سالگرد بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

(نمونه ای از جنایات امپریالیسم آمریکا پشت نقاب فریبکارانه “دموکراسی”!) ششم آگوست ٢٠٢٢ هفتاد و هفتمین سالگرد بمباران هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن توسط امپریالیسم آمریکا می باشد. این اقدام، وحشتناک ترین جنایت جنگی امپریالیسم آمریکا علیه غیرنظامیان بی دفاع بود. قدرت های امپریالیستی به سرکردگی آمریکا در طول این هفتاد و هفت سال هیچگاه از جنگ و کشتار مردم بی دفاع دست نکشیده اند و اکنون نیز بیش از پیش به ایجاد و گسترش زرادخانه های عظیم هسته ای و زمینه سازی برای حملات هسته ای جدید پرداخته اند.

از این رو بی ارتباط نیست که برای درک شرایط کنونی جهان، جنایت امپریالیسم آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی مورد بررسی قرار بگیرد.

در ساعات اولیه روز ششم آگوست ١٩٤٥ یک هواپیمای جنگی آمریکایی B-29 از باند پایگاه هوایی آمریکا در جزیره تینیان (Tinian) اقیانوس آرام بلند شد و پس از تقریبأ شش ساعت پرواز در حالی که از جانب نیروهای نظامی ژاپن با مقاومتی مواجه نشد، در ساعت 8:15 صبح به وقت محلی محموله خود را که یک بمب اتمی (اورانیومی) با قدرت انفجار معادل 13 هزار تن تی.ان.تی بود، بر فراز آسمان صاف هیروشیما (شهری با حدود 255 هزار نفر جمعیت در ژاپن) انداخت.

واکنش هسته ای درون بمب مزبور، حرارت در روی زمین (600 متر زیر نقطه انفجار بمب) را به 3000 تا 4000 درجه سانتیگراد رساند، یعنی دو برابر نقطه ذوب آهن. این حرارت همه چیز را در فاصله یک کیلومتر و نیمی سوزاند و موج بسیار شدید ناشی از انفجار منجر به ویران شدن اکثر ساختمان ها تا شعاع دو کیلومتری شد. بمب هیروشیما بر روی پلی در مرکز شهر هدفگیری شده بود اما این بمب حدود 250 متر دورتر از هدفی که پیش بینی شده بود روی ساختمان یک بیمارستان منفجر شد و همه بیماران بستری در آنجا را به قتل رساند. اما این جنایت به همین جا ختم نشد بلکه باعث کشته شدن مردمی گردید که در شعاع 500 متری سکونت داشتند. حدود 80 هزار نفر بلافاصله یا چند ساعت پس از انفجار کشته شدند(1) بقیه نیز به تدریج در طول روزها و ماه های بعد جان خود را از دست دادند.

اما آمریکا به این حد از جنایت بسنده نکرد. سه روز بعد هواپیمای مشابهی که سلاح اتمی قوی‌تری را حمل می‌کرد، از فرودگاه تینیان حرکت کرد. اما این هواپیما از یک طرف با آتش تیربارهای ژاپنی از زمین روبرو شد و از طرف دیگر از شهر کوکورا (Kokura) که قرار بود هدف حمله قرار بگیرد، دید روشنی نداشت. شهر کوکورا در آن روز پوشیده از ابر و غیرقابل روئیت بود. درنتیجه هواپیمای جنگی آمریکایی برای رسیدن به مقصد اول خود با مشکل مواجه شد و به سمت هدف دوم خود (ناکازاکی، شهری صنعتی با حدود 270000 نفر جمعیت در ژاپن) پرواز کرد. در اینجا با توجه به این واقعیت که هواپیمای بمب افکن آمریکا نتوانست مرکز شهر را هدف قرار دهد، اثرات مخرب آن نسبت به هیروشیما (به نسبت جمعیت) کمتر بود. در ناکازاکی حدود 40 هزار نفر بلافاصله کشته شدند و ده‌ها هزار نفر دیگر نیز طی چند ماه بعد بر اثر عوارض ناشی از تشعشعات هسته‌ای جان خود را از دست دادند.

تخمین زده شده است که طی چهار ماه پس از این دو انفجار حدود 200 تا 350 هزار نفر در هیروشیما و ناکازاکی کشته شدند که 90 درصد آنها مردان، زنان و کودکان غیرنظامی بودند. پیش از آن هرگز چنین کشتار و ویرانی در این ابعاد و به این سرعت رخ نداده بود. به همین دلیل هم بربریت بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی در میان جنایات امپریالیست ها در طول تاریخ از برجستگی خاصی برخوردار است. به ویژه این که امپریالیسم آمریکا این جنایت جنگی را در غیاب هر گونه ضرورت نظامی و در شرایطی انجام داد که جنگ جهانی دوم به پایان رسیده بود و دولت ژاپن در آستانه فروپاشی قرار داشت، امری که خود نظامیان آمریکائی نیز به آن معترف بودند. امپریالیسم آمریکا در همان زمان سعی کرد جنایت بمباران اتمی شهرهای ژاپن را که از قبل برنامه ریزی کرده بود با توسل به دروغ های آشکار به خیال خود توجیه کند. اما قتل عام صدها هزار غیرنظامی به طرز فجیع به روشنی قساوت این امپریالیسم و به طور کلی جنگ طلبی سیستم سرمایه داری جهانی را ثابت و آشکار نمود.

با اینکه در طول جنگ جهانی دوم جنایات بسیاری به وقوع پیوسته است، اما بمباران هیروشیما و ناکازاکی بدون شک از بزرگترین اقدامات تخریبی بی‌رویه و ضدانسانی بودند که جان صدها هزار نفر عمدتا غیرنظامیان را در لحظه ای گرفتند. این واقعه که گواهی بر بی رحمی بی حد و ظرفیت مخرب نظامی گری امپریالیسم آمریکا است، هرگز نباید از خاطره زحمتکشان سرتاسر جهان زدوده شود و هرگز هم زدوده نخواهد شد.

دولت آمریکا برای توجیه بمباران هیروشیما و ناکازاکی در اذهان عمومی آمریکا به این دروغ فریبکارانه متوسل گشت که بمباران ژاپن برای وادار کردن آن کشور به تسلیم ضرورت داشته است. اما این ادعا دروغی بیش نبود. در مقابل این دروغ، اتفاقاً خود نظامیان آمریکا مطرح کردند که برتری هوایی آمریکا بر ژاپن حتی بدون بمباران اتمی می توانست به تسلیم بی قید و شرط ژاپن و به پایان یافتن جنگ منجر شود. اما مقامات آمریکایی که به دلیل استفاده از بمب اتمی با خشم و نفرت افکار عمومی مواجه شده بودند به اشاعه دروغ های دیگری پرداختند و از جمله ادعا کردند که آنها با اقدام به بمباران اتمی شهرهای ژاپن حدود یک میلیون آمریکایی و چندین میلیون ژاپنی را از مرگ نجات داده اند. بر اساس این ادعای دروغ اگر آمریکا، هیروشیما و ناکازاکی را با بمب اتمی به طور کامل نابود نکرده بود، ژاپن به آمریکا حمله می کرد و آمریکا وادار به اشغال ژاپن می شد و جنگ جهانی دوم نه تنها متوقف نمی شد بلکه در خاک آمریکا و ژاپن با شدت بیشتری ادامه پیدا می کرد. با بیان این دروغ، مقامات آمریکائی بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را اقدامی “بشردوستانه” جا زدند. با این حال، برخی از مقامات ارشد دولت و ارتش آمریکا با اقرار به این واقعیت که ژاپن پیش از تهاجم آمریکا آماده تسلیم شدن بود، غیرواقعی بودن ادعاهای طبقه حاکم برای توجیه بمباران اتمی را برملا کردند. به عنوان مثال، ژنرال “آیزنهاور” فرمانده نیروهای متحدین در اروپا و رئیس جمهور بعدی آمریکا، در رابطه با واکنش خود در زمانی که وزیر جنگ، بمباران های برنامه ریزی شده را به او اطلاع داده بود، در خاطرات خود نوشته است که: “در حین بیان حقایق مربوطه توسط او، من بر اساس این باور که ژاپن قبلاً شکست خورده و انداختن بمب کاملاً غیر ضروری بود و ما نمی بایست از سلاحی استفاده کنیم که برای نجات جان آمریکایی‌ها ضرورت نداشت، تردیدهای شدید خود را به او ابراز کردم”.

در این مورد همچنین “دریاسالار ویلیام لیهی” رئیس دفتر رییس جمهور ترومن نیز در سال 1950 نوشت: “استفاده از این سلاح وحشیانه در هیروشیما و ناکازاکی هیچ کمک واقعی به جنگ ما علیه ژاپن نکرد … ما با استفاده از آن سلاح در واقع استاندارد اخلاقی بربرهای قرون وسطی را اتخاذ کردیم.” در سال 1949، ژنرال “هنری آرنولد” فرمانده نیروی هوایی ارتش آمریکا نیز گفت: “نظر ما همیشه این بود که دولت ژاپن از قبل، با بمب اتم یا بدون آن، در آستانه فروپاشی بود.”. حتی نتایج بررسی های هیئت مشاوره ای که توسط وزارت جنگ آمریکا برای بررسی سیاسی-نظامی بمباران اتمی ژاپن تشکیل شده بود نیز پوچ بودن توجیهات دولت وقت آمریکا را ثابت کردند. این هیئت در سال 1946 در گزارشی در رابطه با نتایج بررسی های خود اعلام کرد که “برتری هوایی آمریکا بر ژاپن حتی بدون بمباران اتمی می توانست به تسلیم بی قید و شرط ژاپن و به پایان یافتن جنگ منجر شود. به بیان دیگر، ژاپن تسلیم می‌شد حتی اگر بمب‌های اتمی بر هیروشیما و ناکازاکی ریخته نمی‌شدند.”

البته طبقه حاکم بر آمریکا بر این حقیقت واقف بود که بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم الزامی نبود. به طوری که سازمان اطلاعات آمریکا که دولت ژاپن را در سال 1945 دائمأ شنود می کرد به خوبی می‌دانست که رژیم ژاپن از بهار همان سال به دنبال اتخاذ راه مناسب برای تسلیم شدن به نیروهای شوروی بود و امپراتور ژاپن نیز آماده بود تا همراه با ارتش خود برای پایان دادن به جنگ با آمریکا و اروپا همکاری کند، اما آنها انجام این جنایت را برای تثبیت هژمونی جهانی آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی ضروری می دانستند. تنها شرطی که ژاپن جهت تسلیم شدن بر آن اصرار داشت این بود که امپراتور “هیروهیتو” در حکومت باقی بماند و همانند مقامات آلمان به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه نشود. نهایتأ آمریکا پس از بمباران هیروشیما و ناکازاکی با این شرط موافقت کرد.

با اینکه در طول هفتاد و هفت سال گذشته شواهد معتبری به دست آمده که عوامفریبی های دولت آمریکا در این رابطه را مردود می شمارد، اما این عوامفریبی ها هنوز ادامه دارند و به عنوان “حقیقت تاریخی” رسمأ تبلیغ می شوند. به عنوان مثال در سرمقاله 5 آگوست امسال (2022) “وال استریت ژورنال” نوشته شده است که “دولت ترومن قصد حمله به ژاپن و اشغال آن کشور را داشته است و استفاده از بمب اتم منجر به عدم ضرورت اجرای آن طرح و نتیجتأ منجر به نجات جان حدود یک میلیون نفر ژاپنی شد که احتمالأ در جریان اشغال ژاپن کشته می شدند”. بر اساس این محاسبه مسخره و غیرواقعی، صدها هزار شهروند غیرنظامی ژاپنی به وسیله بمب اتم به شکل بسیار وحشتناکی با رنج و عذابی غیرقابل توصیف توسط آمریکا به قتل رسیدند تا گویا آمریکا جان یک میلیون نفر ژاپنی دیگر را حفظ کرده باشد!!

برای درک هدف اصلی آمریکا از جنایتی که در ژاپن مرتکب شد، باید به این واقعیت توجه کرد که بار اصلی جنگ جهانی دوم بر دوش ارتش شوروی قرار داشت و مقاومت ها و پیشروی های این ارتش بود که باعث گشت کمر ارتش هیتلر بشکند. این ارتش سرخ شوروی بود که تا پایتخت آلمان (برلین) پیش رفت. بنابراین در شرایطی که بخش بزرگی از کشورهای اشغال شده توسط ارتش هیتلر توسط ارتش سرخ آزاد شده بودند، امپریالیسم آمریکا برای قدرت نمائی و حفظ دستآوردهایش در جنگ و تحمیل هژمونی جهانی خود بر قدرت های دیگر به آن جنایت متوسل شد و در حالی که برخورداری از قدرت اتمی اش را به رقبایش نشان داد، خود را فاتح جنگ جهانی دوم معرفی نمود. با این قدرت نمائی در پایان جنگ جهانی دوم در شرایطی که امپریالیست های دیگر در جریان جنگ ضعیف شده بودند، امپریالیسم آمریکا توانست بسیاری از کشورهای جهان را تحت سلطه خود در آورد. بر این اساس باید گفت که اقدام تروریستی آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی گامی تعیین کننده در تلاش بی وقفه امپریالیسم آمریکا برای تحمیل هژمونی جهانی خود بود.

اساساً باید دانست که نابود کردن غیرنظامیان جزو سیاست های رسمی امپریالیست ها در همه جنگ هایشان از جمله جنگ جهانی دوم بوده است. برای نمونه، وقتی که در دهه 1930 درنتیجه پیشرفت ابزارهای نظامی، بمباران هوایی ممکن شد، همه قدرت های امپریالیستی با توجیه “تضعیف روحیه دشمن” جنگ ها (بخصوص جنگ جهانی دوم) را به صحنه کشتار عمومی غیرنظامیان تبدیل کردند. هدف از تولید بمب افکن های B-29 و B-52 نیز در اساس برای بمباران مناطق غیرنظامی بود. به طور مشخص ارتش آمریکا در طول جنگ به طور فزاینده ای به روش هایی روی آورد که فقط می توان آنها را تروریسم خواند. مانند حملات بی رویه به مناطق غیرنظامی با هدف ایجاد و گسترش ترس و وحشت. قبل از هیروشیما و ناکازاکی، مخرب ترین نمونه روش های تروریستی آمریکا بمباران توکیو در 9 مارچ 1945 بود که منجر به کشته شدن حدود 87 هزار نفر عمدتأ غیرنظامی شد. کمتر از یک ماه پس از آن، مناطق کارگری شهر دِرِسدن آلمان در روزهای 13 و 14 فوریه مورد یورش بمباران وحشیانه واقع شد که به کشته شدن هزاران نفر غیرنظامی منجر گردید.

واقعیت دیگری که در رابطه با بمباران اتمی هیروشیما نباید فراموش کرد این است که آن اقدام تروریستی آمریکا نه تنها علیه مردم ژاپن بلکه علیه همه طبقات محروم جهان و در درجه اول علیه طبقه کارگر انقلابی شوروی بود. اینکه پنتاگون در سال 1945 تخمین زده بود که می تواند شوروی را با 204 بمب اتمی نابود کند نشان دهنده این واقعیت است که یکی از اهداف اولیه بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی التیماتوم دادن به شوروی و دیگر رقبای بالقوه آمریکا بود که بدانند به چالش کشیدن هژمونی جهانی آمریکا برای آنها چه عواقبی خواهد داشت.(2)

همانطور که نشان داده شد دلایل استفاده آمریکا از بمب اتم را می توان از زوایای مختلفی بررسی نمود. اما دو هدف مرتبط ژئوپلیتیکی را می توان مهمترین آنها دانست. اولین هدف، محدود کردن نفوذ شوروی در شرق آسیا با پایان دادن به جنگ قبل از پیشروی نیروهای شوروی در داخل چین به سمت ژاپن بود و دومین هدف به نمایش گذاشتن قدرت بی‌رقیب ارتش آمریکا و عدم محدودیت آن در استفاده از ترور اتمی و دیگر جنبه های جنایتکارانه قدرت نظامی برای پیشبرد منافع خود بود.

وقتی به بمباران و حملات وحشیانه نیروهای فاشیست آلمانی در استالینگراد، ورشو و بمباران های آمریکا و همپالگی هایش در هامبورگ، درسدن و بسیاری شهرهای دیگر در اروپا و کشتار ساکنان غیرنظامی آنها پیش از هیروشیما و ناکازاکی و سپس فاجعه ویتنام و استفاده از بمب‌های نوترونی علیه حوثی‌های یمن در سال های اخیر نگاه کنیم، می بینیم که جنگ هسته ای با هیروشیما تمام نشد بلکه آن آغاز پروسه جنایتکارانه ای بود که هنوز ادامه دارد. همه این واقعیت ها بیانگر آنند که امپریالیسم آمریکا و در واقع تمام قدرت‌های امپریالیستی برای پیشبرد منافع خود، بی محابانه از دست زدن به هیچ جنایتی (حتی اگر بقای بشریت را تهدید کند) ابایی نداشته و ندارند.

می توان گفت که گزینه جنگ هسته ای پس از هیروشیما و ناکازاکی از روی میز امپریالیسم آمریکا هرگز برداشته نشده است و به مثابه “کارت اصلی” همیشه در پس زمینه سیاست های آمریکا وجود دارد و در صورت لزوم آماده استفاده خواهد بود. به عنوان مثال دولت کندی در سال 1962 تا آستانه آماده شدن برای جنگ هسته ای علیه شوروی بر سر بحران موشکی کوبا پیش رفت. امپریالیسم آمریکا همیشه از طرق مختلف مانند توسعه تکنولوژی و سلاح تهاجمی هسته ای، توسعه سپر دفاعی موشکی و یا با استفاده از جنگ های پیشگیرانه و پیشبرد یکجانبه منافع خود از طریق نیروی نظامی، لغو همه معاهده های محدود کننده تولید و آزمایش سلاح هسته ای، از یک طرف برتری نظامی و موقعیت خود را به مثابه یک قدرت امپریالیستی جهانی حفظ کرده و از طرف دیگر دست خود را برای استفاده از سلاح اتمی در جنگ های آینده باز نگه داشته است.

طبقه حاکم بر آمریکا که بزرگترین عامل بی ثباتی در سطح جهانی است، بعد از فروپاشی شوروی در سال 1991 جهت تعدیل سقوط اقتصادی خود بارها به جنگ افروزی در خاورمیانه، بالکان و آسیای مرکزی و … و در سال های اخیر نیز به دسیسه چینی و مداخله در چین و روسیه دست زده است. البته دیگر قدرت های امپریالیستی نیز برای حفظ منافع و سلطه خود در حال آماده کردن خود برای جنگ های آینده هستند. آلمان و ژاپن تقریبأ همه محدودیت های نظامی پس از جنگ جهانی دوم را کنار گذاشته و مشغول تقویت مجدد ارتش های خود هستند. با این که آنها در حال حاضر در چارچوب اتحاد با آمریکا عمل می کنند اما واقعیت این است که دارای منافع اقتصادی و استراتژیکی امپریالیستی جداگانه ای هستند که می تواند در شرایط خاصی رقابت های آنها را با آمپریالیسم آمریکا را تشدید نماید.

با رجوع به اظهارات مقامات امپریالیستی در رسانه های جهان نیز می توان به وضوح دید که قدرت های امپریالیستی برای پیشبرد مقاصد خود از دست زدن به جنگ های جدید اتمی ابایی ندارند. آنها با آشکاری در مورد جنگ اتمی سخن می گویند. به عنوان مثال نخست وزیر سابق استرالیا، کوین راد (Kevin Rudd) در مقاله ای در شماره سوم مجله “سیاست خارجی” به تاریخ آگوست 2022، با اشاره به بسته شدن کنسولگری های آمریکا در چین و اظهارات مقامات آمریکایی مبنی بر خواست سرنگونی دولت چین، نوشت: “به نظر می رسد که نتیجه وضعیت کنونی، درگیری مسلحانه آمریکا و چین خواهد بود. ما نه با چشم انداز فقط یک جنگ سرد جدید، بلکه با یک جنگ داغ روبرو هستیم.”

برخی به اشتباه تصور می کنند که با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، خطر جنگ های هسته ای از بین رفته است. اما این تصور توهمی بیش نیست زیرا که امپریالیسم آمریکا پس از چندین دهه جنگ که منجر به کشته شدن میلیون‌ها نفر در کشورهای تحت سلطه مانند کره، ویتنام، عراق، افغانستان، لیبی و سوریه شد، اکنون استراتژی خود را از به اصطلاح “جنگ علیه تروریسم” به “تدارک برای جنگ های بزرگ” علیه روسیه و چین (کشورهای مجهز به سلاح هسته ای) تغییر داده است. در پیشبرد این سیاست بود که دولت اوباما یک تریلیون دلار صرف مدرن سازی تسلیحات هسته‌ای خود کرد. این سیاست و بودجه های کلانی که صرف آن شد، در دوران ریاست جمهوری ترامپ نیز تشدید شد و تقریباً تمام معاهده های کنترل سلاح‌های هسته‌ای به طور یکجانبه توسط دولت ترامپ لغو شدند. عملکرد فعلی دولت آمریکا نیز، از استقرار تحریک آمیز نیروی دریایی اش در دریای چین جنوبی گرفته تا تهدید به استقرار نیروهای آمریکایی در مرز لهستان و روسیه به وضوح تشدید خطرناک جنگ افروزی وحشیانه آمریکا را نشان می دهد که خود البته ناشی از بحران داخلی سرمایه داری در آن کشور و تلاش ناامیدانه امپریالیست های آمریکائی برای حفظ هژمونی جهانی خود از طریق جنگ افروزی است. دولت آمریکا در سال های اخیر انواع جدیدی از سلاح هسته‌ای مدرن را تولید کرده که کوچک‌تر از بمب هایی هستند که در هیروشیما و ناکازاکی به کار گرفته شدند اما تاثیرات رادیواکتیوی آنها کمتر از بمب های هیروشیما و ناکازاکی نیستند. تسلیحات هسته ای مدرن نسبت به هفتاد و هفت سال پیش بسیار پیچیده تر شده اند و می توانند در توپ های کالیبر 155 میلی متری با قدرت تخریبی وحشتناکتر از بمب اتمی هیروشیما تعبیه شوند. (3)

شکی نیست که انرژی اتمی دارای مزایای بالقوه عظیمی برای بشریت است. اما تا زمانی که کنترل آن در اختیار طبقه سرمایه دار است، می تواند به عنوان وسیله ای جهت نابودی جوامع و کره زمین استفاده شود. تنها نیروی اجتماعی که قادر است از لغزش دنیا به سوی یک فاجعه هسته ای جلوگیری کند، طبقه کارگر بین الملل از طریق مبارزه انقلابی برای از بین بردن سیستم سرمایه داری است. با توجه به این واقعیات می بینیم که اکنون سوال پیش روی طبقه کارگر و خلق های تحت ستم در جهان این نیست که آیا جنگ های جدید اتمی رخ خواهند داد یا نه، سوال واقعی این است که چگونه و در چه شرایطی می توان از وقوع چنین جنگ هایی که قدرت های امپریالیستی از آنها سخن می گویند، جلوگیری کرد؟ و درواقع بزرگداشت یاد صدها هزار قربانی بی گناه بمباران اتمی ژاپن در هفتاد و هفتمین سالگرد آن تنها می تواند به طور واقعی از طریق ایجاد جنبش های قدرتمند ضد جنگ به رهبری طبقه کارگر جهان انجام شود که هدف نهایی آن جز با نابودی انقلابی سیستم سرمایه داری ممکن نمی‌شود.

تهیه و تنظیم: سهیلا

مرداد 1401 – آگوست 2022

زیرنویس ها:
1- صفحه 253 کتاب “روز اول: قبل و بعد از هیروشیما” نوشته پیتر وایدن.
Wyden, Peter. Day One: Before Hiroshima and After
2- در این رابطه به این لینک مراجعه کنید https://www.businessinsider…
3- در رابطه با تسلیحات هسته ای مدرن میتوانید به این مطلب مراجعه کنید:
The History of Nuclear Weapons Design 1945 to 2015
By: Ian Greenhalgh
به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 277، مرداد ماه 1401