ثریا شهابی: حزب حکمتیست(خط رسمی) و اپوزسیون راست در تحولات آتی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

تحلیل ما در این رابطه متکی بر این واقعیت بوده است که در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی، دو نیروی اصلی با پلاتفرم های متفاوت، با شیوه و روش های متفاوت و با آرمان ها و اهداف متفاوت شرکت دارند، راست و چپ! که هر دو می خواهند هژمونی خودشان را اعمال کنند و افق خودشان را به افق جامعه تبدیل بکنند و تلاش می کنند که خودشان را به پیروزی برسانند. الان دیگر هیچکدام از جریان های راست هم ادعا نمی کنند که نماینده همه مردم هستند. و این دو نیرو بعنوان دو نیروی اصلی در مقابل همدیگر، کاملا شفاف و روشن در جامعه ابراز وجود می کنند و جامعه امروز ایران حول این دو تا نیرو کاملا قطبی و پولاریزه شده است.

گفتگو با ثریا شهابی: حزب حکمتیست)خط رسمی( و اپوزسیون راست در تحولات آتی
مطبی که میخوانید متن پیاده شده گفتگوی رادیو نینا با من است ، که این در تاریخ ۷ آوریل ۲۰۲۱ (۱۸ فروردین ۱۴۰۱) پخش شده است. با تشکر از رفیق آزاد کریمی برای پیاده کردن، ویرایش متن محاوره ای و ادیت.
وریا نقشبندی: موضوع برنامه امشب یکی دیگر از مباحث کنگره دهم حزب تحت عنوان "حزب حکمتیست(خط رسمی) و اپوزسیون راست در تحولات آتی" اختصاص دارد که بعنوان یکی دیگر از قرارهایی که در کنگره دهم حزب تصویب شد، آن را مورد بحث و گفتگو قرار میدهیم تا جزئیات بیشتری در رابطه با آن را در اختیار عموم قرار دهیم. مهمان برنامه امشب ثریا شهابی از رهبری حزب حکمتیست(خط رسمی) است که خودشان معرف قراری بودند که به تصویب کنگره رسید.
ثریا شهابی؛ ضمن خوش آمد گویی به شما، سوال من از شما اینست که ضرورت و معرفی این قرار در این دوره و در این کنگره چه بود؟
ثریا شهابی: ضرورت این قرار از نیاز یک حزب سیاسی که باید به مسائل و اتفاقات پیرامونش جواب سیاسی بدهد، بیرون می آید. این قرار در ادامه سیاست های تاکنونی ما در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی بوده است. تحلیل ما در این رابطه متکی بر این واقعیت بوده است که در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی، دو نیروی اصلی با پلاتفرم های متفاوت، با شیوه و روش های متفاوت و با آرمان ها و اهداف متفاوت شرکت دارند، راست و چپ! که هر دو می خواهند هژمونی خودشان را اعمال کنند و افق خودشان را به افق جامعه تبدیل بکنند و تلاش می کنند که خودشان را به پیروزی برسانند.
الان دیگر هیچکدام از جریان های راست هم ادعا نمی کنند که نماینده همه مردم هستند. و این دو نیرو بعنوان دو نیروی اصلی در مقابل همدیگر، کاملا شفاف و روشن در جامعه ابراز وجود می کنند و جامعه امروز ایران حول این دو تا نیرو کاملا قطبی و پولاریزه شده است. تحلیل ها و تفسیرها و سیاست های تاکنونی ما به روشنی بر این واقعیت تاکید گذاشته است. در این کنگره ما قطعنامه اوضاع سیاسی را هم داشتیم و اعلام آمادگی و اشتهای حزب، بعنوان یک حزب سیاسی طبقه کارگر و بعنوان بخش متحزب گرایش کمونیستی طبقه کارگر، که آماده است که قدرت سیاسی را در دست بگیرد.
