محسن ابراهیمی: صد روز انقلاب و دستاوردهایش!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 انقلاب 1401 در همین عمر 100 روزه اش نشان داده است که با پیروزیش آثار و عواقب جهانی و تاریخساز خواهد داشت. دستاوردهای تاکنونی حاکی از این است که انقلاب با پیشروی و پیروزیش آثار و عواقب عمیق و ماندگاری در عرصه تلاش انسانی برای زندگی انسانی خواهد داشت. انقلابی در انقلاب!  این یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب جاری است. انقلابی در خود انقلاب رخ داده است.  تلاش انسانها برای تغییر، برای رهایی از ستم و تبعیض، برای رسیدن به یک دنیای بهتر پایان ناپذیر است.

نظامهای حاکم به هزار شیوه در مقابل این تلاش مانع ایجاد میکنند. زمخت ترین و دم دست ترین ابزار همه طبقات حاکم توسل سرکوب است و در مقابل، انقلاب قطعا تنها راه برای رهایی است. راهی که در آن میلیونها انسان عزم میکنند قدرت سیاسی را درهم بکوبند و سرنوشت خود را بدست بگیرند. انقلاب اگر راهی در جهت تحقق رویای رهایی برای مردم در بند و محروم و ستمکش است، در مقابل کابوس مرگ برای ستمگران حاکم است. انقلاب جشن توده ه است، ماتم طبقات حاکم است. به همین خاطر یک کار همیشگی طبقات حاکم لجن مال کردن انقلاب است.
دیدیم که چگونه بعد از شکست انقلاب 57، همانهایی که آن انقلاب را شکست داده بودند، با یک پروپاگاندای سازمانیافته تلاش کردند انقلاب را با دنیای تیره و تاری که اسلام سیاسی و در راس آن خمینی بر زندگی چندین نسل حاکم کرده است تداعی کنند.
انقلاب 1401 در همین صد روز اولش طومار 43 سال پروپاگاندای گسترده حکومت و بخشی از "اپوزیسیون" برای بدنام کردن انقلاب را در هم پیچید و با قدرت تمام از انقلاب و تلاش انقلابی انسانها اعاده حیثیت کرد. انقلاب کردن برای رهایی از بیعدالتی و تبعیض و فقر و نابرابری بار دیگر محبوب شد. محبوبیتی که مرزها را در نوردیده است. وضع طوری است که حتی راستترین بخشهای اپوزیسیون هم که تا دیروز از لجن مال کردن انقلاب خسته نمیشدند، ناگزیر شده اند در مقابل انقلاب "زن، زندگی، آزادی" موقتا هم که شده کلاه از سر بردارند. البته با هشیاری سیاسی نباید گذاشت همین ها در زمانی دیگر کلاه بر سر انقلاب بگذارند.
زنان در پیشاپیش انقلاب!
انقلاب 1401 در کشوری آغاز شده است که اسلام و شریعت و آپارتاید جنسیتی حاکم است. کشوری که در آن ابعاد گسترده ستم و تبعیض و خشونت بی حد و حصر و سیستماتیک علیه زنان به تنهایی مصداق جنایت علیه بشریت است. در چنین نظامی، انقلابی آغاز شده است که زنان در صف اولش هستند و تا کنون جسورانه ترین و به یادماندنی ترین و باشکوهترین مقاومت تاریخی علیه آپارتاید جنسیتی را رقم زده اند. سنگر حجاب، "ُسنگر اول" حکومت اسلامی را فتح کرده اند و حجاب، این پرچم اسلا سیاسی را پایین کشیده اند.
چه دستاوردی بالاتر از این که تحقیر شده ترین و ستم دیده ترین بخش جامعه در کشوری که اسلام و شریعت قوانینش است پیشاپیش انقلابی قرار بگیرند که میرود نظام آپارتاید جنسیتی را به جایی پرت کند که قبلا نظام آپارتاید نژادی پرت شده است. این فقط دستاوردی برای زنان در ایرن نیست. پیام آور امید و رهایی برای میلیونها زن در افغانستان، عراق، سوریه و همه کشورهای اسلام زده و مذهب زده در منطقه و جهان است که آری میتوان بپاخاست و به جنایت مذهبی و اسلامی علیه زنان و هرگونه سنت ضد زن برای همیشه پایان داد. این یک دستاورد جهانی است.
این یک رنسانس است!
در همین صد روز برای جهانیان معلوم شد که در ایران، مدتهاست که رنسانس بزرگی آغاز شده بود که امروز محصولش در شکل یک انقلاب وارد خیابانها شده است.
بی تردید انقلاب 1401 در ایران، خاطره رنسانس اروپا را در ذهن مردم جهان زنده میکند. رنسانسی که با سه قرن انقلاب فکری و علمی و ادبی و هنری بساط ده قرن تاریک قرون وسطی را برچید و غرب را وارد عصر روشنگری کرد. عصری که با دو قرن مصاف علیه خرافه و مسیحیت و مافیای کلیسا مشعل را بدست انقلاب کبیر فرانسه داد تا برای همیشه مسیحیت و کلیسا را به قعر تاریخ پرتاب کند.
رنسانس اروپا در طول سه قرن انسان گرایی و انسان مرکزی را وارد جوامعی کرد که در آنها همه چیز از خدا شروع میشد و به خدا ختم میشد؛ خرد انسان را به جای کتاب مقدس گذاشت و این سئوال را در مقابل بشر عصر خود قرار داد که "آیا خدا وجود دارد، و اگر هست، آیا می‌تواند فریب‌کار باشد یا نه."
رنسانس و روشنگری در ایران اما نه در پانصد سال، بلکه در همین 43 سال گذشته، زیر شمشیر خون آلود نایبان خونخوار امام زمان و نمایندگان الله نطفه بست و بالغ شد و 100 روز پیش به انقلابی بزرگ تبدیل شد تا دستان خونین آخرین دین توحیدی را از کار وزندگی مردم کوتاه کند. انقلاب 1401 رنسانس و روشنگری را که 43 سال تمام زیر پوست کشور جریان داشت در قامت یک انقلاب وارد میدان کرد تا آن کاری را با اسلام کند که انقلاب کبیر فرانسه با مسیحیت کرد.
اگر انقلاب فرانسه و رنسانس و روشنگری اروپا پشتش به غولهای علم و فلسفه همچون کوپرنیک و گالیله و دکارت و ولتر گرم بود، ولترهای انقلاب 1401 که جهانی فکر میکنند، دختران جوانی هستند که انگشت وسط برای نایب امام زمان نثار میکنند؛ جوانانی هستند که فراتر از شک در باره وجود خدا، به جنگ خود خدا و نمایندگانش رفته اند؛ زنانی هستند که حجاب میسوزانند و عمامه میپرانند و عمامه زیرپایشان لگدمال میکنند. کودکانی هستند که خدایشان رنگین کمان است. جوانانی هستند که پای چوبه دار و در یک قدمی مرگ میخواهند سر مزارشان نماز نخوانند، قران نخوانند، گریه نکنند و شادی کنند!
به یمن انقلاب "زن، زندگی، آزادی" چشمان جهان به رنسانسی دیگر باز شده است.
ممکن بودن انقلاب و سرنگونی!
دیکتاتورها در اوج توهم بر جاودانگی حاکمتیشان ساقط میشوند. تجربه نیم قرن اخیر پر است از اتفاقاتی که نشان میدهد دیکتاتورها تصور میکردند جاودانه هستند و در اوج این تصور به زیر کشیده شدند.
حتی در خودآگاهی سیاسی و روانشناسی اجتماعی مردم هم مقاطعی وجود دارند که که نظام تغییر ناپذیر به نظر میرسد. دو سال پیش از انقلاب 57 سلطنت جاودانه به نظر میرسید. شاه به خود و ثباتش متوهم بود و مردم هم فکر میکردند مگر میشود سلطنتی با تاریخ 2500 ساله و شاهی با ساواک مخوف را سرنگون کرد!
خیزش 96 و 98 هنوز به اندازه کافی "مقام معظم رهبری" جمهوری اسلامی و دار و دسته اش را شیرفهم نکرده بود که رفتنی هستند. سرود فرمایشی سلام فرمانده راه انداختند که بعله نظام برقرار است و تا ابد برقرا خواهد ماند و "مقام معظم" هم همچنان "محبوب" است. چه تصور متوهمانه و ابلهانه ای!
فقط انقلابی به عظمت و باشکوهی انقلاب 1401 بود که توانست با "سلام درمانده"، با خیزشهای شهری، با اعتراضات دانشجویی، با حضور شور انگیز نوجوانان مدارس، با حجاب سوزانی، با رقص و پایکوبی روی حجاب و پوسترهای نایبان امام زمان مثل خمینی و خامنه ای در خیابانها، با اعتصابات کارگری، با پیوستن سلبریتی های ورزشی و هنری به انقلاب، با طنین مرگ بر دیکتاتو و مرگ بر خامنه ای کل این بساط خودفریبی حکام اسلامی را در هم بکوبد و به مردمی که انقلاب کرده اند اطمینان بدهد که انقلاب و سرنگونی ممکن است. روشن است که مردمی که سرنگونی را ممکن و در دسترس بدانند عزمشان برای سرنگونی جزمتر میشود.
این یک دستاورد سیاسی و روانی محصول مستقیم انقلاب 1401 است. دستاوردی که مثل همه دستاوردهایش غیر قابل پس گرفتن است و تداوم انقلاب را تعمیق خواهد کرد.
"اصلاحات" مرد، زنده باد انقلاب!
اصلاح طلبی حکومتی و زائده های سیاسیش در "اپوزیسیون" داخل و خارج که دستور کارش نه بهبود در زندگی مردم بلکه عمر خریدن به نظام حاکم بود مدتهاست که مرده است. در دیماه 96 رسما و علنا در کف خیابان و با شعار "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا" در کف خیابان تشییع جنازه شد.
اما این انقلاب 1401 است که با خیز برداشتن علیه کلیت حکومت اسلامی دیگر جایی برای نبش قبر اصلاح طلبی هم باقی نگذاشت. این انقلاب است که عملا به بازمانده های اصلاح طلبان حکومتی و دنباله هایشان در"اپوزیسیون" اعلام کرد که حضرات زامبیهای "اصلاح طلب" حکومت اسلامی رفتنی است و هرگز حتی تصور هم نکنید که میتوانید به کمک حکومت اسلامی رو به موت بشتابید. این انقلاب جاری است که در همان صد روز اولش کاری کرده است که تفاله های جریان اصلاح طلبی مرحوم در داخل سرگردان و سرافکنده و افسرده روزگار میگذرانند و تفاله های خارج کشوریشان مثل عطاء الله مهاجرانی و فرخ نگهدار هم به وضعی افتاده اند که دیگر جرئت نمیکنند از سوراخهاشان بیرون بیایند. کجاست وزیر ارشاد پرزیدنت خاتمی که با هر خیزشی از پلاتفرم بی بی سی با آن نیشخند کریه اش مردم بپاخاسته را شماتت میکرد که این حکومت هرگز سرنگون نخواهد شد! کجاست آن دلال بیشرم به نام فرخ نگهدار که با هر مضحکه انتخاباتی دست در دست مهاجرانی در مقابل سفارت جمهوری اسلامی حاضر میشد و در فاصله هر دو مضحکه انتخاباتی برای ولی فقیه نامه مینوشت و پاچه خواری می کرد؟
انقلاب همه اینها را آب کرده و زیر زمین فرستاده است.
اتحاد و همبستگی!
