اپوزیسیون در دانشگاه جورج تاون و بیانیه میرحسین موسوی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

گفتگوی محفلی مجازی جنبش انقلابی مردم ایران – قسمت هفتم پیرامون نشست اپوزیسیون در دانشگاه جورج تاون و بیانیه میرحسین موسوی: مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز می‌توانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.

 

همزمانی و تقارن نشست مشترک برخی از گروه ها و اشخاص اپوزیسیون در دانشگاه جورج تاون امریکا در ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ در پسامد انتشار بیانیه میرحسین موسوی موسوم به« نخست وزیرامام» و همزمان پشت بند آن بیانیه اقای خاتمی نشان داد حکایت از چشم اندازی نوین در جنبش انقلابی مردم ایران دارد. همانطوری که در کتاب انقلاب تصریح شده هرچه انقلاب شدت می گیرد و شتا ب آن بالا می رود درصفوف دشمنان انقلاب و ساختار نظام های حاکمیتی توتالبیتر شکاف پیدا شده و در بزنگاه تاریخی ریزش نیروهای حاکمیت وزنه انقلاب را سنگین تر و سهمگین تر خواهد نمود. اگرچه میرحسین موسوی مدت هاست رسما توسط حاکمیت طرد و عملا در حبس خانگی است و عملا بخشی از حاکمیت نبوده اما از انجا که ایشان برای عده ای از اصلاح طلبان و اصولکرایان به عنوان نماد باقیمانده دوران جنگ است ، پیوستن او به صف مبارزاتی مردم را باید با خوش آمد همراه کرد و بدون شک مواضع خاتمی کماکان پرچم ننگ است بر عمامه ایشان که رای انتخاباتی مردم را ودیعه معامله با ولایت فقیه قرارداد. در این خصوص و با توجه به سئوالات بی شماری که این روزها در باره« اتحاد، ائتلاف ، شورای راهبری گذارویا حتی تشکیل جبهه واحد براندازی رژیم » مطرح می شود هفتمین نشست مجازی محفلی با حضور یکی از اعضای مرکزیت گروه برگزار که به منظور آشنائی جنبش و رهنمود به جوانان آن بصورت علنی منتشر می نمائیم.

س- اخیرا رژیم برای مولفه القلوب نشان دادن خود اقدام به آزادسازی تعدادی از زندانیان سیاسی نموده و با جارو جنجال تبلیغاتی آنرا حاصل رحمت ولایت فقیه دانسته است . این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید ؟

ج- حاکمیت ارتجاعی در پسامد یک جنبش خونین ودر بحبوبه سالگرد قدرت گزینی حکومت توتالیتر مذهبی ارتجاعی برای سرپوش گزاردن به سبعیت حیوانی خوددر برخورد با خواسته های جوانان اقدام به آزادسازی تعدادی از زندانیان سیاسی نموده است . اگرچه رژیم عامدانه در رسانه ها شرط آزادی این دلیران را ارائه تعهد به منظور عدم فعالیت مجدد سیاسی اعلام نموده تا بی آبروئی خودرا کتمان نماید اما همگان می دانند آزادی این زندانیان محصول مبارزه مشترک همه اقشار مردم در داخل و خارج و فشار افکار عمومی جهانیان بوده به خصوص که در بین قوای سه گانه ارتجاع نیز نوعی گسیختگی مواضع در این باره مشاهده می شده است . فراموش نکنیم طبق آمارهای خودرژیم حدود بیست هزارنفر در تظاهرات های اخیر بازداشت شده اند که ظرفیت زندان های کشور نیز تحمل چنین مهمانانی را نداشته و فشار خانواده های زندانیان که هرروز به مناسبت های مختلف در جلوی زندان های کشور تجمع می کردند رژیم را مستاصل کرده بود. رژیم انتظارداشت با این آزادی بتواند سالگرد ۲۲ بهمن را بطریقی آبرومندانه برگزار کند اگرچه خودش هم می دانست این سالگرد نمیتواند مثل سالگردهای گذشته باشد . امری که با عدم مشارکت مردم و ادامه شعارهای شبانه پشت بام ها نوید سالمرگ رژیم جمهوری اسلامی را می دهد. لذا آزادسازی تعدادی از زندانیان که بعید نیست موج بیشتری به ان بپیوندند نه خواست ابتدائی رژِیم که ناشی از فشار افکار عمومی در داخل و خانواده زندانیان و همچنین پشتیبانی جهانیان و اپوزیسیون خارج کشوربوده است.

س- در هفته اخیرشاهد انتشار بیانیه اقای میرحسین موسوی در گذار از جمهوری اسلامی بودیم. متن بیانیه جکایت از ارتقای مواصع ایشان نسبت به گذشته و عملا ورود به صفوف جنبش انقلابی است. اگر ممکن است این موضوع را بیشتر توضییح دهید؟

ج- اصولا حرکت انقلابی در آغاز به نوعی در تنهائی و غربت صورت می گیرد که جنبش زن – زندگی – آزادی به یکباره این غربت همیشگی را در هم شکست و موج سراسری در ایران ایجادکرد. جانفشانی و شکست هیبت منحوس ترس از دیکتاتوری آن چنان بود که بسیاری خفته گان و محافظه کاران را هم به تکان واداشت به ظوری که هر کسی که کمترین دغدغه انسانیت ، ملی گرائی و عدالت اجتماعی را دارا باشد در تظاهرات های اخیر با چشم بازمشاهده کرد جوانان این مرزوبوم که از زندگی فعلی و اوضاع نابسامان اجتماعی ، سیاسی – اقتصادی که برآمده از رژزیم توتالیتر مذهبی بود ، به خیابان آمده بودند تا تکلیف خودرا با دیکتاتوری و ارتجاع یکسره نمایند و خشم فروخفته تاریخی نسل خود و نسل های قبلی را در خیابان به منصه نمایش گذارند واگرچه تظاهرات ها خشونت پرهیز بود اما با سرکوب خشن نیروهای سرکوب چه با کشتار علنی ، زندان و تجاوز حتی در ماشین های گشت مواجه شده که این مسائل بدون شک آتش خشم مردم گریبان این مستبدین مرتجع را درآینده نزدیک خواهدگرفت . آقای موسوی که حداقل از جنبش سال ۱۳۸۸ خودرا در قامت اپوزیسیون قانونی رژیم قرارداده بود به عینه مشاهده کرد که دوستان و یاران دیرینه وی حتی با خودی ها نیز شقاوت حیوانی بکاربرده و بتدریج از پله های اصلاح قانون اساسی تا تنازل آن بالا آمد ولی درآخرین پله فهمید که تنازل قانون اساسی هم سرابی بیش نیست . او در واقع همچون بسیاری دیگر که امروزه دریافته اند کشتارسال شصت و اعدام های گروهی ۱۳۶۷و کشتارهای بعد از سال ۱۳۹۶به بعد صرفا برای جلال بارگاه ولایت فقیه امامی و خامنه ای بوده بهمین علت در بیانیه اخیر دیگر از دوران طلائی معبود سخنی نرانده که همین اورا به صف خلق مبارز ایران نزدیکتر ساخته است . آقای موسوی هم بایددانسته باشد که اصلاحات سیاسی در ایران دقیقا به این دلیل که کوشش برای آشتی دادن مفاهیم ناهمخوان آزادی و پدیده های متاثز از اعلامیه حقوق بشراز یکسو و قیم‌گری حکومت برآمده از پدیده های قرون وسطی از سوی دیگر، بی‌نتیجه ماند و شکست خورد و از دیگر سو ،

بسیاری از مردمی که در ۴۴ سال زندگی در عمل فهمیده بودند نظام جمهوری اسلامی مسئول مرگ،زندان ،شکنجه، اعدام ، نبودآّب، برق وگاز و مایحتاج اولیه معیشت و ماجرت های کسترده و دربدری شهروندان ایرانی ‌های بی‌شمار می‌دانستند. وعده اصلاحات را نیز بارها شنیده بودند؛ اما آنچه در عمل مشاهده کردند، اصلاح‌ناپذیری چنین نظامی بود. آن‌ها نمی‌توانستند هوادار کسی باشند که پس از ۴۴ سال تجربه ناکام، بار دیگر اصلاح این نظام بسته اصلاح‌ناپذیر را وعده می‌داد.اصلاح طلبان بین دگرگونی و حفظ نظام سرگردان بوده و در پی اصلاحاتی بوده و هستند که آزادی سیاسی و اقتصادی از یک‌سو و قیم‌گری و برنامه‌ریزی غارتگرانه حجره ای را از سوی دیگر را آشتی دهند. این شدنی نبود و از همین رو، اصلاح طلبانی که هنوز جوهره مردمی و عدالت و انسانیت در وجودشان زنده مانده بود از پوسته خونین ارتجاع بیرون زدند.

