سحر صبا: تلاش مذبوحانه رضا پهلوی و طرفدارانش به عنوان بدیل آینده حکومت ایران با شکست روبرو است!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر” خیزش ”! زن، زندگی، آزادی، که در حدود بیست و شش روز است ایران و جهان را به لرزه در آورده است، هر روز با وسیع تر و سراسری شدن در اتحاد بین جنبشهای اجتماعی سمت و سویی رادیکال بخود میگیرد. روند مبارزه و عنوان شعارها نظام جمهوری اسلامی و بزیر کشیدن آن را نشانه گرفته است. بنابراین، جایی برای عرض اندام بدیلهای راست و ارتجاعی باقی نگذاشته است.

ستون فقرات این خیزش عظیم مردمی را زنان به ستم آمده و جوانانی تشکیل میدهند که سرکوب و محرومیتهای اجتماعی ناشی از دوران سیاه حکومت سرمایه داری و فاشیستی جمهوری اسلامی را با گوشت و پوست خود لمس کرده اند. آنها با عزم راسخ و بدون تردید و توهم به میدان مبارزه آمده اند و تا کنون هم بهای سنگینی از کشته و زخمی شدن، دستگیری و زندان داده اند. مبارزات بیباکانه آنها در کف خیابان میرود اعتصابات و اعتراضات دو دهه کارگران، زنان، معلمان و بازنشستگان و…..را به ثمر برساند. مبارزات اخیر زمینه را برای سازمان یابی و متحد شدن جنبشهای اجتماعی فراهم نموده، در عرض دو روز گذشته هم بخشهای صنایع کلیدی کارگری از جمله: کارگران پتروشیمی عسلویه، فاز دوم پالایشگاه آبادان، کارگران لوله سازی و پتروشیمی بوشهر، کارگران پروژه ای پتروشیمی در پالایشگاه آبادان، فولاد کاوه جنوب کیش و…….دست به اعتصاب زده و به صف مبارزین در خیزش پیوسته اند. نوک حمله مبارزات و شعارهای داخل، مناسبات سرمایه داری جمهوری اسلامی را نشانه گرفته است. تا به خارج کشور و حمایتهای سراسری در کشورهای مختلف از خیزش “زن، زندگی، آزادی، بر میگردد، جریانات مختلفی با سازمان دادن راهپیمائی و شعارهای مشخصی در همسویی و تقویت مبارزات داخل در راهپیمائیهای وسیع و مُداوم حمایت خود را با خیزش داخل به انجام رسانده اند. اما از جریانات اپوزیسیون، سلطنت طلبها و طرفداران رضا پهلوی با علم و کُتل شیر و خورشید و فرصت طلبانه با رخنه نمودن در تظاهرات سازمان داده شده با اعمال زور و بی پرنسیپی می خواهند نشان دهند که آلترناتیو بعدی جامعه ایران اند.

سلطنت طلبان در طول این چند دهه به طور مستمر و از طریق بیشترین تریبونها و رسانه ها ی امپریالیستی همچون تلویزیون های ” صدای امریکا”، “پارس”، ” اینترنشنال” و ” من و تو” و از طریق شخصیت سازیهایی همچون منصور اسانلو و مسیح علی نژاد با فحاشی نمودن به نیروهای چپ و کمونیست و تبلیغ نمودن شخصیتهای امپریالیستی و سلبریتیها از طریق مدیا و رسانه های بورژوایی تلاش نموده اند افکارعمومی جامعه را بسوی خود جلب نمایند، بلکه بتوانند شانس خود را برای تسخیر قدرت آینده ایران افزایش دهند. باید به این کوردلان گوشزد کرد که کارنامه سلطنت طلبها چهل و اندی سال قبل باطل و به زباله دان تاریخ سپرده شد. امروز هم در خارج کشور فقط با کمک و یاری امپریالیستها و امکانات و رسانه هایی که در اختیار گرفته اید دست به قلدری و عرض اندام زده، بدون اینکه از هر گونه حمایتی در داخل ایران برخوردار باشید بر این تلاشید آخرین شانسهای خود را امتحان نمائید.

لازم است به این حضرات یادآوری نمود مردم ایران امروز به خیابانها آمده و جانشان را در کف دستشان گذاشته اند، خواهان تغییر مهره از بالا نیستند، بلکه خواهان تغییر بنیادی مناسبات سرمایه داری ای هستند که هم جمهوری اسلامی آن را نمایندگی میکند و هم رژیم شاهنشاهی که در گذشته در قدرت بود. دولتهای امپریالیستی، انقلاب ۵۷ مردم ايران را که حکومت دیکتاتوری شاه را سرنگون نمود، با اعمال زور و سرکوب و سر کار آوردن جمهوری اسلامی به شکست کشاندند. این انقلاب نه تنها دیکتاتوری شاه را به زباله دان تاریخ سپرد، بلکه ضربه مهلکی هم به امپریالیستها و منافع سیاسی و اقتصادی آنها وارد ساخت و هم تاثیرات زیادی در میان کارگران و زحمتکشان در منطقه گذاشت.

رژیم شاه یک رژیم سرمایه داری بود. طبقه کارگر جامعه ایران مثل هر جامعه سرمایه داری دیگر استثمار می شد. محمد رضا شاه فردی دیکتاتور بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ماه اپوزیسیون و اعتراضات مردمی بشدت سرکوب شد، جو اختناق کل جامعه را در بر گرفت. محمد رضاشاه حزب رستاخیز یعنی حزب دست ساخته خود را در خدمت به منافع بورژوایی ایجاد نمود. در تقابل با این حزب، ایجاد احزاب و تشکلهای دیگر کاملا ممنوع شدند. هیچکس حق ایجاد تشکل یا انتخاب دیگری را نداشت. در این رابطه کارگران از حق تشکل و اعتصاب که از حقوق اولیه و پایه ای آنها بود محروم شدند. درعدم تشکلهای کارگری، مبارزات کارگری مرتبا سرکوب میشد. حکومت بورژوایی سلطنتی با اتکاء به ساواک، ارتش و سایر ارگانهای سرکوبگر بود که بر مردم حکومت میکرد.

خانواده سلطنت و تمام اوباشان درباری، تمام ثروتهای جامعه و کل انحصار قدرت سیاسی را در اختیار داشتند. حکومت دیکتاتوری سلطنتی که اینچنین در راس بود، در تضاد عمیق طبقاتی با همه اقشار جامعه قرار گرفت. یکی دیگر از رفرمهایی که در این دوران اجراء شد، اصلاحات ارضی و انقلاب سفید بود. قدرتهای امپریالیستی، به ویژه امپریالیسم آمریکا در بسیاری از زمینه های اقتصادی و نظامی دارای امتیازات انحصاری بودند و سرمایه گذاریهای کلانی در این رابطه صورت گرفته بود. وجود پایگاه های نظامی آمریکایی و نقش و حضور آنها در صنایع بزرگ ایران گواه براین مسئله بود. هدف از انقلاب سفید، صنعتی شدن جامعه و روانه نمودن نیروی کار از روستاها به شهرها بود. این اصلاحات درجهت حفظ سرمایه، حاکم نمودن هر چه بیشتر جو خفقان و جلوگیری از نفوذ افکار مترقی و چپ و مارکسیستی انجام گرفت. اما از طرف دیگر جناح روحانیون مرتجع تشیع که بطور سنتی با نظام شاهنشاهی همخوانی و همراهی داشتند هم مورد اعتراض و واکنش قرار گرفت و در برابر دو اصل مهم آن موضعگیری و مخالفت بعمل آمد. این دو اصل شامل اصلاحات ارضی و حق رأی زنان بود که اصل اول بعلت اینکه حدود بیست درصد از اراضی کشور جزو موقوفات و در دست روحانیون بود باعث بروز مخالفت روحانیون شد که احساس خطر نمودند که یک بخش از منابع درآمدی خود را از دست بدهند. و دومین اصل نیز حق رأی به زنان بود که در تضاد با اصول ارتجاعی اسلامی است و خلاف شرع تشخیص داده شده بود. از طرف دیگر روحانیون مخصوصاً خمینی توانستند به عنوان اپوزیسیون حاکمیت ظاهر شوند و شخص وی توانست از این موقعیت بهره برداری سیاسی نموده و با مخالفت و اعتراض بر سر انقلاب سفید حکم مرجعیت بگیرد.
به علت شرایط خاص جهانی و منطقه ای در اوایل دهه ۵۰ درآمد حاصل از نفت ایران از یک طرف چند برابر شد، و از طرف دیگر به علت دوران رونق سرمایه و استفاده از نیروی کار ارزان و استثمار طبقه کارگر که ارزش اضافه و سودهی کلانی برای بورژوازی را بهمراه داشت، باعث شد که محمدرضا شاه بهای بیشتری به ارتش و مجهزکردن تسلیحات نظامی بدهد. سود آوری سرمایه از نیروی کار کارگر ارزان و فروش نفت از یک طرف و افزایش بهای نفت سبب تمرکز سرمایه های کلانی در دست خاندان سالطنتی شد و رویکرد جنون آسایی در خرید تسلیحات نظامی در دهه ۵۰ را بدنبال داشت. اما جدا از رویکردهای وی و عملکردهایش، خاندان وی نیز در جریان امورات کشوری در ایجاد فساد اداری و مالی و … نقش مستقیم داشتند.

استثمار وحشیانه طبقه کارگر و زحمتکشان و افزایش قیمت نفت رشد اقتصاد کشور را سبب شد، و صنایع بسرعت رشد نمودند. گسترش مهاجرت از روستاها به شهرها باعث شد که شهرهای کشور بزرگتر و رشد حاشیه نشینی و زاغه نشینی در اطراف شهرها نیز افزایش یابد. با مهاجرت روستاییان به شهرها و جذب نیروی کار بیشتر به مراکز صنعتی، ازدحام جمعیت کارگر نشین وضعیتی را به بوجود آورد که فاصله طبقاتی در حد شاخصی آشکار شد و همچنین سطح انتظارات و خواسته های مردمی نیز رو به گسترش بود. به علت صنایع وابسته ایران به کشورهای امپریالیستی و کاهش ۲۰ درصد قیمت نفت در سال ۱۳۵۵ و درآمدهای حاصل از فروش نفت کشور را دچار رکود اقتصادی نمود و با شروع بحرانهای اقتصادی- سیاسی نارضایتی های درونی جامعه شکل گرفت. رژیم سرمایه سلطنتی این توهم و انتظار را در بین مردم بوجود آورده بود که می تواند نیازهای اقشار مختلف را برآورده نماید، اما نتیجه عکس این شد، با بروز بحرانهای اقتصادی، شکاف طبقاتی بین اقشار مردم عمیقتر شد که بتدریج زمینه را برای وقوع انفجار و انقلاب در جامعه فراهم نمود.

از طرف دیگر نقش نیروهای چپ و انقلابی که بر علیه رژیم سلطنتی مبارزه می کردند بسیار چشمگیر بود. این نیروها به دلیل اختناق و سرکوب بخش زیادی از فعالیتهای خود را زیرزمینی سازمان می دادند. اما تعداد کمونیستها و نیروهای آزادیخواه و انقلابی که در زندانهای مخوف رژیم سرمایه شاه در حال مقاومت و شکنجه بودند و یا جان باختند کم نبودند. رژیم سلطنتی از کوچکترین حرکت رادیکال و انقلابی چه در رابطه با انقلابیون و کمونیستها و چه در رابطه با حرکتهای کارگری به شکل اعتراض و اعتصاب واهمه داشت و بلافاصله آن را سرکوب میکرد. سرکوب و تیر اندازی کارگران جهان چیت کرج که منجر به کشته شدن تعدادی از کارگران شد در زمان دیکتاتوری محمد رضا شاه اتفاق افتاد. اعتصاب کارگران شرکت واحد در زمان شاه بارها سرکوب شد و به زندانی شدن و حتی کشتن یکی از کارگران منجر شد. شدت استثمار کارگران در آن ایام، فقر و فلاکت و گرسنگی و آوارگی چند ده میلیون خانواده های کارگری، فقر و فلاکت کارگران در حلبی آبادها و زورآبادها و حصیرابادها و خاک سفیدها، بر کسی پوشیده نیست، مردم کارگرنشین این مناطق بارها به علت اعتراض به فقر و فلاکتشان سرکوب شدند.

