برحسب برچسب‌های ملى و قومى، پاکسازی‌های قومى در مناطق مختلف کشور، رهبر تراشیدن ازمیان مرتجعترین احزاب و افراد برای مناطق مختلف و به عقب راندن جنبشها و نیروهایى است که برای یک کشور سکولار غیرمذهبى و غیر قومى و برابری همه اهالى کشور مستقل از جنسیت و نژاد و مذهب و قومیت تلاش میکنند. شعار فدرالیسم نسخه‌ای برای ایجاد عمیقترین شکافها و تفرقه‌های قومى در صفوف طبقه کارگر کشور است. شعار فدرالیسم ضدکارگری و ضد سوسیالیستى است“.
اما آنچه ملى‌گرایان و فدرالیستها تبلیغ میکنند، بیشتر پروپاگاندی در خدمت مشروع جلوه دادن فدرالیسم است. در خدمت ایده‌آلیزه کردن آن. با اینکار جوهر اصلى فدرالیسم، که انسانها را بر اساس هویت قومى و ملى دسته‌بندی کرده، نزاع و اختلاف را و کینه و دشمنى پوچ را دامن زده و آن را به سطح جنگ و کشمکش میکشانند، پرده‌پوشى میکنند. اینها با عوامفریبى میخواهند در چشم مردم خاک بپاشند. لازمست استدلالات فدرالیستها را شکافت و نقد کرد و کنار گذاشت.

١- مقوله ”ملل و ملیتهای“ مختلف
استدلال اول و کلیدی فدرالیستها اشاره به ”ملیتها و ملل“ گوناگون جامعه ایران است. پیش فرض این طرز فکر و استدلال مقوله ”ملت و تعلق ملى“ است. اینجا باید پرسید ”ملت و تعلق ملى“ یعنى چه؟ آیا واقعا ”ملت و تعلق ملى“ بخش لایتجزاء و داده شده حیات اجتماعى و ذات انسانى از روز اول حیات و زندگی انسان است؟ روشن است که اينطور نیست. به عنوان يک مشاهده اجتماعى در ايران، ‌همه ما روز تولد، دوران کوکى و حتى نوجوانى اصلا تعلق ملى و مذهبى و غیره را احساس نکرده‌ایم. بعد از اینکه پا به سن معینى گذاشته میشود، در دنیای موجود بعضا از همان محیط پیرامونى و اساسا در جامعه، در مدرسه و محیط کار و زیست شروع میکنند، تحت نام ایرانى، کرد، فارس، عرب و غیره خرافه‌ای را در ذهن انسانها شکل میدهند. یکى بر حسب تصادف در تهران متولد شده و مارک ”فارس و ایرانى“ را بر پیشانى‌اش چسپانده‌اند. در صورتى‌که همان فرد اگر در آنکارا متولد میشد، مارک ”ترکى“ را بر پیشانى‌اش مى‌چسپاندند. براین اساس بر تعصبات و تعلق ملى سرمایه گذاری میکنند و این پدیده خرافى را به هویت مفروض و داده شده هر فرد تبدیل میکنند. در حقیقت قضیه بسیار ساختگى و دلبخواهى است و این خرافه‌ایست که جامعه طبقاتى و ناسیونالیسم تولید میکند. درست همانند مذهب، که هیچ کدام از انسانها در بدو تولد و تا چند سالگى مذهبى نبوده‌اند، بلکه مذهب را بر آنها تحمیل میکنند. هویت ملى هم همانند هویت مذهبى ساختگى و تحمیلى و ارتجاعى است.
واقعیت اینست ”هویت ملى و ملت سازی“ دست ساز ناسیونالیسم و جنبش ناسیونالیستى است. با اینکار خرافه‌ای را بر مردم تحمیل کرده‌اند و آزادیخواهان و کمونیستها وظیفه دارند این خرافه را افشا و منزوی کنند و هویت انسانى آدمها را از زیر این خرافه بیرون بکشند. نقطه عزیمت ما هویت انسانى و منافع انسانى است. این راه آزادی و سعادت و برابری انسانها است. و با اینکار تعلق ملى کنار زده میشود. بر این اساس باد زدن ”ملل مختلف“ و فدرالیسم به عنوان راه‌حل آن بى‌پایه است.

