76 منتخب سایت

زنگ های اعتراضی كارگران فولاد بر فراز جامعه ایران

احزاب و نهادهای سیاسی

خبر ورشکستگی کارخانه های فولاد یکی پس از دیگری فضای کارگری ایران را بخود معطوف میسازد. سناریو مشابه یکی پس از دیگری صدها کارگر کارخانه فولاد را از اشتغال تا تامین معیشت و آینده خود و خانواده در بلاتکلیفی در خود میبلعد.

تازه بحث بر سر فولاد در صدر صنایع قابل اتکا است که در سقوط آزاد در دل بحران حتی از پرداخت دستمزد فکسنی کمتر از دویست کارگر شانه خالی میکند. در میان خبرها از همه چیز مهمتر،  سر ها به سمت غول های فولاد ایران در اصفهان و خوزستان و تهران میچرخد. 

زمانی نساجی ها بلای جان کارگران در ایران بود. کارفرما شدن، سهل، مثل آب خوردن؛ آسانتر از آن یافتن کارگر مطیع و قانع  بود. دستگاه های عهد بوق کشو‌رهای بلوک شرق در هر شهرک و هر کوه و کمر به  یک بیغوله برای بهره کشی ارزان از زن و مرد کارگر در ایران تبدیل شد و راه سریع و آسان برای پولدار شدن را نشان میداد. تا آنکه موج ورشکستگی سر بر آورد. سود آوری که بدلیل هرج و مرج در کل تولیدات نساجی، در غیاب کیفیت و استاندارد،‌ ناتوانی در رقابت با پوشاک وارداتی و کلا بنا به منطق کور کارکرد سرمایه که بر دوش کار ارزان و استثمار وحشی از چند صد هزار کارگر استوار بود به بن بست خورد. مثل برق و باد نساجی ها ورشکسته شدند، کارگران را به خیابانها ریختند. نه از بیمه و نه از تامین شغلی خبری نبود. همه جا دستجات بزرگ و کوچک کارگری به بدنبال کارفرمای رند و فراری‌، بدنبال حسابرسی،‌ با امید مطالبه معوقه و تامین معاش به جد و جهد پرداختند. دمل چرکین بحران نساجی ها به قیمت سنگینی برای طبقه کارگر تمام شد.

اعتراضات کارگری، سمج و در خیابانها، ولی کم بنیه و جدا از هم،‌ مثل حباب روی آب  شانس آنرا نیافتند که نارضایتی های عمیق در میان طبقه کارگر را به کشمکش های بزرگ و باندازه کافی  قدرتمند طبقاتی بکشانند.

نساجی ها دام و توطئه ای بود که مستقیما توسط سرمایه داران  فرصت طلب، اما در همان قانون و منطق و همان مناسبات متکی به سود سرمایه؛‌ با دخالت و با زور مستقیم دولت علیه طبقه کارگر جامعه طراحی شده بود. دسته دسته کارگران که در وانفسای بیکاری گسترده دستشان برای تامین معیشت خانواده به جایی بند نبود، ‌چه از سر گرسنگی و چه از سر فشار اداره کار سر از نساجی‌ها در آوردند. خیلی زود معلوم شد که کار هست، ‌اما از دستمزد خبری نیست. خیلی زود معلوم شد که کار سخت و دشوار و پر از مخاطره  دقیقا زیر نظر بازرسان وزارت کار و کار چاق کن های شوراهای اسلامی و خانه کارگر هست اما  احقاق حق کارگر صاحب ندارد.  خیلی زود معلوم شد که همه بازیهای عدالت و رسیدگی و قانون این مراجع کشک محض است و دسته دسته اجتماعات کارگری را در خیابان با چوب و چماق و حمله وحوش گارد ضد شورش پراکنده ساختند. در صحنه آخر آن ماجرا بخش زیادی  از دستمزد و بیمه های کارگران، به همراه زمین کارخانجات توسط همه باندهای سازمان یافته ملقب به «صنایع نساجی» بالا کشیده شد.

زخم نساجی های آن جامعه هرگز بهبودی نیافت. طبقه کارگر در ایران هرگز شانس آنرا پیدا نکرد تا انتقام نساجی ها را از دست اندرکاران و عاملان آن توطئه کثیف بگیرد. پرونده نساجی ها تا سالها بعد تخم لق دهان صفحات اقتصادی سایت خانه کارگر و شرکا بود که در حسرت اشتغال کذایی اشک بریزند. بورژوازی ایران هنوز هم از خیل کارگران بیکار در جستجوی کار؛ در هرج و مرج مطلق حکمرانی کارفرما علیه کارگران؛ سودای تکرار نکبت نساجی ها را در سر میپروراند... اما آیا طبقه كارگر بعد از این تجربه و هزاران اعتراض و اعتصاب كوچك و بزرگ كارگری كه گاهاً وحشت را در دل كارفرمایان و دولتشان كاشت، تن به تكرار این سناریو و این بار در فولاد میدهد؟ آیا فولاد در همان مسیر قرار گرفته است؟

تا آنجا که به کارفرما مربوط باشد هیچ ابایی و کوچکترین تردیدی در تکرار هر چه شدیدتر توطئه نساجی ها را بخرج نخواهند داد. نگاه کنید این مسخره بازی تکرار معوقه؛  جواب سر بالا به کارگران و در عوض بلبل زبانی در گفتگو با صفحه مزخرفات سایت خانه کارگر دیگر چیست؟‌ پول برای همه چیز هست اما در پرداخت دستمزدها کار به قطره چکان و به عشق حضرات کارگزینی میافتد؟‌  وزارت کار و دولت چه کاره اند؟ چرا حضرات همیشه پادو و ماله کش کارفرما؛ و درست امروز بجای تامین حق کارگر، یاد قبض آب و برق کارخانه افتاده اند؟  ‌چرا در مقابل گردن کلفتی روز روشن کارفرما دم لای پا گذاشته آسته میایند و آسته میروند؟‌ 

کارفرما و دولت و وزارت کار همان کاری را انجام میدهند که سی سال پیش تمرین کرده اند. همان آش و همان کاسه را در توافق با هم، آگاهانه به نوبت،  سر هر کارخانه ای میاورند تا جائیکه در انزوا و ‌سر دواندن،  کارگران از فشار زندگی و بخاطر غرور خود دست بردارند. 

کارگران!‌ وقت برای انتقام خواهد رسید. امروز نباید از حق خود گذشت. امروز زورمان میرسد.  زور ما در اتحاد ما و در حق ماست. تا همین جا اعتراضات به یاد ماندنی از فولاد اهواز و اصفهان و خوزستان میتواند به سرعت به اتحاد و هم سرنوشتی سراسری پوست بیاندازد. هیچ وقت شبکه فولاد  این اندازه از رهبران عملی شناخته شده را نداشته است، هیچوقت دامنه اعتراضات سراسر فولاد را به این اندازه به هم گره نزده است؛‌ هیچ وقت فضای جامعه ایران این اندازه به نفع طبقه كارگر و چشم به انتظار ایفای نقش این طبقه در مقابل دولت بورژوازی ایران نبوده است. هیچ وقت به اندازه امروز ایجاد تشکل محلی و سراسری بر مبنای اعتراض کف سفت کارخانه ها در دسترس نبوده است. 

نه! دیگر تفرقه بس است. به حکم فولاد در دل طبقه کارگر ایران دیگر هیچ اعتصابی تنها نمیماند. فولاد از مبارکه تا اردبیل، از فولاد خزر تا فولاد اهواز و خوزستان با هم  آبدیده میشوند و با هم از نفس میافتند. 

دشمنان کارگران این بار کور خوانده اند، آنها قدرت كارگران فولاد، حق طلبی و سطح آگاهی و همبستگی آنها را دست كم گرفته اند. آنها توان و قدرت طبقه كارگر در ایران و خطر حمایت همه جانبه از هم در مقابل بورژوازی ایران و حكومتش را نادیده گرفته اند. لقمه بزرگ فولاد در گلوی بورژوازی ایران میتواند و باید به شروع تازه ای از موج اعتراض و حق طلبی کارگری در سراسر ایران تبدیل شود.


حزب حكمتیست(خط رسمی)
۲۳ مهر ۱۴۰۴- ۱۵ اكتبر ۲۰۲۵