جواد قاسم آبادی: خیزش های مردمی، سازماندهی «راست» و سردرگمی «چپ»!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

در طول عمر حاکمیت مذهبی سرمایه داری دلال-رانتی-نظامی ایران، بارها توده های ناراضی خطر کرده اند و به میدان آمده اند و هربار پس از جانفشانی های فراوان و تحمل دستگیری و شکنجه و اعدام و انواع سرکوب های قرون وسطایی، با عزمی راسخ در نفی این حاکمیت عقب مانده سرمایه داری، جهت سازماندهی خود و کسب آمادگی نبرد نهایی با این اژدهای هفت سر آدمخوار، به خانه ها و کارخانه ها و دیگر محیط های کار بازگشته اند!

تردیدی نیست که یکی از دلایل ادامه حاکمیت بورژوازی آدمخوار ایران، سرکوب بی پرده و وحشیانه مخالفان، چه حکومتی و چه غیرحکومتی، در طول چهار دهه گذشته است!
اما این همه سرکوب و کشتار، تنها دلیل بقای یک حاکمیت قرون وسطایی در هزاره سوم نیست. یکی دیگر از دلایل بقای این حاکمیت آدمخوار، که همچون ذوج نیرو به ادامه حاکمیت سرکوب یاری می رساند، پراکندگی و سردرگمی مخالفان این حاکمیت است. اگر در دوران انقلاب بهمن ماه هشت نفر بر روی ده نفر تصویر امام راحل را در ماه می دیدند، امروز درست برعکس هشت نفر بر روی ده نفر از ساکنان صد میلیونی ایران، خواهان نفی حاکمیت مذهبی هستند!
با کمی بررسی میدانی می بینیم که این اکثریت عظیم خواهان تغییر در نخستین نگاه، به دو گروه کاملا متمایز تجزیه می شوند:
گروه اول: کسانی که خواهان تغییرات ساختاری در نظام سیاسی ایران و بعبارت دقیقتر برقراری نظامی با حفظ تقدس مالکیت فردی بر اموال جمعی و با رعایت اعلامیه جهانشمول حقوق بشر و اسناد الحاقی آن و لغو اعدام و و جدایی دین و دولت و دیگر الزامات یک حاکمیت «مستقل و ملی» (من می خوانم بورژوا-دموکراتیک) هستند!
گروه ثانی: آن دسته از مخالفانی هستند که بر این باورند که بورژوازی دلال-رانتی-نظامی ایران قادر به تحقق و پاسداری از دستاوردهای تاریخی بدست آمده در نظام تولید بورژوایی نیست و برغم همه وعده وعیدهایی که «رهبران» در پاریس و لندن و واشینگتن به مردم داده اند و می دهند، در فردای بقدرت رسیدن؛ به تجربه تاریخ ایران؛ در اند سالی مجددا احضار و اخطار و اخراج و دستگیری و شکنجه و اعدام، از سرگرفته خواهد شد!
بی دلیل نیست که می بینیم همین امروز در کشورهای مختلف و شهرهای گوناگون خارج از کشور چند تظاهرات و گاه همزمان در یک شهر، در حمایت از مبارزات مردم ایران برگزار می شود!
خب اگر مردم ایران یکی هستند و به مبارزه ای یگانه در نفی دیکتاتوری حاکم برآمده اند، چگونه است که حمایت کنندگان قادر نیستند در صفی واحد از این مبارزات دفاع کنند؟
بی تردید پاسخ به این سوال در تجربه خونین فردای پیروزی آخرین انقلاب بشریت نهفته است. تجربه فاجعه آمیزی که با همه گیری شعار «همه با هم» و مشخص نکردن سرنوشت جمعی در فردای این انقلاب، بخش مذهبی بورژوازی ایران؛ به کمک شبکه مساجد؛ در اند سالی همه قدرت را از آن خود کرد!
با توجه به تجربه فاجعه آمیز آخرین انقلاب تاریخ بشریت، من نوعی از این جدایی بین «چپ» و «راست» در بین ایرانیان خارج از کشور نه تنها افسرده نیستم بلکه بغایت شاد و خرسندم!