٢- ”کثیر‌الملله“ بودن جامعه ایران:
‌با فرض گرفتن ”ملل مختلف“ ایران، ناسیونالیستها و ملی ‌گرایان به تئوری ”ایران کثیر‌الملله“ میرسند. طبعا هر جنبش و حزب سیاسى از دریچه منافع اقتصادی، سیاسى خاص خود تعابیر و فرمولهای خود را برای تعریف جامعه دارد. ”کثیر‌الملله“ نامیدن جامعه ایران از جمله تعاریف ناسیونالیستى از جامعه ایران است. همچنانکه اشاره شد، مبنای اینها دسته‌بندی قومى و ملى و بر این اساس ایجاد نابرابری و تبعیض و دشمنى در میان انسانها است. فرمول ”کثیرالملله“ دقیقا فرمولى ساختگى برای ایجاد تفرقه و نزاعهای ملى و قومى و مبنایى برای همان فدرالیسم است. این پرچم سیاسى است در دست ناسیونالیسم و احزاب ناسیونالیست تا تحت نام ”منافع قوم و ملت“ خود به نان و نوایى برسند. اینکه در بین مردم ایران، تفاوت زبانى هست و زبان و لهجه‌های مختلف هست، اینکه متاسفانه هویتهای کاذب قومى و ملى را در میان بخشهایى از جامعه باد زده‌اند و دولتهای مرتجع مرکزی بر این اساس تبعیض را جاری کرده اند، نمیتواند و نباید موجبى برای تفرقه، کشمکش، دودستگى و چند دستگى در میان مردم و دشمنى کردن آنها با هم باشد. اگر مسئله زبان و تفاوت زبانى است راه حل ساده دارد. ما گفته‌ایم مردم هر بخش از ایران حق دارند با آموزش زبان محلى خود، مکاتبه، مراوده، کار اداری، و همه امور خود را پیش ببرند، اگر مسئله رفع تبعیض و تحقیر موجود به بهانه هویت ”ملى“ است، قطعا باید پایان داده شود و شهروندان جامعه باید متساوی‌الحقوق باشند. کشور ایران میتواند محل کار و زندگى همه ساکنین ایران فارغ از دسته بندی نژاد، قوم، و ملت و جنسیت و تفاوت زبان و غیره باشد. میتواند محل کار و زندگى انسانهای برابر و آزاد باشد. اینکه الان چنین نیست، علتش طبقاتى بودن جامعه و تقسیم اجتماع به استثمارگران سرمایه دار و استثمار شوندگان کارگر و مزدبگیران و مردم تحت فشار و ستم است. ناسیونالیسم و ملت سازی و ”کثیر‌الملله“ نامیدن همگى روپوش ایدئولوژیک و سیاسى همین مناسبات ظالمانه طبقاتى و دسته بندی کاذب انسانها است. این روپوش را باید کنار زد.
اتفاقا سرمایه داران برای توجیه موقعیت بالا دست خود، تفرقه و دو دستگى و چند دستگى میان مردم را از جمله تحت نام ”ملت و منافع ملى“ و ”کثیر‌الملله“ ایجاد کرده‌اند. و الا چه کسى است که نداند سرمایه داران فارس و کرد و ترک زبان دست در دست هم و همسرنوشتند. با ایجاد حکومت خود، خون مردم را درشیشه کرده‌اند. برای مثال چه کسى نمیداند در طول حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی بخش عمده سرمایه داران "فارس زبان" و سرمایه دار "کرد زبان" هر دو حافظ حکومت اسلامى و مجلس و دم و دستگاه آن بوده اند. در مقابل کارگر و مردم زحمتکش از چهار گوشه ایران مثل هم تحت فشار و استثمارند و بارها در مبارزات از جمله در پنج ماهه اخیر در همبستگی بی نظیری در کنار هم بوده و همسرنوشتند. ما کمونیستها در کنار این مردم کارگر و زحمتکش تحت فشار و ستم هستیم و پرچم سیاسى رهایى آنها را پرچم آزادی و برابری را برافراشته‌ایم و ناسیونالیسم هم با ”کثیر الملله“ نامیدن کشور ایران پرچم سیاسى ناسیونالیستى و ایجاد تفرقه و دشمنى در میان مردم را برافراشته‌اند. به دلایلى که گفتم ”کثیر‌الملله“ خواندن ایران مضر است و آن را ردکرده و این پایه فکری فدرالیستها را باید افشا کرد.

ادامه دارد ...

