نوام چامسکی: ارباب دنیا

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

هنگامی که جنگی بین دو کشور درمی گیرد، کشورهای دیگر ۳ گزینه رفتاری می توانند داشته باشند: فاجعه را تشدید کنند، هیچ کاری نکنند، یا بکوشند آسیب ها را محدود کنند. از کلمبیا تا ترکیه و کوزوو، «غربی ها» غالبا راه حل اول را برگزیده اند.درمورد مشروعیت بمباران های یوگسلاوی (انجام شده در ماه های مه و ژوئن ۱۹۹۹) توسط «ناتو»، یعنی عمدتا ایالات متحده، پرسش های زیادی مطرح است. این پرسش ها به دو بخش اساسی تقسیم می شود: از یک سو، درمورد وجود مقررات بین المللی پذیرفته شده و قابل اجرا، و از سوی دیگر، درباره انطباق آنها با کوزوو.

اساس حقوق بین المللی و نظم جهانی، که همه کشور ها را متعهد می کند، منشور سازمان ملل متحد و قطعنامه های ناشی از آن، و نیز حکم های دادگاه عدالت بین المللی است. این متن ها تهدید یا کاربرد زور، جز با مجوز روشن وصریح شورای امنیت – پس از آن که دریابد که استفاده از روش های صلح آمیز به شکست انجامیده، یا تا زمانی که تصمیم به مداخله در حالت دفاع مشروع علیه یک «حمله مسلحانه» بگیرد- را ممنوع کرده است. این مفهومی قضایی است که دقیقا محدودیتی ندارد. تردیدی نیست که این امر همه وضعیت ها را دربر نمی گیرد. به این ترتیب، دستکم تنشی وجود دارد که می تواند تناقضی رادیکال بین مقررات نظم جهانی تعیین شده در منشور سازمان ملل متحد و حقوق اعلام شده در بیانیه جهانی حقوق بشر، که ستون دیگر نظم جهانی است، باشد. منشور سازمان ملل تجاوز با کاربرد زور به حاکمیت حکومت ها را ممنوع می کند، درحالی که بیانیه جهانی حقوق بشر، حقوق افراد دربرابر حکومت های سرکوبگر را تضمین می نماید. «مداخله بشردوستانه» نتیجه این تنش و تناقض است. «ناتو» و واشنگتن با استفاده از این حق مداخله در کوزوو دخالت کرده اند. این امر به طور کلی در رسانه ها، هیئت های تحریریه و اخبار به رسمیت شناخته شده و در مورد اخیر از اصطلاح های خاصی نیز برای آن استفاده می شود.

بیهوده نیست که نکته ای بدیهی را در ذهن داشته باشیم: حق مداخله بشردوستانه، اگر وجود داشته باشد، برمبنای «حسن نیت» کسی است که مداخله می کند و باید نه برمبنای گفتمان او، بلکه براساس رفتار گذشته اش، بخصوص در زمینه احترام به اصول حقوق بین المللی و حکم های دادگاه عدالت بین المللی ارزیابی شود.

هنگامی که در سال ۱۹۹۵، به نام حق مداخله بشردوستانه، ایران پیشنهاد مداخله در بوسنی، برای محافظت از مسلمانان را داد، مورد استهزاء قرار گرفت

به عنوان نمونه، پیشنهادهای مداخله ایران در بوسنی در سال ۱۹۹۵، برای جلوگیری از کشتار مسلمانان، در زمانی که «غرب» منفعل مانده بود را درنظر بگیریم. این پیشنهاها با استهزاء روبرو و درعمل نادیده گرفته شد. فزون بر زیردست بودن نسبت به قدرت مسلط ، استدلالی که می شد این بود که هیچ چیز نمی تواند «حسن نیت» رژیم تهران را تضمین کند. اما، برای یک فرد معقول پرسشی مطرح می شود: آیا اقدامات ترور و مداخله ایران در گذشته بدتر از ایالات متحده بوده است ؟ و آیا می توان «حسن نیت» تنها کشوری که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد درمورد فراخوان به رعایت حقوق بین المللی را وتو می کند ، باور کرد؟ تا زمانی که گفته ها از غربال این پرسش ها عبور نکرده باشد، هیچ فرد صادقی آنها را جدی نمی گیرد. این تمرینی مفید برای تعیین این است که در تولیدات مکتوب – رسانه ها و بقیه - کدامیک می توانند این امتحان را با موفقیت سپری کنند.

