سخنرانی افتتاحیه آذر مدرسی در کنگره دهم حزب حكمتیست (خط رسمی)

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

متن سخنرانی افتتاحیه رفیق آذر مدرسی در کنگره دهم حزب كنگره دهم حزب كمونیست كارگری - حكمتیست (خط رسمی): یکبار دیگر به همه رفقا و به هیئت حزب کمونیست کارگری عراق و حزب کمونیست کارگری کردستان برای حضورشان در کنگره خوش آمد می گویم. امیدوارم این دو روز بتوانیم با دستوراتی که در مقابل خود گذاشته ایم و با نگاهی به اوضاع دنیا و ایران، اولویت های دو سال آتی حزب را تعیین کنیم و حزب را به جایی که از ما توقع میرود و خودمان توقع داریم، ببریم و برسانیم.

فکر می کنم امروز نمیشود در مورد هیچ مسئله سیاسی در دنیا حرف زد، بدون اینکه به شرایط جدیدی که جهان در آن قرار گرفته اشاره کرد. شما نمی توانید در مورد مسئله معیشت، چه در ایران، چه در اروپا، چه در افریقا صحبت کنید بدون اینکه به اتفاق بزرگی که در یک ماه گذشته در سطح جهان اتفاق افتاده است، صحبت کنید. حمله روسیه به اوکراین و کمپین و استفاده سیاسی که دول غربی از این مسئله کردند، چرخشی که در اوضاع جهانی پیش آمد، تاثیرات و عواقب آتی این اتفاق بر جامعه بشری از افریقا تا روسیه، امریکا، چین و ایران و.... چنان وسیع است و چنان ابعاد عمیقی دارد که نمیتوان در مورد هیچ مسئله ای صحبت کرد بدون اینکه به اوضاع امروز دنیا نگاه کرد. باید بر متن این شرایط جدید در مورد مبارزات، اعتراضات، جدال های طبقاتی، کشمکشهای جهانی و یا محلی، در مورد جدال طبقه کارگر ایران با بورژوازی حاکم در آنجا، در مورد جدال بورژوازی حاکم در غرب با طبقه کارگر و .... صحبت و تحلیل کرد. در همین یک ماه این اتفاق تاثیرات بسیار عمیقی بر اوضاع جهانی گذاشته است. فقط یک ماه از این جنگ و این حمله میگذرد، ولی ما شاهد چرخش و عواقب جدی، در همه ابعاد آن، در دنیا هستیم از تاثیرات آن بر گسترش گرسنگی وسیع و میلیونی، که امروز دامنگیر مردم در افریقا شده است، از خطر قحطی، از گرانی و رشد تورم در کشورهای غربی، از جنگ اقتصادی بورژوازی غرب علیه نه فقط مردم روسیه، بلکه تمام بشریت، از کشتار و قربانی شدن مردم اوکراین، برای کشمکش های درونی قطبهای بین المللی، تا سرنوشت برجام و جدال طبقه کارگر ایران با بورژوازی، ، تاثیر آن بر صف بندی، موقعیت و یا سیاست‌ نیروهای سیاسی و به راست چرخیدن جریاناتی که به اسم چپ، حداقل در غرب شناخته شده اند، همه و همه از تاثیرات این جنگ و سیاستهای قطبهای جهانی طی این یک ماه است.

می شود در مورد این جنگ، در مورد دلایل حمله روسیه به اوکراین، سیاست دول غربی، تاثیرات و عواقب این اوضاع در تجدید آرایش جهانی و ..... با جزئیات صحبت کرد، و ما طی این مدت تلاش کردیم در مورد آن از دلایل تا پیامد های آن بگوئیم و بنویسیم. ما از همان ابتدا گفتیم این فقط یک جنگ در اوکراین نیست، چیزی که امروز همه میگویند. گفتیم این فقط حمله روسیه به اوکراین و قربانی کردن مردم اوکراین و حتی روسیه نیست، بلکه یک تغییر در روند اوضاع جهانی است. گفتیم این جنگ زمینه ساز یک بازگشت به دوره جنگ سرد، به یک "مک کارتیسم" عریان دیگر در جهان، یک تعرض به آرمانخواهی، یک تعرض به برابری طلبی، یک تعرض وسیع و شنیع به کمونیسم خواهد شد. گفتیم به بهانه حمله روسیه به اوکراین تعرضی وسیع و سازمانیافته به کمونیسم و هر چیزی که بویی از سوسیالیسم و عدالتخواهی برده باشد، صورت میگیرد. امروز میبینیم که جهان حتی در دوره جنگ سرد شاهد این درجه از ناسیونالیسم اروپا محور و غرب محور نبوده.