رژیم سلطنتی آنچنان جو خفقان و سرکوب را حاکم کرده بود که در طول حاکمیتش بهترین کمونیستها و انقلابیون، در سیاه چالهای این رژیم زندانی، شکنجه و اعدام شدند، کارگران هیچ حق تشکل و سازمانیابی را نداشتند و هر نوع گردهمایی به شدیدترین شکل سرکوب میشد. اقلیتهای قومی و دیگر جنبشهای اجتماعی از جمله: جنبش کارگری، زنان و دانشجویی زیر شدید ترین فشارها و بی حقوقی بسر میبردند. در دوران رژیم شاه جنبش دانشجویی بهترین مبارزان را بهمراه خود داشت و از سردمداران مبارزات ضد رژیم بودند و بهمین دلیل مرتب در معرض زندانی شدن، اخراج وشکنجه و اعدام نیروهای ساواک قرار داشتند. زنان در زمان شاه فقط توانستند از تعداد معدودی رفرم بهره مند شوند از جمله: آزاد بودن حق پوشش، عدم محدود یت مشاغل، و… اما در اکثر مواقع از حقوقی نابرابر با مردان برخوردار بودند، عدم حق حضانت، نداشتن حق طلاق، بعد از جدا شدن فرزند به خانواده پدری تعلق داشت، زن نصف مرد ارث میبرد، دستمزد کمتر از مردان، نداشتن حق انتخاب بویژه در خانواده های سنتی، محروم بودن از برگزاری روز جهانی زن وغیره…… میبینیم اکثر بیحقوقی هایی که در زمان شاه موجود بود امروز هم زنان در حکومت سرمایه داری جمهوری اسلامی متحمل شده اند. البته دلیلش هم واضح است در حکومتهای دیکتاتوری سرمایه داری، به هیچ عنوان نمی توان حتی از حداقل رفرمها هم سخن به میان آورد. از آنجائیکه آزادی که زن بمراتب بدست می آورد نشانی از آزاد بودن جامعه است، با حاکم بودن استبداد و دیکتاتوری سخن از هر نوع آزادی و حقوق زن و کل شهروندان سخنی پوچ و بی اساس است.

عده ای هم از روی منفعت حقیرشان زمان شاه و حکومتش را تمجید و تقدیر می نمودند و چشمشان را بر روی تمام ظلم ها و سرکوبها و نابرابریها و زندان و شکنجه و اعدام بسته بودند، امروز همین افراد هستند که در صف ضد انقلاب با مقایسه دو رژیم دیکتاتور و ارتجاعی شاه و جمهوری اسلامی با ایجاد توهم و تبلیغ سلطنت طلبان خائن و رسوا شده در سطح اپوزیسیون را در نقابل با مبارزات بر حق مردم و نیروهای چپ و کمونیست قرار میدهند.

اما با توجه به حقایق موجود پروسه انقلاب ایران نه یکشبه بوجود آمد و نه کار یکعده اخلالگر و اجنبی بود. انقلاب ایران یک دگرگونی واقعی بود که همانطور در بالا اشاره شده عوامل خارجی و داخلی بسیاری بخصوص بحرانهای اقتصادی- سیاسی در روند این انقلاب و به سرانجام رساندن آن تاثیر و نقش داشتند. انقلاب حرکت آگاهانه مردم ستمدیده بود که از بیکاری و فقر و نابرابری، سرکوب و اختناق به تنگ آمده بودند و تنها راه رهایی خود را در تغییر و تحول انقلابی از پایین می دانستند و بدرستی می خواستند خودشان سرنوشتشان را رقم بزنند. شروع انقلاب به اینصورت بود که در ابتدا مبارزات کارگران با خواسته‌های اقتصادی مانند بالا بردن دستمزد و بهبودی در شرایط کار آغاز شد ولی به سرعت شکل خواست های سیاسی هم بخود گرفت. آزادی زندانیان سیاسی، آزادی بیان، تظاهرات، مطبوعات از جمله این خواسته ها بودند. ذوب آهن ، اتومبیل سازی و در نهایت اعتصاب کارگران نفت پیروزی انقلاب را قطعی کرد. همان طبقه ای که در تضاد با طبقه سرمایه دار است یعنی طبقه کارگر با مبارزه اش و به میدان آمدنش کار رژیم سلطنتی را یکسره نمود و برای همیشه به نظام شاهنشاهی خاتمه داد. نقشی که انقلاب در جامعه ایران ایفا نمود فضای جامعه را در بین اقشار مختلف مردم بشدت سیاسی نمود، اکنون هم با وجود اینکه چهار دهه از این انقلاب می گذرد و یکی از هارتریترین و جنایتکارترین رژیم تاریخ بشری بر این جامعه حکومت می کند، با تمام استبداد و سرکوبهای بی سابقه اش نتوانسته از میزان سیاسی بودن مردم نسبت به خواسته هایشان بکاهد.