یک دستاورد بسیار مهم انقلاب 1401 شرکت فعال بخشهای مختلف مردم تحت ستم در انقلاب و اتحادی بیسابقه و استوار میان این بخشهاست. انقلاب در همان هفته های اول بخشهای مختلف مردم را کنار هم قرار داد، دستشان را در دست گذاشت تا باهم انقلابشان را پیش ببرد. دانشجو، دانش آموز، معلم، کارگر، مغازه دار، زن، مرد و هر بخشی از جامعه که از حکومت اسلامی زخم خورده است متحدانه در انقلاب شرکت کردند و حکومت اسلامی به هر توطئه ای دست زد نتوانست خللی در صف متتحد انقلاب وارد کند. وقتی به کردستان یورش برد و مهاباد را محاصره کرد تا مثلا با مترسک تجزیه کشور مردم را بترساند و از هم جدا کند، نه تنها به هدف شومش نرسید بلکه مردم با شعار "مهاباد کردستان الگوی کل ایران" پاسخ محکمی دادند و حتی اتحادشان مستحکمتر شد. این فقط یک نمونه در میان توطئه هایی است که حکومت به آنها دست برد که توسط مردم انقلابی با هشیاری تمام خنثی شدند.
فروریزی رکن سرکوب، جابجایی ترس!
سه پایه حاکمیت جمهوری اسلامی عبارت بودند از: ایدئولوژی اسلامی، سوپاپ اطمینان اصلاح طلبی و ماشین سرکوب. رکن ایدئولوژی اسلامی که خود موضوع تعرض است. اصلاح طلبان هم که مثل همه باندها مورد هجوم انقلاب هستند. آخرین امید حاکمیت ماشین سرکوب بود که همان ده روز اول ظرفیتش درمقابل تعرض انقلاب برملا شد.
حکومت اسلامی دقیقا به خاطر وقوفش به خطر انقلاب با صرف هزینه های نجومی یک دستگاه سرکوب عریض و طویل راه انداخته است که شاید قابل مقایسه با هیچ یک از کشورهای منطقه نیست. ناجا، یگان ویژه، نوپو، انواع و اقسام لشگرهای سرکوب و بسیج و مهمتر از همه سپاه پاسداران را به مدرنترین سلاحها مجهز کرده است که در چنین روهایی نجاتش دهد. این حکومت حتی آنچنان خطر انقلاب را حس کرده بود که وسط شهرها مانورهای ضد شورش راه میانداخت. توسط "تیپ امنیتی آل محمد" که نزدیک پنج هزار نیروی بسيجي و پاسدار تحت پوشش آن هستند در سال 1392 در تهران مانور ضد شورش راه انداختند. در 1396 درست چند روز قبل از روز کارگر، گردان های بیت المقدس و کوثر، مانور سرکوب اعتراضات کارگری و "آغتشاش و آشوب خیابانی" راه انداختند . در این مانور "اغتشاش گران" تابلوها و علائمی حاوی شعارهای کارگری حمل میکردند که بیشترشان هم نوجوان بودند.
تصور حکومت این بود که واقعا با این همه نیروی آماده سرکوب همان چند روز اول به "اغتشاش" پایان خواهند داد. اما اتفاقا همان چند روز اول صحنه های فرار نیروهای سرکوب از مقابل جوانان جسور و مصمم نشان داد که فضای روانی میان انقلاب و حاکمیت به نفع انقلاب تغییر یافته است. اردوی ترس جابجا شده است. هم برای مردم معترض و هم برای حکومت معلوم شد که این آخرین رکن بقای حکومت هم نخواهد توانست مانع پیشروی انقلاب شود.
تغییر نگاه مردم جهان به مردم ایران!
43 سال است که حکومت اسلامی و تحجر اسلامی حاکم در ایران را به مثابه بازتابی از فرهنگ و خواست خود مردم به افکار عمومی جهانیان فروخته اند. تئوری ارتجاعی نسبیت فرهنگی را تولید کردند تا جنایت سازمانیافته علیه مردم و آپارتاید جنسیتی را طوری توجیه کنند که وجدان عمومی مردم جهان خیالشان تخت باشد و دچار عذاب وجدان نشوند و حتی احساس کنند دارند احترام فرهنگها را نگه میدارند و قاعدتا باید طلبکار هم باشند.