البته منطق جنبش انقلابی در همه کشورهای جهان باعث ریزش نیروهای رژیم اعم از بخش اداری و بورکراسی تا حتی بخش سرکوب میگردد اما زمان ریزش معمولا بستگی به سرعت و شتاب انقلاب دارد لذا بعید نیست درآینده نه جندان دور جنبش شاهد ریزش بیشتر و ملحق شدن شخصیت های دیگری از نظام به اردوگاه انقلاب باشیم. برای اطلاعات بیشتر باید گفت بر اساس اخرین آمارها حدود دویست‌هزار روحانی در سراسر کشور مشغول به فعالیت‌های دینی بوده که شصت هزارنفرآن زن و ده هزارنفر طلبه خارجی هستند و در حال حاضر ۷۰ هزار مسجد در کشور وجود دارد که گفته می شود ۳۵ تا ۴۰ درصد از این مساجد امام جماعت ندارند. همچنین

۳۰۰ مؤسسه آموزشی و تحقیقی، صد مجله علمی و ده هزار استاد در حوزه‌های علمیه امر تبلیغات آموزش مدهبی را در کشور بر عهده دارند اما نتیجه فعالیت آنان این شد که جوانان درخیابان ها شعاردادند« مرگ بر اصل ولایت فقیه و عمامه پرانی » به عنوان یک حرکت نمادین ضد مذهب و روحانیت نمودیافت . این مورد نشان می دهد که بسیاری از روحانیون معمولی هم به زودی با حکومت قطع رابطه و به صف مردم ملحق خواهند شد همانطوری که گفته می شود بدنه سپاه ۱۸۰ هزارنفری طرفدار حاکمیت نیستند و شتاب و آتش انقلاب آنهارا نیز به صف انقلاب سوق خواهدداد. تا همینجا هم وسعت و شتاب انقلاب درشرایط کنونی باعث پیدایش دوگروه عمده در درون حاکمیت شده است که حداقل امروز گروه به رهبری خاتمی خواهان اصلاحات قانون اساسی و تدوین قانون اساسی جدید و آن را از رهبر رژیم گدائی می کنند و گروه دوم که بیانیه اقای میرحسین موسوی بازتاب افکارآنان است گذر از قانون اساسی فعلی و برچیدن جمهوری اسلامی را داشته و خطاب و روی آنها به مردم است و اساسآ صلاحیت حاکمیت را برای پیشبرد این روند به رسمیت نمی شناسند. وضعیت این این دو گرایش در ماه های آینده بستگی به موقعیت انقلاب و سرعت مجدد آن دارد زیرا هرچقدرجنبش تعمیق یابد علاوه بر افزایش توانمندی خویش ، شکاف بین نیروهای حاکمیت را نیز تشدید و فرایند حرکت بسوی موقعیت انقلابی را فراهم خواهدساخت. در واقع تداوم و شتاب انقلاب است که می تواند اصلاح طلبان رادیکال را برانگیزد تا نیروهای هودار خود را برای تحمیل نظراتشان بر حکومت اسلامی به خیابان بیاورند و درصف مردم قرار گیرند؟

ما بعنوان بخشی هرچند کوچک از جنبش انقلابی و افراد زخم خورده از نظام جمهوری اسلامی که علاوه بر تحمل سالیان طولانی زندان های دهه شصت شاهد اعدام و تیرباران رفقا و یاران خودنیز بوده ایم فارغ از حس انتقام جوئی کور و برای برون رفت از معضل نظام جمهوری اسلامی و برای براندازی این رژِیم اهریمنی ، ورود هر شخص حقیقی و حقوقی در این جبهه تاریخ ساز را به فال نیک می گیریم اما بدن شک باید توجه نمود که این گونه افراد پای بندی خودرا به انقلاب در عمل هم نشان دهند.باید تاکید کنیم انقلاب امری ارادی و لحظه ای نیست بلکه انقلاب فرآیندی است که در هر مرحله این فرایند احتمالات بسیاری وجوددارند که انقلابیون باید تلاش نمایند با شناخت مسیر و هدف درست خودقربانی و طعمه نشوند

س- اخیرا شاهد تلاش گسترده برخی از اپوزیسیون ایرانی خارج چه در قالب « طرح وکالت » و چه در نشست های مشترک هستیم و قرارست عده ای از اپوزیسیون نیز در اجلاس امنیتی مونیخ نیز مشارکت نمایند. این اقدامات را چگونه ارزیابی می کنید و چگونه می توان این اقدامات رسانه ای را به عمل انقلابی کشانید؟

ج-در مورد طرح بی منطق و وحدت شکنانه «من وکالت میدهم» ، ما بیانیه مفصلی بنام « وکیل الرعایا یا ولی الرعایا » منتشر کردیم و این امر را از زاویه سیاسی و حقوقی بررسیو افشاء وبا اشاره به مستندات تاریخی آن را مضحک و برخلاف منافع ملی و خواسته جان برکفان کف خیابان و زندان معرفی کردیم . چرا که علیرغم فقدان رهبری سراسری هم اکنون جنبش داخل کشور عملا به سمت و سوی ظهوررهبران برکشیده از خیابان ، زندان و دانشگاه و تجمعات شده و لذا ما در ایران رهبری خودخوانده چه در داخل و چه در خارج را با توئیت و تلگرام و فیس بوک عملی شعبده بازی می دانیم و از رضا پهلوی هم که خودرا دمکرات و پای بند به دمکراسی می داند انتظار می رفت در همان روزهای نخست از این موضوع تبری می جست تا مورد تمسخر جنبش داخل کشورواقع نگردد. ولی در باره نشست مشترک برخی یا همه گروه ها، هیچکس نمی تواند این یا آن گروه را از حق اختیاری خود برای بیان نظرات و مواضع منع نماید اما اگر حاملان این اقدام خودرا بخشی از جنبش انقلابی مردم ایران و نه همه آن می دانند لذا در درجه اول باید تلاش کنند همگرائی و همبستگی ملی بیشتری را فراهم نمایند که این امر باید با کنار نهادن سکتاریسم شخصی و گروهی همراه باشد . ما اعتقادداریم انقلاب اتوبوس نیست که چه با بلیط و چه بدون بلیط هرکسی بتواند بدون هیچ پیش شرطی وارد شود. بلکه اتفاقا انقلاب همچون قطار یا ارابه ایست که شرط ورود به آن قبول هزینه برای انقلاب است .یعنی هزینه سوارشدن بهای بلیط نیست بلکه بهای هزینه ای است که او اعم از شخص یا گروه حاضرست تقبل و بپردازد . انقلاب جشن سورچرانی نیست که مدعوین بسلامتی یکدیگر لیوان شراب سر بکشند بلکه جشن انقلاب بعد از پیروزی در میدان آزادی با درآغوش کشیدن یاران و رفقا و زندانیان سیاسی و خانواده های داغدار انقلاب است . از طرف دیگر حضور مدعیان راهبری انقلاب در محافل بین المللی اگر بقصد افشای جنایات رژیم و حمایت از زندانیان دربند و آزادی آنان باشد بس مبارک است اما اگر قرارباشد این گونه مجالس به زدوبندهای پنهان از مردم صورت گیرد نه تنها مجاز نیست که باید بشدت افشا گردد.

توصییه ما که در دوران قبل و بعد انقلاب در ایران به سهم خود پای کاربوده ایم به همه کوشندگان آزادی ایران آن است که هر عمل و اقدامی را که صف متحد دفاع از جنبش داخل را مخدوش کند با قاطعیت محکوم وافشا نمایند و اجازه ندهند مشتی فریبکار سنواتی که شناسنامه انان مربوط به بیش از هفتاد سال پیش است خودرا سخنگوو نطریه پردازدانسته و تحت عناوین جعلی حفظ یکپارچگی و تجزیه طلبی بخش از نیروهای اصیل انقلاب را که اتفاقا ریشه در ایران و جنبش فعلی دارند را مورد تاخت و تاز قراردهند. ما اعتقاد داریم ایران کشوری است کثیرالملله با همان تعریف قانون اساسی مشروطیت و متمم آن و اقوام ایرانی نیز همان هائی هستند که درپنج سده اخیر این مرزوبوم را در مقابل بیگانه پرستان و بیگانگان حفاظت کرده اند. جنبش انقلابی بیشتر و اتفاقا نگران بند بازهای سیاسی ووسط کارانی هستیم که خرمن ملت را به کاهی ارزانی دهند.برای اطلاعات بیشتر این حضرات را به مطالعه کتاب های خاطرات صاحب مسندان قدرت دردوره پهلوی ها منجمله خاطرات ثابتی ، تیمسارهاشمی نژاد، خاطرات ابتهاج و عالیخانی و یگانه ارجاع می دهیم که چگونه وزیردربار عامل انگلیسی ها و تیمساران ارشد عاملان سیا برای ارتباط با محافل مذهبی در دوره انقلاب بوده اند. جنبش انقلابی مردم ایران در بیانیه « وکیل الرعایا یا ولی الرعایا» این موضوع را بصورت جامع و مستند بیان و افشاکرده که علاقمندان می توانند بیانیه را با جستجودر گوگول یادر سایت های « تریبون زمانه ، بالاترین و رادیو همبستگی، »و سایر سایت های جریانات سیاسی خارج کشور مشاهده نمایند.

س- حضور اقای عبداله مهتدی اگر چه بصورت مجازی به عنوان نماینده حزب کومله کردستان ، در نشست دانشگاه جورج تاون آیا به منزله قبول چندقومیتی بودن ایران از طرف سایر کنندگان منجمله رضاه پهلوی است.

ج-اگر چه انتظار می رفت نماینده شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان درجلسه حاضر می شد اما بهرحال حضور ایشان و تاکید بر خواسته برحق مردم کرد، نکته مثبتی بود. باید برای کسانی که با تاریخ کشور و انقلاب مشروطیت چندان آشنائی ندارند یادآوری کنیم برخی از اصلی ترین خواسته کردها به منزله بخشی از اقوام ایرانی حتی در دوران مشروطیت نیز مورد توجه نظریه پردازان قانون اساسی که از زمانه بسی جلوتربودند، قرارگرفته بود . بدین منوال که در دوره اول مجلس پس از تصویب قانون اساسی در سال ۱۲٨۵ خورشیدی و متمم قانون اساسی در ۵ مهرماه ۱۲۸۶ دو قانون خاص درمورد اداره ایالات و ولایات اولی قانون انجمن های ایالتی و ولایتی مصوب ۶ خرداد۱۲٨۶ خورشیدی و سپس قانون تشکیلات ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام در ۱٨ آذر۱۲٨۶ تصویب شده اما متاسفانه هیچیک از پادشاهان عملا به این دو قانون که جزئی از قانون اساسی تلقی می شد گردن ننهادند و در واقع این پادشاهان بودند که حقوق ایالات وولایات یا قومیت ها را لگدمال کرده بودند .لذا شرط و شروط گذاردن پسر پادشاهی که خود قانون گریز و حقوق شهروندان اعم از قومیت را زیرپاگذارده حای تامل و استهزادارد.

س- تاکیدات مکرر برخی گروه ها منجمله بیانیه اقای میرحسین موسوی بر خشونت پرهیزی از کجا ناشی شده است ؟

ج- از دیدگاه جنبش انقلابی مردم ایران بهترین شیوه‌ی گذار از وضعیت غیردموکراتیک و فاشیستی جمهوری اسلامی ، گذارِ دموکراتیکِ حتی‌المقدور مسالمت‌آمیز با تکیه بر تقویت جنبش‌های مردمی و ائتلاف‌شان با یک‌دیگر و در نظر داشتن فرصت‌های سیاسیِ حاصل از شکاف در طبقه‌ی سیاسی حاکم می باشد. اما این انتظار و تلاش، ایده آل وآرمانی بیش نیست زیرا انقلاب در پسامدهای خود است که شیوه گذار رابا توجه به توازن نیروها اتخاذ می کند. همان طوری که در بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران پیرامون فاز نوین جنبش« تلفیق تظاهرات و اعتصابات » نوشته بودیم {این عملکرد فاشیستی جمهوری اسلامی است که معترضیین رااز جایگاه «خشونت پرهیزی» به «خشونت ورزی تدافعی» سوق می دهد. هرچه آن خشونت شدیدتر شود مقاومت تدافعی مردم نیز بیشتر می شود؛ تا اینکه بالاخره یکی از طرفین مخاصمه سپر بیاندازد و تسلیم شود. حکومت های خودسر در این رابطه بیشتر برخشونت ورزی تاکیددارند. بد نیست آنانی که مرتب در ایران از گاندی و ماندلا نقل قول می کنند بدانند ماندلا بارها تاکیدداشت که «مقاومت بدون خشونت تا جایی موثر است که مخالف شما هم به همان قواعد وفادار باشد. اما اگر اعتراض صلح آمیز با خشونت مواجه شود، اثرگذاری اش به پایان می رسد. برای من، مبارزه بدون خشونت یک فضیلت اخلاقی نبود بلکه استراتژی بود. هیچ ارزش اخلاقی در بکارگیری سلاحی که موثر نباشد وجود ندارد» . یا هانا آرنت که نقش پیامبررا برای این آقایان دارد ومرتب نقل قول های بریده اورا می جوند فراموش کرده اند هانا آرنت در کتاب«توتالیتاریسم » نوشته است « انتظار بحث منطقی با حامیان حاکم ظالم هرگز جواب نمیدهد. بخاطر اینکه به واسطه ایدئولوژی ، خودانگیختگی و خصایص انسانی در آنها مرده است » و یا در جای دیگری تاکیدداشته که «قاطع‌ترین دستور از لوله تفنگ بیرون می‌آید که به آنی‌ترین و کامل‌ترین اطاعت می‌انجامد. چیزی که هیچگاه از این لوله در نمی‌آید قدرت است. هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان می‌آید.خشونت که پیروز می‌شود یعنی حکومت با قدرتش خداحافظی کرده است.در میدان جنگ؛ تیرها که به هدف می‌خورند پیروزی قطعی؛ اما در میدان شهر؛ تیرها که به بدن بخورند؛ شکست حتمی هست..!».