**********************

 جنگ ارتجاع امپریالیستی در اوکراین یکساله شد

در یک نگاه: امروز بیست و چهارم فوریه ٢٠٢٣ درست یکسال از هجوم نظامی ارتش روسیه به اوکراین و آغاز جنگ ویرانگر و پر رنج و درد برای مردم اوکراین و روسیه و سراسر جهان گذشت. رجزخوانیهای سه روز قبل پوتین و بایدن در مقابل هم به عنوان دو سرکرده جنایتکار دو قدرت امپریالیستی ضد مردم و در رأس دو قطب متخاصم جنگ در حال جریان و تصمیم آنها به ادامه این جنگ ارتجاعی به قیمت تحمیل تباهی بیشتر به مردم در اوکراین و روسیه و جهان و خطر تبدیل آن به جنگ بزرگتر، واقعیتهای تلخی را برجسته کرد، که ما به سهم خود در آغاز این جنگ و مشخصا در سند سیاسی "تزهای کنگره دهم حزب حکمتیست در باره جنگ در اوکراین، بربریت کاپیتالیسم و مصافهای کمونیسم امروز" اینچنین اعلام کرده بودیم:

"جنگ در اوکراین یک حلقه انفجاری از کشمکش و تقابل ادامه دار قدرتهای بزرگ کاپیتالیستی است. جغرافیای اوکراین صحنه مستقیم وقوع جنگ است، اما در دو سوی این تراژدی همه قدرتهای بزرگ امپریالیستی به نحوی از انحاء صف آرایی کرده اند. از یک سو هیئت حاکمه روسیه با هدف احیای قدرت جهانی از دست رفته به دنبال فروپاشی شوروی و در سوی مقابل هیئت حاکمه آمریکا و ناتو به بهانه حمایت از دولت دست راستی پروغرب اوکراین، به منظور احیای سرکردگی جهانی از دست رفته صف آرایی کرده اند. پشت صحنه صف بندی دولتها و ارتشهای آنها ما شاهد عرض اندام جنبشهای بورژوایی و ناسیونالیستی ضد کارگر و ضد آزادیخواهی هستیم. ناسیونالیسم عظمت طلب روسیه ناراضی از موقعیت جهانی کنونی خود، کل هیئت حاکمه روسیه و پوتین را به جلو صحنه جنگ در اوکراین رانده است. در جبهه مقابل ائتلاف جنبش دست راستی بورژوا پروغربی و بخشا فاشیستی در اوکراین مدافع ادغام در اتحادیه اروپا و پیوستن به ناتو و به علاوه عظمت طلبی جهانی امپریالیسم آمریکا و متحدان غربی متکی به افسار گسیختگی اقتصاد بازار صف آرایی کرده اند. این جنگ به وضوح پیامدهای فاجعه بار و مهیبی را علیه کارگران و مردم در روسیه و اوکراین و سراسر جهان ببار آورده است. این جنگ از هر دو سو ارتجاعی و ضد کارگری و علیه بشریت است و توقف فوری آن خواست عمیق و گسترده توده کارگر و مردم و بشریت مترقی است.

طبقه کارگر در روسیه و اوکراین نقطه مقابل منافع خود، بدون اینکه هیچ نقشی در راه اندازی و یا توقف آن داشته باشند، درگیر این جنگ اند. این جنگ و همه جنگهای امپریالیستی و ارتجاعی بر دوش طبقه کارگر سازماندهی شده است. تولید سرمایه و امکانات و پول و ابزار و آلات جنگی مورد نیاز قدرتها و دولتهای جنگ طلب و فاجعه بارتر از آنها تامین نیروی انسانی لشکرهای جنگی را عمدتا طبقه کارگر تامین میکند. این محصول دردناک وارونگی نظم موجود و طبقه کارگر به اسارت درآمده توسط ایدئولوژی و سیاست و کارکرد گرایشات بورژوایی و در رأس آنها افق و سیاست ناسیونالیستی زیر لوای "ملت وهویت ملی و منافع ملی"است. تا زمانی که طبقه کارگر در روسیه و اوکراین و هر جای جهان خود را از زیر بار ایدئولوژیها و سیاستهای خرافی و به ویژه ملی گرایی و ناسیونالیسم رها نکند، طبقه کارگر به سیاهی لشکر جنگ قدرتها و دولتهای کاپیتالیستی و ضد کارگر تبدیل میشوند. طبقه کارگر تنها با اتکا به سیاست سوسیالیستی، با نقد و دور انداختن طوق ملی گرایی و هویت ملی و طرد لشکر نظامی بورژوازی خودی و پافشاری بر هویت انسانی میتواند، خود را از زیر بار جنگ فاجعه بار سرمایه داران رها کند".
به نقل از سند " تزهای کنگره دهم حزب حکمتیست در باره
جنگ در اوکراین، بربریت کاپیتالیسم و مصافهای کمونیسم امروز
مطالعه این سند را که در همین شماره نشریه کمونیست هفتگی مجددأ منتشرشده، توصیه میکنم.
٢٤ فوریه ٢٠٢٣