می توان از خود پرسید که این ملاحظات گوناگون تا چه حد با مورد کوزوو مطابقت دارد. پیشتر، در سال ۱۹۹۸، این سرزمین شاهد یک فاجعه انسانی بود که به ویژه به نیروهای نظامی یوگسلاوی نسبت داده می شد. اغلب قربانیان کوزوویی های آلبانی تبار بودند. حاصل آن برمبنای برآوردهای جاری ۲ هزار کشته و صدها هزار پناهجو بود. در چنین موردی، کشورهای دیگر ۳ گزینه رفتاری دارند: سعی در تشدید فاجعه (راه حل اول)، هیچ کاری نکردن (راه حل دوم) و کوشش در محدود کردن فاجعه (راه حل سوم). این گزینه ها می تواند در وضعیت های دیگری نشان داده شود. به چند مورد با گستره مشابه نگاه کرده و از خود بپرسیم کوزوو در رابطه با آنها در کجا قرار می گیرد.

کردهای فراموش شده

با کلمبیا شروع می کنیم که به گفته وزارت امور خارجه آمریکا، شمار سالانه کشته شدگان سیاسی توسط نیروهای دولتی و متحدان شبه نظامی شان کم و بیش معادل کوزوو و تعداد پناهجویانی که از قساوت آنها می گریزند از یک میلیون تن هم فراتر می رود. کلمبیا کشوری در نیمکره غربی است که بیشترین میزان سلاح و مشاور نظامی را در طول سال های دهه ۱۹۹۰ از ایالات متحده دریافت کرده است. این کمک های رو به افزایش، به بهانه «مبارزه علیه مواد مخدر» انجام می شود که هیچ ناظر جدی ای آن را باور نمی کند. دولت کلینتون (۲۰۰۱- ۱۹۹۳) از تروخیلیو سزار گاویریا، رییس جمهوری تعریف و تمجید می کرد و درحالی که سازمان های حقوق بشر بین المللی دوره ریاست جمهوری ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴ او را «حد وحشتناکی از خشونت» توصیف می کردند که حتی از حد سلف هایش هم فراتر می رفت. داده های مربوط به این دوران به آسانی قابل دسترسی است. دراین مورد، ایالات متحده گزینه ۱ یعنی تشدید بی رحمی را برگزید.

حالا به ترکیه نگاه کنیم: فقط با رجوع به میانه روترین مراجع، سرکوب کردها در همان میزانی است که در کوزوو بوده است. این سرکوب در آغاز سال های دهه ۱۹۹۰ تشدید شد. حاصل آن گریز بیش از یک میلیون کرد از مناطق روستایی به سوی مرکز غیررسمی شان در دیار بکر بین سال های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴ برای رهایی از تعرض و آزار ارتش ترک است. در سال ۱۹۹۴ دو رکورد شکسته شد: در این سال «بدترین سرکوب ها در استان های کرد نشین» رخ داد و به شهادت جاناتان راندال، آنکارا «وارد کننده اصلی مواد نظامی آمریکا و نخستین خریدار تسلیحات در دنیا شد». هنگامی که گروه های دفاع از حقق بشر اعلام کردند که ترکیه از هواپیماهای آمریکایی برای بمباران روستاها استفاده می کند، کلینتون راهی برای دور زدن قانونی پیدا کرد که تعلیق تحویل تسلیحات را الزامی می کرد، چنان که در اندونزی و جاهای دیگر انجام شده بود. این نمونه دیگری از راه حل شماره ۱ (تشدید قساوت) توسط واشنگتن است.

به یاد می آوریم که کلمبیا و ترکیه بی رحمی های – تحت حمایت ایالات متحده- خود را با ضرورت دفاع از کشور خود علیه چریک های تروریست توجیه می کردند. این دقیقا استدلالی است که سلوبودان میلوسویچ (رییس جمهوری فدرال یوگوسلاوی از ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰) می کند.

سومین نمونه لائوس است که هر سال هزاران تن – غالبا کوک و کشاورز فقیر- در دشت های جارز کشته می شوند، که بدون تردید گسترده ترین و بی گفتگو بی رحمانه ترین هدف بمباران های غیرنظامیان در سراسر تاریخ بوده است. این نیز به حساب آید که این زنجیرگسیختگی نظامی ایالات متحده علیه یک جامعه کشاورز محروم، ربطی به جنگ هایی که در منطقه انجام می داد ندارد. بدترین دوره سال ۱۹۶۸ بود، که واشنگتن تحت فشار افکار عمومی و محافل بازرگانی، ناگزیر از انجام مذاکرات برای پایان دادن به بمباران های مداوم ویتنام شمالی شد. در آن زمان، هنری کیسینجر و ریچارد نیکسون تصمیم گرفتند که مکان بمباران ها را به لائوس وکامبوج تغییر دهند.

در لائوس، ایالات متحده گزینه ۲ یعنی هیچ کار نکردن را انتخاب کرد. رسانه های بزرگ و تحلیل گران هم از آن پیروی و قانون سکوت را رعایت کردند. این امر موجب شد که جنگ علیه لائوس «جنگ مخفی» توصیف شود که به این معنی است که همه آن را می دانند اما آگاهانه مخفی نگهداشته می شود. درست مانند جنگ علیه کامبوج از مارس سال ۱۹۶۹. در آن زمان، خودسانسوری جدی فوق العاده، ماند آنچه اکنون دیده می شود وجودداشت. درس هایی که می توان از این بخش رسوای تاریخ گرفت ، به حد کافی روشن است و نیازی به تعبیر و تفسیر ندارد.

نمونه های بسیار دیگری نیز درمورد گزینه های ۱ و ۲ و حتی وحشیگری هایی شدیدتر، مانند کشتار گسترده غیرنظامیان عراقی قربانی یک جنگ بیولوژیک بسیار نفرت انگیز، را می توان نقل کرد. مادلن آلبرایت، وزیر امور خارجه آمریکا (۲۰۰۱- ۱۹۹۷) وقتی در یک برنامه تلویزیونی از او درباره واکنش نسبت به قتل (ناشی از تحریم) نیم میلیون کودک عراقی در ۵ سال پرسش شد، پاسخ داد: «این گزینه خیلی دشواری بود»، «اما ما فکر می کنیم که به بهایی که پرداخته شد می ارزید». برآوردهای کنونی همچنان نشان دهنده مرگ ۵ هزار کودک در ماه است و بهای پرداختی نیز به «زحمت» آن می ارزد. رویدادهای بسیاری به یاد می آید هنگامی که به ما توضیح داده می شود که «قطب نمای اخلاقی» دولت کلینتون، چنان که رفتار با مسئله کوزوو نشان می دهد، سرانجام درست کار می کند.

محکوم کردن «سرخ های» آسیا

اما این نمونه دقیقا چه چیز را نشان می دهد ؟ چنان که می شد انتظار داشت، تهدید بمباران های «ناتو» به سرعت موجب تشدید کشتارها توسط ارتش و شبه نظامیان صرب و نیز عقب نشینی ناظران «سازمان امنیت و همکاری اروپا» (OSCE) شد که البته همان نتیجه را داشت (۱). فرمانده عالی نیروهای «ناتو»، ژنرال وسلی کلارک اعلام کرد که گسترش ترور و خشونت های صرب ها پس از بمباران ها «کاملا قابل پیش بینی» بوده و در واقع همین هم شده است.به این ترتیب، کوزوو نمونه دیگری از گزینه ۱ یعنی با علم به علت، کوشش برای افزودن به خشونت است.

درمورد گزینه سوم (سعی در مدود کردن خشونت)، متقاعد کننده ترین نمونه تهاجم ویتنامی ها به کامبوج در دسامبر ۱۹۷۸ است که به جنایات پل پوت که در آن زمان در اوج بود پایان داد. ویتنامی ها برای تهاجم خود حق دفاع مشروع علیه حمله های مسلحانه را مطرح کردند که یکی از موارد معدود دوران پس از تصویب منشور سازمان ملل متحد بود که این استدلال معقول و موجه به نظر می رسید. رژیم خمرهای سرخ (KD) درواقع علیه ویتنام در مناطق مرزی حملات مرگباری می کرد.

واکنش ایالات متحده بسیار آموزنده بود. مطبوعات «سرخ های» آسیا را بخاطر تجاوز شدید به حقوق بین المللی محکوم کردند. آنها به جرم پایان دادن به کشتارهای پل پ.ت، ابتدا با حملات همراه با حمایت واشنگتن چینی ها، که خود موجب اِعمال تحریم های خیلی شدید علیه شان شد، تنبیه شدند. ایالات متحده خمرهای سرخ در تبعید را به دلیل «تداوم» روابط با رژیم پل پوت به عنوان تنها دولت مشروع کامبوج به رسمیت شناخت و وزارت امور خارجه آمریکا بدون آن که چندان پنهانکاری کند، از حملات مداوم خمرهای سرخ علیه کامبوج حمایت کرد. ا تمام اینها به تفصیل روشنگر «سنت» و «استفاده» از «ظهور قواعد قانونی مداخله با هدف بشردوستانه» است.