این سند به ما می گوید که در پروسه ای که شما می خواهید قدرت سیاسی را بگیرید، و در پروسه ای که می خواهید جنبش تان را در ادامه سیاست ها و مباحث تا به امروزتان، به پیروی برسانید، از جمله چه باید بکنید. به ما میگوید که بدنبال تحلیل ها و تبیین های مان، بدنبال سیاستی که منجر به صدور سند “کنگره سراسری شوراهای مردمی بعنوان آلترناتیو عبور از جمهوری اسلامی” شد، و برای به پیروزی رساندن جنبشی که در صحنه است، در ادامه چه قدم های دیگری را باید برداریم، که مطابق با شرایط و اوضاع سیاسی امروز باشد.
امروز شرایط و موقعیت راست جامعه را اگر نگاه کنید، با شرایط و موقعیتی که همین جریانات در کنگره پیشین ما داشتند خیلی فرق کرده است. نه از نظر ماهیتی که داشتند؛ که ما همیشه اذعان کرده ایم راست و چپ جامعه در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی متحد هم نیستند و رقیب همدیگر هستند. بلکه از نظر جنبشی در سطح جامعه خودشان را متحد و متشکل کرده اند و خیلی شفاف و به روشنی می توان تحرکاتشان را دید. هم در سطح شخصیت ها و هم احزاب سیاسی و سازمانها، به روشنی خودش را بعنوان نیرویی که می خواهد قدرت را از بالا دست به دست کند و نیروهای بین المللی که حامی آنها هستند را پشت خودش به صف کرده است. که بخش هایی از خود حاکمیت را همانطور که ما پیش بینی کرده بودیم از حاکمیت کنده شده و به راست پیوسته اند، را هم همراه خود دارد.
این اتفاقاتی است که افتاده است و در نتیجه درجه پولاریزاسیون جامعه و شفافیت جنبش های اجتماعی در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی به جایی رسیده است که قابل انکار نیست. هرچند جامعه ایران از همین الان انتخابش را کرده است. جامعه ایران چپ و عدالتخواهی کارگری را انتخاب کرده است و هژمونی چپ در سطح جنبش های اعتراضی و در جامعه، برای هر کسی قابل تشخیص است. این در سطح جنبشی است.
اما در سطح سیاسی می بینید که راست جامعه به شدت میدان را در دست گرفته است و تحرکات وسیعی را یراه انداخته است و بخصوص بخش های ریزش کرده و کنده شده از خود حاکمیت، که در انجمن های اسلامی فعال و اصلاح طلب بودند، به سرعت به سمت راست در اپوزیسیون شیفت کرده اند. این ها در این دوره با پرچم تقدس گذشته اشان، عملا تعرضشان را به چپ و آزادیخواهی شروع کرده اند. عملا مرزهای حتی به ظاهر دیپلماسی با چپ، را هم پشت سر گذاشته اند. به بهانه انقلاب ۵۷ لجام گسیخته علیه کمونیسم و علیه چپ، ابراز وجود کرده و بخشی را در کنار خودشان، متحد نگاه داشته اند.
علاوه بر این، ما منتظر این اتفاقات نبودیم تا این واقعیات را بگوییم. ولی این واقعیات، حزب ما را بعنوان یک حزب جدی و یک حزب پراتیک، و حزبی که تحلیل ها و تبیین ها و آرمانها و آرزوهایش را می خواهد با نقشه عمل به پیروزی برساند، به اینجا می رساند که مناسبات خود را با راست جامعه نقشه مند تر بکند و در این جدال دست بالا پیدا کند.
باید بعنوان یک جریان پیشرو راه نشان داد و باید گفت علاوه بر اینکه بعنوان یک حزب سیاسی اشتهای به دست گرفتن قدرت سیاسی را دارم، علاوه بر اینکه این جنبشی که در بطن جامعه حضور دارد می تواند به پیروزی برسد، و بهترین شرایطی که می تواند این جنبش را به پیروزی برساند “کنگره سراسری شوراهای مردمی” است، ولی با این وجود باید بر این واقعیت نیز انگشت گذاشت که اصلی ترین رقیب شما بعنوان نیروی راست جامعه در چه وضعیتی است. و شما چه مناسباتی با آن دارید. به این معنی که راست جامعه باید فشار جنبش شما و سنگینی جنبش شما را در سطح جامعه حس کند. و شما، بعنوان یک حزب سیاسی، باید بتوانید هژمونی خودت را در کلیه تحرکات اجتماعی تامین کنید. و سعی کنید افق و آرمانهای خودت را به افق و آمانهای کل تحرکات اجتماعی تبدیل کنید. همانطور که چپ جامعه تا بحال هژمونی خودش را در تحرکات اجتماعی تامین کرده است. این سند پاسخ شما به این شرایط ویژه است، که آن را به روشنی در خود فرموله کرده، و اجرای آن را در دستو کار حزب قرار داده است.
در نتیجه ضرورت این قرار حزبی، از این واقعیت اجتماعی ناشی می شود که شرایط موجود اقدامات روشن تر و نقشه مند تری را در سطوح مختلف از شما طلب می کند. طبعا این تنها نقشه عمل حزب نیست. حزب باید نقشه عمل های متفاوتی داشته باشد. در مورد چگونگی سازمان پیدا کردن، چگونگی متشکل کردن بخش پیشرو جامعه و چگونگی جذب بخش هر چه بیشتری از فعالین و سازمان دهندگان و پیشروان جنبش های موجود در سطح جامعه به درون حزب، و یا مثلا چگونگی مقابله با عواقب جنگ اکراین، همه اینها نقشه عمل های متفاوتی را در سطوح مختلف سیاسی و اجتماعی از حزب می طلبد. منتهی در سطح مقابله با راست جامعه در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران، شما باید نقشه مند عمل کنید و از این شفافیتی که راست جامعه به ناچار به آن تن داده است استقبال کنید و برایش نقشه عمل و برنامه داشته باشید. که برنامه و نقشه عمل ما در این قرار به وضوح آمده است.
اول اینکه باید این واقعیات را گفت و تصویری روشن از ملزومات پیشروی این جنبش به دست داد. و اینکه سعی کنیم هژمونی چپ و عدالتخواهی کارگری همچنان تأمین شود و به بهانه های مختلف مانند محاکمه انقلاب ۵۷ یا جنگ اکراین، یا اینکه برجام بشود یا نشود و یا بایدن بهتر است یا ترامپ، این هژمونی چپ و عدالتخواهی کارگری به پشت صحنه رانده نشود و در عین حال، با وجود اینکه دشمن ما جمهوری اسلامی است، ولی در تمام لحظات مقابله با جمهوری اسلامی در مقابل "راست" که می خواهد به نیابت از مردم و به اسم مردم قدرت را از بالا دست به دست بکند می ایستیم و جلو آن را می گیریم. چطور جلو آن را می گیریم؟!
