آسو کمال: بە یک جبهە کارگری و کمونیستی در أیران نیازداریم

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

در قرن بیست و یکم ما شاهد تغییر در آرایش مبارزه طبقاتی هستیم، ما وجود لایه ای از روشنفکران پرولتاریای رادیکال را مشاهده می‌کنیم که با احزاب و گروه های سنتی کمونیستی ارتباطی ندارد. اشکال مختلف مبارزه توده ای و سیاسی که وجود داشته و دارد جدا از این احزاب سوسیالیستی است که تنها با ایده تک حزبی و رهبری از بالا به وجود آمده است. ایجاد جبهه های چپ و فعالیت های روشنفکری پرولتاری در یونان، اسپانیا، فرانسه، بریتانیا، آمریکای لاتین و سودان نیاز به بررسی بیشتر دارد تا ببینم این مدل های جدید چه تغییراتی در کمونیسم و چپ قرن بیست و یکم ایجاد کرده اند و چگونه سوسیالیسم کارگری را در سطح اجتماعی تقویت کرده اند و نقاط قوت و ضعف آنها چه هستند؟

اینجا می خواهم در مورد یک نمونه زنده که نزدیک ما، دربارە ایران هست صحبت کنم. می خواهیم دریابیم که این تظاهرات و قیامی که در دو ماه علیه جمهوری اسلامی ایران در جریان است چه تاثیری روی لایه روشنفکری و کمونیستی طبقه کارگر دارد. متاسفانه به دلایل سرکوب حکومت داعشی، جمهوری اسلامی سخت است که این لایه روشنفکران طبقه کارگر و کمونیست های داخل ایران را بررسی کرد که تغییر در این چند ده کرده اند . تنها مشهادات ما از تغیرات جدید این بخش از لایه چپ و سوسیالیستی از شیوه اعتراضات و تلاش برای ایجاد تشکلات خود و طرح خواسته ها و مطلباتشان هست که اطلاع داریم، مثل ایجاد سندیکا، گروه های کارگری و حکت های توده ای است که معلوم است محصول یک دور کار جدی بوده است. البته همچنان به شعارهای چپ و سوسیالیستی مانند نان، کار، آزادی و ادارە شورایی ، سخنرانان در تجمعات و اعتصاب و تظاهرات است، که نشان می دهد بخشی از این طبقه دارای افکار چپ و سوسیالیستی است در ایران و فعالیتهایش قابل روئیت است. این سطح از فعالیتها در داخل ایران نشان می دهد که فرقه گرایی قوی و سکتاریزم گروه گرای که در بین احزاب چپ خارج از ایران هست دیده نمی شود. همان طور که ما کمونیست های کردستان عراق، در قیام سال ۱۹۹۱، از گروهای سیکتاریستی تبدیل به فعالان یک جنبش شورایی شدیم وقتی وارد مبارزەای مردم شدیم و در برابر احزاب نالیسونالیزم کرد ایستادیم.
تأثیر جنبش اعتراضی مردم ، طبقه کارگر ایران و توده ها به پا خواسته برای سرنگونی رژیم داعشی حاکم در ایران را بر روشنفکران چپ و گروه های کمونیستی خارج از کشور دیده می شود. می بینیم که افق «ایجاد جبهه کارگری و کمونیستی توده ای در داخل ایران» در پیش روی بخش های آگاه طبقه کارگر ایران قرار دارد. از این تلاشها لازم است حمایت کنیم و باید روندی که را چگونە میتواند به موفقیت نزدیک است پیش رو قرار دهد. در این روزها ابتکاری از سوی حزب حکمتیست و یک جناح کومەلە (سازمان حزب کمونیست ایران) آغاز شد و آنها خواستار ایجاد جبهه چپ و سوسیالیستی شدند، اگرچه این تلاش ها در طول چند سال گذشته در خارج از کشور توسط کمونیست ها و چپ گرایان صورت گرفته است، اما امروز زمینه بهتری برای موفقیت این پروژه وجود دارد.
تمرکز من برای موفقیت این جبهە این است که باید الگویی متفاوت از تجربه قبلی را انتخاب کرد نه اینکه تنها گروهای کمونیستی خارج از کشور باشد. همان طور که رفیق صلاح مازوجی گفت، در یک بحث کانال هیوا با رفقا شمال علی و رحمان حسین زاده، "این جبهە باید صفوف کارگران و کمونیست ها و فعالان چپ کارگری و سوسیالیستی در ایران و کردستان را متحد کند . این نظر توسط گروه "اتحادیه سوسیالیستی کارگری" و دیگر فعالان هم بیان شدە است.