می توان با قاطعیت در شرایط فعلی گفت گفتار مبارزه بدون خشونت واژه ریاکارانه ای در مقابله با رزیم فاشیستی وکودک کش جمهوری اسلامی است که ذاتا دشمن مردم و قادر باعمال حاکمیت ارتجاعی بدون خشونت از بدوتاسیس تا کنون نبوده است. لذا این افراد مدعی مبارزه با خشونت باید صریحا اعتراف کنند این مبارزه صرفا به نفع جمهوری اسلامی و در این مبارزه فقط جمهوری اسلامی است که حق و مشروعیت اعمال خشونت دارد . شعار «مبارزه بدون خشونت» یعنی حفظ روابط قدرت میان حاکمیت ارتجاعی و مردم زجردیده ای که برای کرامت انسانی و ازادی و لقمه ای نان به خیابان امده اند. اصلاح طلبان و مداراجویان فرصت طلب چه در نام خشونت گریز یا چپ لندنی می خواهند از نارضایتی مردم برای وارد شدن در دایره قدرت استفاده کنند . اینان غافل هستند که شعار مرگ بردیکتاتورجنبه اطلاق فردی ندارد بلکه شامل ارکان و ابزار دیکتاتوری همچون سپاه نیزدارد . این شعار دقیقا گسست از سیستم حاکمیت دینی ارتجاعی را که بر اصل ولایت فقیه و شریعت اسلام بنا شده هدف گرفته و هرآنچه را مقدس و شریعت نامیده اند را به زیر سئوال برده است. کافی است اقایان ترس را در پالتو پنهان نمایند و یک بار در یکی از تطاهرات ها از دور مشارکت نمایند و با چندتن از معترضان گپ بزنند تا معلوم شود چرا آنان با مقدسات اینان با شنیع ترین الفاظ مقابله می کنند.}نگاهی به مستندات همان چندین جنبشی که کرارا بخشی از اپوزیسیون بعنوان الگو به جان برکفان خیابانی ارائه می کند نشان می دهد اولا گذارِ دموکراتیکِ مسالمت‌آمیز با تکیه بر نقش‌آفرینی نخبگانِ طبقه سیاسی حاکم، دستاورد اصلاح طلبانی است که شاید بخشی از چپ شریک قافله دهه شصت هم با آن همنوائی سرداده، فاقد منطق عملی در جهان این عالم دارد زیرا هیچ نوع گذار دموکراتیک از حاکمیت توتالیتر مذهبی نمی‌تواند مطلقاً مسالمت‌آمیز باشد بلکه اختلاف بر بر سر کاهش درجه‌ی قهر و خشونت است که تجربه خود آقایان میرحسین موسوی و کروبی و خاتمی معرف آن است که در ساختار حاکمیت مبتنی بر ولایت فقیه و دیکتاتوری مذهبی نوع فاشیستی نمی‌توان با اتکای محض بر نقش‌آفرینی نخبگانِ طبقه‌ سیاسی مسلط به گذار دموکراتیک دست یافت بلکه این تئوری و عمل نوعی نمک پاشی بر چشمان مردم و زخم بعدی برپیکر آنان است . یکی از کنشگران سیاسی فعال داخل کشورمدتها پیش نوشته بود که « گذار قهرآمیز از حاکمیت غیردموکراتیک با تکیه بر هدایت‌کردن آتشفشان نفرت‌ها به سوی برخی طبقات اجتماعی و گروه‌های منزلتی و جمعیت‌های هدفِ خاص، پروژه‌ای از آنِ کلیت ناسازگاران و مستظهر به پشتیبانی بخش‌هایی کم‌شمار از نیروهای چپ نیز که، ولو با اهدافی متمایز از سایر ناسازگاران، در پیِ چنین پروژه‌ای‌اند با دست‌کم سه ایراد اساسی. اولاً، نظر به نوع توازن قوای فعلی میان نیروهای ناسازگارِ چپ و غیرچپ یقیناً چپِ ناسازگار به یکی از بازندگان سیاسی در فردای تحقق چنین پروژه‌ای بدل خواهد شد. ثانیاً، همان‌طور که تجربه‌ی شکست انقلاب اکتبر نشان می‌دهد، احتمال حرکت به سوی سوسیالیسم در چارچوب گذار قهرآمیزی که دموکراسیِ موعود یقیناً نخستین قربانی‌اش خواهد بود به‌تمامی منتفی است. ثالثاً، رویارویی قهرآمیز میان انبوهِ نیروهای ناسازگار و حاکمیت نامنعطف و سخت‌سری که جایی برای رفتن ندارد یقیناً زمین سوخته در این سرزمین بر جای خواهد گذاشت.

سوم، گذار از حاکمیت غیردموکراتیک با اتکا بر نیروی مداخله‌ی مستقیم خارجی، پروژه‌ای از آنِ بخش‌هایی از ناسازگاران و از جمله بخش‌های به‌مراتب کوچک‌تر و کم‌شمارتری از چپ با دست‌کم دو ایراد ریشه‌ای. اولاً، همان‌طور که تجربه‌ی مداخله‌ی مستقیم خارجی در آرایش قدرت سیاسی درون خاورمیانه پس از یازدهم سپتامبر و پس از بهار عربی نشان می‌دهد، دموکراسیِ موعود اصولاً دست‌نایافتنی‌ترین هدف در فرآیند این نوع گذار است. ثانیاً، نظر به نوع جهت‌گیری‌های اقتصادی قدرت‌های برتر و نیازهای عاجل نظام سرمایه‌ی جهانی، حتی برداشتن کوچک‌ترین گام‌ به سوی سوسیالیسم نیز در فردای گذاری ازاین‌دست یقیناً تصورناپذیر است. ثالثاً، اصلی‌ترین بازندگان سیاسی در فردای چنین گذار محتملی یقیناً انواع نیروهای چپ مترقی خواهند بود».

بر همین اساس است که ما اعتقادداریم گذار از جمهوری اسلامی اولویت نخست مردم تشنه آزادی است اما اگر بتوان این مسیررا از طریق مسالمت امیز آنجام داد بدون شک ازآن استقبال خواهیم کرد اما این اصل سیاسی – اجتماعی را فراموش نمی کنیم که بسیاری فرآیند های سیاسی – اجتماعی برخلاف ریاضییات و فیزیک قابل پیش بینی نیستند لذا جنبش انقلاب مردم ایران ناچارو ناگریز است همه گزینه های ممکن و محتمل را دردستورکار قراردهدتا در بزنگاه تاریخی یکی را بعنوان دستورروز عمل کند.

س- یکی از خواسته های عموم گروه ها و اشخاص در حال حاضر تشکیل مجلس موسسان برای گذار از جمهوری اسلامی است . آیا این امر باتوجه به پراکندگی دسته جات سیاسی امکان پذیر است

ج- بنطر می رسد طراحان این ایده توجه ندارند که اولا تشکیل مجلس موسسان بعد از واژگونی رژیم جمهوری اسلامی صورت خواهدگرفت زیرا اساسا با حضورو وجود این رژیم چنین عملی غیرممکن است . از طرف دیگر طرح شعار مجلس موسسان با طرح کمپین «من وکالت می دهم» نوعی تعارض آشکاردارد . زیرا وظیفه مجلس موسسان قاعدتا انتخاب نوع حاکمیت بعدی است در حالی که تشکیل کمپین من وکالت می دهم و فعالیت گروه های مخرب هوادار رضا پهلوی با شعار «تنهاره رهائی، سلطنت پادشاهی » هر انسان عاقلی که کمی به پیشینه عملکرد سیاسی پدربزرگ و پدر ایشان که هیچگاه هم هیج انتقادی برآنان روانداشته در می یابد در آن دوران سه بارمجلس موسسان تشکیل شد (رضا شاه ۱۳۰۴،محمد رضا شاه ۱۳۲۸ و۱۳۴۶) که حاصل آن استدادمطلقه شاهتشاهی بود اگرچه قبل ازتشکیل مجلس موسسان سال ۱۳۰۴ که اولین مجلس موسسان دوران پهلوی بود بین رضاخان و موافقانش توافق شده بود که پادشاهی رضا خان استثناً مادام‌العمرباشد اما پس از او، سلطنت انتخابی شده و پادشاه توسط مجلس شورای ملی انتخاب شود. ولی پس از برپایی مجلس مؤسسان رضاخان تصمیم گرفت سلطنت را موروثی کند و از توافق قبلی سرباز زد و مجلس موسسانی که با فرمان او در دوره انتخابات آن حکومت نظامی برقرار شده بود، اصل ۳۶ را به تصویب رساند که بنا بر آن سلطنت مشروطه ایران از طرف ملت به وسیله مجلس مؤسسان به شخص اعلیحضرت، شاهنشاه رضاشاه پهلوی تفویض شد و در اعقاب ذکور ایشان نسلاً بعد نسل برقرار خواهد بود. درمجلس موسسان سال ۱۳۲۸ محمد رضاشاه قدرت انحلال مجلس شورا و سنا را به اختیارات شخص پادشاه افزود که گام دیگری درتحکیم استبداد سلطنتی بود. و بالاخره در مجلس موسسان ۱۳۴۶با بیم از بیماری سرطان برای تداوم سلطنت موروثی و به سن قانونی رسیدن پسرش رضا، فرح را به عنوان نائب السلطنه برگزید. یعنی مجلس موسسان صرفا حربه تیزکردن تیغه استبداد شد . با بررسی سوابق فرشگردی ها و بسیاری سلطنت طلبان که بعصی از انها مرده های متحرک هستند مشاهده خواهیم کرد مجلس موسسان اقایان چیزی بهتر از مجلس قبلی نخواهدبود. در حالی که ما بر این عقیده پافشاری می کنیم که اتفاقا اولین اقدام بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی تشکیل مجلس موسسان با این دستوراست که حقوق اساسی کل شهروندان ، حقوق اقوام ایرانی ، آزادی و دمکراسی و تمرکززدائی محوراصلی آن باشد . یعنی این طور نیست که گویا ما در حال حاضر نمی دانیم که مجلس موسسان چه اقداماتی را قراراست انجام بدهد. این نوعی توهین به شعور مبارزاتی کسانی است که جان و زندگی خودرا فدای این انقلاب کرده اند چون آنها دقیقا می دانند چه می خواهند همان طوری که بنظر ما هم دارو دسته سلطنت طلبان هم دقیقا می دانند چه می خواهند؟!