اگر ما در دوره ۱۱ سپتامبر شاهد این بودیم که "افغانستانی" بودن و "مسلمان" بودن جرم بود و کسی جرات نمی کرد بگوید "من مسلمانم" چون بلافاصله با القاعده ای که مخلوق خود غرب بود، تداعی می شد. امروز "روس" بودن جرم است، طرح اینکه از هر روسی که وارد انگلیس می شود برای "کمک به مردم اوکراین" جریمه بگیریم، نمونه کوچکی از این مسئله است. به بهانه این جنگ دارند کمونیست بودن را دوباره جرم می کنند. معلوم نیست چرا حمله روسیه به اوکراین، باید باعث پایین کشیدن عکسهای مارکس در امریکا بشود؟!. معلوم نیست چرا حمله پوتین به اوکراین باید باعث تعرض به کمونیست‌ها و فاشیستی ترین تعرض علیه هر درجه از آزادی خواهی شود؟!. معلوم نیست چرا به دلیل جمله روسیه به اوکراین باید ورزشکاران، هنرمندان، ادبا و موسیقی دانان روسی از حضور در مسابقات محروم شوند و حتی از کار اخراج شوند؟!.

معلوم نیست چرا باید در اثر حمله روسیه به اوکراین، مردم افریقا را به فقر کشید، مردم اروپا را زیر فشار تورم و گرانی له کرد و علیه مردم روسیه جنگی افتصادی به راه انداخت و آنها را به فقر کشاند؟!. اینها نتایج "طبیعی" و خودبخودی با اتوماتیک آن حمله نبود، غرب می توانست این کار را نکند، مجبور نبود با تحریم اقتصادی روسیه، کمر طبقه کارگر را در خود غرب بشکند. ولی این تصمیم آگاهانه را گرفتند و تلاش می کنند از این جنگ بیشترین استفاده را برای احیای نظام گندیده و فاسد بورژوایی در جهان و تمام نهادهای ارتجاعی آن کنند و کردند. از این جنگ برای احیا "ناتو"، برای رشد میلیتاریسم در غرب، برای رشد ناسیونالیسم و فاشیسم، که اولین کانونش خود اوکراین است، استفاده کردند. "استفاده هایی" که دود آن در چشم مردم جهان میرود. امروز اروپا از ترس رشد فاشیسم در اوکراین است که دست رد به حضورش در اتحادیه اروپا می زند و قبول نمی کند که کانون فاشیسم، به قول خودشان "ارتجاع سفید"، را وارد اروپای واحد کنند. تبلیغاتشان را کنار بگذاریم، دلسوزی های ظاهری و اشک تمساح ریختن برای مردم اوکراین بگذاریم کنار، اتاقهای فکر شان از مخاطرات اوکراین فاشیست و بار دیگر قدرت گیری ارتش آزوف و غیره حرف می زند.

همه اینها نتایج "طبیعی" آن حمله نبودند.! اگر یک قدرت کمونیستی در دنیا وجود داشت، میتوانست بر آن تاثیر بگذارد. اگر فقط یک قدرت کمونیستی در دنیا موجود بود، میتوانست در مقابل این عقبگرد سیاسی، در مقابل این میلیتاریسم و تعرض به زندگی میلیونها انسان سدی ببندد. هیچکدام از اینها، این فاشیسم عریان، این ضدیت با کمونیستها و تعرض به کمونیست ها، این فقر، هیچکدام نتیجه طبیعی آن جنگ نبود. جنگ را بهانه‌ای کردند برای احیای پیکر گندیده و پوسیده دموکراسی غربی، جنگ را بهانه‌ای کردند برای دمیدن بر میلیتاریسم و ناتو و احیای ناتو در جهانی که همه از مرگ ناتو حرف میزدند، جنگ را بهانه ای کردند برای سرپوش گذاشتن بر بن بست اقتصادی کاپیتالیزم که دیگر همه از آن حرف میزدند. فقر تحمیل شده به جامعه و به میلیونها انسان در جامعه بشری را به گردن روسیه و تحریم اقتصادی روسیه انداختند و توجیه کردند و تلاش کردند که مستمسکی برایش پیدا کنند و یک بار دیگر این لاشه گندیده کاپیتالیزم و میلیتاریسم را در جهان احیا کنند.