این سند سعی می کند که جامعه را قانع کند به اینکه راه حل طبقه کارگر و راه حل گرایش کمونیستی طبقه کارگر را برای برگذاری کنگره سراسری شوراهای مردمی، بعنوان تنها راه حل و تنها آلترناتیو حکومتی قبول کند و باید به همه نیروهای راست چه در کردستان و چه در سراسر ایران در هر سطحی فشار آورد که از ورای سر مردم با توطئه و دسیسه و دیپلماسی مخفی دست به قدرت سیاسی نبرند و اگر داعیه قدرت سیاسی دارند باید به انتخاب امروز مردم که رفاه، آزادی، امنیت و اداره شورایی است گردن بگذارند و به انتخاب فردای مردم که کنگره سراسری شوراهای مردمی است گردن بگذارند و اگر می خواهند فعالیت سیاسی بکند، باید به موازین متمدنانه احزاب سیاسی متعهد شوند. بروند حزب سیاسی درست کنند یا در شوراهای شهرها، شوراهای کارگری و یا در شوراهای مردمی پلاتفرم سیاسی اشان را به معرض امتحان بگذارند و ببینند که مردم انتخابشان می کنند یا نه. ما معتقد هستیم که مردم چپ و گرایش کمونیستی را انتخاب می کنند، چرا که برای رفاه جواب دارد، چرا که برای امنیت جواب دارد، چرا که برای آزادی عقیده و بیان و حق زن و جدایی مذهب از دولت و کوتاه کردن کامل دست مذهب از زندگی زنان و از زندگی مردم قاطع است و بر خلاف "راست" که به هر مرجع اسلامی و مذهبی و قومی و ملی و ... هزار و یک باج می دهد. پرچم رادیکالیسم چپ و کمونیسم بیشتر از هر چیز دیگری شانس دارد و جواب رادیکال به مسئله می دهد.
این برای خلع سلاح کردن "راست" از این تبلیغاتی است، که گویا چپ راه به قدرت رسیدن را بلد نیست! یا اینکه نمی خواهد به قدرت سیاسی دست ببرد. اینطور نیست! اگر گرایش کمونیستی طبقه کارگر بر چپ حاکم باشد که امروز هست، هم اشتهای دست بردن به قدرت سیاسی را دارد، هم برنامه اش را دارد و هم تاریخأ در کردستان این تجربه را داشته است که جلو تعرض "راست" به حقوق مردم را بگیرد و نتواند جلو آزادی های بی قید و شرطی که کمونیست ها خواهان آن هستند را بگیرد و ایندفعه می خواهد در سراسر ایران این کار را بکند، طبعا به اشکال دیگر و در شرایط دیگر.
این سند در واقع پلاتفرمی است برای دست بالا پیدا کردن چپ و عدالتخواهی کارگری طبقه کارگر و نشان می دهد که گرایش کمونیستی طبقه کارگر بر فراز داعیه های راست جامعه ایستاده است و می گوید که اجازه ندارند بعنوان یک جریان سیاسی از این موازین تخطی بکنند و اگر تخطی بکنند ضد مردمی هستند و باید آن را افشا کرد.
اما برای این چارچوب مورد نظر باید نیرو جمع کرد تا "راست" جامعه را در موقعیت یک حزب سیاسی قرار دهد و مجبورش کرد به اینکه به جامعه و به طبقه کارگر پاسخگو باشد.
اجازه بدهید یک نکته را به این بحث اضافه کنم و آن اینکه گاهأ وقتیکه صحبت از این گرایش می شود که ما در مقابل "راست" جامعه چه در کردستان و چه در سراسر ایران می ایستیم، این شائبه را دامن می زند که گویا تمرکز در جدال با جمهوری اسلامی را کم می کنیم و با راست جدال می کنیم. این واقعیت ندارد. جدال با جمهوری اسلامی نمی تواند فارغ از این باشد که شما همزمان با "راست" جامعه که برای به قدرت رسیدن سناریوهای مختلفی را طرح و برنامه ریزی کرده است، که می تواند به مراتب از جمهوری اسلامی مخرب تر باشند، مبارزه نکنید. هر دو اینها یک جدال و به موازات هم هستند!