چه بسیار طبیعی ست که بورژوازی در همه جا، متشکل از جناح های گوناگون صاحب ثروت و قدرت است و بر مبنای همین ماهیت، از همین امروز برای کسب بخش بزرگتری از ثروت و قدرت در آینده ایران، به رقابت پرداخته اند و من شخصا از این اختلاف بر سر «رهبری» در میان بورژواهای ایران نه تنها متعجب نیستم بلکه آنرا بغایت طبیعی می دانم و بقول جونا از این رقابت ها «حال» می کنم!
پس اگر من نوعی از این همه تفرقه در بین بورژواهای مخالف حاکمیت مذهبی ایران در خارج از کشور «حال» می کنیم و این اختلافات را طبیعی و از ماهیت بورژوازی می دانیم، غرض از نوشتن این سطور و گرفتن وقت و هدر دادن زندگی خود و خواننده چیست؟
غرض از نوشتن این چند خط، اظهار تعجب و بیزاری از تفرقه و رقابت های کودکانه و «غیرطبیعی» جهت کسب «هژمونی رهبران» در «چپ» است!
آری اگر چه اقشار گوناگون بورژوازی بسیار متعدد و متکثر و عموما دارای منافع متضاد با یکدیگر هستند، این تنوع و رقابت در صفوف بورژوازی «طبیعی» ست اما درست برعکس اقشار گوناگون اکثریت عظیم تولید کنندگان کار جسمی و خدماتی و فکری، اعضای یک تن واحدند چه، از منافع مشترک در قبال راهزنان آدمخوار بورژوازی خودی و جهانی برخوردارند!
آری، اکثریت عظیمی هستیم که از منافع مشترک برخورداریم، هم سرنوشتیم، با یک شلاق تن ما را آش و لاش می کنند و با یک اسلحه جان فرزندان ما را در زندان و کوی و برزن و گوشه و کنار ایران می گیرند، پس چرا نمی توانیم متحد شویم و در صفی واحد و یکصدا و یکپارچه به جنگ بورژوا آدمخواران حاکم رویم؟
درک شخص من بعد چهار دهه تبعید و تاسف از چرایی این همه تفرقه در میان مخالفان هم سرنوشت، در تسلط فرهنگ مبتذل بورژوایی بر همین اکثریت عظیم تولیدکنندگان هم سرنوشت، آنهم در سراسر جهان است!
به درک من فرهنگ من و من و فردیت و مصرف و ریخت و پاش و لوکس بورژوایی، بر این اکثریت عظیم تولیدکنندگان هم سرنوشت و فرزندانشان؛ بیش و کم؛ در سراسر جهان حاکم و غالب شده است!
گیریم چنین باشد، راه بازکردن این گره های تاریخی در ایران چگونه و از کجا آغاز خواهد شد؟
مشکل تاریخی فرهنگ منحط ارتجاعی را تنها با آگاهی و فرهنگی نوین و رو به آینده ای آزاد و برابر می توان شست و از این فرهنگ منحط، برای همیشه رها شد. امروز تنها راه مبارزه با فرهنگ منحط بورژوایی در میان اکثریت عظیم تولید کنندگان هم سرنوشت، برسمیت شناختن این هم سرنوشتی در اقشار گوناگون این اکثریت عظیم تولیدکنندگان و سازماندهی انواع تشکل های دموکراتیک پایدار جامعه مدنی؛ چه در داخل و چه در خارج از کشور؛ با رعایت اصول کار جمعی و با بهره گیری از ظروف شورایی ست. تشکل هایی که در فردای خلع ید از بورژوازی حاکم در ایران، قادر باشند با فرهنگی نوین، اقتدار اکثریت عظیم تولید کنندگان؛ که عین دموکراسی ست؛ را تحقق و تداوم بخشند و بقولی «طرحی نو» دراندازند!
با توجه به قریب دو ماه اعتراض و جانفشانی مداوم و سراسری اکثریت عظیم تولیدکنندگان و خانواده ها، جهت در انداختن «طرحی نو» در آینده ایران، در سازماندهی تشکل های پایدار دموکراتیک و تقویت و تعمیق و گسترش دموکراسی؛ چه در داخل و چه در خارج از ایران؛ کوشا باشیم!

جواد قاسم آبادی
آموزگار تبعیدی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید