حمید تقوائی : تهاجم نظامی روسیه به اوکراین و وظایف جنبش ضد جنگ

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

شرایطی که بعد از یک هفته تهاجم نظامی روسیه به اوکراین ایجاد شده است نشان میدهد که دولت پوتین و کلا ارتش روسیه در اوکراین به آن نتایجی که از ابتدا در نظر داشتند نرسیده اند. پوتین اعلام کرد که هدفش نظامی زدایی از اوکراین، یعنی انحلال ارتش اوکراین است. هدف دیگر او کنار زدن دولت زلنسکی بود. هیچکدام از اینها اتفاق نیفتاد. اکنون مقاومت گسترده ای در اوکراین شکل گرفته است که هیچکس انتظارش را نداشت. نه پوتین و نه دولتهای غربی و نه کلا مردم دنیا انتظار نداشتند که ارتش روسیه با چنین مقاومتی روبرو بشود.

حتی اگر کی یف سقوط کند این به معنای موفقیت دولت پوتین نخواهد بود چون جنگ مقاومتی که شروع شده است ابعاد بسیار گسترده تری خواهد یافت و به درگیری کوچه به کوچه و خانه به خانه خواهد انجامید.
از این نقطه نظر من فکر میکنم همانطور که در عنوان این برنامه اعلام شده دولت پوتین رو به شکست است و از هیچ نظر، نه از نظر سیاسی و نه نظامی به پیروزی دست نخواهد یافت.
از نظر سیاسی پوتین با توجه به اینکه همه مردم دنیا علیه اش بلند شده اند فی الحال این جنگ را باخته است. حتی در خود روسیه جنبش ضد جنگ گسترده ای شکل گرفته است. از نظر نظامی هم ممکن است این تهاجم به جنگی طولانی تبدیل بشود ولی به سلطه روسیه بر اوکراین منجر نخواهد شد. تاریخ به عقب بر نمیگردد.
جنبش ضد جنگ
نکته بعدی من در مورد مقاومت مردم و جنبش ضد جنگ است. اولا گر چه ما اصطلاح جنبش ضد جنگ را بکار میبریم ولی این جنگ بین دو دولت نیست، تهاجم و تجاوز نظامی یک دولت به کشور همسایه است. روشن است که زمینه و بستر این تهاجم را رقابت دو بلوک ارتجاعی در دنیا ایجاد کرد، بلوک ناتو ( بلوک آمریکا و دول غربی) در برابر بلوک روسیه - چین. هر یک از این دو بلوک برای اینکه منطقه نفوذ خودشان را گسترش بدهند به این جنگ علیه مردم اوکراین دامن زدند. ولی آنچه امروز در اوکراین میگذرد کوبیدن شهرها و خانه ها و کشتار مردم اوکراین بوسیله ارتش اشغالگر روسیه است. ازینرو جنبش ضد جنگ اگر جنبشی در دفاع فعال از مقاومت مردم اوکراین، علیه تهاجم نظامی دولت روسیه و محاکمه پوتین به جرم جنایت جنگی علیه مردم اوکراین نباشد، حرکتی پاسیوستی و سترون است.
ثانیا باید نه تنها علیه جنگ جاری بلکه علیه کل شرایطی بمیدان آمد که زمینه ساز چنین جنگهائی است. ازینرو نباید به خواست قطع جنگ بسنده کرد. اکتفا به این خواست به معنای این است که گویا شرایط قبل از این جنگ برای مردم اوکراین و برای مردم دنیا مطلوب بود و باید به همان شرایط برگشت. در حالیکه همان شرایط در زمان " صلح" بود که به چنین جنگی منجر شد و باز هم میتواند به چنین فجایعی بیانجامد. مردم میخواهند از شر آن نیروها و کلا از فضای میلیتاریستی و آن رقابت ها و دولتهایی که به این جنگ دامن زدند راحت بشوند. دنیا بعد از این جنگ نمیتواند به همان شرایط قبل از حمله روسیه باز گردد. جبهه مردم ، جبهه آزادیخواهان دنیا، نیروهای مترقی دنیا، باید تعرض کند و علیه این نوع تهاجمات نظامی و علیه شرایطی که به این نوع تهاجمات منجر میشود بمیدان بیاید. فاجعه ای که امروز در برابر چشمان مردم دنیا در جریان است طرح خواستهای پایه ای علیه دولتها و سیاستها و بلوکبندیهائی سیاسی- نظامی که زمینه ساز این فاجعه است را بیش از هر زمان ییگر ضروری، مطلوب و ممکن کرده است.
علیه شرایط و نیروهای زمینه ساز جنگ
از نتایج منفی این جنگ میلیتاریزه شدن فضای دنیا است. الان افزایش بودجه های نظامی در دستور دولتهای اروپائی قرار گرفته است، مسابقه تسلیحاتی تازه ای شروع شده، دولتهایی خواستار پیوستن به کلوب اتمی هستند، میخواهند به سلاح اتمی مجهز بشوند، دولتهائی میخواهند به ناتو بپیوندند و غیره. اینها از نتایج کاملا منفی و ضد مردمی این جنگ است. خواستی که باید در جنبش ضد جنگ و جنبش دفاع از مردم اوکراین مطرح بشود خلع سلاح اتمی همه دولتها و پایان دادن به این فضای میلیتاریستی و رقابت های تسلیحاتی است.
در این میان یک مساله مهم پیمان نظامی ناتو است. این پیمان در دوره رقابت بین بلوک شوروی و بلوک غرب شکل گرفت. در مقابل ناتو دولتهای بلوک شوروی پیمان ورشو را منعقد کردند. با فروپاشی شوروی پیمان ورشو هم ملغا شد ولی ناتو همچنان سر جای خودش باقی ماند و حتی گسترش یافت. سوال این است که در دوره پسا جنگ سرد ناتو چه نوع پیمانی است، چه ضرورتی دارد و علیه کی است؟
امروز ناتو علنا و صریحا بازوی نظامی هژمونی طلبی دولت آمریکا در دنیاست. با شکست سیاستهای هزمونی طلبانه میلیتاریستی آمریکا در دو دهه پس از فروپاشی شوروی، ناتو نیز در حال افول بود. به هم ریختگی کمپ غرب، تناقضات و اختلاف منافعی که بین دولتها اروپایی و آمریکایی وجود داشت و صرف اینکه دیگر شوروی و خطر شوروی را در مقابل خودش نداشت باعث شده بود بخصوص از نطر دول اروپائی ناتو دیگر آن جایگاه و اهمیت گذشته را نداشته باشد. ناتو رو به زوال بود اما تهاجم روسیه به اوکراین روح تازه ای در کالبد نیمه مرده ناتو دمید. در چنین شرایطی نباید اجازه داد توحش ارتش روسیه در اوکراین را به ضرورت و حقانیت ناتو ترجمه کنند. دولتهای عضو ناتو که خود در جنگهای رژیم چنجی شان در دهه های اخیر اولین نمونه های چنین توحشی را به نمایش گذاشته اند جزئی از صورت مساله جنگهای وحشیانه بویژه در سه دهه اخیر هستند و نه جزئی از راه حل. جنبش ضد جنگ در مقابله با شرایطی که به چنین جنگهائی منجر میشود باید پرچم انحلال ناتو را نیز برافرازد.
حقانیت سیاسی مقاومت مردم اوکراین
تا آنجا که به جنگ جاری مربوط میشود مردم اوکراین بدرست نمیخواهند به آن شرایطی برگردند که یک دیکتاتوری شبیه دیکتاتوری برژنفی بر سرشان حاکم باشد. مردم اوکراین یکبار بلند شدند و با فروپاشی شوروی اعلام استقلال کردند چون نمیخواستند جزیی از آن امپراتوری باشند. امروز پوتین همان گذشته را به آنها وعده میدهد و از این نقطه نظر هم سیاست و اقدام دولت روسیه به معنای دقیق کلمه حرکتی کاملا ارتجاعی است. مردم حق دارند که در مقابل این عقبگرد مقاومت کنند و نخواهند به همان شرایط دوران دیکتاتوری آهنین سرمایه داری دولتی شوروی، این بار زیر پنچه دیکتاتوری مافیائی پوتین و الیگارشی مالی روسیه "بازار آزاد" بازگردند.
در عین حال مردم اوکراین نمیخواهند این میل به آزادی و رهایی شان ترجمه بشود به ریاضتکشی اقتصادی، به سلطه الیگارشی مالی اینبار در هیات بانکهای جهانی سرمایه داری باصطلاح بازار آزاد. چه در صلح و چه در جنگ مردم خواهان یک زندگی انسانی هستند: خواهان یک زندگی بری از سلطه نیروهای ارتجاعی، چه نیروهای ارتجاعی داخلی، چه روسی، و چه غربی.
جنگی که امروز مردم اوکراین درگیرش هستند در برابر قطب روسیه است. ارتش روسیه به کشورشان حمله کرده است و الان با موشک باران شهرهای خارکف و کی یف و مناطق دیگر دارد خانه و زندگی مرم را بر سرشان خراب میکند. دولت روسیه میخواهد مردم را مرعوب کند، میخواهد جامعه را در هم بکوبد برای اینکه سلطه نظامی خودش را تثبیت کند. هدف فوری جنبش ضد جنگ قطع فوری این تهاجم و بیرون راندن ارتش روسیه است. ولی این پایان داستان نیست. همانطور که اشاره کردم مردم نمیخواهند به آن شرایطی بازگردند که به این جنگ منجر شد. نمیخواهند دوباره یک درصدیهای حاکم جنگ دیگری را برایشان تدارک ببینند. اما جدا از مساله جنگ و صلح، مردم اساسا سلطه بانک جهانی و سلطه الیگارشی مالی باصطلاح "خودی" را نمیخواهند. همانطور که علیه الیگارشی مالی روسیه بلند شده اند در کشور خودشان هم نمیخواهند زیر سلطه یک درصدیهای "خودی" زندگی کنند. و این گرایش را در مبارزه مداومشان علیه فساد و در خیزش توده ای "انقلاب میدان" که بوسیله آمریکا تحریف و قیچی شد بروشنی نشان داده اند.
این بستر و مضمونی است که باید به جنبش ضد جنگ جهت بدهد. این جنبش این پتانسیل را دارد که به یک حرکت جهانی در دفاع از توده مردم جهان علیه جنگ افروزیهای یک درصدیها تبدیل بشود؛ دفاع از مردم اوکراین و جهان و خواستهای انسانی شان هم در شرایط جنگی و هم در شرایط پس از جنگ.
مردم اوکراین احتیاج به حمایت جهانی دارند و هر چه این جبهه سوم، جبهه جهان متمدن، جبهه توده های آزادیخواه، جبهه نیروهای چپ و مترقی دنیا، در دفاع از مردم اوکراین قوی تر بشود هم روسیه و بلوک ارتجاعی اش و هم ناتو و بلوک ارتجاعی اش حآشیه ای تر خواهند شد، عقبتر رانده خواهند شد و ناگزیر میشوند در برابر خواست متحد مردم دنیا در دفاع از آزادی و رهایی مردم اوکراین عقب بنشینند. این میتواند اتفاق بیافتد. مشروط بر اینکه نیروهای چپ و آزادیخواه دنیا به موضع صلح و مقابله کلی به هر دو قطب بسنده نکند و بر متن توجه افکار عمومی جهان به فاجعه اوکراین، به جنبشی تعرضی و رادیکال علیه تهاجم نظامی روسیه و کل نیروهای زمینه ساز این تهاجم در شرق و غرب شکل بدهند.
دنیا بعد از این جنگ وارد دوره تازه ای میشود و دیگر نمیتواند به شرایط گذشته بازگردد. این شرایط تازه باید به دست مردم رقم بخورد و خواستهای برحق توده های مردمی که در زیر فشار رقابت این دو قطب دارند له میشوند را متحقق کند. جنبش جهانی ضد تهاجم روسیه به اوکراین این پتانسیل را دارد که با بلند کردن پرچم قطع فوری جنگ و بیرون راندن نیروهای روسیه از اوکراین، محاکمه پوتین و دولت روسیه و ژنرال های روسی بجرم جنایت جنگی، خلع سلاح اتمی همه دولتها، مقابله با همه پیمانها نظامی میلیتاریستی و مشخصا خواست انحلال ناتو، به جنبش تعرضی جهان متمدن علیه نیروهای جنگ افروز ارتقا پیدا کند.
موخره
عامل مهمی که در هفته گذشته شرایط را کاملا بر علیه روسیه عوض کرد به میدان آمدن مردم اوکراین بود. هیچکس این تصور را نداشت که روسیه با چنین مقاومتی از جانب مردم اوکراین مواجه بشود. پوتین تصور میکرد جنگ زودفرجامی خواهد داشت و در عرض چند روز کار را فیصله خواهد داد، پایتخت را خواهد گرفت و دولت دست نشانده خودش را روی کار خواهد آورد. حتی غرب هم چنین تصوری داشت. دولت آمریکا در همان اولین روزهای جنگ به زلنسکی پیشنهاد کرد که او را با هلیکوپتر از اوکراین خارج کند. گمان میکردند که اوکراین بسرعت سقوط خواهد کرد. اگر این اتفاق نیفتاد بخاطر این بود که مردم اوکراین متحدانه در دفاع از خانه و زندگی شان در مقابل نیروهای مهاجم روسی ایستادند و باعث شدند که جهان متوجه بشود دولت پوتین و یورش نظامی او با سد مردم روبرو است و باید به دفاع از مردم اوکراین برخاست.
جنبش مقاومت مردم اوکراین هم بخاطر مقاومت بر حق جامعه ای که از زمین و هوا کوبیده میشود، و هم بعنوان جامعه ای که نمیخواهد به دوران اسارتبار گذشته و زندگی زیر دیکتاتوری عریان مافیای روسی باز گردد، و هم برای ساختن آینده ای بری از سلطه یک درصدی های جنگ افروز، مبارزه ای بر حق مترقی و سزاوار حمایت همه جانبه و قاطعانه از جانب مردم دنیا و نیروهای چپ و آزادیخواه است.
نکته آخر من در مورد ایران است. جنبش ضد تهاجم پوتین عملا جنبشی علیه هم پیمانان و همدستان جنایات او از جمله جمهوری اسلامی نیز هست. جمهوری اسلامی متعلق به کمپ روسیه و چین است. در کشتار مردم سوریه و در تمام فجایعی که در منطقه اتفاق افتاده چین و روسیه و جمهوری اسلامی کنار هم بودند و لذا جنبش ضد پوتین و جنگش در واقع جنبشی علیه جمهوری اسلامی هم هست. مردم ایران فی الحال با شعار مرگ بر پوتین و حامیانش در مقابل سفارت اوکراین جنبش ضد جنگ را به جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی پیوند زده اند. جنبش جهانی ضد جنگ هم میتواند جبهه مهمی از مبارزه مردم دنیا علیه حاکمیت یک درصدیها باشد.
٥ مارس ٢٠٢٢
با تشکر از امیر توکلی برای پیاده کردن متن اولیه این سخنرانی.

این نوشته برمبنای گفتگو و پرسش و پاسخ با حمید تقوائی در برنامه زنده کانال جدید تدوین شده است