تاثیر این اوضاع بر نیروهای سیاسی را نگاه کنید. نیروهای سیاسی "چپ" در غرب همه رفته پشت ناتو، از چامسکی گرفته که ناسیونالیسم عجیبی را از خود نشان می دهد تا احزاب چپ!. حزب "لیبر" انگلیس رسما اعلام میکنه که اگر کسی علیه ناتو حرف بزند اخراجش می کنند، حزب چپ آلمان اعلام میکند که باید ناتو را تقویت کنیم. میلیارد ها دلار برای بالا بردن هزینه نظامی را تصویب می‌کنند. چپ در اروپا و در جهان مثل جنگ جهانی دوم رفت پشت بورژوازی راست، رفت پشت بورژوازی حاکم در دول غربی، در ایران هم به همین شکل، "چپ" به بهانه اینکه جمهوری اسلامی به روسیه نزدیک است دنبال ناتو افتاده اند و امروز که تعرض وسیع راست افراطی و رشد نژادپرستی را میبینند، یکی یکی خود را به کوچه علی چپ می زنند و داد و بیداد میکنند که "به کمونیست ها حمله نکنید"!. و تعجب میکنند که چرا اوضاع اینطور شد؟ چرا به دوره جنگ سرد برگشتیم؟ ما سه حزب کمونیست کارگری در منطقه ( حکمتیست (خط رسمی)، حزب کمونیست کارگری عراق و حزب کمونیست کارگری کردستان)، اولین جریاناتی بودیم و می توانم به جرات بگویم تنها جریانی بودیم که دلایل این جنگ را بررسی کردیم و پیامدهای آن را هشدار دادیم. به بیانیه مشترک مان نگاه کنید. گفتیم میلیتاریسم رشد می‌کند، گفتیم ناسیونالیزم اروپا محور رشد می کند، گفتیم ضدیت با کمونیزم رشد می کند، گفتیم بازگشت به جنگ سرد و تبلیغات جنگ سردی علیه کمونیزم دوباره احیا می شود و امروز یک ماه گذشته داریم می بینیم که چه اتفاقی افتاد. من ندیدم، شاید من بی اطلاع هستم ولی من ندیدم هیچ جریانی که به خودش میگوید چپ و کمونیست، مثل این سه جریان روشن گفته باشه که ماجرا چیست و مخاطراتش را گفته باشد و روند های آتی آنرا تشخیص داده باشد. این تشخیص دادن فقط این نیست که انسانهای خوش فکری هستیم، عمق مارکسیسم این سه جریان است که باعث می شود بتوانند اوضاع را تشخیص دهند و دنبال فضای دست ساز میدیا و دولتها نیفتند و "لغزش" نکنند. عمق مارکسیسم این جریانات است که به آنها این امکان را می دهد فارغ از تمامی تبلیغاتی که کثیفی که راه افتاده، ببینند که چه اتفاقی می افتد، ببیند این اتفاق چه تاثیراتی بر جهان می گذارد. هنوز ما در ابتدای کار هستیم، من فکر می کنم ما هنوز باید روی تاثیرات آتی و پیامدها آتی این واقعه بیشتر حرف بزنیم و بیشتر بگوییم و بیشتر خودمان را آماده کنیم. چه در سطح بین المللی، چه در سطح کشورهای خودمان.

این اتفاق مثل هر جنگ دیگری نیست که بر مبارزه ما در جغرافیایی که هستیم، بر مبارزه طبقه کارگر علیه بورژوازی در آن جغرافیایی معیّن بی تاثیر باشد. تا جاییکه به فضای ایران برمیگردد، این جنگ و فضای فاشیستی آن ناسیونالیست ها و فاشیست های ایرانی را شارژ کرده است. امروز به "یمن" این فضا، بی افقی و استیصال و بی دورنمایی خودشان را زیر پرچم ضدیت با کمونیسم و دامن زدن به ناسیونالیسم و پرو غربی و پرو ناتویی شدن، مخفی میکنند. نگاه بکنید ببینید چی می گویند؟ احساس می کنند که احیا شده اند ولی فقط احساس است. به نظر من اینها برای احیای این ناسیونالیسم و ضدیت با کمونیزم در ایران شانس زیادی ندارد. بورژوازی حاکم در ایران هم تلاش میکند از این شکاف و کشمکش بیشترین استفاده را ‌کند. تلاش می‌کند با موفق کردن "برجام"، با بیرون آوردن سپاه پاسداران از لیست تروریست ها، با گرفتن پول های قدیمی و آزاد کردن گروگان هایی که از غرب گرفته، به یک درجه ای خود احیا بکند، یک درجه ای برای خودش فرصتی بخرد و یک درجه در مقابل طبقه کارگر و مردم محرومی که مدت هاست آمده اند و می گویند تو را کنار میگذاریم، خود را تقویت کند.

اینجا دیگر به عنوان یک حزب کمونیستی در آن جامعه فقط تحلیل درست کافی نیست، فقط دیدن روند ها کافی نیست. باید سیاست روشن داشت، باید گفت چگونه اجازه نمیدهم این اوضاع شرایط مبارزه را به ضرر من تغییر دهد. امکاناتم برای اینکه اجازه ندهم این موج ضد کمونیستی، این موج ضد آرمان سوسیالیسم و این موج ضدیت با هر درجه از آزادی خواهی و برابری طلبی در ایران شانسی نداشته باشد، چه هست. ما امکانات و موقعیت بسیار بسیار برجسته‌ای داریم. به نظر من، ما یکی از کشورهایی هستیم که به خاطر قدرت جنبش مان، به خاطر نفوذ کمونیسم در آن می توانیم جلوی این تعرض را بگیریم. نیروهای راست هر چقدر که میخواهند به بهانه این جنگ، و ضدیت با روسیه، که سالها است ادعای کمونیزم بودن را ندارد، به کمونیزم حمله کند، اما شانسی برای به راست چرخاندن فضای سیاسی جامعه ندارد. جامعه ایران سالهاست کمونیزم را با حزب توده و جریانات پرو روس یا پرو چین تداعی نمیکنند. سال هاست که اینها را به عنوان جریانات راست و بورژوایی، کنار گذاشته اند. سالهاست که کمونیزم خود را طوری دیگری تعریف می کند و خود را با یک جنس و رگه از کمونیسم، کمونیسم مارکس، تداعی می کند. برای همین است که شما شاهد بازارگرمی زیادی برای تبلیغات ضد کمونیستی نیروهای راست در جامعه ایران نیستید. جامعه ایران مثل غرب مرعوب این فضای ضد کمونیستی نشد و هنوز جدال خود را ادامه می دهد، و علیرغم هر هیاهویی که میکنند، اینکه "برجام متحقق می شود"، فلان می شود و بهمان می شود و "جمهوری اسلامی دارد قوی می شود" و ....، شما شاهد پایین کشیده شدن شعله مبارزات و اعتراضات نیستید. به نظر من آن جامعه خودآگاهی بسیار عمیق تری از اینها دارد. رادیکالیزم و کمونیسم و برابری طلبی در این جامعه ریشه‌های بسیار عمیق تری دارد و از این زاویه شانس کمونیست ها برای اینکه مهر خود را به آینده جامعه ایران بزنند بسیار بسیار بالا است. شاید پر شانس ترین نیرو در آن جامعه هستند که می توانند مهر خود را بر آینده جامعه ایران بزنند. ولی مثل همیشه گفته ایم که این جاده یک جاده آسفالت نیست، بورژوازی هر چقدر که زمین بخورد به عنوان یک جریان جدی، شانس دوباره بلند شدن را پیدا می کند، بعضی ها می گویند بورژوازی ایران عجب شانسی آورد، این جنگ شروع شد و خود را دوباره احیا می کند. اگر این جنگ هم نبود تلاش می کرد راهی برای بقا پیدا کند. بورژوازی با یک تعرض از بین نمی رود، شکست میخورد ولی دوباره بلند میشود همانطور که ما کمونیستها دوباره بلند می شویم. همانطور که نمی‌توانند ما را نابود کنند، همانطور که نمیتوانند کمونیسم را در هیچ جامعه ای ریشه کن کنند. طبقات و جنبشهای آن به این سادگی میدان را خالی نمیکنند.

کمونیسم، طبقه کارگر و ما به عنوان یک جریان متحّزب این جنبش، نه فقط به ادعای خودمان، به شاهدی تمام مولفه هایی که در آن جامعه نگاه می‌کنیم، شانس بالایی برای زدن مهر خود بر تحولات آتی در ایران داریم. ولی ندیدن مخاطرات می‌تواند ما را زمین بزند، ندیدن مخاطرات و تاثیرات این اوضاع جهانی بر سیر رویدادها و سیر تحولات و جدال طبقاتی در ایران، استفاده ای که بورژوازی در قدرت و بورژوازی در اپوزیسیون، از این اتفاق برای عقب زدن طبقه کارگر می کنند، به اسم جدال با هم بر سر آینده بهتر یا حفظ وضعیت موجود، از پا نمی نشینند. بورژوازی، از اپوزیسیون تا بورژوازی در قدرت، درست مثل بورژوازی غرب کفش و کلاه کرده اند که بیشترین استفاده را از این اتفاق ببرند برای اینکه طبقه ما را عقب بزنند، جنبش ما را عقب بزنند و بیشترین تعرض را به ما کنند. برای اینکه مبارزه برای نه فقط سرنگونی جمهوری اسلامی، بلکه انقلاب کارگری را به عقب بیندازند. جاده پیشروی و پیروزی، یک جاده آسفالت نیست و به نظر من کاری که کنگره باید بکند، باید با علم به این اوضاع، شانس خود را برای پیروزی، شانس خود را برای قدرت گرفتن، شانس طبقه کارگر برای قدرت گرفتن را ببیند، مخاطرات امروز را ببیند و بگویید چگونه می توان در مقابل این ها بایستم.

فکر می‌کنم این آن مسئله ای است که کنگره باید تمرکز خود را روی آن بگذارد و این توقعی است که بیرون از ما دارند، توقع کسانیست که سیاست را تعقیب می کنند، از کارگر تا روشنفکر، معلم، تا زن آزادیخواه، وقتی که به صحنه سیاسی و احزاب، حداقل در ایران نگاه می کنند، می بینند و می گویند تنها جریانی که درست حرف زد و ایستاد و همه وقایع را دید و همه تاثیرات را دید، شما بودید. انتظار دارند که از تحلیل مارکسیستی به پراکتیک عظیم تر و به پراتیک سازمان یافته تر برویم و حضور اجتماعی قوی تری داشته باشیم، دست و پایمان را، چه ما به عنوان حزب و چه طبقه ما به عنوان طبقه بیشتر از این دراز کنیم.

ما نه به خاطر اینکه "خون پاک ایرانی" در رگهای مان هست، بلکه به خاطر طبقه‌ای که در آن جامعه وجود دارد و کمونیسم عجین شده با این طبقه، شانس داریم، شانس داریم که در این دنیای سیاه نیرو و نور امیدی باشیم. طبقه کارگر ایران می‌تواند نور امیدی باشد اگر ما در کنار طبقه کارگر و در راس مبارزاتش، بتوانیم این موج را عقب بزنیم، امکانات مان زیاد است ولی اینطور نیست که بی مانع هم هستیم. من فکر می‌کنم که کنگره و حزب بعد از این کنگره باید با علم به این اوضاع سریعترین، عاجل ترین وظایف خود را برای ابراز وجود طبقه کارگر و تامین هژمونی آن در ایران و تاثیر گذاشتن در روند جهانی، تأثیر گذاشتن بر مقابله با این کمونیسم ستیزی، تعریف کند.

امیدوارم و خوش بین هستم به اینکه کنگره با بحث هایی که دارد می تواند در این جهت تمرکز کند و یک بار دیگر نشان دهد ما فقط نماینده استقلال سیاسی طبقاتی در سطح تحلیل نیستیم، ما نماینده استقلال سیاسی طبقاتی طبقه کارگر در سطح صرفاً اعلام سیاست نیستیم، بلکه مثل الان و بسیار بسیار با قدرت تر از الان در عرصه اجتماعی، در پراکتیک مبارزه طبقاتی و در جدال طبقاتی، این استقلال را نمایندگی می‌کنیم و یک نور امیدی را در این جهان سیاه به معرض نمایش میگذاریم و امیدی را در دل طبقه کارگر چه در ایران و چه در جهان به وجود بیاوریم.

۲۶ مارس ۲۰۲۲ ( ۶ فروردین ۱۴۰۱)
با تشکر از رفیق آسو سهامی برای پیاده کردن متن سخنرانی