این درسی است که کمونیست ها و چپهای ایران باید در شکست انقلاب بهمن ۱۳۵۷ گرفته باشند. علت شکست انقلاب بهمن عدم وجود چنین جبهە و اتحاد گروه های سیاسی کارگری و کمونیستی بود علیه جنبش اسلامی و خمینی. در فقدان این نیرو متحد آنها توانستند که به انقلاب و طبقه کارگر حمله کنند و آن انقلاب را شکست بدهند ۴۳ سال آن را سرکوب کردند.
این دوره جدیدی از مبارزه متحد طبقه کارگر است که گروه های کمونیستی را تحت تاثیر قرار داده است. به همین دلیل است که راه اتحاد فعالین کمونیست عبارت است از دخالت فعالانە در مبارزه امروز کارگران، زنان، جوانان انقلابی و اقشار زحمتکش در ایران.
این روند دو سطح متفاوت دارد، اولین جبهه اصلی و اساسی این است که کارگران آگاه و سوسیالیست در داخل ایران در دل این خیزش رو به انقلاب و تظاهرات کنونی در حال شکل گیری هستند. این جبهه ای است که می‌تواند همه نیروهای ناراضی کارگران، جوانان، زنان و اقشار زحمتکش را حول یک پلاتفرم مشخص که منعکس کنندهد خواسته های کل باشد جمع آوری می کند، و عملاً به مرکز وحدت همه سندیکاها، سازمان های صنفی و گروه های مبارزاتی محلی و سراسری شود. اگرچه این کار تحت ظلم و ستم جمهوری اسلامی دشوار است، اما می توان در مدت زمان خاصی ایجاد بوجود آید، مثل همان سندیکا و گروه های دیگر خود را به رژیم اسلامی ایران تحمیل کرده اند.
سطح دوم گروه های چپ و سوسیالیستی خارج از کشور است، این بخش نیازمند یک توجه انتقادی است از روش‌های تا کنونی خود است که تا به حال مانع مشارکت آنهاست در ایجاد یک جبه ای برای همکاری در راستای پشتیبانی و کمک به مبارزات داخل ایران بوده است. این سازمان‌های چپ و کمونیست نیاز است از این درک گروەگرایی و سیکتاریستی فکری و سیاسی که باعث حاشیه ای شدنشان شده است فاصله بگیرند و برای کمک رسانی به جنبش ‌انقلابی در ایران با هم به تلاشهای مشترکی روی آورند. بعنوان مثال در طول ۴۰ سال گذشته چه از طرف جرینات کمونیسم کارگری و چه گروه های دیگر چهار چوب محدود نگریهای «ایدئولوژی و برنامه ای» خود، خود را محدود و از یکدیگر جدا کرده اند. در چند ده آخیر اتحادهای در بین گروهای چپ شکل گرفته اما به همان دلایل " ایدئولوژیک، اسرار برنامه ای و سکتاریستی ناموفق بوده است.
این تغییر در خارج از کشور رخ نخواهد داد مگر اینکه جریانات کمونیستی در خارج از کشور ، اتحاد و همکاری امروزشان در جهت کمک و هماهنگ با فعلیت های داخل در ایران باشد. تمام تلاش‌ها باید به تلاش‌های فعالین سوسیالیست و رادیکال کارگری و تودەایی یاری برساند. این نوع تلاش ها میتواند توجه فعالین دست اندرکار داخل ایران را به خود جلب کند و باعث بوجود آمدن یک همکاری داخل و خارج خوهد شد و جریان رادیکال و سویالستی داخل ایران میتواند از انرژی و ضرفیت های که در خارج دجود دارد بهره لازم را برای تقویت فعالیت های خود ببرد. سنت های قبلی که مدعی بود احزاب در خارج از ایران میتوانند از حوزه نفوذ سیاسی و تشکیلاتی خود باعث اثر گزاری ماثری در مبازات جاری باشد کارا نبوده و نخواهد بود. به میدان آمدن سراری علیه رژیم اسلامی بعد از قتل ژینا امینی ( مهسا) و رو به رو شدن متحدانه مردم با جمهوری اسلامی در داخل ایران تا حدود فراوانی مرزهای فرقه گرایی فکری و تنگ نزارنه محلی را در داخل به حاشیه کشانده است. و اکنون میتواند کمک کند به ایجاد جبهه ای در بین جریانتی که چپ و سوسیالیست هستند در خارج از کشور است.