س- تشتت مواضع و تعدد تشکیلاتی چپ ایران که همیشه مدعی تشکیلات واحد و حزب و سازماندهی بوده در این برهه تاریخی ممکنست نه تنها باعث ناکامی مشارکت چپ درانقلاب بعدی باشد که با توجه به نفیر زشت برخی سلطنت طلبان فاشیست موجبات انتقام کشی از چپ هم بشوند؟ بنطرتان در این رابطه چپ چه اقداماتی را باید انجام دهد.

ج- چپ مارکسیست – لنینیست و یا مدعیان مارکسیسم در بعداز شکست دهه شصت نیاز به بازشناسی تبار خود و پالودگی از افکار رسوخی روسی – چینی در مارکسیسم داشته که متاسفانه با وجود برخی تلاش ها هنوز خودرا بازنیافته است به طوری که در فرهنگ نوشتاری بسیاری از انها کوشش دارند کلمه مارکسیم -لنینیسم را ننویسند یا از طرح ان در گفتگوهای رسانه ای عامدانه پرهیزکنند . البته بیشتر این گروها آلوده به افکارحزب توده با درجات متفاوت بوده و شرمندگی سال های شصت عملکرد تعدادی ازآنها که متاسفانه بزرگترین جریان فکری چپ هم بوده اند مزید بر علت شده است .اگرچه بررسی این موضوع خودنیاز به یک بررسی مستقل دارد اما عموم چپ ایران که قاعدتا باید طبقه کارگررا نمایندگی کنند با درک اکونومیستی از مارکسیسم و طبقه کارگر مواجه بوده اند و علت العلل آن عدم درک درست این عبارت بوده که چون « آگاهی سوسیال­ دموکراتیک نمی­ توانسته است در میان کارگران به­ وجود آید. آن را باید از بیرون وارد می‌کرده ­اند.». در همین رابطه با کمال تاسف عمده چپ ایرانی به ویژه جنبش چریکی را تصور برآن بوده که برای رسوخ اندیشه مارکسیسم به درون طبقه کارگر باید یک چریک روشنفکر لباس کارگری بپوشد و برود در کارخانجات و کارگران را آگاه کند . این امر به ویژه بعد انقلاب با حضور رفقای کنفدراسیون از یکطرف و عناصر فعال بخش کارگری گروه ها از طرف دیگر باشدت دنبال بطوریکه در یکی از کارخانجات پیشرو مبارزات کارگری لااقل ده تن از عناصر اصلی گروه های سیاسی چپ حضورداشتند و به نام کارگر هم تیرباران و شهید شدند. اما این رفقا کارگر نبوده و موفق به انتقال اندیشه کارگری به درون جنبش کارگری هم نشدند، زیرا کارگر در مبارزه روزمره عملی خود نخست به به آگاهی اتحادیه ­ای دست پیدا می کند، یعنی فقط متقاعد می‌شود که باید در اتحادیۀ کارگری متشکل شود، با کارفرمایان مبارزه کند و دولت را مجبور سازد که قوانینی را به سود کارگران تصویب کند و نظایر اینها. اما مارکسیت ها هستند که باید به او یادبدهند و یا خودش با مطالعه عینی و ذهنی بداند نظریۀ سوسیالیسم برآمده از دل نظریه‌های فلسفی، تاریخی و اقتصادی کدام است و انها را در پراتیک روزانه بکارببرد. در این رابطه میتوان از بیش از صدها کادر حزب کمونیست شوروری نام برد که از درون شوراهای کارگری و دقیقا با همین مسیر جذب خزب شده و اتحادیه های عظیم کارگری را در دوران انقلاب و حتی پس از انقلاب در رویاروئی با انحراف از انقلاب را نمایندگی می کردند. شاید نمونه این افراد صرفا در نشکیلات اتحادیه های کارگری حزب توده دردهه ۱۳۳۰ قابل مشاهده بود والا صرف دارا بودن سه تا پنج نفرکارگردربین شهدای این یا آن گروه و سازمان، آنها را کارگری نمی توان قلمدادکرد. باید بدانیم که سوسیالیسم و مبارزۀ طبقاتی در کنار هم، و نه از دل یکدیگر، به­ وجود می ­آیند؛ پیدایش آنها معلول شرایط متفاوتی بوده است. حامل علم، کارگران نیستند بلکه ماحصل علم روشنفکران بورژوا هستند .در ذهن افرادی از همین قشر بورژوا بود که سوسیالیسم مدرن پدید آمد، و همان­ ها بودند که آن را به پرولترهای دارای افکار پیشرو منتقل کردند، که به‌نوبۀ خود و آن‌جا که شرایط اجازه می‌دهد آن را به‌طبقه کارگر منتقل می کنند. بدین­ سان، آگاهی سوسیالیستی چیزی است که از بیرو ن « نه با لباس کارگری پوشیدن » به‌ درون مبارزۀ طبقاتی کارگران برده می‌شود و نه چیزی که به­ گونه ­ای خودانگیخته از دل این مبارزه بیرون می­ آید.

با این توضییح اولا چپ پراکنده نامتشکل همان طوری که در بیانیه « کدام حزب ، کدام چپ » برشمردیم ، نخست باید از طریق مواصع مشترک سازمان وسیع تری بوجوداورندو در ساماندهی مبارزات کارگری فعال باشند تا صدای آنها در خیابان های کشورهم شنیده شود زیرا اگرچه بیشترشعارهای تظاهرات عملا برکرفته از فرهنگ چپ مبارزاتی دارد اما توسط سازمان های چپ ارائه نشده است و انتشار اعلامیه های رنگارنگ متعدد در سایت های خارج کشور تحت عناوین پرطمطراق تشکیلات کارگری هم راه بجائی نخواهدبرد و بقول زندانیان سیاسی این کارها مثل اطلاعات سوخته بی ارزش هستند.

