هادی میتروی: آیا استقلال تشکل های پایدار طبقه کارگر از

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

آیا استقلال تشکل های پایدار طبقه کارگر از «احزاب»، یک شعار کمونیستی است؟ برخی از دانشمندان مقیم امن و رفاه در تبعید، سال هاست با استفاده از تریبون هایی که در اختیار دارند، بطور یکجانبه، شعار استقلال تشکل های کارگری از «احزاب» را در بوق و کرنا می دمند. اگرچه در مورد این شعار انحلال طلبانه، کمونیست ها بارها گفته اند و نوشته اند اما پرداختن به این شعار خطرناک؛ که عملا خلع سلاح پرولتاریا از مبارزه ایدیولوژیک و یافتن تیوری انقلابی برای ساختن جهانی دیگر را در بتن خود دارد؛ به زبانی دیگر و از زاویه ای دیگر بی فایده نمی باشد.

بر هر شاگرد ٍراه ٍسازمان دادن جنبش کارگری، پوشیده نیست که بر مبنای ضرورت های مبارزه طبقاتی و بر مبنای ظرفیت های کارگران در هر جغرافیا و در هر محیط کار، اشکال گوناگون سازماندهی در دستور کار کارگران؛ با ظرفیت های گوناگون و نظرات متفاوت؛ قرار می گیرد و به پیش می رود.
واضح است که نخستین ضرورت مبارزه طبقاتی پرولتاریا، مبارزه دایمی برای مال خود کردن بخش بزرگتری از ارزش اضافی تولید شده بوسیله کارگران غارت شده بوسیله سرمایه داران است. این نخستین مرحله برای سازماندهی ست تا هرچه در توان داریم، جهت غارت کمتر دسترنج کارگران در هرمحل کار و همچنین در مقیاس ملی، بکار بریم.
هیچ کمونیستی نه تنها مخالف این نوع سازماندهی برای جلوگیری از غارت وحشیانه تولید دسترنج کارگران نیست بلکه کمونیست ها معتقدند تشکل های مطالباتی-حرفه ای طبقه کارگر، وسیع ترین اقشار کارگری را به صحنه می آورد چه، برای خواسته های فوری و روزمره کارگران دفاع و حمایت حرکت می کند.

خوب این نوع فعالیت های اولیه برای مبارزه با غارتگران صاحب ٍسرمایه، که در اند قرن گذشته در دستور کار پرولتاریا قرار داشته است، آیا برای «رهایی» کافی ست؟
آیا با تشکل های مطالباتی-حرفه ای و تشکل های اقتصادی-تعاوتی و اتحادیه های سراسری متشکل از این نوع تشکل های دفاعی، طبقه کارگر می تواند به «رهایی» خود و بشریت دست یابد؟ا

بنظر نویسنده پاسخ این سوال با توجه به تجربه چند قرن فعالیت دفاعی طبقه کارگر بروشنی یک «نه» بزرگ است. تجربه تاریخ بشر نشان می دهد که تا پرولتاریای یک ملت قادر به ایجاد تشکل های سیاسی اقشار گوناگون پرولتاریا برای کسب مستقیم قدرت در پایین بکمک کنترل کارگری و در بالا با تسخیر دولت نشود، همه جا و تا ابد بر همین پاشنه خواهد چرخید!
اما کم نیستند کسانی که از اشتباهات احزاب مدعی کمونیسم؛ در کشورهای عقب مانده قرن گذشته که . پرولتاریا بخش ناچیزی از کل جامعه را تشکیل می داد؛ به نفی حزب و تحزب می رسند و به نوعی کارگرزدگی-کارگرستایی ٍاکونومیستی درغلطیده اند. این دسته از فعالان کارگری یا حزب را کاملا نفی می کنند و بی درنگ برای هر جنبش و یا هر حرکت اجتماعی اصالت قایل می شوند و یا به نقش حزب کم بها می دهند و یا آگاهانه نخست نقش حزب را نقش و وظیفه حزب را مخدوش می کنند و وارونه نشان می دهند و سپس با سری برافراشته، وجود حزب را زیر علامت سوال می برند!
دسته آخر دل من را سخت بدرد می آورند چه، این دسته از نارفیقان طبقه کارگر، در نظر بسیار غیرعادلانه و غیرمسولانه از حزب سخن می گویند. گویی احزاب کارگری در خارج از طبقه و محل کار قرار دارند و احزاب کارگری قرار است از بالای سر طبقه کارگر؛ در دانشگاه ها و دفاتر و کافه های پر سر و صدا؛ ایجاد شود و در نتیجه تشکل های پایدار طبقه کارگر باید مستقل از این نوع «احزاب» بیرون از طبقه کارگرباشند!
این دیگه اوج بی انصافی ست چه این دسته از روشنفکران، نخست سره را رنگ می کنند و دهه ها بجای بلبل به طبقه کارگر می فروشند و بعد از ورشکستگی ابن نوع بوروکراسی ها در قرن گذشته به کمونیست ها و کارگرانی که خود نخستین قربانی سیستم های توتالیتر غیرکمونیستی و حتی ضدکمونیستی هستند، اعتراض می کنند که چرا بلبل شما ناطق نیست و آواز نمی خواند!
نه رفقای اکونومیست پرمدعا، احزاب کارگری حوزه هایشان در درون محل‌های کار هستند و نه در تبعید و کشورهای امن و امان خارج از ایران و یا در دفاتر خوش آب و هوای دربسته!
نه رفقای اکونومیست، احزاب مدعی مورد نظر شما؛ برغم اینکه خود را چه بنامند؛ تشکل های بوروکراتیک بازمانده از دوران جنگ سرد هستند که هیچ محلی از اعراب در درون طبقه کارگر در هیچ کجای جهان ندارند و خود عاملی در عدم ایجاد سازمان‌های جوان و رزمنده پرولتری در هزاره سوم و در سراسر جهان می باشند.
آیا رفقای کارگر ما در داخل کشور از خود سوال نمی کنند که چرا این احزاب پرمدعا در آزادی نسبی کشورهای پیشرفته اروپایی که طبقه کارگر و خانواده های کارگری حداکثر جامعه هستند، حتی ده درصد، تکرار و تاکید می کنم حتی ده درصد اقبال اجتماعی را با خود ندارند؟
در همین آزادی فرانسه چرا حتی ده درصد از فعالان کارگری به فعالیت سندیکایی روی خوش نشان نمی دهند؟
از رفقای مقیم فرانسه می پرسم، براستی چرا همه سندیکاهای قرن گذشته با ریزش نیرو مواجه هستند و تنها سندیکای همبستگی ست که در هزاره سوم، با درسگیری از شکست های قرن گذشته، بشکل شورایی و نیمه علنی، از درون محیط‌های کار ایجاد شده است و از همین رو تنها سندیکای درحال رشد و مورد استقبال نسل جوان کارگران فرانسه است؟

باری، از نظر من بحث این دسته از اندیشمندان؛ بمعنای دقیق کلمه؛ مغلطه در مورد مفهوم و نقش و کارکرد حزب است چه، حزب و احزاب کارگری مورد نظر کمونیست ها، در درون طبقه کارگر و برای پیشبرد مبارزات طبقه کارگر هستند و حوزه‌های این احزاب نه در مراکزی خارج از محل کار بلکه در درون مراکز تولید و خدمات هستند. فعالان این احزاب، از درون طبقه کارگر و بطور ارگانیک، در تمامی زمینه های مبارزات روزمره طبقه کارگر و در اشکال متفاوت سازماندهی و پیشبرد انواع تاکتیک های مبارزاتی طبقه گارگر، مشارکت فعال دارند!

زنده باد سازماندهی اراده سراسری پرولتاریای هر ملت!
زنده باد انقلاب!
زنده باد کمونیسم!

هادی میتروی، فرانسه
شهریورماه ۱۴۰۰
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید