خدامراد فولادی: اصحاب کهف

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

( غارزیستان ِ عهد ِ عتیق و عهد ِ جدید!) در افسانه های دینی آمده است:« درعهد ِ دقیانوس امپراتور ِ جابلسا گروهی از جوانان ِ به خدای تازه کشف شده ی مسیحیت ایمان آورده و چون مسیحیت در آن زمان دین ِ ممنوعه و خدای اش نیز ناشناخته بود آن جوانان برای حفظ ِ خود از پیگرد ِ ماموران ِ دقیانوس به همراه ِ سگ شان که رسالت ِ نگهبانی از آنان را داشت به غاری پناه برده و سیصدسال بدون ِ آب وغذا در آن غار خوابیدند. آنها بعد از سیصدسال از خواب بیدار شده و گمان کردند یک شب خوابیده اند، و چون گرسنه بودند یکی از یاران( همپیمانان) را مامور می کنند به نزدیک ترین شهر برود

و با پولی که همراه دارندبرای شان آذوقه خریده وبیاورد. آن شخص به شهر می رود وبعداز خرید ِ آذوقه سکه ی سیصد سال قبل را به فروشنده می دهد. فروشنده متوجه می شود که سکه ازاعتبار افتاده و از خریدار یا همان « یار ِ غار» به قاضی شکایت می کند...و الاآخر. ». ظاهرن اصحاب ِ کهف بعداز آن که دین ِ جدید را تبلیغ می کنند ورواج می دهندمی میرند. اما شواهد ِ زیادی دردست است که می گویند آنها نمرده بلکه به سرزمین ِ دیگری در همان نزدیکی ِ جابلسا مهاجرت کرده وبا کشف ِیک خدای جدیددین ِجدیدی رادرآن سرزمین و سرزمین های دور و نزدیک اشاعه داده وهم اکنون نیزکه بیش از هزاروچهارصد سال از آن ماجرا می گذردهنوزهم زنده اند وبا توجه به حرص ِ شدید شان به تعدد ِ زوجات وفرزند آوری خیلی هم تکثیر شده وحتا در برخی ممالک و ازجمله ایران با «انقلاب ِ مردمی» به حاکمییت ِ سیاسی هم رسیده اند. ادامه ی داستان یا شرح ِ حال ِ اصحاب کهف ازهنگام ِ بیدارشدن ازخواب ِ هزاروچهارصد ساله تا به امروزرا ازقول ِ مفسران و راویان ِ اخبار چنین می خوانیم:« اصحاب ِ کهف یا غارزیستان دیروز و حاکمان ِامروز بعد از بیدار شدن و خروج از غار مدت های طولانی با فرزند آوری و تکثیر ِ نوع ِ خاص ِ خود، نسل شان را در امن ترین مکان ها برای « علم آموزی» بانام ِ حوزه های علمیه با هدف ِ تبلیغ وترویج ِ دین جدید به سرعت تکثیرنموده و ابتدا روستاها و سپس حاشیه ی شهرها را مناسب ترین مکان ها برای ایجاد ِ پایگاه ِ نفوذ ِ ایدئولوژیک انتخاب کرده تا سپس در صدد ِ برپایی ِ یک « پان» ِ دینی ِ جهان گستر از طریق ِ کسب ِ قدرت ِ سیاسی به نیروی پیروان ِ روز به روز افزایش یابنده شان برآیند. بنابر اخباروروایات غارزیستان پیش از آنکه به قدرت ِ سیاسی برسند زنده گی ِ معمولی مانند ِ ما انسان ها داشته و با آنکه در قلمروی زیست ِ نوعی ِ خاص ِ خود و با زبان ِ خودویژه ی لوتره وار با هم دیگر سخن می گفته اند به زبان ِ فارسی یا حتا دیگر زبان های رایج در حوزه ی جغرافیای ِ محل ِ زیست شان سخن می گویند اما پوشش ها همچنان به شیوه ی اصحاب ِ کهف ِهزاروچهارصدسال ِ قبل است. در واقع، تنها عامل ِارتباطی ِ آنها با انسان های معاصر شکل ِ ظاهرشان است که شباهتی با دیگرآدمیان دارد و گرنه، نه زبان ِ لوتره وار ونه پوشش ِ عهد ِ عتیقی و نه خصوصن آداب و رسوم و تفکر و اعتقادات ِ به جامانده ازدوران ِ غارزیستی شان هیچ یک با هستی ِ اجتماعی وآگاهی های اجتماعی ِاین دوران کم ترین نسبت و مشابهتی ندارد. آنها متعلق به سده های پیشا دوران های تمدن اند که هنوز انسان ها هیچ دین ِ خاصی نداشتند اگرچه به دلیل ِ فقدان ِ شناخت ِ علمی از جهان به نیرویی ماوراء طبیعت وسازنده و گرداننده ی آن معتقد بودند. به هرحال، به گفته ی برخی مفسران ِ علم غیب دان « چشمان ِ اصحاب ِ کهف به هنگام ِ خواب ِ چندصدساله باز بوده و خداوند در غار- حوزه ی آنان شرایطی فراهم آورده بود که هرکس آنها را می دید از ترس ِ ریخت و قیافه و زبان ِکس ندان ِ شان یا پا به فرار می گذاشت یا از ارعاب و تهدیدی که در کلام شان بود به دین ِ آنها ایمان می آورد.( نقل با کمی تصرف از المیزان ِ علامه طباطبایی). در تمام ِ مدت ِ غارزیستی – غار در« تکامل» اش تبدیل به حوزه و مکتب شد!- پیشا کسب ِ قدرت ِ سیاسی به گفته ی همان مفسران ِ آگاه به علوم ِ غیبی سگ های جهان دیده وبا تجربه ای به قدرت ِ الهی به طورِ غیر ِمریی ازاین حافظان ِ علوم ِ خفیه در دهانه ی غارها محافظت کرده وحتا با آنان سخن می گفته اند.( نقل ازهمان منبع با اندک تغییر). همچنین دراخبارواحادیث وتفاسیرآمده است:« بعد از هزار و چهارصدسال که این مومنان ِ خفته در غار بیدارشده وبه خود آمدند،بیداری شان عینهو رستاخیز – یا همان خیزش معروف!- بود که می توان این خیزش وبرانگیخته گی را نوعی بعثت ِ پیامبرانه نیز تلقی کرد.( نقل از جامع البیان و المیزان ِ طباطبایی ). باز طبق ِ روایات، سرکرده ی اصحاب ِ کهف کسی بود بانام ِ « تلمیحا» یا« تلمیخا» که سمت ِ رهبری و پرچمداری ِ گروه و دارودسته ی یاران و همپیمانان ِغاررابرعهده داشت واوبود که با پافشاری بر رهبری ِ «توده های ناآگاه » خود می خواست پرچم ِ گروه را بر سردر ِ تمام موسسات و ادارات و دانشگاه ها به اهتزاز دربیاورد. درادامه ی اخبار می خوانیم« مردم با شنیدن ِ کرامات و معجزات ِ تلمیخا یا تلمیحا به اوایمان آورده وخواهان رهبری وریاست ِ مادام عمر ِ ایشان بر خودشدند.». رهبری ِ مادام عمر ِتلمیخا مثل ِهمه ی رهبران ِ مادام عمر با مرگ ِ او پایان یافت و رهبری ِ مادام عمر به جانشین ِ غیر ِ منتخب اش- که از سوی دیگر اصحاب ِ کهف انتخاب شده بود واگذارشد-.