ما در بطن افکارعمومی تنفر عمیقی از آن دسته چپ هائی که در دهه شصت گاری دنباله رو رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی شده بودند را عینا مشاهده می کنیم و اتفاقا سیاست های پوتین به این موضوع دامن زده است زیرا مردم عادی فرق بین شوروی قبل پوتین و بعد پوتین را نمی دانند بخصوص که حضرات راه توده عملا در ریختن آب به آسیاب دشمنان چپ ریختن مهارت قهاری دارند. لذا بنطر می رسد چپ خجالتی که هنوز درگیر واژه امپریالیسنم و ضد امپریالیسم است باید یکبار برای همیشه در تفکرات جاهلانه دهه شصت تجدیدنظر و رسما هم به عنوان انتقاد از خود اعلام دارد تا بتواند اعتمادازدست رفته را بازیابد.این امر از انجا ضرورت دارد که چپ ایرانی از دوران مشروطیت تا کنون مهر مبارزاتی خودرا بر بیشتر جنبش ها و خیزش ها زده و صف شهدای چپ تاریخ گویای این امر است لذا نباید اجازه دهیم اشتباهات تاکتیکی آن دسته از چپ های واقعی بدون وابستگی به این یا آن کشور مانع رشد و اعتلای فرهنگ چپ گردد. سامان یافتن چپ که خوشبختانه بخش هائی از آن در کردستان موجودیت دارند پیش شرط حضور فعال چپ در انقلاب پیش رو است که در غیر این صورت ه سال ۱۳۵۷ درشکه دیگران خواهیم شد .

س- حضوررضا پهلوی بعنوان پاسدار سلطنت « علیرعم انکار گهگاهی ایشان » و تولد احزاب مرده قدیمی همچون « حزب ایران نوین » توسط فرشگردی های بی ریشه نشان می دهد که بقایای سلطنت هم در اندیشه بازسازی خود و خیز بسوی قدرت در فردای انقلاب هستند . چپ و مبارزان ایرانی با این پدیده چه برخوردی خواهندداشت ؟

ج- خواسته اصلی مردم در شعار اصلی تظاهرات ها و خواسته جوانان در قالب شعار« زن ، زندگی ، آزادی» ، دمکراسی و حاکمیت مردم است. اما سلطنت یعنی اعطای حق حاکمیت به یک خانواده و موروثی بودن حاکمیت مادام العمر به خاطر تعلق فرد به خانواده سلطنتی بدون آن که مردم حق انتخاب و تغییر پادشاه را داشته باشند، لذا سلطنت چه موهبت الهی باشد چه موهبت زمینی با حاکمیت مردم در تضادو شکلی ازاستبداد سیاسی غیر انتخابی و مادام العمر است. در پاسخ به ادعاهای سخنگویان سلطنت طلب ها که مدعی هستند در بیش از ۶۰ کشوردمکرات جهان رژیم پادشاهی مستفر است باید یادآورشویم در سال ۲۰۲۲ آمارهای جهانی قابل جستجودر وب سایت های معتبر نشان داده که فقط ۴۳ کشور مستقل« ۱۳ در آسیا ، ۱۲ در اروپا، ۹ در قاره امریکا، ۶ در اقیانوسیه و ۳ تا در افیقا » در جهان وجود دارد که یک پادشاه به عنوان رئیس دولت وجود دارد. اما در مقابل در جهان ۷۹ کشور دارای پارلمان دومجلسی و۱۱۱ کشور تک مجلسی هستند و مجلس بر صدر امورقراردارد نه پادشاه ؟! درکشورهای پیشرفته سرمایه داری که درآن ها دمکراسی لیبرالی بر نشسته ای وجود دارد، بقای خاندان های سلطنتی که نقش مستقیم در سیاست ندارند، بازمانده ارتجاعی نظام های فئودالی است. آن ها اگر آلوده به فساد و رسوائی های زنجیره ای اعضای مرتبط با خانواده سلطنتی نباشند، مستقیم یا غیرمستقیم نقش ارتجاعی درعرصه سیاسی ایفاء کرده و از امتیازات ویژه ای برخوردار هستند که به هزینه اکثریت مزد و حقوق بگیر تامین می شود. فلسفه وجودی سلطنت و جوهر ضد دمکراتیک آن دست کمی از اصل ولایت فقیه ندارد که خلافت فقها به عنوان نمایندگان خدا برزمین را جایگزین حق انتخاب و حاکمیت مردم می سازد.مردم ایران ضرب المثل معروفی دارند که می گوید « آب رفته به جوی باز نمی گردد» . در عالم سیاست نیز بارها شنیده ایم که «تاریخ دو بار تکرار میشود، بار اول بصورت تراژدی و بار دوم بصورت کمدی و قهرمانان این تاریخ دوبار زاییده میشوند، بک بار در قامت یک اسطوره و بار دوم بشکل یک دلقک .»

س- با نگرشی به وضعیت جنبش بنظر می رسد نوعی سکون برجامعه حاکم شده و همه در انتظار اتفاقی هستند . اگر چه شما در بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران پیرامون فاز نوین جنبش« تلفیق تظاهرات و اعتصابات »در پاسخ به پرسش نتیجه مبارزات فعلی را چه می بینید و آیا ایران در آستانه موقعیت انقلابی است ؟ به روشنی یادآورشده بودید مبارزه صحنه یارکشی و درگیری انقلاب و ضد انقلاب است . در حال حاضر برخی داده های هردو طرف مبارزه ناروشن است اما با توجه به شواهد و مفروضات موقعیت انقلابی وجود ندارد . بدین معنی که ایران در وضعیت موقعیت انقلابی قرارندارد.حال با توجه به سکون ظاهری و اتفاقات بعد از آن بیانیه موقعیت جنبش را چگونه می بینید ؟

ج- آنچه نسل جوان ایرانی در ۴۴ سال پس از جاکمیت سیاه قرون وسطی انجام داد جهان را به حیرت واداشت زیرا خیزش عمومی چنان ضربه هولناکی به خیمه ضدانقلاب و عمود آن یعنی ولایت فقیه زده است که بعید بنظر برسد بسادگی بتوانند از ان جان سالم بدرببرند و احتمال اینکه با ندانم کاری های بیشتر جامعه را وارد موقعیت انقلاب کنند بسیار است .اما نکته ای که باید مبارزان فعلی از زندگی مبارزان دهه شصت یادبگیرند آن است که اکنون دیگر به طور یقین تقریباً بر هر کس معلوم است که اگر در صفوف مبارزاتی انضباط بسیار شدید حاکم نشود و اگر تظاهرات ها با اعتصابات کارگری به خصوص اعتصابات نفتگران قهرمان جوش نخورد و چنانجه طبقه کارگر یعنی تمامی عناصر متفکر و شرافتمند و جانفشان و با نفوذ این طبقه، که قادرند قشرهای عقب مانده را به دنبال خود ببرند یا به سوی خود جلب کنند، از جنبش کنونی پشتیبانی کامل و بی دریغ نکنند، این جنبش قادربه سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی نخواهدشد . البته که جنبش باید از حرکات فعلی خود درس آموزی کند و از تجارب زندانیان نیز بهره مند شود .ما باید بدانیم همان طوری که طرز تعرض را آموختیم در مقابل هم باید عمل دیگری که مکمل تعرض و انقلاب است را نیز فرابگیریم و آن این است که چگونه در وقت لازم باید صحیح تر عقب نشینی کرد. می بایست بدین نکته پی برده شود. و طبقه انقلابی با تجربه تلخ خود بدین نکته پی می برد- که بدون آموختن شیوه تعرض صحیح و عقب نشینی صحیح نمی توان پیروز گردید. مبارزین دهه شصت دقیقا باین علت شکست خوردند که یادشان رفته بود عقب نشینی هم بخشی از انقلاب است . نکته دیگری که باید توجه مبارزین بدان جلب شود ان است که اگرچه مبارزه خشونت پرهیز خیابانی است اما دارای قانونمندی ی خاص در مورد مخفی کاری هم هست پس رهبران و عناصر فعال این مبارزات کوشش کنند بهیچ عنوان جنبه مخفی مبارزه را به خصوص درمقابل رژیم ددمنشی که درصدد یافتن رهبران خیابان هاست فراموش نکنند.رمز پیروزی چنبش آن است که حین تعرض در مواقع لازم عقب نشست و باید طرز عقب نشینی را بلد بود و باید حتماً شیوه کارعلنی و مخفی را توامان فراگرفت.

