مصطفی اسدپور: از پروژه "زیست بوم ملی اشتغال" تا مافیای استثمار بنیاد امام

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

در طول هفته گذشته وقت آن رسید که دولت رئیسی و وزیر کار او از چگونگی وعده انتخاباتی خود مبنی بر ایجاد یک میلیون شغل پرده بردارد. این طرح هیچ چیز تازه ای در بر ندارد، اما فشرده چند دهه توطئه دولت و طبقه سرمایه دار با جزئیات حیرت آور در آن جمعاوری شده است. این سند را باید یک بانک اطلاعاتی جامع برای سازمان دادن استثمار و بهره کشی بی محابا از گرده صغیر و کبیر مردم کارگر و زحمتکش در ایران نامید. "یک میلیون شغل" نام مشترک چهار طرح است که "کار" و "کارگر" را از صحنه سیاسی و اقتصادی جامعه حذف و بجای آن شصت میلیون "محروم" مینشاند که در لباس "مراجعین" وزارت کار در اختیار بنیاد امام سازمان می یابند تا در رقابت با هم گلیم خود را از فقر و بینوایی بیرون بکشند.

تمام اسناد و راهبرد این طرح ها، همگی اندر حکایت کار، "اشتغال" و "کار آفرینی" حتی برای یک بار از عبارت "کارگر" تا چه رسد به حق و حقوق کارگری پرهیز شده است؛ در یک خروار ابتکارات و اقدامات مشعشع تنها چیزی که به چشم میخورد این است که مطلقا هیچ اثری از بیمه بیکاری در آن پیدا نیست.

اول: "زیست بوم ملی اشتغال" و سند مکمل آن یعنی "اطلس اشتغالزایی در ایران" یک مالیخولیا در جستجوی حریص بدنبال موجود جاندار به منظور شکار برای بنگاه بنیاد امام خلاصه میشود. دقت جمعیت شناسی و کندوکاو ژئوپلتیک این اطلس خیره کننده است، اما مالیخولیا آنجاست که میلیونها انسان در فقدان آب و نان، در فقدان درمانگاه، مدرسه، امکانات ارتباطی و (بنا به تاکید وزیر کار) غرق در " فقر مطلق" به یکباره در جستجوی جمعیت " فاقد شغل" کشف میشوند! مردم و مناطق مد نظر به جای نجات و بهبود با دعوت به ضیافت آروغ های رهایی بخش سیزدهمین رئیس جمهور به زنجیر "اشتغال" کشیده میشوند تا امرار معاش خود را منوط به بیگاری برای مافیای بنیاد امام ببینند. نفرت انگیز است که چگونه ساختار دولت و قانون و وزارت کار ، همه و همه به یکباره به دلال و کار چاق کن بنگاه های "کم سرمایه" و در عوض "پر سود" بنیاد امام و کمیته بهزیستی از آب در میایند. نباید از قلم انداخت که پروتکل رسمی آغاز پروژه، میان رئیس جمهور و متولی بنیاد برکت از زیر شعبه های کمیته امداد امام به امضاء رسید.

از "زیست بوم ملی اشتغال" بعنوان بزرگترین و جامع ترین پروژه تحقیقی اقتصادی ایران نام برده میشود. با معیار کشیمنی و تعداد اوراق و جدول ها و وفور اصطلاحات مراجع انگلیسی زبان شاید حق با موج تمجید و تحسین مدیای رسمی و الیت دانشگاهی در ایران است. اما بلافاصله باید اضافه کرد، نفرت انگیز است که چگونه ایران در لابلای صفحات "اطلس اشتغال" شخم زده میشود، و بجای آن یک سرزمین مملو از خس و خاشاک پیدا میشود که این مردم میتوانند به آن چنگ انداخته و با "اشتغال" خود را از فقر مطلق نجات دهند!

دوم: تسهیل دریافت مجوز برای مشاغل خانگی یک گام بلند در تعرض به امنیت و سطح معیشت مردم زحمتکش در ایران است. بنا به مصوبه وزارت کار " با هماهنگی متولیان صدور مجوزها، مجوز مشاغل خانگی ظرف سه روز صادر از زمان ثبت درخواست افراد صورت می‌گیرد." بنا به همین مصوبه کنترل صلاحیت و استاندارد تولیدات خانگی در هنگام صدور مجوز حذف میشود و کنترل در حین تولید جای آنرا میگیرد. در سه دهه اخیر کنترل و بازرسی از طرف وزارت کار به یک امر و وعده مسخره نزول کرده است. اگر قراردادهای سفید 96 درصد بازار کار را فرا گرفته است، اگر از امنیت محیط کار مطلقا اثری پیدا نیست، اگر دستمزدهای معوقه آسانترین و قانونی ترین راه راهزنی و سرگردنه بگیری در الیت سیاسی و دولتی ایران است؛ این وضعیت جز با شراکت مستقیم وزارت کار ممکن نبوده است. هم اکنون اقلام مهمی از دارو، امکانات درمانی و بهداشتی، مواد غذایی و نیازمندیهای پایه جمعیت اکثریت عظیم جامعه در زیر خط فقر در شبکه ارزان و نازل کیفیت فراهم میشود. مردم مجبورند. در یک زندگی جهنمی میلیونها انسان علاوه بر بار سنگین طفیلی های طبقه حاکم (و از جمله جملگی دست پاکها و دست ناپاک های ساکن عمارت وزارت کار) دارند از کار و جان یکدیگر، از کلیه و خون یکدیگر، و از محرومیت یکدیگر تغذیه میکنند. با مصوبه وزارت کار "خانه ها" و "مشاغل خانگی" به پستوهای رسمی و قانونی برای فرسودگی جسمی و روحی شهروندان، به دخمه های فرو خوردن آمال و انتظارات، به بزرگترین ماشین تولید و سودآوری تبدیل میشود.

سوم: داستان تکراری طرح های کارآموزی و این بار زیر عنوان "کارانه اشتغال جوانان (کاج)" رسواترین گرو کشی از جمعیت یک میلیون نفری جوانان جوینده کار است. در سر بزنگاه نوکرهای وزارت کار سد راه قرار میگیرند و در ازای "شغل"، بیگاری و تسلیم را مطالبه میکنند. این طرح، طرحی برای اشتغال نیست، بر عکس، با انواع ترفندهای مسخره راه را برای بهره کشی از نیروی انسان کارکن دقیقا در خارج از چهارچوب "اشتغال" هموار میکند. خوش رقصی وزارت کار، در خدمت سود جویی کارفرما، اینبار بیشتر از همیشه، چندش آور است. انواع معافیت مالیاتی، تخفیف های رسمی در دستمزدها و امنیت و بیمه ها، حکایت از یک گانگستریسم در قاچاق نیروی کار ارزان و خاموش، نه فقط علیه جوانان جویای کار، بلکه علیه کل طبقه کارگر دارد. لب و لوچه آویزان سرمایه و گروگان گیری نان و کار میلیونها جوان جامعه، هنوز در مقایسه با نقش مشترک دولت و وزارت کار و رسانه های دولتی بسیار شرافتمندانه تر بنظر میرسد. معلوم هست کمپین مخوف و خفت آور علیه جوانان جامعه، علیه ادعا و انتظارات یک جوان جامعه به کجا به آخر خط میرسد؟ معلوم هست تکلیف جوانانی که تداوم بی حقوقی "سیاه چال های زندگی کارگری" والدین شان را شایسته نسل دیگری از تبار کارگری جامعه نمیدانند، چیست؟

چهارم: با حذف زنان و کار زنان جز ورق پاره های سوخته و یک مشت اباطیل چیزی از کل این طرح باقی نمیماند. زن خانواده کارگری، بی پناهی زن در بطن خانواده بی پناه و بی حقوق کارگری شالوده قوه تفکر بیمار الیت فکری و سیاسی طبقه حاکم سرمایه در ایران را تشکیل میدهد. زندگی کارگر در چهارچوب حاکمیت سرمایه در چهارچوبه استثمار و کارمزدی اسیر است. این حکم غیر قابل انکار است. از طبقه سرمایه جز بهره کشی و سودجویی نمیتوان انتظار داشت. کار زنان همواره در تمام اعصار و اقصی نقاط جهان میدان بهره کشی ویژه بورژوازی بوده است. اما کماکان نه بخاطر انتظار یک سر سوزن وجدان و شرافت و انصاف نزد حکومت سرمایه در ایران؛ بلکه ظرفیت های ویرانگراین حکومت علیه زنان است که نمیتواند از توجه ویژه برکنار بماند. کل اطلس اشتغال از فعال ساختن معادن متروکه، بسته بندی سبزیجات، چرخ های خیاطی زیر پله تا زنان کولبر مریوانی بر بهره کشی از زنان خانواده های کارگر و زحمتکش استوار است.

واقعیت این است که "زیست بوم ملی اشتغال در ایران" در مواجهه با تنش های طبقاتی در ایران، از یک مشت لاطائلات امتحان پس داده فراتر نخواهد رفت. کارگر و زحمتکش ایرانی از اشتغال و کار کم نیاورده است. دولت حاکم بی جا میکند "لیاقت" خود را از انظار پنهان میدارد. مشکل میلیونها از آن مردم شغلی است که دستمزدش پرداخت نمیشود، مشکل آن مردم شغلی است که سلامتی و حرمت و جان آنها را لگد مال میکند. مشکل آن مردم شغلی است که وزیر کار مملکت برای خالی کردن جیب آنها شریک دزدان است. شب و روز، آن مردم خود را به در و دیوار میزنند که در مقابل یک دولت قلتشن، زورگو و مافیایی خود و دستمزدهای ناچیزشان را حفظ کنند. این دولت است که با دزدی و سرگردنه بگیری کار و اشتغال را مجازات میکند. اطلس کذایی در مقایسه با انواع "شغل" و تلاش که مردم کارگر برای نجات خود و هم سرنوشتان خود بدان دست میبرند، بی نهایت حقیر است... آیا شرم آور نیست رو به زن خانواده کارگری، بساط پر طمطراق اقتصادی پهن کرد که: " چگونه با بافتن قالی در اوقات فراغت و همزمان با همنشینی مادرانه برای فرزندان، چند میلیون تومان هم به اقتصاد خانواده کمک کند"؟

و دست آخر، همه هذیان "اشتغال" و "فقر مطلق" را باید در متن تولید و سود و ثروت افسانه ای در ایران نظاره کرد. "زیست بوم اشتغال" و پروژه های همزاد آن جزیی از آپارات تامین گوشت دم توپ برای " بازار کار ایران " است. در این طرح سر گردنه را گرفته اند، هر مرتع و چشمه و جویبار و هر کوره راه را به تملک درآورده، و از طرف دیگر قرار است تامین معاش هر ساله یک میلیون مردم هراسان از فقر و گرسنگی به درجه سودی که برای بنیاد برکت فراهم میاورد؛ گره زده شود.