آنچه واضح است دیکتاتوری و مناسبات سرمایه داری حاکم بر جامعه وجه مشترک هر دو رژیم است. هر دو رژیم استثمارگرند و منافع بورژوایی داخلی و جهانی را نمایندگی کرده و می کنند. رژِیم شاهنشاهی با حمایت ارتش و ساواک حکومت میکرد و هر حرکتی را سرکوب می نمود، رژیم جمهوری اسلامی هم با اتکاء به سپاه پاسداران جو رعب و وحشت و سرکوب را در جامعه نهادینه نموده است، سپاه پاسداران نه تنها بزرگترین ارگان سرکوبگر بلکه ثروتمندترین ارگانی است که تمام صنایع مادر کشور را تصاحب نموده است. در زمان شاه مالکان و سرمایه داران کلان نه تنها منابع اقتصادی را صاحب بودند بلکه قدرت سیاسی را هم در دست داشتند. تولیدات بر اساس صنایع مونتاژ و فقدان صنایع کلیدی بود. بالاترین درصد اقتصاد کشور از استثمار وحشیانه نیروی کار و فروش نفت از مشخصات ویژه دو رژیم است. در رژیم سرمایه اسلامی یک اقتصاد انگلی و بر مبنای، رانت خواری استوار است، اختلاس و دزدیهای کلانی که سران مملکتی تا کنون به جیب زده اند نه تنها خبر آن در داخل بلکه در سطح بین اللملی هم منعکس شده است، فساد مالی و اداری و رشوه خواری بقدری آشکار و عیان است که امروزه در رأس حکومت هر کس سهم کمتری دریافت نماید براحتی و بدون هیچ شرمی دیگری را افشاء می کند، بطوریکه خود خامنه ای بعنوان ولایت فقیه یکی از بزرگترین سرمایه داران است.

رضا پهلوی برای رسیدن بقدرت و تلاش برای آلترناتیو بعدی حکومت ایران به سپاه پاسداران متوسل شده است. او می‌گوید: ” با خود من بسیار ارتباط برقرار می‌کنند و احساس می کنم که واقعا می خواهند… آن‌ها نمی‌خواهند با این کشتی غرق شوند… من تکیه گاهم روی همین نیروهای نظامی است و همین سپاهیان و پاسداران، همین بسیجی ها و نظامی ها” و اضافه می‌کند که “با اصلاح‌طلبان حکومتی کوچکترین ائتلاف و اتحادی ندارم ولی در باره سپاه نظرم فرق می‌کند، آن‌ها نه تروریست که جزئی از مردم ایران هستند، جنگ کرده اند و جانباز دارند…”. البته این محاسبات جناب رضا پهلوی کاملا آگاهانه و در خدمت به نیازهای امپریالیستهایی است که از آنها از نظر فکری و ایدئولوژیکی تغذیه میشود. سپاه پاسداران یک نهاد امنیتی، نظامی، اقتصادی و سیاسی و تشکیلاتی پیچیده است که هم از طریق سرکوب و جنایاتی که مرتکب شده نظام جمهوری اسلامی را حفظ نموده و هم بخش الیگارشی و مالی جمهوری اسلامی را پوشش داده است. رضا پهلوی با حفظ سپاه پاسداران در واقع می خواهد با یک تیر دو نشان بدهد از یک سو، قدرت را بدست بگیرد و از سوی دیگر، با حفظ کل مناسبات موجود با حکومت پادشاهی مدل جدید به استثمار کارگران، سرکوب انقلابیون و کمونیستها، در مجموع به سرکوب جنبشهای اجتماعی بپردازد. شاهزاده پهلوی و طرفدارانش در مقابل وقوع انقلاب و دگرگونیهای بنیادی در جامعه قدعلم نموده اند، درست وفاداریشان در خدمت به امپریالیستها و حفظ نظام سرمایه داری با آنچه حکومت جمهوری اسلامی عمل کرده و میکند همسویی دارد. بهمین دلیل است در صف تظاهرات کنندگان حمایت از خیزش داخل می خواهند با اغتشاش صورت اصلی مسئله که شعار بر علیه کل نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی است را حذف نموده و با طرح شعارهای راست و کذائی، خوش خدمتی خود را به نظام سرمایه داری جهانی ثابت نمایند. اما شعار مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر” که امروز در داخل و خارج طنین انداز شده است، در نفی کل نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی و پادشاهی رضا پهلوی و خواهان حذف هر دو از صحنه سیاسی جامعه ایران سر داده میشود.

به غلط تعدادی بر این عقیده اند که انقلاب را می خواهند پس بگیرند! و یا بخش دیگری اظهار تاسف کرده و تعدادی هم شروع به معذرت خواهی کرده اند. مردم ایران آگاهانه و بدرستی بر علیه حکومت سرمایه داری سلطنتی انقلاب نمودند. نظام سرمایه داری شاهنشاهی منافع اکثریت مردم را به تاراج گذاشته بود و در توافقاتش با بخشی از روحانیت و دادن امکانات و امتیازاتی به آنها حکومت خود را حفظ نموده بود. در نظام سرمایه داری شاه و جمهوری اسلامی، زندان و شکنجه، سرکوب اعتراضات کارگری وستم بر زنان و ملیتها، نبود حق تشکل و اعتصاب، و حفظ مناسبات سرمایه و تامین منافع امپریالیستها از وجه مشترک این دو رژیم است .

رژیم جمهوری اسلامی با شدیدترین سرکوبها و بگیر و بندها بویژه در دو دهه اخیر که مبارزات جنبشهای اجتماعی وارد دور تازه ایی شده تلاش نموده این حرکتها را در نطفه خفه نماید. تا اینکه ۲۷ روز پیش ورق برگشت، با قتل فجیع مهسا امینی به علت بدحجابی جامعه ایران در پاسخ به این قساوت بشدت تکان خورد. تظاهرات و اعتراضات مردمی که زنان و جوانان پرچمدار این حرکتند بسرعت در بیشتر شهرهای ایران فراگیر شده و بازتاب جهانی یافته است. این حرکت عظیم تحت عنوان خیزش “زن، زندگی، آزادی” تا کنون با همراه نمودن بیشتر اقشار جامعه که از دو روز گذشته هم اعتصابات کارگری صنایع و مراکز بزرگ صنعتی را با خود همراه نموده است، شروع آغازی است بر تحولی بزرگ. سیل توده های میلیونی از جوانان، زنان ، دانشجویان ، کارگران و معلمان و …. با عزمی راسخ بدون توهم به هر ” ستمگری چه شاه باشد چه شیخ ” نظام فاسد جمهوری اسلامی را به مصاف طلبیده اند و در یک نبرد طبقاتی برای رسیدن به یک زندگی انسانی بنیانهای این نظام را مورد حمله قرار داده اند. آنها با شعار “زندان، شکنجه و اعدام دیگر اثر ندارد”، “مرگ بر دیکتاتور” و ” این آخرین پیامه ، هدف خود نظامه” در واقع هم به جمهوری اسلامی پاسخ داده اند هم به نیروهای اپوزیسیون راست از سلطنت طلبان و غیره…. که خود را آلترناتیو آینده ایران می دانند. رضا پهلوی و طرفدارانش باید بدانند مبارزه ایی که امروز با این توان به میدان آمده، نه فقط شما و دوستان امپریالیست شما را هم حیران و سردرگم نموده، قطعا استراتژیکش آلترناتیو سلطنتی و بورژوایی نیست، بلکه آلترناتیویی است که با رهبری طبقه کارگر در اتحاد با دیگر جنبشهای اجتماعی شعار ” نان، کار، آزادی را متحقق نماید، آلترناتیوی که از دل یک جنبش واقعی اجتماعی و از پائین شکل گرفته باشد. متحقق شدن این آلترناتیو مستلزم هر چه سریع متشکل شدن تمام جنبشهایی است که امروز شعار برابری، معیشت همگانی، امنیت اقتصادی، سیاسی واجتماعی، تحصیل رایگان، آزادی تشکل و احزاب، آزادی بیان و قلم، برخورداری از بهداشت و بیمه های همگانی سر لوحه مبارزاتشان است.

۱۲ اکتبر ۲۰۲۲