س- برخی نواهای درون و برون حکومتی موضوع مصالحه ملی را در قالب گفتگو و تعامل مطرح کردند که پس از دویا سه مناظره و به اصطلاح گفتگو ناکام ماند اما اخیرا در دیدار برخی زندانیان گفته شده که مقامات امنیتی در دیدار با برخی از زندانیان این گزینه را پیشنهاد داده اند. ظاهرا پس از بیانیه میرحسین موسوی عده ای از اصلاح طلبان معتقد به تنازل قانون اساسی کماکان انرا به عنوان گزینه پیش روی انقلاب طرح می کنند . با این موضوع چه باید کرد ؟

ج – امر مصالحه هم از دیگر روش های کاربردی در انقلابات جهان بوده است .برای همین اندیشمندان انقلاب تاکیدداشته اند مصالحه را از نظر اصولی نفی کردن و هیچ گونه مصالحه ای را به طور کلی جایز نشمردن آن چنان عمل کودکانه ایست که حتی مشکل است آن را جدی تلقی نبود. سیاستمداری که می خواهد برای جنبش انقلابی مفید باشد باید بتوانند موارد مشخص این قبیل مصالحه ای را که جایز نیستند و اپورتونیزم و خیانت را منعکس می سازند تمیز دهد و تمام نیروی انتقاد و تمام تیزی افشاگری بی امان و جنگ آشتی ناپذیر خود را علیه این مصالحه های مشخص متوجه سازد و اجازه ندهند که برخی داخل و خارج نشینان فرصت طلب و کارکشته با دلیل تراشی در باره ی «مصالحه به طور اعم» از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و طفره روند. آقایان اصلاح طلب و حضرت آقای خاتمی عامدانه سعی می کنند شعار اصلی تظاهرات سال ۱۳۹۶ ببعد را « اصلاح طلب ، اصول گرا، دیگه تمامه ماجرا» را نادیده بگیرند تا بتوانند کماکان بر بیراهه نشدنی خود پای فشارند و از مسئولیت شهروندی خوددر قبال ارتجاع شانه خالی می کنند. لنین شاید بدرستی این ملتمسین درگاه ولایت را بازشناخته بود که می گفت «ما معتقدیم مصالحه داریم تا مصالحه. باید توانست اوضاع و شرایط مشخص را در مورد هر مصالحه یا هر یک از انواع مصالحه ها مورد تحلیل قرار داد. باید یاد گرفت بین شخصی که به راهزنان پول و اسلحه داده است تا از میزان شرّ آنان بکاهد و امر دستگیری و تیرباران آن ها را تسهیل نماید و شخصی که به راهزنان پول و اسلحه می دهد تا در غنائم راهزنانه شریک گردد، فرق گذاشت. این یک مثال ساده ی کودکانه است و حال آن که در سیاست کار همیشه به این آسانی نیست. ولی کسی که بخواهد برای کارگران نسخه ای از خود اختراع کند که برای کلیه موارد زندگی تصمیمات قبلاً حاضر و آماده ای را در بر داشته باشد یا تضمین دهد که در سیاست کارگران انقلابی هیچ گونه دشواری و وضع پیچیده ای پیش نیاید، وی را باید صاف و ساده شارلاتان نامید». بر همین اساس اینک که رژیم هرگونه مصالحه و سازش را حتی بین نیروهای خودی سرکوب کرده ، جنبش راهی مگر ادامه سرنگونی این رژیم خوانخوار که هرگونه فرصت به آن ماررا خطرناکتر می کند ندارد. اصلاح طلبان و آقای خاتمی به‌راستی در پی اصلاحاتی بوده و هستند که با بنیان و شالوده نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی همخوان باشند. چنین رویکردی نه تنها اصلاحات به یار نخواهدآورد بلکه جنبش کنونی را نیز از پای خواهد انداخت .

س – یکی از مواردی که در نشست مشترک دانشگاه جورج تاون مطرح شد اعلام منشور سیاسی گذار از جهموری اسلامی توسط این نشست یا برخی از اعضای آن تا پایان ماه فوریه می باشد. نظر شما در این رابطه چیست ؟

ج- تا انجا که تجربه نشان داده جنبش داخل همیشه و در همه ادوار جلوتراز جنبش یا گروه های خارج بوده است . این امر صرفا هم مربوط به ایران نیست و عمومیت دارد. دلیل ان هم روشن است یکی در داخل دست بر ناردارد و ان دیگری در خارج انار در دست دارد.اگر هم می بینید برخی گروه های خارج نشین نظیر احزاب کردی و قومی واقع نگرترهستند همین حضورشان در داخل است . بیرون از این یادآوری ما خود در زمره اولین گروه های داخل کشور بودیم که نوعی منشور را در اولین بیانیه مهسائی خود بیان داشتیم و اعتقادداریم نوشتن از خارج به جای داخل نوعی دغلکاری سیاسی است که دیر یا زود افشا خواهدشد .ما در بیانیه خود اعلام داشته بودیم :

ساختار حاکمیت پیشنهادی جنبش انقلابی مردم ایران :

اگر چه هنوز تا سرنگونی رژیم ملایان مدتها باقی است اما با درس گیری از بی برنامگی انقلابیون سال ۱۳۵۷ که باعث دزدیده شدن انقلاب توسط ملاها شد از هم اکنون جنبش انقلابی باید چارچوب برنامه رهائی خودرا تدوین نماید . بدون شک تا سرنگونی جمهوری اسلامی ، شورائی مرکب از نمایندگان کمیته های اعتصابات کارگری ، معلمان ، زنان و دانشجویان و بازاریان ،اقوام و نظامیانی که به انقلاب خواهند پیوست هدایت انقلاب را برعهده تا دوره گذار به تشکیل مجلس موسسان فراهم شود. صد البته که قوانین حاکم بر این دوره گذار که ممکنست حتی یکسالی بطول انجامد همان قوانین حاکم بر کشور در دوره قبل انقلاب «قانون اساسی دوره شاه » با تاکید بر حاکمیت غیر دینی – غیر مذهبی و لغو موادی که بر علیه فعالان سیاسی بوده خواهدبود با این تاکید که چنانچه ضرورت داشته باشد هر قانون و مقررات موقتی لازم باشد شورای گذار تصویب خواهدکرد.

نکات برجسته حکومت شورائی یا منشور سیاسی انقلاب

۱-ماهیت سوسیال دمکراسی آن مشابه کشورهای اروپای شمالی و اسکاندیناوی

۲-رابطه حسن همجواری با همه کشورهای دنیا به ویژه کشورهای منطقه

۳-برقراری آزادی های سیاسی – اجتماعی و فرهنگی برای همه شهروندان با هر دین ، مذهب و مرام و عقیده

۴-آزادی مطبوعات و رسانه ها

۵-برقراری نظام عادلانه مزد برای کارگران و زحمتتکشان و ایجاد سیستم تامین اجتماعی و سلامت عمومی همچون اروپای شمالی و آلمان

۶-برقراری تناسب منصفانه همه مناصب کشوری بین زنان و مردان و تاسیس وزارت زنان بطوری که ایران انقلابی در جهان بتواند مظهر عدالت جنسیتی در حاکمیت شود.