انقلاب توانست در کمتر از 43 روز این تصویر را زیر و رو کند که 43 سال تمام برایش کار شده بود. برای مردم جهان معلوم شد این کله سیاهانی که در شهرهای جهان پخش شده اند، نه تنها هیچ ربطی به تروریسم اسلامی صادراتی جمهوری اسلامی ندارند، بلکه خود از دست همان تروریسم اسلامی به این کشورها پناه برده اند و امروز دارند علیه همانها انقلاب میکنند. قبلا روند این بود: تروریسم اسلامی در کشورها آدم میکشت، دولتها با حکومت اسلامی تروریست مماشات میکردند، روحیه راسیستی اما علیه میلیونها کله سیاه در این کشورها شکل می گرفت. انقلاب 1401 روند را برعکس کرد و ایرانیان فراری از حکومت اسلامی را در قلب میلیونها مردم در کشورهای میزبان قرار داد. نه تنها این بلکه مردم این کشورها خود را همدرد و همدل با این انقلاب احساس کردند. دیگر هیچ قدرتی نمیتواند این روند را برعکس کند.
همبستگی جهانی
همبستگی جهانی با اعتراضات در جهان بیسابقه نیست. آنچه همبستگی با انقلاب 1401 را بیسابقه میکند، اولا ابعاد وسیع همبستگی و ثانیا، عمق این همبستگی است.
امروز کمتر جغرافیایی را در جهان میتوان سراغ گرفت که با چهره دختری به نام مهسا و با انقلابی که با آن نام و با آن چهره همزاد است آشنا نباشد و با شعار مرکزی انقلاب و با آهنگ "برای" احساس همدلی نکند. "زن، زندگی، آزادی" از پشت دیوارهای نظام آپارتاید جنسیتی مرزها را درنوردید و توسط انسانهای زیادی به زبانهای مختلفی فریاد زده شد. ترانه "برای" خیلی زود از آهنگ انقلاب در ایرن به آهنگی در اقصی نقاط کره ارض تبدیل شد. امروز در دانشگاهها، در مدارس، در گروههای کر جهان این ترانه به زبانهای مختلف به عنوان همبستگی با انقلاب مردم ایران خوانده میشود.
به جرئت میتوان گفت این سطح از همبستگی با یک انقلاب بیسابقه است و این دستاورد یک انقلاب نه فقط برای یک کشور بلکه در گستره جهانی است.
نهادهای بین المللی، دولتها و انقلاب ایران!
انزوای بین المللی حکومت اسلامی فاکتور مهمی در تضعیف موقعیتش در مقابل انقلاب است. به یمن انقلاب جاری در همین صد روز اولش، حکومت اسلامی به نحو بسابقه ای از طرف نهادهای بین المللی به عنوان ناقض حقوق بشر محکوم شده است و شیب فاصله گرفتن دولتهایی که سالهاست با این حکومت تعامل میکنند تندتر شده است. از قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در باره نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی تا اخراجش از کمیسیون مقام زن تا سخنرانیهای تند نمایندگان مجالس کشورهای غرب علیه جنایات جمهوری اسلامی همه از آثار جهانی انقلاب جاری هستند. آنقلاب در همین مدت کوتاه آنقدر پرزور بود که مقامات سیاسی دولتها را به تردید جدی در باره بقای این حکومت انداخته است. راه بایکوت وسیع جمهوری اسلامی همچنان دارد هموار میشود. هر چقدر انقلاب بیشتر دوام بیاورد روند انزوا شتاب بیشتری خواهد گرفت و انزوای بیشتر جهانی هم متقابلا فضا را برای تعرض بیشتر انقلاب بازتر خواهد کرد.
همه این دستاوردها مهم هستند و قابل بازپس گرفتن نیستند. اما دستاورد نهایی انقلاب "زن، زندگی، آزادی" زمانی تحقق خواهد یافت که این انقلاب پیروز شود. نظام اسلامی نابود شود. ماشین سرکوب ویران شود. جنایتکاران ساقط شده محاکمه شوند. قوانین شریعت روانه زباله دان شوند. زنان احترام و کرامت انسانی خود را بازیابند. شهروندان حاکم بر سرنوشت خود شوند. هر گونه تبعیض به هر نامی و هر شکلی از جامعه رخت بربندد. بردگی مزدی و همراه آن فقر و محرومیت نابود شود.
انقلاب 1401، انقلاب "زن، زندگی، آزادی" چنین پیروزی باشکوهی را در چشم انداز قرار داده است.