بامرگ ِ تلمیخا اختلاف ِ تاکنون لاپوشانی شده میاان ِ یاران ِ غار علنی شد و آنان به دودسته باعنوان ِ اصحاب ِ تلمیخا یا پیروان ِ خط ِ تلمیخا و اصحاب ِ رقیم تقسیم شدند. رقیمی ها یا به گفته ی امروزی ها لیبرال منش ها می گفتند مردم باید از برخی آزادی های سیاسی بهره مند باشند تا عمر ِ حکومت ِ ما مثل ِ عمر ِپیشواورهبرمان مادام عمری باشد،اما اصحاب ِ کهف ِ بنیادگرا که جناح ِ دگم ِحکومتیان بودند معتقد بودندکه هیچ نیازی به آزادی های سیاسی ِمستکبران ِ غربی نیست وما به همان شیوه ی اجداد ِ شمشیر از روبسته مان عمل کرده وهرگونه مخالفتی را به نیروی سلاح مان سرکوب می کنیم. ما باید با تکیه بر اسلحه و فداییان ِ جان برکف مان حکومت را تا ظهور ِ مجدد ِ تلمیخا حفظ کنیم. با چنین استدلال و رویکردی جناح ِ کهفی یاهمان غار-حوزه زیستان با تکیه برسلاح ونیروی فداییان ِ جان و مزد برکف! توانستند جناح ِ رقیمی را برای همیشه از حکومت اخراج و خود به تنهایی زیر ِ سایه ی رهبر مادام عمرشان تا به امروز حکومت کنند.
واقعییت این است که غارزیستان ِتاریک اندیش هیچ جایگاه ِ مناسب و شایسته ای دراین دوران ِ تاریخی ندارند و خودشان هم به این واقعییت ِ تاریخی واقف اند و حتا به آن افتخار هم می کنند. به همین دلیل عجیب نیست که وقتی از سرکرده ی دیر به دوران آمده شان پرسیدند اکنون که بعداز هزاروچهارصد سال تبعید در غار به روشنایی های شهر آمده ای چه احساسی داری جواب داد «هیچ»! یا بازهم عجیب نیست که تلمیحا یا تلمیخای هزاروچهارصد ساله در سده ی بیستم وبیست ویکم اقتصاد را مال ِ خر بداند- بعد در عمل وقتی پایه های قدرت اش محکم تر شد معلوم گردید که به اعتقاد ِ ایشان دموکراسی و آزادی های فردی و سیاسی هم مال ِ خراست! و همان دولت و حکومت ِ غارزیستانه نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد از سر ِ این آدم ها زیاد است-، یا باز عجیب نیست که حکم بر حرام بودن ِ هنرهایی مانند ِ موسیقی وحتا ابزار ِموسیقی و رقص و ترانه خوانی دهد. اینها از غارزیستان ِ دیر به دنیا آمده عجیب نیست ، اما از کسانی عجیب است که ادعای انقلابی بودن و حتا « کمونیست» بودن دارند و همچون تلمیخای غارزیست و یاران اش با تمام ِ دستآوردهای تکنولوژیک و مناسبات ِ اجتماعی سیاسی ِ پیشرفته ی ضروری برای تکامل ِ تاریخی ِاین دوران و گذار به دوران ِ عالی ترضدییت دارند.
تاریخ و ماتریالیسم ِ تاریخی نشان خواهد داد حرکت و جنبش ِ همه باهمی که در هم اکنون ِ تاریخی ِ این جامعه علیه راهزنان ِ مسلح یا غارزیان ِ پیشین به راه افتاده تارسیدن به هدف ِنهایی یعنی دموکراسی وآزادی های فوری و بی قید و شرط ِ سیاسی ادامه خواهد یافت.حرکت وجنبش( خیزش) ِآگاهانه وهدف مندی که هیچ دارودسته ی انحصار طلب ِ تمامییت خواهی با هرنام و عنوانی نه در تحقق ِ آن و نه در مدیرییت ِ جامعه ی پیروزمند ِ آینده کم ترین نقش و جایگاهی نخواهند داشت، تا باز اقتصاد و تکنولوژی و دموکراسی مال ِ خراست وهرآنچه ما فکرمی کنیم و می گوییم و بدان عمل می کنیم نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد ِ تازه از راه رسیده ای، جایگزین ِ آن دیگری ِ پیشین نشود. یعنی زمانی که نور ِ آزادی و دموکراسی بدون ِ هیچ اما و اگر ِ محدود کننده ای تمام ِگستره ی جغرافیایی، تاریخی،سیاسی،اقتصادی و فرهنگی ِ این کشوررا با تمام ِ تنوع ِ اقلیمی،زبانی واعتقادی سیاسی اش فراگیرد. باش وببین زمانی راکه صبح ِ«دولت ِ » این جامعه فرابرسد! غارزیان ِ عقب مانده از تاریخ!