۷-حمایت کامل از اتجادیه ها ، سندیکاهای کارگری ، معلمان و اصناف

۸-برقراری رابطه رسمی با اسرائیل با حمایت از طرح دودولت در یک کشور

۹-برقراری نطام آموزش اجباری تا مقطع دیپلم و آموزش رایگان تا مرحله دکترا و لغو سهیمه بندی ها

۱۰-برچیدن دکان روحانیت و آموزش آنان برای حقوق شهروندی وتمرکز این امور زیرنظر دولت انقلابی

۱۱-حساب وجوهات شرعی و کمک هائی که مردم ممکنست به مراجع تقلید نمایند همچون مالزی در یک حساب متمرکز بانکی با شرط انتقال آن به دولت پس از مرگ مراجع مذکور و حسابرسی سالانه این حسابها و انتشار گرازشات حسابرسی به صورت عام

۱۲-انحلال مدارس مذهبی و زیر نطر قراردادن انها توسط وزارت اموزش و پرورش

۱۳-برسمیت شناختن قانونی حق اعتراض ، حق اعتصاب برای همگان

۱۴-جدائی دین از سیاست و حکومت وانحلال آموزش های دینی در مدارس زیرا باورهای مدهبی امری شخصی تلقی خواهدشد

۱۵-مصادره فوری اموال و دارائیهای غاصبان و غارتگرانی که از طریق ویژه خواری منابغ کشوررا به دارائی شخصی تبدیل کرده اند

۱۶- حفظ حقوق قومیت های مختلف در مناطق جغرافیائی خاص و آموزش زبان مادری تا دوران دبیرستان در کنار زبان فارسی و خودگردانی منطقه ای اقوام در قالب حکومت مرکزی

چه باید کرد؟

انقلاب فرآیندی مستمر، پیوسته و مدت دار است که طول مدت آن بستگی به عوامل متععدی نظیر توازن قوای انقلاب با ضد انقلاب دارد. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در مخمصه قرارگرفته که اگرچه زور دارد اما اقتدار آن در هم شکسته لذا از هم اکنون باید حداقل موارد زیررا رعایت کنیم تا شاهد موفقیت را در آغوش گیریم

۱-تشکیل هسته های مقاومت در دانشگاه ، مدارس و محلات بصورت شبکه ای که هر هسته تعداد محدودی داتشه و ارتباط هسته ها از طریق شبکه های اجتماعی بصورت رمزینه صورت گیرد

۲-تشکیل کانون های اعتصاب بر حسب جغرافیای کارخانجات به طوریکه با فراخوان کانون کل کارخانجات یک منطقه دست از کار بگشند

۳-تشکیل کانون کارکنان و رانندگان شبکه های حمل و نقل که با پیوستن به اعتصابات شبکه حمل و نقل کشوررا فلج کنند

۴-تشکیل هیات شناسائی دستگیرشدگان و جمع آوری کمک های مالی نقدی و غیرنقدی برای خانواده های آنان

۵-فعال شدن کانون معلمان و بازنشسته ها در پیوند با اعتصابات و اعتراضات

۶-تشکیل یک هسته فعال از وکلای میهن پرست برای حمایت حقوقی از دستگیرشدگان

۷-فعالیت گسترده در شبکه های اجتماعی نظیر واتساپ ، تلگرام ، اینستاگرام و توئییتر و .. با رعایت محرمانگی که این امر در مسئولیت جوانان دهه هشتادی است

۸-در کلیه ادارات ، دانشگاه ها و مدارس تضاویر منحوس خمینی و خامنه ای را بزیر کشیم یا با پاشیدن مرکب بر آن اعتراض خودرا آشکار سازیم

۹-شعار نویسی در دیوارها ، مترو ،استادیوم با سرشعار مرگ بر دیکتاتور- مرگ بر خامنه ای ، نابودباد رژیم جمهوری اسامی ، برقرار باد جمهوری شورائی ایران را به صورت مستمر انجام بدهیم

۱۰-در روزهای مسابقات ورزشی با سردادن شعارهای بالا اعتراض خودرا اعلام کنیم

۱۱-اگر در شهر یا محله تان سگ ولگرد سراغ دارید پارچه منقش به مرگ بر خامنه ای را تنش کنید تا در شهر بچرخد

۱۲-شعاردادن در پشت بام ها را تا پیروزی انقلاب همه شب بین ساعت ۹ تا ده شب سر دهید

۱۳-اسامی و عکس مزدوران سپاه ، بسیچ و ارتش و اطلاغات و ماموران دولتی را در شبکه های اجتماعی با ادرس محل سکونت و افشای اسامی خانواده های آنان انتشار دهید تا بدانند اعمال آنها در فردای انقلاب بی پاسخ نخواهد ماند.

۱۴-استادان و معلمان در همراهی با دانشجویان و محصلین در تعصیل کلاس ها همکاری نمایند و انجام کلاس ها را موکول به آزادی بازداشتی ها کنند.

۱۵-اسامی غارتگران و سرمایه دارانی که با اتصال به حاکمیت منابع ملی کشوررا به اموال شخصی تبدیل کرده اند ودر برپائی حاکمیت ارتجاعی مشارکت داشته اند ، را افشا کنید .

۱۶-رزیم جمهوری اسلامی بعلت شرایط تحریم در تنگنای شدید مالی قراردارد و به مالیات ستانی با زور روی آورده لذا شرکت و صاحبان کسب و کار با عدم پرداخت مالیات تنها منبع فعال مالی دولت را قطع کنند تا قدرت سرکوب آن کاهش یابد.

۱۷-تظاهرات را به صورت غیرمتمرکز در محلات مختلف به خصوص محلات جنوب شهر همچون نازی آّباد ، خزانه ، کارون و جیحون ، نارمک و تهرانپارس سازماندهی کنیم و از طریق پیک های موتوری سیار وضعیت محلات همجواررا بررسی تا درصورت نیاز به اعزام نیرو ، جوانان را به آن محلات گسیل داریم

۱۸-صاحب خانه ها و مالکان تا پیروزی انقلاب به منظور همراهی با جنبش انقلابی از تخلیه واحدهای استیجاری یا افزایش اجاره بها اجتناب کنند.

۱۹ حامیان جنبش انقلابی مردم ایران در خارج تلاش کنند با اجتناب از خودمحوری با تشکیل کانون حامیان انقلاب ایران و تشکیل شورای راهبری مبارزات خارج کشور ، مردم و زحمتکشان، نمایندگان مترقی پارلمان ها و عناصر مبارز و سلبریتی های مشهورآزادیخواه را تشویق به حمایت از جنبش انقلابی نمایند تا از این رهگذر بر دولت های خارجی نیز فشار واردآید از برخورد های دوپهلو با رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی دست بردارند و محافل بین المللی را به موضع گیری علیه این رژیم تشویق نمایند

۲۰- ارتباط گیری با احزاب مترقی جهان بویژه احزاب سبز و محافل مترقی فمنیستی به منظور راه اندازی وسیع کارزار علیه جمهموری اسلامی و فراخوان سفرای خارجی از ایران و همچنین شناسائی و افشای باند لابی جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف به ویژه امریکا و انگلستان واروپا.

طرح پیشنهادی شورای گذار از جمهوری اسلامی

در طرح پیشنهادی زیر که بر اساس صف بندی های مبارزاتی صورت گرفته مقررگردیده یک شورای ۱۷ نفره شامل ۱۴ نفر نمایدگان هریک ازگروه های نامبرده باضافه سه نفر از شخصیت های معتیر سیاسی بانتخاب ۱۴ نفر مذکور تشکیل تا وظیفه راهبری مبارزات مردم تا مشکیل مجلس موسسان را برعهده گیرد. باید تاکید نمود چارچوب موارد تصویبی مجلس موسسان قاعدتا و الزاما نمیتواند بیرون از خواسته هائی باشد که مردم انتظاردارند و فوقا برخی از انها بیان شده است .

شورای گذار انقلاب
سلطنت طلب و مشروطه اتحاد جمهوریخواهان شورای قومیت ها شورای اتحادچپ
شورای سازماندهی دانشجویان و استادان
کانون بازنشستگان کشوری-لشکری
شورای هماهنگی مدافعان حقوق زنان
شورای هماهنگی کارکنان بخش غیردولتی
شورای هماهنگی جانبازان و آزادگان جنگ
شورای سازماندهی اعتصابات کارگری
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان
شورای هماهنگی اصناف و بازاریان
شورای هماهنگی کارکنان دولت
شورای هماهنگی نظامیان مبارز