این همکاری و اتحاد در خارج باید در تمام سطوح مثل یک به مبارزات کارگری و کمونیستی در داخل کشور کمک یاری برساند تا بتواند در برابر بورژوازی ایران و ناسیونالیزم سراسری و محلی خود را منسجم آماده کند تا بتواند بعنوان یک نیروی مستقل و متشکل در آینده بعد از رژیم اسلامی حاکم در ایران عرض اندام کند تا با تجربه شکست انقلاب ۱۳۵۷ را دوباره تکرار نکند.
شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست و تمام تلاش های دیگر با این سوال روبرو هستند که چە کاری باید کرد با گروه های چپ و کمونیستی که نظرات سیاسی متفاوتی دارند؟ ، مثل حزب کمونیست کارگری حکمتیست (خط رسمی)، حزب کمونیست کارگری ایران، جناح دیگر کومەلە (سازمان حزب کمونیست ایران)، چریکهای فدائی، راه کارگری، گروه اتحاد سوسیالیستی کارگری و یا همه آن گروهای که خود را چپ می‌دانند در حالی که هم تفاوت دارند أما نیروی این نبرد طبقاتی هستند .
آیا این گروه ها در همکاری باهم با نیروی اجتماعی کارگران و زحمتکشان در داخل ایران پیوند خواهند گرفت؟ البته اگر این یک جبهه کارگری و کمونیستی باشد، نمی تواند فقط یک جبهە ای "ایدئولوژیک و برنامە ایی" عریان باشد. اصول جبهه چپ و کمونیست فعلی در ایران باید به عنوان یک جبهه پلورالیست و کثرت گرای سیاسی عمل کند‌ برای همه کارگران با گرایشات مختلف علیه جمهوری اسلامی باشد و صفوف سیاسی خود را از بورژوازی ایران و سلطنت طلبها و ناسیونالیسم کرد جدا کند و برنامه عملی برای پیشبرد مبارزه داشته باشد که در حال حاضر در جریان است و خواسته ها و شعارهای این اعتراض را مطرح کند و برای جانشینی آنها کار بکند. مثلاً اگر همه مردم کردستان در اعتصاب عمومی هستند ، این جبهه نباید علیه اعتصاب عمومی تبلیغ کند. به خاطر اینکه جناح دیگر کومەلە همراه احزاب ناسیونالیست کردستان پیش از این خواستار اعتصاب عمومی شده بودند باشند. این جبهه نباید مبارزه توده های کارگران و مردم انقلابی را نادیده بگیرد، باید سعی کند به مرکز جمع آوری همه نیروهای انقلابی، گروه های مختلف و تاکتیک های مختلف مبارزه جمعی تبدیل شود. بنابراین نیروی موتور و محرکە این جبهه باید کارگران و فعالان کمونیست در داخل کردستان و ایران باشند، نه جبهه صدور برنامه ها و اظهارات چند گروه یا کار مشترک اعضای داخلی و درونی چند حزب و سازمان. نیرو و انرژی اصلی این جبهه باید به وحدت سازمان ها، سندیکاها، گروه های کارگری، معلمان، دانشجویان، و زنان رادیکال در تظاهرات کنونی ایران باشد. گروه های آگاه و کمونیستی باید بخشی از این حرکت باشند که این افق، برنامه و روند را برای ایجاد یک حزب سیاسی و توده های کارگری در قلب مبارزه امروز کارگران و مردم انقلابی ایران در پیش خواهد گرفت. به نظر من این شیوه و نیرو اجتماعی سیاسی است که می تواند در نبرد کارگران برای منجر شدن به وحدت و موفقیت در مبارزه اشان کمک کند.
در جنبش انقلابی امروز ایران امکان ظهور کمونیسم جدید وجود دارد، تمام فاکتهای مبارزاتی در دوره اخیر گواه حضور تیفی از فعالین آگاه و سوسیالیست است در لایه های،از درون طبقه کارگر در ایران. اگر روشنفکران چپ و سوسیالیست چه آنهای که در احزاب و سازمان‌های مختلف متشکل هستند و چه آنهای مستقل خود انرژی خود را برای تقویت آن بخش از فعالین و رهبران عملی جنبش،در ایران بکار بگیرند شکل گیری یک الترناتیو کارگری سوسیالیستی را تسریع خواهد کرد و خود این جریانات را از بی تاثیری و انزوا بیرون خواهد آورد.
همین قطعا تاثیری بر وضعیت راکد نیروهای آگاه و سوسیالیست کارگری و سازمان‌ها و احزاب کمونیستی در کردستان عراق خواهد داشت، زیرا این همان داستان ما هم هست و ما برای عبور از وضعیت کنونی ساختن یک کمونیسم جدید به همان روند مبارزه نیاز داریم.