قسمت چهارم - گفتگوی محفلی مجازی پیرامون بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

ما کیستیم ؟ - وارثان خون و شهادت: عده ای از مبارزان قبل انقلاب که در قیام سال 1357 مشارکت فعال داشتند و تقاص ان را با بیش از 5 سال زندان در اسارت گاه های خمینی جلاد پس دادند و سپس با درس گیری از تجارب و اشتباهات در تمام کنش های اجتماعی از سال 1378 فعال شرکت نموده و تلاش کرده اند تا این کنش ها را جهت دار نمایند وآن ها را از الودگی های سیاست های اصلاح طلبان دروغین و مدعیان داخل نشین و خارج نشین پالوده نمایند .

ما نیز بخشی از همان هائی هستیم که در جمبش 1388 توانستیم شعار "مرگ بر دیکتاتور- مرگ بر خامنه ای " را به شعار محوری جنبش تبدیل کرده و ساختار جاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی را به چالش کشانیم . اطلاعیه ها و بیانیه های ما از همان زمان با نام جنبش انقلابی مردم ایران در تظاهرات ها توزیع و برخی رسانه های خارجی نیز بازتاب یافت. ما اعتقاد داریم جمهوری اسلامی ایران تنها حکومت در جهان است که کودکان را نیز اعدام می‌کند و هزاران زن در آن به‌خاطر مخالفت، اعدام شده و یا در زیر شکنجه به‌قتل رسیده‌اند. ده‌ها هزار زن سیاسی و اجتماعی از جمله دختران نوجوان، زنان باردار و مادران سال‌خورده در دهه ۶۰ به‌خاطر استفاده از حق آزادی بیان و عقیده اعدام شدند. کار بجائی رسید که آیت اله منتطری که خود مبدع ولایت فقیه و در موضع جانشین خمینی قرار داشت در اعتراض نسبت به اعدام دختران سیزده چهارده ساله خطاب به خمینی نوشت: «… اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون این‌که اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملا ناراحت‌کننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجه‌های طاقت‌فرسا رو به افزایش است.» .این فتوا درست پس از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق و شکست قطعی ایران در جبه ها صادر شد بنا به اظهارات مکتوب آیت اله منتطری بیش از ۳۰۰۰ زندانی سیاسی و به‌گفته برخی منابع چندین برابر آمار منتظری زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۰ قتل‌عام شده‌اند. براساس اسناد و گزارش‌های موثق زندانیان سیاسی در گروه‌های شش نفره یا بیش‌تر در فاصله زمانی نیم ساعت برای اعدام برده می‌شدند و پیکرهای آنان نیز توسط کامیون‌ها منتقل و در گورهای دسته‌جمعی به‌ویژه در خاوران دفن شدند.در طول دهه‌های گذشته نیز جمهوری اسلامی ایران با استفاده از مجازات اعدام به سرکوب مخالفان سیاسی و حتی غیرسیاسی و عادی خود پرداخته و ده‌ها هزار زندانی سیاسی اعدام کرده است. علاوه بر این مجازات‌های روش‌های دیگری شکنجه از جمله آزار و اذیت جنسی، ضرب و شتم با باتوم، میله‌های فلزی و شوکر الکتریکی، زنجیر کردن زندانیان به میله در محوطه زندان در هوای سرد یا گرم، محرومیت زندانیان از خدمات پزشکی، محرومیت زندانیان از ملاقات، انتقال طولانی مدت زندانیان به انفرادی نیز در زندان‌های ایران استفاده می‌شود.
براساس گزارش‌های متعدد و مکرر منتشر شده بازداشت‌شدگان در این بازداشتگاه در معرض تجاوز جنسی و سوء‌استفاده جنسی و سایر شکنجه‌های غیرانسانی قرار داشتند. هم‌چنین در سال‌های نخست پس از انقلاب ۵۷، دختران «باکره» را قبلا از اعدام به «عقد» پاسداران درمی‌آورد چون از نظر اسلامی دختری که رابطه جنسی نداشته و باکره است بی‌گناه به‌شمار می‌رود، اگر اعدام شود، به بهشت می‌رود. بنابر این طبق فتوایی شرعی و برای جلوگیری از به بهشت رفتن دخترانی که به دلایل سیاسی محکوم به اعدام شده بودند، در شب پیش از اعدام آن‌ها را اجبارا به عقد‌(صیغه) یکی از پاسداران یا کارگزاران دیگر زندان در می‌آوردند تا با تجاوز از آن‌ها رفع بکارت شود و بعد، اعدام شوند. گفته می‌شود دختر بچه‌هایی را که می‌کشند، بعد برای خانواده گل و شیرینی می‌بردند و یا کله قند و می‌گفتند دختر شما دیشب به عقد یک برادر پاسدار در آمد و امروز اعدام شد. گفته شده است که از بعضی‌ها پول گلوله هم گرفته بودند. همه این عوامل باعث ظهور جنبش دادخواهی جدید شده لذا عدم ارتباط جنبش نوین با جنبش ها و شورش و تظاهرات های قبلی بی پایه و انحرافی است.
این ها را نوشتیم تا نسل هشتاد و نودی ها بدانند چه برسر پدران و مادران و برادران و خواهران بزرگتر انها در دهه شصت آمده و بدانند نسل سال 1357 نه برای آخوندیسم که برای« آزادی و رهائی از استبداد» قیام کرده بود اما بعلت ناآگاهی در توازن قوا، انقلاب را ملاتاریا به تاراج بردند و یک رژیم غارتگر دیکتاتوری مذهبی را برقرارکه اینک فرزندان کاوه و آرش عزم بر رهائی مردم از طریق برانذازی آن نموده اند.
در بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران و سه قسمت گفتگوی محفلی مجازی پیرامون بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران در باره برخی سئوالات مطرج جنبش فعلی و مواضع ما بحث شد که برای مطالعه آن می توانید به ادرس های زیر مراجعه کنید :
https://www.balatarin.com/permlink/2022/10/14/5880546

ttps://www.tribunezamaneh.com/archives/323512

https://radiohambastegi.com/2022/11/04/%d8%a8%db%8c%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b3-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86/

https://radiohambastegi.com/2022/11/08/%d9%88%d8%ad%d8%b4%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d9%84%d8%a7%d9%86%d9%87-%d9%85%d9%88%d8%b1%da%86%da%af%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%a7%d8%b5%d9%84%d8%a7%d8%ad-%d8%b7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%b3/

س- حدود دوماه از شروع تظاهرات های خیابانی می گذرد و عمق تظاهرات نه تنها کم نشده بلکه وسعت ان گشترده به طوریکه خودرژیم هم علبرغم لاف و گزاف به وحشت افتاده و در رسانه ها نیز نوشته اند بازجویان اوین گفته اند ما در دهه شصت بزرگتراز اینها را بازجوئی و به شکست کشاندیم اما ما حرف این ها را نمی فهمیم و آنها هم حرف های ما را نمی فهمند؟
ج- ج- وقتی بخشی از مدعیان مبارز قدیمی و کسانی که هنوز ردای رهبری را ازتن خود بیرون نیاورده انددر شناخت جنبش فعلی به مجراه رفته و مرتبا انتظاردارند جنبش داخل کشور از انان جهت رهبری جنبش دعوت نامه بفرستند و یا مدعیان جامعه شناسی با تزهای من دراوردی گیم پلیرو نسل ربات از جوانان جان برکف نام برده و در تبیین خواسته های آنان دچار کورچشمی شده اند، بدون شک بازجویان سنتی اوین هم به همان حال و روز هستند. از دیدگاه بازجویان شکنجه گر اوین باید یک تشکیلات مخفی عظیمی پشت بند این تظاهرات های مستمر و شکننده بوده و احتمالا رهبران سن و سال داری نیز زعامت قیام مردم را عهده دارباشند والا این چند تا بچه کجا و این تظاهرات های نفس گیر کچا ؟!. البته سنگ گوشی « پارگی شنوائی گوش » و کور چشمی عناصر اطلاعاتی که حلقه و غلامان ولی فقیهی هستند که همیشه مسافت صدمتری تظاهرات ها را نمی بیند ولی فرسنگ ها آن ور مرز ایران را با چشم بصیرت رویت می کند قابل تامل است اما فقدان درک روشتنفکران و بخشی از جنبش مبارزاتی شاید به دلیل کهولت سن ، نبود درفضای سیاسی- اجتماعی جامعه، گوش دل و چشم را به شبکه های اجتماعی دوختن باید دانست. خواسته و شعار مشخص جوانان آزادی و دمکراسی ، دست یافتن به حقوق اولیه انسانی و برچیدن بساط ارتجاعی جهموری اسلامی است . والسلام
س - بنطر می رسد برخی گروها و جریانات قدیمی و سالخورده هنوز نتوانسته با این جنبش نقطه اتصال پیدا کند. مثلا بخشی از چپ مهاجر « سازمان اتحاد فدائیان کمونیست » که در بودنشان در ایران بعد انقلاب هم راه به جائی نبردند، اخیرا در سایت خود بتاریخ چهارشنبه مورخ یازدهم آبان 1401 در مقاله ای به قلم« ناصر پایدار» پیرامون جنبش خونین اخیراعلام داشته اند :«بخش دیگر جنبش مرکب از جوانان دختر و پسر، دانش آموزان، دانشجویان هم به رغم طغیان آمیزی بسیار خیره کننده اعتراضاتش، وضع اساسا متفاوتی ندارد. این بخش حدود دو ماه است که سراسر جهان را مسحور جسارت ها، شجاعتها، دلاوری ها و فداکاریهای خود ساخته است اما صدر و ذیل انتظاراتش در نوعی سرنگونی طلبی توخالی دموکراتیک محصور است. برایند مشترک آرایش قوای روز جنبش کارگری با ترکیب دوگانه اش و با رجوع به انفصال فاجعه بارش از محور کارزار ضد سرمایه داری، آینده طبقه کارگر ایران را در هاله تیره ای از خوف و وحشت فرو برده است. در یک چشم به هم زدن شعار کاملا توخالی «زن، زندگی، آزادی» را از آرشیو مهندسی شعور ضد کارگری بیرون آورد، بر سر زبان ها انداخت تا پرده آهنین استتار ریشه های واقعی طغیان کارگرزادگان کند. شعاری که فاقد هر نوع پیشینه شناخت در سلولهای شنوائی عاصیان خیابان ها بود. سم، پشت سر سم به شعور انسانها تزریق کرد و این جعل سترگ را دامن زد که انگار، راستی، راستی مشکل زنان عاصی و جوانان در حال طغیان، «پس گرفتن ایران»!! «نثار جان برای میهن»!!، «وحدت ملیت ها»!!، برداشتن حجاب و نهایتا سرنگونی رژیم اسلامی به عنوان حاکمیت سد راه تحقق این آمال است.». مشاهده می شود که برخی روشنفکران و مدعیان رهبری پرولتاریا که هنوز قادر به فهم آزادی و برابری شهروندان نیستند و در ذهن خود یا قهرمان هستند و یا قهرمان پرور، هرگز قادر به درک برادری نخواهند شد. می بینیم این دسته از «روشنفکران» ایرانی با اعتقاد عمیق به نقش تاریخی خود و احساس رسالت نسبت به توده ها و خود قهرمان پنداری، بنوعی دیگر از ولایت فقیه بر سفیه باور دارند!»
ج- این حضرات به جای اینکه همه توان خودرا برای تلفیق خواسته های جنبش زنان با توجه به شمار زنان کارگر به جنبش کارگری با جنبش کارگری معطوف و زنان را به تکاپوی ورود به جنبش مشترک مطالباتی زحمتکشان و کارکران به کشانند هنوز در وادی گم شدگان سال های شعار 1357 بسر می برند و توگوئی با نوشتن سوسیالیسنم غلیط و نوشتن سوسیالیسم بشکل غلیط آن « صوصیالیسم » می توان کام انقلاب را شیرین کرد؟ در این رابطه بد نیست این دوستان یک نماینده ای به تظاهرات ها بفرستند تا مشاهده کنند هیج شعار سوسیالیستی در تظاهرات اخیر داده نشده و جنبش کارگری کماکان محتاطانه نظاره گر خیزش مردمی است و حجم و تعداد اعتصابات کارگری درقیاس با تعداد تظاهرات بسیارناچیزاست !دررابطه با استفهام این دوستان و سایر گروه هایی که معتقدند شعارهای این جنبش سیاسی نبوده بلکه صرفا خواستار تغییراتی در سبک زندگی و پوشش هستند باید یادآورشد مارکسیست ها وظیفه دارند به زنان مبارز و جان برکف توضیح دهند شعار« زن – زندگی – آزادی » متضمن آزادی های مدنی زنان تا زمانی که با استقلال اقتصادی همراه نباشد به صورت انتزاعی باقی می مانند .زنی که دیگران متکفل خرج او باشند مشابه رعیتی خوددربند خواهدبود.برعکس از لحظه ای که زن محتاج و مصرف کننده نباشد ، نظام و سیستمی که بروابستگی بنا شده است درهم می ریزد و دیگر بین او و دنیا نیازی به واسطه مذکر نیست . زن تولیدکننده و فعال ، تعالی خودرا به چنگ می آورد و این همان نقطه اصلی عزیمت دین از میدان زندگی زنان دربند است. اما در بررسی این که این شعارها انقلابی نیستند نیز باید تاکیدداشت انقلاب یک نقطه میانی است، لحظه گذار از قلمرو عمومی فعلی به قلمرو عمومی جدید، قلمرو عمومی، که در آن انقلاب رخ می‌دهد، به شکل شوراها «شورای کارگری در کارخانه‌ها، شوراهای سربازان در ارتش و شوراهای دانشگاهی و مدارس ، شوراهای کشاورزان و روستائیان و...» به وجود می‌آیند که این شوراها خلا زمانی پس از فروپاشی و سقوط رژیم‌ و قلمروهای عمومی آن را پرمی کنند . لذا اگر چه بخش قابل توجهی از شعارهای جنبش فعلی به قلمرو فردی باز می گردد اما ما مارکسیست ها نیگ آگاه هستیم که قلمرو عمومی و خصوصی مکمل یکدیگر و اجزای جدایی ناپذیر یک کل ارگانیک هستند. فقدان یهریک از آنها بر کیفیت و محتوای زندگی انسان به طور کلی تأثیر منفی می گذارد‌. به همین علت همین شعارها نیز عملا قلمرو عمومی که حاکمیت بخشی از آن است رانیز هدف قرارداده که بنظر می رسد تظاهرکنندگان بدرستی این حلقه اتصال را می دانند که بلافصله شعارسرنگونی رژیم » را هم بعنوان مکمل شعار« زن – زندگی -آزادی » سر می دهند؟! . تعمق در رفتار اعتراضی بازیگران میدان و خیابان نشان می دهد که آنها دریافته اند که بدون احساس آزادی نمی توانند شاد باشند و همین رنج و ناکامی ناشی از فقدان آزادی جوانان را به مبارزه برای رهایی خود ترغیب کرده است. زیرا پیش نیازهای یک انقلاب در میل افراد غیر آزاد به آزادی نهفته است. به عبارت دیگر، انقلاب را می توان به عنوان واکنش بخشی از مردم به عدم و فقدان آزادی مورد انتظارشان تعریف کرد. گفتگوی بعمل آمده با بسیاری ازاین جوانان نشان داده که آنها آزادی را نه تنها به عنوان آزادی از فقر و خشونت فیزیکی، بلکه به عنوان آزادی ‌کنش و عمل ‌در حوزه‌ سیاسی- اجتماعی ، یعنی آزادی عمومی، دانسته و اتفاقا هدف اصلی جوانان معترض نه لزوما تخریب فضای سیاسی موجود که تغییراین فضاها می باشد تا هر فرد از آزادی، برابری و عدم وجود ظلم و استبداد بهره مندشود .
هانا آرنت درباره آزادی و رهایی و نسبتش با خشونت باور دارد که آزادی با خشونت همراه است. خشونت ممکن است وسیله‌ای برای رسیدن به رهایی و آزادی باشد ‌و در واقع رسیدن به پایان وضعیت شورش ‌«در حالی که پایان انقلاب پایه و اساس آزادی است» انقلاب، درست مانند جنگ، ارتباط تنگاتنگی با خشونت دارد و آن‌ها را از همه پدیده‌های سیاسی متمایز می‌کند. «یکی از دلایلی که جنگ‌ها به آسانی به انقلاب تبدیل شده‌اند و انقلاب‌ها تمایل به راه‌اندازی جنگ دارند، این است که خشونت نوعی وجه مشترک آنهاست». از خشونت می‌توان برای ایجاد نهادهای سیاسی جدید و اصلاح بدنه‌های فاسد بهره برد‌، اما نقش بنیادی خشونت ‌در تأملات آرنت نشان‌دهنده تناقضی اندیشه‌های او نیست. آرنت معتقد است خشونت غیرسیاسی است‌، ‌این نکته در درک آرای ‌آرنت از خشونت توسط آنابل هرتزوگ بررسی شده است.
س- فرقه « راه توده » اخیرا نیز در پیک نت نوشته که « اعتراض هایی که با مرگ نابهنگام مهسا امینی در ایران آغاز شد روزبروز بیشتر شکل یک "شورش نیابتی" را به خود می گیرد. روش ها و شعارهای مترقی و آزادیبخش یکی دو روز نخست این جنبش مانند «زن، زندگی، آزادی » به سرعت و با نیابتی شدن اعتراض به شعارهای رکیک و تجمعات خشونت آمیز، بی هدف، بی رهبر، بی خواسته تبدیل شد. یعنی همه عناصری که به راحتی می توانست آن حرکت را به یک شورش کور نیابتی تبدیل کند. شورشی که نیروهای تحریک کننده آن در خارج از ایران هستند و هدف هایشان هم اساسا چیزی دیگر است. یعنی آنان این شورش نیابتی را جزیی از جنگ ناتو علیه روسیه می بینند و مردم ایران هم مانند مردم اوکراین گوشت دم توپ این جنگ هستند.»
ج – اگرچه این فرقه ها و گروه ها صرفا روی کاغذ وجوددارندو راه توده عملا به مثابه بخش فرهنگی «گروه فاشیستی واگنر » عمل می کند اما شرم آور است کسانی که خود و اعوان وانصارشان سالیانی دراز به نیابت ازبرادر بزرگ لقمه حرامی بدندان گرفته بودند مبارزه زنان و جوانان جان باخته را « شورش نیابتی » خوانده اند . فراموش نکنید جنبش انقلابی مردم ایران مدتهاست از این گروه ها و فرقه های چندنفری که مرتبا به نام این یا آن سندیکا و شورای کارگران کارخانجات مختلف و .......اعلامیه می دهند و فاقد پایگاه سیاسی – اجتماعی و تشکیلاتی در ایران هستند ، عبورکرده است .
س- در مناطرات تلویزیونی که بین نمایندگان گروههای اصلاح طلب و اصول گرا بعمل آمد آنها مرتبا یادآور می شدندکه خواسته تظاهرکنندگان سیاسی نیست و بر شکاف بین نسلی تاکیدداشتند. نظرتان در این باره چیست ؟
ج- جامعه ایران مدتهاست در تب و تاب تحولات مهم و سرنوشت سازی به سر می‌برد. فقر، بیکاری، افزایش مداوم قیمت اقلام خوراکی و نیازمندی‌های روزانه مردم، تعمیق شکاف طبقاتی، سرکوب خونین و وحشیانه از یک سو و اعتراضات مداوم، نفرت از جمهوری اسلامی و امید به پایان حاکمیت ضد مردمی آن از دیگر سو، خواسته اکثریت مطلق ایرانیان است . همه این‌ها در شرایطی جریان دارند که اقتصاد ایران تحت حاکمیت رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. حاصل 43 سال حاکمیت منحوس جمهوری اسلامی منجر به سقوط قدرت خرید پول و قیمت اسعار خارجی به حدود یک‌سه‌هزارم تنزل یافته است. که به معنی سقوط حداقل سی میلیون نفر در زیرخط فقر و هماغوشی طبقه متوسط با طبقه نادار نشده است .از دیگر سو ، هزینه خوراکی یک خانوار ایرانی براساس گزارش‌های رسمی مرکز آمار، در سال ۱۳۵۹ به‌طور متوسط سالی ۲۰ هزار و ۷۰۰ تومان بوده است. یعنی ماهی 1725 تومان. هزینه ماهیانه خوراکی در سال ۶۷، سالی که در آن جنگ تحمیلی به پایان رسیده، معادل 6700 تومان بوده. در سال پایانی دولت اصلاحات، خانوار ایرانی به‌طور متوسط ماهی 118.870 تومان برای خرید خوراکی هزینه پرداخت کرده است. در سال 1392 همزمان با پایان دوره ریاست جمهوری احمدی نزاد هزینه خوراکی خانوار به‌طور متوسط ۴۵۸ هزار تومان در ماه بود. این عدد در پایان سال ۱۴۰۰، به طور میانگین یک میلیون و ۸۸۰ هزار تومان در ماه و در آبان ماه 1401 به حدود 5/2 میلیون تومان رسیده است. کسری بودجه دولت که تا پایان سال به حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومان« یعنی ماهانه یک میلیون تومان به ازای هر شهروند » خواهدرسید .علاوه برآن عمده زیرساخت‌های اقتصادی از بین رفته‌اند. محیط زیست به شدت تخریب شده است. مراکز تولیدی یکی پس از دیگری ورشکسته و تعطیل می‌‌شوند. فساد ساختاری، از بالا تا پایین نظام سیاسی موجود را تنیده است. حلقه قدرت محدود و محدوتر و صفوف فوقانی رژیم بیش از پیش دچار تزلزل جدی و ریزش چشمگیری شده و سالانه شاهد خروج نخبه گان کشور به علت حاکمیت« پخمه گان »هستیم اثرات اقتصادی خروج نخبه گان بمراتب بیش از اثرات جنگ با عراق خواهدبود. لذا طبیعی است که شاهد ظهور اعتراضات ، اعتصابات ، خیزش و جنبش باشیم . در حال حاضر نیز جنبش های اجتماعی نیرومندی نظیر جنبش کارگری، جنبش معلمان، بازنشستگان و غیره در ایران و در کردستان در ابعاد بسیار نیرومندتری از گذشته ظاهر شده‌اند. البته مناظره کنندگان و عناصر رژیم کوشش دارند خواسته جنبش را تاسطح خواسته های فرهنگی پائیین بیاورند ولی آیا شعار « مرگ برخامنه ای – مرگ بردیکتاتور » بیانگر خواسته های صنفی – فرهنگی هستند؟! آیا آقایان زیدآبادی و قوجانی و امثالهم که تظاهرات ها را فرهنگی و برای تغییر سبک لباس وزندگی می دانند شعارهای مردم را در خیابان نشنیده اند که بارها با خشم فریادبرآورده اند «بهش نگین اعتراض اسمش شده انقلاب» و «این دیگه اعتراض نیست، شروع انقلابه» یعنی دقیقا شعارهایی که پیش از این مطرح نشده بود و حتی در دوره ای مفهوم و کلمه انقلاب کمتر مطرح می شد و حتی گروه های مخالف جمهوری اسلامی نیز از عبارت محترمانه بابارسیاسی خفیف « براندازی » استفاده می‌کردند. شاید بهترین پرسش دانشجویان دانشگاه شریف از آقای زیدآبادی باید این می بود که وقتی می گوئید ما با کف خیابان ارتباط نداریم پس نماینده کدام گروه و نهادهستید و یا وقتی محمد قوجانی به صراحت یادآورشد نماینده کف خیابانی ها نیست پس به چه دلیل از طرف انها راهکارارائه می دهند مگر آنکه باند کارگزاران بازندگی ازبوی گوشت ، الاغ داغ شده را متصورباشند ؟! زیدآبادی و قوچانی فراموش کرده اند و یا نمی دانند که سیاست از جایی آغاز می‌شود که توده‌ها از جانب خودشان سخن گفته و دست به انکار نظریه‌پردازانی می‌زنند که تاکنون سخنگوی آنان بودند. این همان سیاست راستین است. امثال قوچانی و زیدآبادی چون پیکربندی اقتصاد و معیشت را نمی شناسند مدعی هستند خواسته معرضیین و تطاهرات کنندگان عمدتا فرهنگی است و شکاف بین نسلی بوجودآمده است . در حالی که اگر چه شکل و ظاهر مطالبات رنگ و بوی اقتصادی ندارد؛ اما انبوه مسائل اقتصادی، ازجمله رکود، تورم، بیکاری، فساد ورشد منفی ده ساله اخیر موتور به غلیان آمده نسلی است که بقول دکتر محمدفاصلی استاد جامعه شناسی دانشگاه به نمایندگی از سایر گروه‌‌‌ها به خیابان آمده و وکالت آنها را دارد؛ چرا که بی‌‌‌پرواتر است.» به گفته او آنچه اکنون در خیابان‌‌‌ مطالبه می‌شود، پیش‌تر در خانواده‌‌‌ها در مورد آن بحث و بررسی شده و به نوعی اکنون تقسیم کار پنهان در میان این نسل‌‌‌ها انجام شده است.
س – انتظار می رفت طبقه کارگر با اعتصابات خود به این تظاهرات می پیوست و جنبش را ارتقاء می بخشید در حالیکه شاهد ورود قدرتمند کارگران اعتصابی در این مرحله نیستیم .
ج- اساسا حرکت طبقه کارگر مثل سایر طبقات نیست. طبقه کارگر آرام آرام و با سبک و سنگین کردن اوضاع حرکت خودرا تنظیم می کند . برای همین است که دولت هم برای اینکه دل کارگران و کارمندان را بدست آورد در فاصله همین تطاهرات ها افزایش حقوق و معوقات و حق مسکن کارکران را ابلاغ کرد تا شاید مانع ورود اعتصابات کارگری – کارمندی به تظاهرکنندگان شوند دقیقا مشابه کاری که رژیم پهلوی در ماه های پایانی خودانجام داد و تاثیر هم نداشت . تجربه چندسال اخیر نشان داده که مطالبات طبقه کارگر و اقشار معترض به سرعت سیاسی و کل رژیم و ماهیت آن را به چالش کشیده و رابطه نظام حاکم و طبقه کارگر هم همچون سایر اقشار بشدت قطبی شده و به نقطه بدون بازگشت رسیده و نه تنها مشروعیت رژیم، بلکه نفس اقتدار و حاکمیت آن توسط توده‌های میلیونی زیر سوال رفته است. در عرصه روابط خارجی نیز تنش با آمریکا و دولت‌های غربی همچنان ادامه دارد و قدرت و نفوذ رژیم در منطقه نیز کاهش یافته است. این عوامل جملگی دست به دست هم داده و رژیم اسلامی را در شرایط تلاش برای بقای خود قرار داده اند. اما بدون شک این تانی و آرام آرام حرکت کردن طبقه کارگر در این برهه زمانی که پیوند« اعتصاب و اعتراض ، خیابان و کارخانه» می تواند رژیم را فلج سازد نکته مثبتی تلقی نمی شود و پیشگامان کارگری وظیفه دارند تا کارگران مبارز را تشویق به حضور فعال در این جنبش از طریق برپائی اعتصابات به خصوص در صنایع نفت ، پتروشیمی و معادن که منابع ارزی دولت هستند ، نمایند. بخش خصوصی این صنایع هم همگان رانت خواران و غارتگران خودی رژیم هستند که این اعتصابات باید آنان را نیز مورد هجوم قراردهد.
س – اگر چه شروع تظاهرات با آرامش وخشونت پرهیز بود اما نیروهای سرکوب گر با کشتار جمعیت معترض در تهران و شهرستانها و اعمال خشونت محض باعث کشتار حدود 400 نفرشده اند . اخیرا نیزآقای زیدآبادی دبیر شورای ادوار تحکیم وحدت که قرائن نشان می دهد شورای مذکورنیز همچون بسیاری گروه ها کاغذی است، فراخوان تشکیل « جنبش خشونت پرهیز» را داده است . نظر شما در این رابطه چیست ؟
ج -بسیاری از این افراد به تجربیات و نوشته های کسانی استناد می کنند که مطالعه دقیق نوشته های آن افراد نظیر نلسون ماندلا ، هانا آرنت خلاف نظر این افراد می باشد مضافا هر خیزش ، جنبش و انقلاب دارای ویژگی هائی است که فرمول قالبی برای آن از هم اکنون محکوم به شکست است . بهر حال همه تجارب جهانی دفاع از خود حق شهروندی و حقوق بشری ا ست. واکنش توجیه پذیر و انسانیِ ِ قربانیِ تحقیر شدۀ خشونت است. تعدیل خشونت و مقاومت طبیعی در برابر تجاوز است، پديده ی « دفاع از خود » واکنشی طبيعی نیز هست، که در آن بار حسی و عاطفی همراه با حس و واکنش طبیعیِ ناشی از ترس و خطر اگر همسنگ با بار تعقلی آن نباشد، کم تر نیست. دفاع از خود ایجاد خشونت در برابر خشونت، و اعمال خشونت برای دفع خشونت نیست، تقابل به مثل نیست اما به معنای انفعال در برابر خشونت هم نباید تعریف و تبلیغ شود. دفاع از خود در معنای آسیب رساندن و نابودی ديگری وانتقام جویی و کینه ورزی نسبت به دیگری نیست، دفاع قربانی خشونت ازجان و امنیت و کرامت انسانی خویش است. واکنش تدافعی انسان در برابر خشونت نمی تواند و نمی باید خشونت باشد، دفع خشونت است، واکنشِ قربانیِ خشونت برای کاهش آسيب ديدن وجلوگيری از بروزتخریب و مرگ است. برخلاف نطر پیروان پرهیز از خشونت هانا آرنت درباره آزادی و رهایی و نسبتش با خشونت، باور دارد که آزادی با خشونت همراه است. خشونت ممکن است وسیله‌ای برای رسیدن به رهایی و آزادی باشد ‌و در واقع رسیدن به پایان وضعیت شورش ‌«در حالی که پایان انقلاب پایه و اساس آزادی است» انقلاب، درست مانند جنگ، ارتباط تنگاتنگی با خشونت دارد و آن‌ها را از همه پدیده‌های سیاسی متمایز می‌کند. «یکی از دلایلی که جنگ‌ها به آسانی به انقلاب تبدیل شده‌اند و انقلاب‌ها تمایل به راه‌اندازی جنگ دارند، این است که خشونت نوعی وجه مشترک آنهاست». از خشونت می‌توان برای ایجاد نهادهای سیاسی جدید و اصلاح بدنه‌های فاسد بهره برد‌.
س – بیانیه چند تن از اقتصاد دانان موسوم به نئولیرال ها« حلقه نیاوران» در باره جنبش اخیر بیانیه مشترکی صادرکرده و به رژیم هشدار داده اند. در این باره جه می گوئید.
ج- بسیاری از این افراد با شعار خصوصی سازی به خصوص از دوران موسوم به سازندگی اکبر رفسنجانی باعث شدند قشرسرمایه داری خصولتی رشد کند که پشت بند و ته این خصولتی ها هم به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه و صندوق بازنشستگی نیروهای مسلح « ساتا» وصل بود . عملکرد این نئولیبرالیست های اقتدار گرا با زیر سوال بردن تک تک پایه های قدرت جوامع آزاد، دمکراسی اجتماعی وسیستم های آموزشی و بهداشتی و همچنین هرگونه مبنایی برای تصور یک مالکیت مشترک رهایی بخش تضعیف شد. همزمان ایدئولوگ های نظام، بی اعتباری اندیشه های این گروه را چون ابزاری برای تقویت گفتمان ارتجاعی پسا واقعی، بکار گرفتند. که ماحصل آن تحمیل دیکتاتوری سوداگری مالی« هلدینگ های چند منظوره عظیم الجثه بورسی و غیربورسی » متل «هلدینگ یاس » ، « هلدینگ غدیر» ، « هلدینک مبین » ،« هلدینگ خلیج فارس» به عنوان نهادهای مالی سرکوبگر بازار که تسلط خود را بر هرگونه تلاش برای جایگزینی ساختار مناسب اقتصادی، اعمال می کنند. لذا بخشی از مصیبت مردم ایران در وضعیت فعلی ماحصل گفتارو کردار و رفتار همین آقایان بوده است اما شدت انفجار اعتراضات مردم آنها را هم نگران آینده خود و مناسبات کثیف سرمایه داری نموده است . در واقع آنها رندانه با بهره برداری از شعارهای تطاهرات و تمسک به شعر زیبای حاجی پور « برای اقتصاددستوری» به دولت هشدار دادندکه اقتصاد دستوری را حذف کنید تا اقتصاد خصوصی پروبال بگیرد بعد اوضاع درست و شیرین می شود. غافل از اینکه این لولو مدتهاست آن ممه را برده است ؟! برای امثال این اقتصاددانان امثال خاموشی ها ، مطهری ها و باند موتلفه مصاق بخش خصوصی هستند که باید کل اقتصادکشور دست انها باشد درحالی که دقیقا برعکس یکی از اهداف جنبش انقلابی خلع ید از قدرت اقتصادی این باندهای مخوفی است که در اشکال نوین اقتصاد غارت در جمهوری اسلامی، اموال عمومی را به اموال شخصی تبدیل کرده و یکی از دلایل بن بست اقتصادی کشور همین باندهای غارتگری است که ارزش افزوده اقتصادی را بخارج کشور انتقال داده و با ارز رانتی وویژه خواری زندگی مردم را نابسان کرده اند .

س – اساسا چرا رژیم جمهوری اسلامی با این پیشینه ننگین چه باواسطه و چه بی واسطه خواستار گفتگوو پرهیز از خشونت از طرف معترضین شده است؟در همین مورد نطرتان را در باره بیانیه جبهۀ اصلاحات ایران که ضمن حمایت از پیام اخیر سیدمحمد خاتمی اعلام داشته ، خشونت‌پرهیزی و اجتناب از شکل‌گیری و تقویت چرخۀ خشونت، هم از منظر اخلاقی و هم از منظر اثربخشی و پیامداندیشی، برای تمامی طرف‌های بحران اخیر لازم و ضروری است.حاکمیت می‌بایست حق اعتراض و بیان خواسته‌های مسالمت‌آمیز گروه‌های مطالبه‌گر مردم را، “در عمل” به رسمیت بشناسد و با نهایت رواداری با آنان مواجه شود و برای تأمین امنیت، از اعمال خشونت پرهیز کند. ما خصوصاً دقت در حفظ جان‌ها و رعایت حرمت دماء شهروندان ایرانی را اکیدا از حاکمیت خواستاریم. به هیچ‌وجه و با هیچ دلیلی، جان باختنِ انسان‌ها، حتی یک نفر، در معرکه مواجهه معترضان و حکومت قابل پذیرش و قبول نیست، خاصه آنکه شاهد جان باختن تعداد کثیری از هموطنان‌مان در یک روز و واقعه، مانند جمعه‌های خونین زاهدان و خاش باشیم.ما همچنین معتقدیم اجتناب از خشونت برای جریان‌های مطالبه‌گرِ عدالت، آزادی، دموکراسی، توسعه و زندگی، الزامی حتمی است. خشونت، منجر به تقویت و توجیهِ سرکوبِ بیشتر می‌شود. معترضان و سایر نیرو‌های سیاسی و اجتماعی ضروری است که برای رسیدن به اهدافشان از ابزار‌های ناروا استفاده نکنند. اعمال هرگونه خشونت، از جملۀ این ابزار‌های ناروا است .جبهۀ اصلاحات ایران، تن دادن به تغییرات و اصلاحات درون‌زا و تأمین مطالبات مردم از جانب حاکمیت مستقر را، که خود حاصل مردمی‌ترین انقلاب تاریخ معاصر جهان است، بهترین و در عین حال کم هزینه‌ترین راه برای گذر از بحران و درافتادن کشور در ورطه‌های ایران‌سوز می‌داند را بیان گنید. .
ج – حجم گسترده اعتراضات سراسری و جسارت و شجاعت جوانان نه تنها مبارزین قدیمی که حتی سردمداران رژیم را هم به تعجب و حیرت واداشته است به طوری که دیکتاتور اعظم در هردو سخنرانی بعد اعتراضات عملا شدت سرکوب را توصییه کردند . اما حجم دستگیری ها و ریزش نیروهای سرکوب و فقدان محل برای بازداشت شدگان، رئیس قوه قضائیه را واداربه طرح گفتگو نممود تا بلکه رژیم بتواند مفری برای خود بازکند.شاید بتوان گفت یکی از مهم ترین دستاورهای جنبش اخیر نابوری ترس از مرگ بوده است زیرا مفهوم «ترس» و «مرگ» که دین و اخلاق بازتولیدشان کرده ‌می‌تواند‌، دست‌مایه استبداد و خودکامگی دولت‌ها و حاکمان در ایحاد خفقان‌، ارعاب و سرکوب گردد‌. ترس از مرگ خاستگاهی تئولوژیکی در رژیم‌های دیکتاتوری چه مذهبی و چه غیر‌مذهبی دارد». بویژه آن که رژیم سالیان درازی تلاش کرده این ترس از مرگ به شکل یک «اخلاق اجتماعی ‌و تابو» مبدل سازد تا بتواند حاکیت دیکتاتوری خودرا تدام بخشد
پیشینه گفتگو بین رژیم های ارتجاعی و نیروهای مبارز عمدتا به مبارزات امریکای لاتین ، امریکای جنوبی و ایرلند باز می گردد که در اوج مبارزات برخی اوقات به مناسبت توقف موقت عملیات انقلابی به مناسبت اعیاد مذهبی – ملی و یا مناسبت های خاص بین طرفین متخاصم گفتگو صورت می گرفت . درآن کشورها عملا رژیم های ارتجاعی هم پذیرفته بودند که سازمان های مسلح موجود مبارز دارای پایگاه مردمی هستند لذا چه بصورت مستقیم و چه از طریق واسطه« عموما کلیسای مترقی» برخی اوقات بین آنها گفتگو صورت می گرفت و در طول دوره مذاکره جان سخنگویان در امان بود. حال مقایسه کنید با رژیم ددمنشی که اتفاقا پیشینه کثیفی در این رابطه دارد. زیرا همگان می دانند که دکتر قاسملو با دعوت رژیم جمهوری اسلامی سرقرار گفتگو و مذاکره رفته بود ولی خود و همراهانش طعمه کشتار باندهای مخوف اطلاعاتی شدند و جان خودرا از دست دادند. این رژیم بهه هیچ اصول بشری مقید نیست لذا طرح شعار گفتگو انحرافی و برای تفرقه در جنبش ارائه شده است . مبارزین انقلابی برخلاف مناطره کنندگان کاریکاتوری معتقدند اگر رهیافت نطری در خصوص مفهوم گفتگو را نظرات اندیشمند معاصر آلمانی یورگن هابرماس بدانیم او یکی از راه های دستیابی به جامعه متعادل را تامین گفتگو بین افراد جامعه در عرصه عمومی می داند. درزیر بنای فکری هابرماس ، مفاهیم گفتگو، عرصه عمومی و کنش ارتباطی، اجزا دموکراسی مشارکتی هستند. نظریات هابرماس پیرامون مفاهیم گفتگو و عرصه عمومی و ارتباط آن با دموکراسی مشارکتی، تطابقی با شرایط جامعه ایران ندارد، زیرا در ایران، خودگامگی و اقتدارگرایی مانع هرگفتگوی در عرصه عمومی است، . مضحکه اخیر گفتگو نیز صحنه مبادله افکار پوسیده مذهبی در رنگ و لعاب های نوین برای فریب افکار عمومی است نه گشادگی عرصه عمومی. زیرا خشونت را هميشه حکومت بر معترضين تحميل می کند و آنها را از جايگاه «خشونت پرهيزی» به «خشونت ورزی تدافعی» سوق می دهد. هرچه آن خشونت شديدتر شود مقاومت تدافعی مردم نيز بيشتر می شود؛ تا اينکه بالاخره يکی از طرفين مخاصمه سپر بياندازد و تسليم شود. حکومت های خودسر در این رابطه بیشتر برخشونت ورزی تاکیددارند. بد نیست آنانی که مرتب در ایران از گاندی و ماندلا نقل قول می کنند بدانند ماندلا بارها تاکیدداشت که «مقاومت بدون خشونت تا جایی موثر است که مخالف شما هم به همان قواعد وفادار باشد. اما اگر اعتراض صلح آمیز با خشونت مواجه شود، اثرگذاری اش به پایان می رسد. برای من، مبارزه بدون خشونت یک فضیلت اخلاقی نبود بلکه استراتژی بود. هیچ ارزش اخلاقی در بکارگیری سلاحی که موثر نباشد وجود ندارد» . یا هانا آرنت که آقایان مرتب نقل قول های بریده اورا می جوند فراموش کرده اند هانا آرنت در کتاب«توتالیتاریسم » نوشته است « انتظار بحث منطقی با حامیان حاکم ظالم هرگز جواب نمیدهد. بخاطر اینکه به واسطه « ایدئولوژی» ، خودانگیختگی و خصایص انسانی در آنها مرده است » و یا در جای دیگری تاکیدداشته که «قاطع‌ترین دستور از لوله تفنگ بیرون می‌آید که به آنی‌ترین و کامل‌ترین اطاعت می‌انجامد. چیزی که هیچگاه از این لوله در نمی‌آید قدرت است. هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان می‌آید.خشونت که پیروز می‌شود یعنی حکومت با قدرتش خداحافظی کرده است.در میدان جنگ؛ تیرها که به هدف می‌خورند پیروزی قطعی؛ اما در میدان شهر؛ تیرها که به بدن بخورند؛ شکست حتمی هست..!».
دررابطه با بیانیه جبهه اصلاحات باید گفت اگرچه جبهه اصلاحات در دهه اخیر دچارپوست اندازی شده و بخش هایی از آن به راست و چپ حاکمیت غلطیده اند اما بدنه رهبری ان هنوز چشم امید بر بازگشت در محور حاکمیت و قدرت دارند . فارغ از این موضوع اینها مدتهاست به درستی دریافته اند که پایگاهی که در سالهای هشتاد بدست آورده بودند با عملکرد مماشاتی خاتمی با خامنه ای از دست رفته که اوج این سوخت پایگاه را در سال 1396 با شعار « اصولگرا، اصلاح طلب، دیگه تمومه ماجرا» صورت گرفت. اما ظاهرا این آقایان این شعاررا صرفا متوجه رقیب دانستند ودر بیانیه فعلی کوشش نمودند فجایع 43 سال اخیررا فقط متوجه رقیب خود اصولگرایان کنند درحالی که آنان نیز در این فجایع سهیم و مشارکت داشته اند . شاید به همین دلیل است که اصلاح طلبان نیز دقیقا مشابه جناح دوراندیش اصول کرا اعتقاددارند« تن دادن به تغییرات و اصلاحات درون‌زا و تأمین مطالبات مردم از جانب حاکمیت مستقر را، که خود حاصل مردمی‌ترین انقلاب تاریخ معاصر جهان است، بهترین و در عین حال کم هزینه‌ترین راه برای گذر از بحران و درافتادن کشور در ورطه‌های ایران‌سوز می‌داننند» . اینها خودرا به خواب خرگوشی زده اندزیرا نه فقط جنبش کنونی که در خیزش 1396 و 1398 نیز مردم فاتحه اصلاحات را خوانده بودند و در جنبش اخیر با توجه به خواسته جان برکفان به خیابان امده که همانا تغییرات ساختاری سرنگونی و براندازی نظام دیکتاتوری وولایت فقیه به عنوان عمود جمهوری اسلامی بوده ، چگونه اصلاح طلبان هنوز برطبل پاره شده شعار«تنها ره رهائی ، اصلاحات ، اصلاحات » می کوبند ؟ در پاسخ این آرزوهای برباد رفته اصلاح طلبان که بعضا از اصولگرایان فاسد تر از کاردرآمده اند « مراجعه کنید به مذاکرات دادگاه برادر ریس جمهور ، برادر معاون اول رئیس جمهور؛ دختر نعمت زاده ، پسروزیر بازرگانی و.........»، باید گفت شما که تا هم اکنون هم معتقد به ولایت فقیه مهارشده هستید و عصر تاریک اندیشی خمینی را عصر طلائی می دانید با کدامین اعتبارو شرافت سیاسی خودرا ناجی مردم از طریق اصلاحات در درون سیستمی می دانید که آن سیستم و نظام ذاتا منحوس و ارتجاعی است . پاسخ به این لاطائلات و هذیان سیاسی آ« اسن ه آن صبوح بشکست وآن پیمانه ریخت !زیرا شعار اصلی جنبش « به کی بگیم ما جمهوری اسلامی نمی خوایم ، نمی خوایم » شده است.
س- جمع بندی خودرا از مناظرات گفتمانی دستوری را که در رسانه ها منعکس شده را توضییح دهید؟
ج – این مناطرات باصطلاح گفتمانی در دانشگاه شریف و شبکه جهارم سیمای پلید برگزارشد نشان داد که اتفاقا این باصطلاح نمایندگان خودخوانده اصلاح طلبان و ملی – مذهبی ها هستند که هنوز در توهم بوده و تصوردارند جون خواسته معترضیین سیاسی نیست لذا « با اصلاح قانون اساسی» این اعتراضات فروکش یا پایان ختم بخیر خواهدشد. در حالی که دونفر نمایندکان جناح فاشیستی باصطلاح اصول گرا بدرستی نقطه عزیمت شعارها و تظاهرات را سرنگونی رژیم و ساختارشکنی ارزیابی کرده اند و بار دیگر مشخص شد شم سیاسی ملاها « معمیین مرتجع » بیش ار مکلاهای فرصت بهتر کار می کند. زیدآبادی که همه تلاش خودرا بکار می بست تا اصولگرایان را رفیق و دوست بنامد بارها تکرارکرد « بخشی از دوستان اصولگرا که سکوت کردند، یک بخشی از دوستان هستند که در حال حاضر مسئول هستند و روی آن‌ها تمرکز وجود دارد که گفت‌وگو را مطرح می‌کنند اما قوایی برای اجرایی شدنش ندارند. یک عده از دوستان به دلیل ضعف فکر، تهمت می‌زنند و توهین می‌کنند و حتی از گفت‌وگوی رو در رو هم بیم دارند و ترجیح می‌دهند در کانون‌های امن خودشان باشند و برخی از روزنامه‌ها را متهم می‌کنند.» .یکی از شنوندگان این گفتگوها بنام نرگسی در نطرخواهی بعمل آمده اظهارداشته « آنقدر زیدآبادی و کوشکی مثل دبستانی ها به هم رفقای ما، رفقای شما کردن که اصلا با درموندگی کنترل تلویزیون به دست با خودم فکر میکنم منظورم چی بود که نشستم این برنامه رو تا آخر دیدم». کار بجائی رسیده بود که خود محمد قوچانی بدرستی اشاره داشت این هائی که در گفتگوگرد امده اند هیچیک نماینده کف خیابانی ها نیستند اما اصرارداشت موتور دوگانه سوز « اصلاح‌طلب – اصول‌گرا » کماکان وجودداشته و جریان دیگری را قبول نداشت و ظاهرا فراموش کرده بود مردم از خیزش سال 1399 شعار داده اند« اصول گرا ، اصلاح طلب دیکه تمومه ماجرا» به دنبال جرياني ديگر باشد.غافل از اینکه جامعه به جایی رسیده که معترضیین اعتقاددارند هیچ اصلاحی در گفتمان حاکم ممکن نیست. جنبش انقلابی مردم ایران در همان ساعاتی که این حضرات به مماشات با یکدیگر پرداخته بود زیر ضربات باتوم و فشار و گلوله های مرتجعینی بود که این گفتگوها را برای عوامفریبی و رخنه در صفوف انقلاب براه انداخته بودند و آقایان خوش خیال درفکر حفظ جمهوری اسلامی تحت زعامت آقای خامنه ای هستند؟! ترور امام جماعت زاهدان و کشتار خاش تائیدیه ای بود بر ردگفتارآقای زیدآبادی که گویا رژیم با برکناری فرمانده انتظامی خواسته تظاهرکنندگان آنجا را برآورد کرده است ؟! سن افرادی نظیر زیدآبادی و قوچانی به روزهای انقلاب 57 نمی رسد تا یادشان بیاید شاه هم برای رهائی از توفان انقلاب مرتبا نخست وزیر عوض می کرد و مردم هم شعار می داند« ما میگیم شاه نمیخوایم ، نخست وزیر عوض میشه » ولذا تغییر این یا آن فرمانده در شرایط کنونی تاثیری در امواج آتش مردم ندارد مگر این که عامل اصلی فتنه کشور کناربرود ؟!جناب زیدآبادی هم باید بفهمد که این فرمانده تبهکار دیگر در زاهدان امنیت جانی نداشت زیرا به جرم کشتار مردم بی دفاع در افکار عمومی به مرگ محکوم شده بود لذا با اینکار جانش را حفاظت کردند نه اینکه خواسته خانواده های شهدا را برآورد کردند؟!.

س – در گفتگوی قسمت سوم تاکیدداشتید حتی راهکار دعوت از خاتمی ونوعی برگشت اصلاح طلبان به حریم قدرت هم نتیجه نخواهدداد و شعله اعتراضات را کاهش نخواهدداد. سخنان اخیر عباس عبدی و سعید حجاریان هم موید همین موضوع بوده است . پس نقش یا سهم اصلاح طلبان در این جنبش چه خواهدبود
ج - تحولات نوین و رویدادهای دهه اخیر،پایان پروژه اصلاح طلبی را رقم زده و جنبش را عملا وارد دوران پیشا انقلاب نمود . این بدان معنی است که هم به لحاظ عملی و هم به لحاظ نظری فرض اصلاح‌پذیری جمهوری اسلامی باطل و رژیم اصلاح‌پذیر نیست اما در عین‌حال تسلیم‌پذیر است. یعنی جمهوری اسلامی اصلاح نمی‌شود اما در اثر فشار تسلیم می‌شود. بنابراین راه چاره ای برای مردم مگر ورود هرجه بیشتر برای مرحله‌ی انقلاب برای تغییر یا گذار نمی باشد. اگر جنبش بتواند گذار از رژیم اسلامی را با انقلابی نرم و گذاری مسالمت‌آمیز انجام بدهد چه بهتر؟! اما این فرض نیز مستلزم تداوم مبارزات خشونت‌پرهیز و فشارهای بین‌المللی است. که باید احتمال ورود بخشی از معترضان به روشهایی مثل خرابکاری را نیز درنطر داشت ، با این هدف که جمهوری اسلامی نهایتاً تسلیم شود و به جایی برسد که حاضر به مذاکره باشد تا این گذار اتفاق بیفتد. مثل آفریقای جنوبی و کشورهای شرق اروپا. اما اگر رزیم بافشارجنبش داخلی تسلیم نشده وبه هیچ عنوان حاضر نشود کوتاه بیاید. جنبش ناچار وارد مرحله انقلاب خشن خواهدشد و انقلابی سخت به وقوع خواهدپیوست که بعید نیست دخالت خارجی نیز صورت بگیرد اما همه شواهدموجود و بررسی خصوصیات رژیم و رهبران نظامی آن حکایت ازآن دارد که با غرش امواج توفانی انقلاب شیرازه رژیم بیش از تصور همگان فرو خواهد ریخت به ویژه انکه عمده رهبران سیاسی- نظامی کشور دارای گذرنامه های سایر کشورها و بخشی از اموال آنها به آن کشورها انتقال یافته است که این مورد انگیزه گریزآنان را دوچندان می نماید.
س- جنبش انقلابی مردم ایران دررابطه با کشتار معترضین وعکس العمل مردم چه پیشنهادی دارد ؟
ج- قتل عامدانه بیش از 400 نفر از زن ، مرد وکودک بی دفاع و و اعمال خشونت سبیعانه نیروهای سرکوب گر باعث خشم انقلابی مردم و معترضیین شده است . خشم و انتقام جوئی فرودستان و خانواده هائی که عزیزان خودرا در این جنبش کنونی و در این 43 سال هولناک از دست داده اند،چیزی نیست که با توصییه اخلاقی بتوان از بروز آن جلوگیری کرد و به همین دلیل هرجه راهکارهای موجود به بن بست سخت تبدیل و سرکوب گسترده تر شود زمینه برای تقابل خشونت آمیزفراهم تر خواهدشد و جنبش خشونت پرهیزرا به دفاع مشروط و مدنی خود وارد می کند. تجربه حکومت دینی و دیکتاتوری های عریان در کشورهائی نظیر ایران موید آن است که شیوه های خشونت پرهیز وقتی با این چنین وحشیان ددمنش که کشتارو شکنجه توجیه ایدئولوژیک هم پیدا می کند منجر به تغییرات مورد نطر مردم نخواهدشد و اکر هم جائی مشاهده می کنید حکومت دچار ترس شده همان جائی است که قدرت مردم به منصه ظهوررسیده است.
س-قضییه ورود برخی مراجع نیز بصورت ایما و اشاره نسبت به اعتراضات چیست ؟1
ج- دوگونه برخورد بین مراجع به اعتراضات اخیر صورت گرفته است . مراجع جیره بگیر رسما تظاهرات را محکوم و آنرا بدرستی دشمنی با اسلام و آخوند توصیف کرده اند . در این میان مقتدا صدر جوجه مرجع خودخوانده عراقی به درستی پیام جنبش ایران را که همانا برچیدن بساط حاکمیت دینی – مذهبی است را دریافته و نگرانی خودرا بشدت اعلام داشته است و یا نماینده ایت اله سیستانی که در بیشتر موارد سیاسی در ایران سکوت پیشه می کرد چون از عمق و فحوای شعارها بازگشت روحانیت شیعه به پستوخانه ها وبرچیدن بساط مفتخوری رهبران مذهبی را دریافته برعلیه جنبش جوانان اعلام موضع نموده است .اما در مقابل آن چه مایه مضحکه شده موضع آیت الله جوادی آملی موعظه گر بهشت و جهنم اسلامی است که در پایان جلسه درس علوم القرآن بیان داشتند« شعار «زن، زندگی، آزادی» را ما هم قبول داریم؛ اما دو چیز است که اساس کار بوده و از یادها رفته است: اول اینکه تمام این هویّت مرا چه کسی به من داده است؟ دوم آیا من می میرم و می پوسم یا از پوست به در می آیم؟! الآن مشکل جدّی بشر کنونی، جریان مرگ است و این غائله اخیر هم همین طور است. بله، «زن» هست، «زندگی» هست، «آزادی» هست، مرد هم همین طور است، همه اینها سرجایش محفوظ؛ اما بالاخره این اصل هم وجود دارد که آیا انسان می پوسد یا از پوست به در می آید؟ بشر امروز غافلِ غافل است« . این بنده خدا که سردر امروز وآخرت و بهشت خودساخته فروبرده درصدد مصادره شعار « زن ، زندگی ، آزادی » و یافتن توجیه قرآنی آن جهت اثبات غفلت مردم است در حالی که اتفاقا مردم شعار می دهند در حالی که اتفاقا خودایشان جز غافلان اصلی این رژیم بوده که بیش از چهل سال است به مشاطه گری تئوریک نظام دیکتاتوری مذهبی پرداخته است . این ها اعم از دارو دسته اصلاح طلبان و یا ملی – مذهبی هائی که زیدآبادی نمایندگی آنهارا بر عهده دارند توجه ندارند که بعلت رادیکال شدن فضاسیاسی ، شعارهای مخالفان هم رادیکال می‌شود و مبارزه وارد فاز براندازی شده است .نگاهی به برخی شعارهای اصلی تظاهرات همچون «جمهوری اسلامی نمی خوایم ، به کی بگیم نمی خوایم » ،«توپ ، تانک ، فشفشه ، آخوند باید گم بشه » ، « انقلاب ، انقلاب ، خواسته بر حق ما ، مرگ بر جمهوری اسلامی» نشان می دهد جوانان بعنوان موتور محرکه جنبش اخیر معرکه مذهب را به مضحکه مذهب تبدیل کرده اند و لذا نگرانی مراجع و آخوندهائی که رژیم جمهوری اسلامی آنان را استوانه های فضیلت معرفی کرده بود قابل درک است. روح جنبش اخیر همان لائیسیته و سکولاریسم بود که هردو به طریقی خواستار برچیدن بساط مفتخوری روحانیت و جدائی دین از دولت و سیاست و زندگی عمومی مردم است.
س- این خیزش همگانی ظاهرا در پی دستگیری و قتل ایراندخت کرد« مهسا امینی » به بهانه بد حجابی صورت گرفت . در حالی که بکرات در مراسم های دولتی شاهد حضور بانوان بدحجاب و بی حجاب و حتی اخیرا حضورمشکوک برخی پرستوهای جوان در مراسم سیزده آبان هم بودیم؟ این رویکرد را چگونه توضییح می دهید؟
ج- اصولا رزیم های توتالیتر مذهبی برای هر عمل خود یک توجیه مذهبی دارند. با استفاده از «اصل اکل میته» هر مذهبی جماعتی می تواند هر فعل حرامی را حلال کرده به طوری که اخیرا یکی از روحانیون جیره خوار گفته است که «حفظ نظام از جان امام زمان واجب تراست » و برخی هم متعجب شده اند درحالی که این شخص کلام خمینی را تکرارکرده که سالیان پیش گفته بود « حفظ جمهوری اسلامی ، از حفظ یک نفر ولو« امام عصر» باشد ، اهمیتش بیشتر است . این آقایان بدرستی می دانند که امام زمانی وجودندارد ولی وجود جمهوری اسلامی می تواندوجود هر امام زمانی را توجیه کند. لذا برای اوجب واجبات که همانا حفظ جمهوری اسلامی است حضور بانوان بی جچاب یا بدجچاب در مراسم های دولتی و یا چرخش پرستوهای خانوادگی آقایان در عزاو عروسی توجیه دارد . این ها همان هائی هستند که روزگاری خاویاررا حرام ولی هم اکنون کیلوئی 28 میلیون تومان و حلال محمدی است چون انحصارصادرات آن بر عهده یکی ازآقازاده ها می باشد .کافی است آقایان اراده کنند و از پستوی ملا محمدباقر مجلسی روایت یا حدیثی کشف و استخراج نمایند تا هر فعلی را حلال و انجام دهند. کمااینکه زیر فشار جنبش کنونی حتی منادیان و سخنگویان محافل مذهبی بعد از 43 سال فشار و تحمیل عقیده ارتجاعی یکباره بانک برداشته اند که حجاب جز اصول دین نیست یا کجا در قرآن نوشته حجاب یعنی پوشش این چنینی و یا آن چنانی. همین ها تا دوماه پیش با توسل به همین آیات و احادیث و رویات حجاب را بیضه اسلام می دانستند ولی چون در مهلکه جنبش انقلابی قرارگرفته اند اسلام بدون بیضه راهم قبول خواهند کرد . اما توجه ندارند که خواسته زنان مبارز دیگر از مرحله حجاب و پشش عبورکرده و موضوعیت نابودی خودرژیم در ئست..رکار متعرضان قرارگرفته است چه با آزادی جچاب و چه با نفی پوشش اجباری .اتفاقا زنان مبارز و معترضیین باید بهوش باشند تا این گونه پرستو جماعت خودرا قاطی معترضان ننمایند تا رژیم از آن بهره برداری نماید . خواسته زنان معترض خیابانها بسی بیش از حجاب و سرووضع ظاهر می باشد آنان کرامت انسانی زن را طلب می کنند و همچون شاهین بر بال عقاب های مبارز قراردارند .نماد زنان جنبش انقلابی همانا مهسا امینی ،حدیث نجفی ، نسرین ستوده و نرگس محمدی و امثالهم هستند نه پرستوهای ملبس به لباس های عروسکی و باربی های کازینوئی
س- اگر چه در بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران و قسمت های قبلی گفتگوها در باره نگرانی تجزیه طلبی بحث داشتید اما همه جناح هائی که بنحوی با رزیم مماس هستند مرتبا این نگرانی را به مردم القا می کنند که ادامه وضعیت موجد به تجزیه ایران منجر تا مردم دست از مبارزه بردارند. این نگرانی تا کجا جدی است ؟
ج- در این جنبش خود بخودی به صورت کاملا آگاهانه معترضان شعارهائی برای خنثی کردن تبلیغات رژیم پیرامون تجزیه مناطق قومی بکار ربرده اند. نظیرشعارهایی از جمله «از زاهدان تا تهران، جانم فدای ایران.» همچنین شعارهایی در همبستگی قومیت های مختلف در ایران سر داده شده و از جمله معترضان در شهرهای ترک نشین ایران به زبان ترکی شعار «آذربایجان بیدار است، حامی کردستان است»، سر دادند. و یا برای اینکه صف بسیجیان مزدور را از ناآگاهان مدهبی جدا کنند شعار «بسیجی واقعی همت بود و باکری» » را سر داده اند. تجربه تاریخی جنبش مبارزاتی خلق های ایران نشان داده که اساسا موضوع تجزیه طلبی چه درگذشته و چه در حال حاضر جایگاه خاصی نداشته است اما هم در گذشته و هم امروز، در ايران با مسئله حقوق ملي، قومي، زباني و فرهنگي روبرو بوده و هستيم و براي مردم آذربايجان، كردستان، بلوچ، عرب و … ويژگي‌هاي قومي، زباني، محلي و در نتيجه خواست‌ها و نيازهاي ناشي از اين ويژگي مطرح بوده و هست. اغتشاشات قومي و بهره‌برداري بيگانگان و افتادن عده‌اي به‌دام آن، محصول لاينحل ماندن اين مسئله و ندادن پاسخ مناسب به‌آن است. که جنبش فعلی درصدداست یکبار برای همیشه باین معضل در درون واحد ایران پاسخ مناسب بدهد.زیرا همان طوری که اقوام ایرانی می دانند کشور ما ايران ، مسكن اقوام و ملل گوناگون است. اين اقوام و ملل هر قدر آزادتر زندگي كنند، يگانگي بيشتري خواهند داشت. قانون اساسي ما نيز با تصويب انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي كوشيده است كه بدين وسيله تمام مردم ايران را در تعيين سرنوشت كشور هر چه بيشتر دخالت داده و رفع احتياجات مخصوص ايالات و ولايات را به‌خود آنها واگذار نمايدو ما اعتقادداریم دررابطه با قومیت های گوناکون که زبان مخصوص به‌خود و آداب و رسوم جداگانه‌اي دارند.با حفظ استقلال و تماميت ايران، در اداره امور داخلي خود مختار و آزاد بوده و ان ها هم همچون سایر قومیت ها مطیع ‌قوانين كلي و عمومي مملكتبوده و در انتخابات مجلس شوراي ملي و حكومت مركزي مشارکت و دخالتداشته مضافا زبان فارسي را به‌عنوان زبان دولتي در مدارس ملي خود توام با زبان محلی تدريس و یاد خواهندگرفت. در واقع همين احساس ملي يگانه است كه اقوام ايراني را از خويشاوندهاي قومي آن سوي مرزهاي ايران جدا مي‌كند. همين يگانگي ملي است كه مردم آذربايجان و کردستان وبلوچ و عرب را دارای هویت و پیوند مشترک با با ساير اقوام ايراني و آميختگي فرهنگ و تاريخ و منافع آنها است.

س-آیا از بررسی شعارهای تظاهرات می توان نتیجه خاصی را استخراج کرد ؟
ج- نگاهی به شعارهای جنبش کنونی و تمایز شکل بندی و محتوائی شعارها از شعارهای ادوارخیزشی بعد از انقلاب نشان می دهد که جنبش وارد یک مرحله خاص شده که در مرحله بندی های کلاسیک جای نمی گیرد. و برپاخواسته گان جان برکف باین جمع بندی رسیده اندکه شعار خدا و شه ورهبر، آبی برای مردم زحمتکش ایران و جوانان عاصی به همراه ندارد . نمونه گیری شعارها نشان داده که علیرغم فقدان یک رهبری و تشکیلات مرکزی ، شعارهای سراسری جنبش عمدتا یکسان و سرلوحه شعارها «سرنگونی خامنه ای و رژیم جمهوری اسلامی» است . برجسته ترین وجه مبارزاتی جنبش ، دوری آنان از شعارهای مذهبی و عدم توسل به شخصیت های سیاسی کاغذی همجون زنان و مردان تازه بدوران رسیده ای که هیچ رنجی را متحمل نشده اند ولی می خواهند یک شبه جایگزین زنان مبارزی همچون نسرین ستوده شوند و مراجع تقلید فاسدی که عموما سردرآخور رژیم و بیت المال کرده و به مکیدن خون ملت مشغول هستند. لذا حتی اگر محصول این جنبش حداکثر تشکیل یک دولت لائیک، یک دولت متعارف بورژوایی هم باشد قدمی است رو به جلو چرا که حکومت دینی بیش از چهل سال است روزگار مردم و اندیشه آنان را به بازی گرفته و شعار«مرگ بر دیکتاتور» که مشهورترین شعارجنبش اخیر است ، علیه تمامیت رژیم جمهوری اسلامی و برای هدف قرار دادن کل نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاکم می باشد. جنبش انقلابی مردم ایران علیرغم تاکیدات در بیانیه های قبلی کماکان اعتقاددارد تا تظاهرات های فعلی به اعتصابات کارگری و خیابان با کارخانه پیوند نخورد شکست این حکومت اهریمنی ممکن نیست لذا به جای وقت گذرانیدن توخالی و فرصت دادن به دشمن تحت شعارگفتگو و گفتمان و علم کردن بایدکانون های اعتصابی نظیر « شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان» ، « شورای سازمان دهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت » ،« شورای سازماندهی اعتراضات نفت» ، « شوراهای جوانان محلات » ،« مرکز همکاری احزاب کردستان » ، «شوراهای مدارس ایران » ، « کانون نویسندگان و هنرمندان » ، « شورای اعتصابات کارکنان دولت » ، « شوراهای کارکران و کارکنان کارخانجات » ، « بازماندگان جبهه و جنگ و خانواده شهدا» ، « کانون استادان دانشگاه های کشور » ، « کانون وکلای ایران » ، به سرعت متشکل وبا فراخوان های عمومی کارزارهای منطقه ای- سراسری را فراگیرنمایند و تحت شعار محوری « مرگ بر دیکتاتور» ، « زن ، زندگی ، آزادی » ، « نان ، مسکن ، آزادی » ، « اتحاد، مبارزه ، پیروزی » ، « زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، « ایران آباد، ایران آزاد» ،« مرگ براصل ولایت فقیه»، همه قدرت و توان مردم را بسوی هدف سرنکونی رژیم سوق دهیم .

آبان ماه خونه سید علی سرنگونه ، آذربایجان اُیاق دی، کردستانا دایاق دی «آذربایجان بیدار است، پناه کردستان است » ، آره انقلاب ترس داره؛ آره این دفعه فرق داره ، آزادلیق، عدالت، ملّی حکومت (آزادی، عدالت، حکومت ملی » ، آزادی اندیشه، از پنجره نمیشه! ،آهای آهای سرکوب‌گرا؛ ما می‌مونیم و شماها ، از شوش تا کردستان، جانم فدای ایران ، از کردستان تا تبریز صبر ما شده لبریز ، از کردستان تا تهران، خونین تمام ایران ، از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان ، اگه با هم یکی نشیم، یکی یکی تموم می‌شیم ، اگه باهم یکی نشیم؛ یکی یکی کشته می‌شیم ، امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه ، اوین شده دانشگاه، تهران شده بازداشتگاه ، ای رهبر آزاده، قبرت شده آماده ، ایران ایران غرقِ خون؛ ارتش شده خفه‌قون ، ایرانی بسه دیگه، غیرتتو نشون بده ایرانی! داد بزن، حقت رو فریاد بزن ، این آخرین پیامه، هدف خود نظامه ، این اعتراض نیست، این انقلاب است ، این نقشه‌ها تکراریه داعش خود سپاهیه ، این همه سال جنایت، مرگ بر این ولایت ، با اینکه دوریم از وطن، پشت شماییم هموطن ، با خون ما نوشتید، ما مهسا رو نکشتیم ، بسیجی و سپاهی داعش ما شمایی ، بسیجی! برو گم شو ، به آبان سلام، به پایان سلام ، به مادرم بگویید دیگر دختر ندارد ، بهش نگید اعتراض، اسمش شده انقلاب ، بیز اُلمیه حاضیروخ، بابکین سربازیوخ «حاضر به مُردَن هستیم، سربازِ بابک هستیم » ، بیکاری، بیگاری، حجاب زن اجباری ، بی‌شرف! بی‌شرف ، بی‌غیرتا نشستن، هشتادیا تو حبسن ، اتحاد،مبارزه ، پیروزی ، بی‌غیرت‌ها نشستن، فنی‌هامون تو حبسن ، پویا، ژینا، سارینا؛ انتقام انتقام ، تا آخوند کفن نشود، این وطن وطن نشود، تا حرف حق رو گفتیم، صدای تیر شنُفتیم، تجاوز توی زندان اینم بود توی قرآن؟ ، تجاوز، جنایت، لعنت بر این ولایت ، توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه، توپ تانک فشفشه، خامنه‌ای کسکشه ، توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد، به مادرم بگویید دیگر دختر ندارد ، توپ تانک نفربر هر سه تو کون رهبر، جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم، نمی‌خواهیم ، چهار دهه جنایت، ننگ بر این ولایت، چهلم مهسا شده، کمر نظام تا شد ، حجاب زور زورکی نمی‌خوایْم نمی‌خوایم ، حسین، حسین، شعارتون؛ دروغ و دزدی کارتون ، حکومت اسلامی نمی‌خواهیم، نمی‌خواهیم ، حکومت ضد زن، نمی‌خوایْم نمی‌خوایم ، خامنه‌ای حیا کن، مملکتو رها کن ، خامنه‌ای خمینی دیگره این یکی از اون یکی کسکش‌تره ، خامنه‌ای ضحاک، می‌کِشیمت زیر خاک ، خامنه‌ای قاتله، حکومتش باطله، خامنه‌ای یزید شده، یزید روسفید شده ، خونین تمام ایران، از کردستان تا تهران ، خیابونا غرق خون، استادامون خفه خون، دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد
دانشجوآ دستبند به دست؛ خلافکارا باتون به دست! ، دریدند و دریدند، شریف رو به خون کشیدند ، زن، زندگی، آزادی؛ مَرد، میهن، آبادی ، ژن، ژیان، ئازادی ، سبزی پلو با ماهی لعنت به تو سپاهی ، سپاه جنایت می‌کنه رهبر حمایت می‌کنه ، سکوتِ تو سلاح می‌شه؛ سید علی وحشی تر می‌شه ، سکوتِ تو فشنگ می‌شه؛ سپاهی سرکش‌تر می‌شه ، سید علی بی بتّه؛ هولت می‌دیم تو بشکه ، سیستم فاسد نمی‌خوایم، مهمون قاتل نمی‌خوایم ،شاهچراغ خون شده، دست نظام رو شده!، شاهچراغ، رکس دیگه است، اینم یه نیرنگ دیگه است ، عدالت آزادی نه به حجاب اجباری ، فکر نکنی یه روزه، قرار ما هر روزه ، فکر نکنید امروزه، قرار ما هر روزه ، قسم به خون مهسا، ایران می‌گردد آزاد ، قسم به خون یاران، ایستاده‌ایم تا پایان ، قسم به خونِ یاران ایران می‌گردد آزاد ، کردستان، کردستان، چشم و چراغ ایران، گشت ارشاد بهانه است، هدف اصل نظام است، گشت ارشاد، گشت کشتار ، ما از ایران نمی‌ریم، ایران رو پس می‌گیریم، مرگ بر خامنه ای ، مرگ بر جمهوری اسلامی ، مرگ بر حکومت بچه کش ، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر، مقنعه رو سوزوندیمش؛ سرکوب گَرو پوکوندیمش ، می‌جنگیم، می‌میریم، ایران رو پس می‌گیریم ، می‌کشم می‌کشم، هر آن که خواهرم کشت ، مَرد، میهن، آبادی ، مُحصّل آ رو بردن؛ جنازه‌شو آوردن ، ننگ ما، ننگ ما، رهبر الدنگ ما، نه این وری، نه اون وری، کیرم تو بیت رهبری، نه روسری نه توسری آزادی و برابری ، نه شیخ می‌خوایْم نه ملا، لعنت به آیت‌الله، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران ، وای به روزی که مسلح شویم ، هر یه نفر کشته شه هزار نفر پشتشه ، همونی که چلاغه، قاتل شاهچراغه ، هیز تویی، هرزه تویی، زن آزاده منم!

س – زیربنای فکری حکومت آتی را با توجه به جهت گیری خاص جوانان در شعارهای ستیز با حکومت دینی – مذهبی چگونه می بینید؟
ج- زیر بنای فکری حکومت آینده ایران بدون شک لائیسیته خواهد بود . باید توضییح داد که لائیسیته ایدئولوژی یا ایمان جدید نیست، بلکه پشتیبان آزادی بیان، چه دینی و چه غیر دینی، است. سه اصلِ تفکیک‌ناپذیرِ «جدایی دولت و دین»، «آزادی وجدان و عقیده» و «برابری دین‌باوران و دین‌نا‌باوران دربرابر قانون» تعریف‌گر لائیسیته‌ هستند. فرآیند لائیسیزاسیون نیز عبارت خواهدبود از گذار از سلطه‌ سیاسی و اجتماعیِ قطب دینی – مدهبی با حکومت .این بدان معنی است که جنبش انقلابی مردم ایران حاکمیت بعدی فارغ از ابعاد و مشخصاتی که قبلا در بیانیه اولیه بیان اشتیم الزاما وصرفا در قالب حکومت لائیک می پذیرد زیرا حضور 43 ساله حکومت مذهبی و ترشحات افکار مسموم آن باید یکبار برای همیشه به پستوخانه های خصوصی افراد برگشت داه شود. خوشبختانه امر مشترک همگانی در همه گروها علاوه بر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی همین جدائی دین از سیاست و حکومت است.
س- ویژگی و فصل بندی خاص جنبش کنونی را چه می بیند؟
ج- بدون تردید مهم ترین ویژگی جنبش شجاعت و نترسیدن و درهم شکستن حصارهای ترس و تقدیس ، حضور شجاعانه نسل دهه هشتاد ونود در میدان ، حضور زنان در مرکز هویتی و معنایی جنبش و پذیرفته شدن آن توسط سایر اقشار، تغییر شعارهای سنتی مبارزاتی در قالب شعارهائی که ریشه دارتر و مبتنی بر مدل های جدید زیست انسانی‌، استفاده از سازمندهی شبکه ای پیچیده تودرتو به جای سازماندهی و رهبری‌های سنتی وکلاسیک‌، عدم ارتباز شعارهای جنبش با مبانی ارزشی دینی - مذهبی ، مطالبه صریح و بدون پوشش تغییر ساختار سیاسی با طرح شعار« مرگ بردیکتاتور ، مرگ بر جمهوری اسلامی ، ما جمهوری اسلامی نمی خوایم، نمی خوایم » به جای رفتن زیر پرچم جمهوری اسلامی وعکس خمینی و خامنه ای « که دربرخی تظاهرات و اعتصابات قبلی وجودداشت » ، گستردگی جغرافیایی دامنه اعتراضات‌، پیوند جنبش زنانه با دانشگاه و مدارس و جنبش اتنیکی مترقی کشور که تدارم آن در قالب کانون ها و اتحادیه ها و شوراهای صنفی – طبقاتی باعث ظهوررهبری و رهبران نوینی خواهد شد که جنبش را به انقلاب مردم پیوند بزنند . قبول هزینه دادن برای رسیدن بخواسته جنبش که تا کنون نیز هزینه های زیادی را تقبل و تسلیم نشده است

س – اگر حکومت قادر به مهار جنبش فعلی نباشد با توجه به ماهیت ارتجاع سیاه به نظر می رسد ممکن است دست به خشونت عریان بزند.
ج- اگر چه با اتصال اعتصابات با تظاهرات و تداوم سراسری آن احتمال فروپاشی نطام بیشترخواهدبود. فراوش نکنید بزرگترین رژم های دیکتاتوری تا یکروز قبل از فروپاشی ترسناک و قلدر بنطر می آمدند. اما سناریوی دیگری نیز محتمل است. به نظر می‌رسد حاکمیت خود را در مقابلِ یک جنبشی می بیند که دست به خشونت نزده و حداکثر دفاع مشروط می نماید یعنی عملا در این جنبش، یک رویارویی نادرست بین «خشونت‌ورزی» و «خشونت‌پرهیزی» وجود دارد، که درباره‌ی چگونگی آفرینش دگرگونی اجتماعی استدلال‌های مهمی را پنهان می‌کند. از نگاه مارکسیست‌ها، خشونت یک امر اخلاقی نیست، بلکه مساله‌ای در قلمرو راه‌کار و راه‌برد است، که از سرشت نظام سرمایه‌داری برمی‌خیزد. جنبش خشونت‌پرهیز، برای تغییر شتاب درگیری به سود خود، باید دامنه و گوناگونی اقدامات تهاجمی خود را گسترش دهد، از پایگاه مردمی خود در برابر سرکوب دفاع کند، مشروعیت‌ دشمن خود را درهم‌بشکند، و از ضعف‌ها و امتیازات او بهره‌برداری کند. که در این حالت سیستم ستمگر ناگزیر پشتیبانی خود را در داخل و خارج از کشور از دست می‌دهد، و ابزار سرکوب یا وحشت او منفعل یا ایستا می شوند. قاعدتا وقتی یک رژیم پی‌می‌برد، دیگر نمی‌تواند نظرش را به‌زور بقبولاند، مقدمات و ابزار قدرتش از درون متلاشی می‌شود و مرحله فروپاشی رژیم صورت گیرد ولی باید توجه کنیم سپهر سیاست فرمول ریاصی نیست که در همه شرایط یکسان باشد .لذا بعید نیست که رژیم دست به کشتار مخالفین بزند که در این مرحله هر جنبش خشونت کریزی برای دفاع ارز هستی خود ناچار به دفاع مشروط است . بدون شک پیروزی نهائی بدون خویشاوندی طبقاتی بین نیروهای هر دو طرف سنگر، در واقع ناممکن خواهد بود. اما از سوی دیگر خطرناک‌ترین پندار این است که بپذیریم «عبور ارتش از کنار مردم» می‌تواند به‌شکل آشکاری مسالمت‌آمیز و خودجوش باشد. جنبش انقلابی باید برنامه خاصی برای جدائی و انفکاک بین بدنه ارتش و سپاه و تفرقه بین رده های بالائی در دستورروزداشته باشد تا بتواند تصمیم واراده و توان سرکوب را از حکومت سلب نماید زیرا اگرچا اینجا و انجا در جریان تظاهرات ها شاهد فاصله گیری برخی عناصر سرکوب از دستگاه سرکوب بودیم و اگر جه این اصل اساسی در همه اوضاع انقلابی درست است که با هر جنبش بخشی از نیروهای حکومت از آن جدا شده و فاصله می‌گیرند‌، اما باید همه هنر سیاسی جمنبش بکارگرفته شود تا شکاف و آشفتگی و سردرگمی در بین نیروهای هوادار ؤزیم و نیروهای سرکوب آن گسترده شده تا ماشین سرکوب قادر به حرکت نشود . کارل فون کلاوزویتس اندیشمند نطامی آلمانی در کتاب « جنگ » بیان داشته که «اگر دشمن از طریق برخورد غیرانسانی با شورشیان یا اسیر و اعدام‌کردن آن‌ها باعث شکست روحیه آن‌ها شود، باید باور کنیم که جواب بی‌رحمی و خشونت، همان بیرحمی و خشونت است.» . امروزه ثابت شده که پاسخ درست و اجرائی به این پرسش که اگر قرارباشد خشونت سازمان‌یافته و مبارزه مسلحانه در قبال رژیمی که تا گردن به خون مبارزان آغشته است، منتفی گردد تعیین کننده خواهدبود؟ زیرا در نظریه‌های مربوط به مبارزات خشونت‌پرهیز، به‌ویژه در بحث نافرمانی مدنی، اولین موضوع مهم این است که نافرمانی مدنی در ساختاری عملی است که حداقلی از شرایط دموکراتیک را دارد. یعنی باید حدی از قانونمندی وجود داشته باشد تا اگر شما قانونی را نقض کردید،‌ طرف مقابل هم واکنشی قانونمند نشان دهد.اما آیا رژیم جمهوری اسلامی چنین است ؟! در همین رابطه اعلام بیانیه 227 نماینده مجلس ارتجاعی در مورد اعدام متعرضان بیانگر نوعی حمایت از تندروی های دادگاه های فرمایشی و خشونت بشتر رژیم در مقابل معترضین و محاکمه بازداشت شدگان می باشد که اولا اعدام حتی یک زن جنبش را تندتر و چنانچه احکام اعدام دیگر معترضان عملی شود رژیم باید در انتظار دادخواهی خیابانی باشد و آن وقت دیگر نتوان بر موعظه اخلاقی خشونت گریزی تکیه کرد.
برخی کسانی که خودرا مبتکر جنبش خشونت پرهیزدر ایران معرفی کرده اند از درک کنش متقابل پرتکاپو بین بخش‌های خشونت‌پرهیز و خشونت‌آمیز یک جنبش ناتوان هستند و عموما جنبش مبارزاتی مردم هندوستان برهبری مهاتما گاندی و جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی را به‌عنوان موفقیتی برای جنبش پرهیز از خشونت‌ ذکر می کنند، در حالی‌که اعتصابات، نرفتن به‌محل کار و تحریم‌ها در شکست نهایی دولت نژادپرست نقش اساسی داشتند، بنابراین درآن‌جا اعتراض خشونت‌آمیز نقش کلیدی داشت ولی در همان افریقای جنوبی سازمان اونخونتو و سیزو یا «نیزه ملت» ، شاخه‌ی مسلح کنگره‌ی ملی افریقا از اقدامات خشونت‌آمیز از جمله بمب‌گذاری سود جست که به‌طور نمادین برای جنبش ضدآپارتاید در آفریقای جنوبی و از حیث بین‌المللی مهم بود. نقادان خشونت دفاعی فراموش می کنند بگویند که نلسون ماندلا از پایه‌گذاران شاخه‌ی مسلح و نظامی«کنگره‌ی ملی آفریقا»، موسوم به «اومخونتو وسیزوه»بوده است . در همین رابطه بسیاری از نظریه‌پردازان، از جمله جان رالز، هانا آرنت و یورگن هابرماس می‌گویند که مبارزات مدنی را در بسترهای سرکوبگر استبدادی نمیتوان پیش برد که رژیم جمهوری اسلامی دقیقا حکومتی سرکوبگر استبدادی مذهبی و از منظری نوعی آپارتاید است. بررسی خود جنبش ضدآپارتاید افریقای جنوبی نیز نشان داد که ماندلا هم سرانجام به این نتیجه رسید که روشهای خشونت‌پرهیز از نوع روش گاندی، کارآمدی ندارد. به همین دلیل، به روشهای قهرآمیز و روشهای خرابکارانه‌ی شرافت‌آمیز روی آورد. بعدها ماندلا توضیح داد که مسئله‌ی اصلی ما این بود که روشی را به کار نبریم که موجب تباه شدن جان انسانها و کشتار ‌شود. پس روش مبارزه‌ مسلحانه را کنار گذاشت. او می‌گفت ما چند راه داریم که یکی‌ مبارزه‌‌ی مسلحانه و مبارزه‌ی چریکی شهری و دیگری تروریسم است. اما همه‌ی این‌ها موجب تباه شدن زندگی انسانها و خونریزی و کشتار می‌شود. بنابراین، روش مبارزه‌ی «خرابکاری شرافتمندانه» را انتخاب کردیم. ماندلا می‌گفت ما سعی می‌کردیم چوب لای چرخ ماشین حکومت بگذاریم و تنش را چنان بالا ببریم که رژیم نهایتاً مجبور به مذاکره شود. به جایی برسد که بفهمد با ادامهی این وضعیت چرخ حکومت دیگر نمی‌تواند بچرخد و در برابر وضعیت فرسایشی و فروپاشی، سرانجام به مذاکره با مخالفان تن در دهد. به نظر میرسد که همین شیوه بود که ماندلا را پیروز کرد. همین توضیح موید آن است که ماندلا و یارانش هم از روش خشونت‌پرهیز و هم از مبارزه‌ی قهرآمیز خرابکارانه‌ استفاده کردند و هم سعی کردند که توجه افکار عمومی جهان را به خود جلب کنند و فشارهای بین‌المللی را افزایش دهند. جالب توجه آنکه در همان زمان امریکا و انگلیس،کنگره ملی را یک سازمان تروریستی می‌دانستند اما در نهایت کنگره ملی با استفاده از تلفیق مبارزهی خشونت‌پرهیزو مبارزه دفاع مشروط توانست جهان را با خود همراه کند و با مبارزات خرابکارانهی شرافت‌آمیز، حکومت را به عقب‌نشینی و مذاکره واداشت تا انکه سرانجام نلسون ماندلا در ۱۶ فوریه 1990به صراحت گفت « وقتی حکومت وحشیانه قلع و قمع می‌کند، از ما انتظار دارید چه‌کار کنیم؟ ما باید متوسل به خشونت شویم تا از خودمان دفاع کنیم. این ظالم است که روش مبارزه تحت‌ظلم را تعیین می‌کند. ؟؟
ایجا باید تاکید کنیم مبارزهی خشونت‌پرهیز می‌تواند از ابزارهای گسترده‌تری بهره گیرد، از اعتصابات سراسری تا روشهای مختلفی همچون خرابکاری. اما با حفظ همان دو شرط اصلی پیش‌گفته یعنی خودداری از آغاز و ادامه‌ ناموجه خشونت و در عین حال پرهیز از روشهایی که موجب اتلاف جان انسانها می‌شود.شاید بتوان برای کسانی که مرتب در بوق و کرنا شعار خشونت پرهیزی را سر می دهند این نقل قول لاسال یکی از رهبران انقلاب فرانسه را بیان نمودکه « تنها هدف را نشانم نده، وسیله را هم به من بنما» چرا که یک راه اشتباه انسان را به مقصدی اشتباه می‌رساند. به عبارت دیگر، او بر رابطه متقابل بین هدف و وسیله تأکید می‌کند. از هر وسیله‌ای نمی‌توان برای برای هر هدف مقدسی استفاده کرد. با همه این اوصاف اگرچه ما رهبری و برنامه عملی درجنبش فعلی مشاهده نکردیم اما وجه شبکه بندی غیرمتمرکز آ« که ویژگی نسل دهه هشتاد و نودی هم هست باعث شده شعارهای جنبش نسبت به روزهای نخستین باعث خارج شدن جنبش از خواسته‌های مطالباتی و ورشده که چنانچه حادثه خاص یا سرکوب عریان همه جانبه ای آن را از پای نیاندازد ؛ منجر به ورود به موقعیت انقلابی هم گردد . بدون شک با توجه به تجربه مبارزاتی قبل و بعد انقلاب و آن چه امروزدر لابلای فضای تیرعه کشور و منطقه مشاهده نمی شود احتمال شکسن جنبش در این مقطع نیز وجوددارد اما یقینا و قطعا حنبش به قبل از 25 شهریورماه 1401 بازنخواهدگشت زیرا مشخصه جنبش تا کنون پیمودن راه بی بازگشت بوده است. در مقابل ایجاد یگ گزینه اتحاد عمل رسمی نیروهای مبارزداخلی و خارجی به منظور فراهم آوردن توانمندی سیاسی – اجتماعی و نظامی که بتواند ضربه نهائی را در نقطه موعود به رژیم وارد کند تعیین کننده خواهدبود زیرا هر لحظه ممکن است با فراهم شدن عامل یا عوامل داخلی و خارجی معادله بازی قدرت در کشور نامتعادل و فرصت ضربه نهائی از طریق تظاهرات میلیونی فراگیر وسراسری همگانی « ونه پراکنده» ، اعتصابات همبسته سراسری کارخانجات و ادارات و کاربرد «شمشیر رستم و نیزه آرش » بوجود اید.
س- جریان گنگره ملی افریقا و مبارزه بر علیه آپارتاید چه بوده که این روزها عده ای مرتبا با اشاره به آن می خواهند جنبش خشونت گریز را توجیه کنند؟
ج- کنگره ملی آفریقا « African National Congress = ANC » یک جبهه سیاسی در آفریقای جنوبی است که در سال ۱۹۱۲ تأسیس و علیه آپارتاید « نژاد پرستی » مبارزه کرد. کنگره ملی آفریقا در تاریخ ۸ ژانویه ۱۹۱۲ میلادی، جهت احقاق حقوق شهروندی اکثریت سیاه‌پوست آفریقای جنوبی تشکیل شد و نقش مهمی در مبارزه با سیستم آپارتاید و فروپاشی آن داشت . کنگره ملی آفریقا پس از سرنگونی رژیم آپارتاید تاکنون در انتخابات شرکت کرده و موفق به تشکیل دولت گردیده‌است.کنگره ملی ازاتحاد کنگره ملی آفریقا، حزب کمونیست آفریقای جنوبی « SACP » و کنگره اتحادیه‌های کارگری آفریقای جنوبی « COSATU» ، تشکیل که این سه حزب اتحاد سیاسی سه جانبه را تشکیل می‌دادند. این اتحاد سه‌گانه از دوران پس از آپارتاید تاکنون، تشکیل دهنده دولت در آفریقای جنوبی بوده‌است. برخی از رهبران کنگره ملی آفریقا همزمان از رهبران حزب کمونیست آفریقای جنوبی نیز بوده و هستند. افرادی همچون والتر سیسولو، یوسف دادو، جو اسلوو، کریس هانی، نلسون ماندلا، تابو امبکی و جاکوب زوما از روسای کنگره ملی آفریقای جنوبی بوده‌اند در دوران آپارتاید، کنگره ملی آفریقا، یک «سازمان تروریستی» نامیده می‌شد.
کنگره ملی افریقا دارای یک شاخه نطامی معروف به « نیزه ملت» بود که در پیش برد اهداف جنبش ضد نژادپرستی فعال و اتفاقا قدرت شاخه نظامی بود که رژیم منفور آپارتاید را از پای دراورد و پشتیبانان بین الملی این رژیم تا آخرین روزها انگستان و امریکا بودند که کنگره ملی را سازمان تروریستی اعلام اما رژیم نژادپرست افریقای جنوبی را مصلح می دانستند؟! متاسفانه روایت های منتشر شده در باره این کنگره عمدتا ناقص وجانبدارانه یکطرفه و کوشش می شود نقش مبارزان کمونیست که بسیاری آنان هم بند ماندلا در زندان بودند را کمرنگ و خاکستری نشان دهند . جالب این که خود نلسون ماندلا نخست بجرم کمونیست بودن بازداشت شده بود اگرچه وی کمونیست نبود؟!

جنبش انقلابی مردم ایران
برقرارباد جمهوری دمکراتیک شورائی ایران
زنده و جاویدباد یاد شهیدان ما