نظریه پردازان هرچه هم برای اثبات این موضوع تلاش کنند که دایره همان مربع است ، هیچ تردیدی نیست که بمباران های «ناتو» آنچه که از ساختار شکننده حقوق بین المللی باقی مانده را تخریب می کند. به علاوه، ایالات متحده هم در زمان انجام گفتگوهایی که منجر به تصمیم «ناتو» شد، این موضوع را پنهان نکرد. اگر انگلستان مستثنی شود – که اکنون همان قدر از ایالات متحده مستقل است که پیش از دوره آقای میخاییل گوباچف اوکراین از اتحاد شوروی مستقل بود-، کشورهای عضو «اتحادیه اتلانتیک» نسبت به سیاست آمریکا بدگمان بودند و بد تحمل می کردند که خانم مادلن آلبرایت نقش « فرمانده قوا» را بازی کند.

فرانسه در آغاز خواهان قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد و صدور مجوز برای کاربرد نیروهای حافظ صلح «ناتو» شد. واشنگتن این درخواست را به خشکی رد کرد و به گفته یکی از کارکنان وزارت امورخارجه در موضع خود مبنی بر این که «"ناتو" باید به صورت مستقل از سازمان ملل عمل کند»، پافشاری کرد. ایالات متحده از کاربرد واژه «مجوز» در قطعنامه نهایی «ناتو» جلوگیری کرد زیرا مطلقا نمی خواست هیچ قدرتی برای منشور سازمان ملل متحد و حقوق بین المللی قایل شود و فقط واژه «تصویب» به نظر آمریکا زیبا آمد.

بمباران های «ناتو» آنچه از ساختار حقوق بین الملل باقی مانده را تخریب می کند

اما از همه اینها گذشته، درمورد پرسش در کوزوو چه باید کرد، چه نتیجه ای می توان گرفت ؟ این پرسش بی پاسخ می ماند. ایالات متحده راهی را برگزیده که، چنان که علنا اعلام شده، به میزان بی رحمی و خشونت می افزاید. راهی که ضربه ای دیگر به نظام بین المللی است که دستکم از کشورهای ضعیف دربرابر قدرتمندان، درحدی محدود، محافظت می کند. رایج ترین استدلال این است که می باید کاری انجام می شد. نمی شد درحالی که طرف با بی رحمی عمل می کرد، دست روی دست گذاشت. همیشه انتخاب وجود دارد. همیشه این امکان هست که از این اصل بقراط پیروی شود که: «در درجه اول کار بد انجام نشود». اگر شما نمی توانید این اصل ابتدایی را رعایت کنید، هیچ کاری نکنید. همیشه راه هایی وجود دارد. دیپلوماسی و گفتگو هرگز ته نمی کشد.

اصول شناخته شده حقوق بین المللی و نظم جهانی، الزامات تعهدآور عهدنامه ها، حکم های دادگاه عدالت بین المللی، نظرات صائب معتبرترین تحلیل گران، خودبخود مشکلات را حل نمی کند. درهرموردی باید بررسی خاص انجام شود. مگر آنکه بخواهیم رفتار با صدام حسین را ملاک قرار دهیم ، در غیر اینصورت ، می باید ضرورت توسل به تهدید یا استفاده از زور در تجاوز به اصول نظم بین المللی نشان داده شود. عوارض چنین تجاوزاتی می باید با احتیاط ارزیابی شود و برای کسانی که حداقل جدیت را داشته باشند، انگیزه های عمل می باید دقیقا بررسی شود و به تعریف و تمجید از رهبران و «قطب نمای اخلاقی» آنها محدود نشود.

۱- در مجموع، درگیری کوزوو(۱۹۹۸-۱۹۹۹) بیش از ۱۰ هزار کشته به جای گذاشت که بخش بزرگی غیرنظامیان آلبانیایی بودند. هزار نفر غیرنظامی یوگسلاو نیز به دنبال گلوله باران ناتو در صربستان (مارس-ژوئن ۱۹۹۹) قربانی شدند.

۲- Kevin Cullen, The Boston Globe, 22 février 1999.

نویسنده Noam CHOMSKY برگردان شهباز نخعي

Noam CHOMSKY
استاد انستيتوي تکنولوژي ماساچوست (MIT) بوستون در ايالات متحده آمريکاست. وي نويسنده کتابهاي متعددي از جمله جنگ به مثابه سياست خارجي است. (La guerre comme politique étrangère, Agone, Marseille, 2002.

این مقاله در لوموند دیپلماتیک مه ۱۹۹۹ منتشر شده است

https://ir.mondediplo.com/article4142.html