وریا نقشبندی: ثریا شهابی؛ الان که من همزمان با صحبت های شما قرار حزبی را مرور می کردم و در صحبت های خود شما هم بود، شما از دو نیروی " راست" و "چپ" در جامعه صحبت کردید. از این صحبت کردید که جامعه انتخاب خودش را کرده است و هژمونی چپ و گرایش کمونیستی طبقه کارگر در آن دست بالا را دارد. سوالی که به احتمال زیاد برای مخاطب پیش می آید این است که آیا در این سند و در رابطه با موضعی که در قبال اپوزسیون راست گرفته است، بزرگنمایی نشده است؟ و دوم اینکه در تحولات آتی جامعه ایران و مشخصأ بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی، آیا این برگ تضمینی برای "راست" جامعه نیست که در کنار سایر جریانات و احزاب سیاسی فعالیت داشته باشند؟ و نهایتا اینکه اگر جامعه انتخاب خودش را کرده است و به قول شما هژمونی چپ و عدالتخواهی کارگری در آن دست بالا را دارد، آیا هیچ نگرانی در مورد مخاطراتی که می تواند از طرف اپوزسیون راست در تحولات آتی جامعه ایران رقم بخورد وجود ندارد؟
ثریا شهابی: ببینید؛ به نظر من ما در مورد قد و قواره راست بزرگنمایی نمی کنیم. اگر شما "راست" جامعه را فقط در هیأت این آدم یا آن آدم نبینید، نمی توانید منکر موجودیت بورژوازی بشوید. بورژوازی یک طبقه است. طبقه ای که از فقر، از جنگ، از بی حقوقی، از نیاز آدم به معیشت و از نیاز آدمی به اینکه باید نیروی کارش را بفروشد تا زنده بماند، ارتزاق می کند. حالا می خواهد عمامه بر سر داشته باشد یا تاج؛ فوکول کراواتی باشد یا پیژامه بپوشد! در نتیجه نمی توان منکر وجود بورژوازی شد و نمی توان منکر جنبش سیاسی و وجود "راست" در جامعه شد.
ما راست جامعه را بزرگنمایی نکرده ایم بلکه موجودیشت را به رسمیت شناخته ایم. بعنوان یک جنبش "راست" وجود دارد و بعنوان یک جنبش از حفظ استثمار منفعت می برد. از انقیاد اقتصادی منفعت می برد، از جنگ منفعت می برد و درجه آزادیخواهی اش به اندازه قطر کیف پولش است. ملیت هم ندارد و هر وقت خطری احساس کند کیفش را بر می دارد و می رود در جای دیگری سرمایه گذاری می کند. در نتیجه این "راست" وجود دارد و شما نمی توانید انکار کنید و در عین حال نمی توانید اپوزسیون آن هم بشوید! ما اپوزسیون راست نیستیم، ما رقیبش هستیم. اتفاقا کسی که اپوزسیون راست می شود، جنبش ما را کوچک نمایی می کند. طبقه ما را کوچک نمایی می کند و قدرت ما را کوچک نمایی می کند! ما اپوزسیون "راست" نیستیم. ما اپوزسیون جمهوری اسلامی در قدرت هستیم و می خواهیم جمهوری اسلامی را به زیر بکشیم ولی در عین حال رقیب "راست" در اپوزسیون هم هستیم.
در انقلاب ۵۷ هم کمونیست ها در کردستان رقیب حاکمیت بودند نه اپوزسیون آن. با حاکمیت می جنگیدند و در جاهایی که قدرت را می گرفتند اعمال قدرت می کردند. شورا تشکیل می دادند، "بنکه" تشکیل می دادند و جامعه را اداره می کردند. می خواهم بگویم که به رسمیت شناختن رقیبتان، قدرت شما را نشان می دهد نه ضعف شما را. و برعکس؛ پشت کردن به آن و فقط اعلام موضع کردن و خود را تبدیل کردن به اهرم فشار و اپوزسیون "راست" شدن، فرار از این جنگ است! ما به استقبال این جنگ می رویم. ما به اسقبال جدال با رقیبی می رویم که می گوید ناتو را دارد، می گوید بانک جهانی را دارد.
اپوزسیون "راست" به قدرت ما و به قدرت جنبش ما آگاه است. برای همین است هر وقت که بخواهند ابراز وجود کند به ما فحش می دهند و هر وقت بخواهند که "راه حل" پیش روی جامعه بگذارند، اول از فحاشی به کمونیست ها شروع می کنند چون چپ ها و کمونیست ها را مانعی بر سر راه خودشان می دانند. و در حال حاضر اگر اعتراضات در ایران را در سطح جنبشی نگاه کنید، می بینید که چپ با گرایش کمونیستی طبقه کارگر دست بالا را دارد. چرا؟! برای اینکه عدالت اقتصادی می خواهد، برای اینکه می خواهد این را با اتکا به قدرت خودش و به قدرت شوراهایش اعمال بکند. این را شما در معلمان می بینید، در بازنشستگان می بینید و در طبقه کارگر هم می بینید. به این اعتبار است که ما می گوییم چپ بر اعتراضات هژمونی دارد و این هژمونی در دست آن گرایشی است که متشکل است، سازمان می دهد، شخصیت هایش را دارد و یک سر و گردن از الیت سیاسی "شرق شناس" و ... که از صبح تا شب در مورد اینکه مبارزه مدنی خوب است و " انقلاب بد است" صحبت می کنند، بالاتر هستند و در زمین واقعی نیرو جابجا می کنند و قدرت دارند. ولی "راست" منکر وجود این قدرت است و می خواهد با این ترفند که گویا این مبارزات صنفی هستند و نمی توانند کاری از پیش ببرند، چپ را خلع سلاح بکند.
ما معتقدیم که اگر شما بیشترین آزادی های سیاسی را بدهید، مطمئنا جامعه چپ را انتخاب خواهد کرد. بگذار به چپ ها و کمونیست ها فحش بدهند، کمونیست ها و چپ ها هم به مذهب و ملیت و مقدسات فحش بدهند. شما همین امروز شاهد این هستید که یک هنرمند آزادیخواهی که جلو پرچم کیانی تعظیم نمی کند، می خواهند همانجا با لات بازی و لمپن بازی کتکش بزنند و این تمام آزادیخواهی "راست" ایران است. "راست" ایران نه لیبرال است و نه آزادیخواه، بلکه سوپر ارتجاعی است و از جنس راست افراطی اروپای شرقی و از جنس راست افراطی فاشیستی است. راست لیبرال آزادیخواه در ایران نداریم! ولی داعیه های لیبرالی دارند.
جامعه ایران فقط با حرف من و شما پی به ماهیت این راست ارتجاعی نمی برد. بلکه در جدال و مبارزه روزمره است که باید اندازه "ضدیتش" با مذهب را به جامعه نشان بدهید. برای اینکه بر خلاف تصویری که از خودشان نشان می دهند هم مراجع مذهبی را می خواهند، هم مراجع قومی را می خواهند. و درواقع هر کسی به غیر از قدرت مردم از پائین، را می خواهند چون به این شکل می توانند نظم موجود را حفظ کنند.
در مبارزه روزمره است که باید درجه "عدالت اجتماعی" راست جامعه را نشان داد. که شما باید سه نسل کار کنید تا آنها رشد اقتصادی داشته باشند و تمام افتخارات و آرمان هایشان رشد اقتصادی چهار رقمی و پنج رقمی است و هند مدینه فاضله اش است. مستقل از اینکه میلیون ها میلیون کارگر در هند دستشان به آب آشامیدنی درست و حسابی نمی رسد و به اندازه مصرف تمام دنیا هم تولید می کنند. این ماهیت "راست" است ولی جامعه آن را نمی شناسد. افکار و عقاید جامعه افکار و عقاید طبقه حاکم است. اینکه "حقوق بشری" اند، "جایزه نوبل" گرفته اند یا خیلی "شرق شناس" هستند و در مورد خودشان چه می گویند، اصلا مهم نیست.
شما باید بتوانید آنها را به جدال واقعی در زمین سفت بکشانید تا بتوانید برتری خودتان را نشان بدهید و ما برتر هستیم. نه به این اعتبار که چون ما معتقدیم از نظر ایدئولوژیکی برتر هستیم بلکه به این اعتبار که ما رفاه می خواهیم. ما می خواهیم که آدمیزاد برای اینکه بتواند زنده بماند و زندگی کند به این احتیاج نداشته باشد تا نیروی کار خود را بفروشد، یا کلیه اش را بفروشد و یا منتظر بماند تا خریداری برای نیروی کارش پیدا شود. ما این را سهم آدمیزاد نمی دانیم. ما از نظر آرمانهای انسانی برتریم، ما از نظر قدرت اجتماعی و قدرت طبقاتی برتریم. کارگر اگر کار را تعطیل کند جامعه می خوابد! همین امروز رعشه بر اندام جنایتکاران جنگی افتاده است که کارگران بارانداز در ایتالیا محموله های اسلحه ای را که قرار بود به اسم "کمک های انسانی" به اکراین بفرستند، را بار نزده اند و این قدرت ماست. سهم ما از قدرت، میلیونی است!
به هر حال آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان، فقط برای من و شما نیست. خیلی ها هستند که از نظر افکار و عقاید "راست" هستند و داشتن افکار راستگرایانه و یا نژادپرستانه به خودی خود جرم نیست. البته حساب کسانی که در جنایت های جنگی شرکت داشته اند و مسئول کشتار مردم هستند، فرق می کند. آنها باید محاکمه شوند و پاسخ جنایاتی را که مرتکب شده اند پس بدهند. قطعأ ما طرفدار مجازات اعدام نیستیم. ولی باید مسئولیت جنایاتی را که انجام داده اند برعهده بگیرند. خواستم تفاوت داشتن عقیده مخرب و ارتجاعی که نباید ممنوع باشد، را با عمل مخرب و ارتجاعی که مرتکب ش را باید محاکمه کرد، بگویم.
بکمی از موضوع دور شدم؛ به خود مسئله بر می گردم. پروژه ما برای عبور از جمهوری اسلامی نه “شورای مدیریت دوران گذار” که چشم امیدش را به ناتو و قدرت های غربی و کنده شده های از حاکمیت و سپاه، دوخته است؛ بلکه “کنگره سراسری شوراهای مردمی” است که همین الان می توان ده ها و ده ها کابینه ش، را از شخصیت هایی که همین امروز در حال مبارزه و جدال با جمهوری اسلامی هستند، تشکیل داد.
تنها راه مبارزه مسلمت امیز و کم خطر و تنها راه تحمیل آرا و افکار خودت به جامعه، این است که بروید در ارگان های مردمی فعالیت کنید. به جای اینکه بخواهید از طریق تلویزیون های "اینترناسیونال" و "من و تو" به قدرت برسید، لطفا تشریف ببرید به شورای محل، شورای شهر، تشکل های معلمان، بازنشستگان و تشکلهای مردمی که برای آب و برق و نان مبارزه می کنند، فعالیت سیاسی کنید و تبلیغ کنید.
در نتیجه این سند به ما می گوید که ما می خواهیم "راست" را به این موازین متعهد بکنیم. فشار ما روی "راست" باید اینقدر زیاد باشد که نه تنها نتواند شما را انکار بکند، که مجبور شود به موازین شما هم تن بدهد. اینکه چطوری مجبور می شود به اینها تن بدهد سیر مبارزاتی و جدال جنبش های سیاسی در صحنه معلوم می کند.
این را، اجبار به تن دادن به موازین را، یک بار حزب دمکرات کردستان ایران در کردستان تجربه کرده است. منتهی الزاما این تجربه همیشه تکرا نمی شود. ولی جدال قدرت و برنامه و نقشه داشتن روشن، کار هر حزب پیشرو و جریان پیشروی است که راه را نشان می دهد و مسیر را برای رقیبش هم در این چارجوب معلوم میکند.
من فکر می کنم ما بزرگنمایی از راست نکرده ایم. ما رقیب راست هستیم و نه اپوزسیون آن!