کشور و مردم ما روزهای سخت و سرنوشتسازی را از سر میگذرانند. طی دههها، جمهوری اسلامی با در پیش گرفتن سیاستها و رویکردهای ماجراجویانه، مداخلهگرانه و ضدملی، با رویکرد محو اسرائیل و آمریکاستیزی و...
با اقداماتی عملی چون ایجاد گروهها و جنگهای نیابتی، نظامیگری جنونآسا و سرانجام ماجراجوییهای هستهای وضعیت را به جایی رساند که اکنون شاهد آن هستیم: حمله گسترده و تجاوز نظامی اسرائیل به خاک ایران و بدنبال آن درهم شکسته شدن توهمات و ساختار نظامی رژیم در همان یکی دو روز نخست، شکستی تمام عیار و خفتبار برای نظام پرنکبت اسلامی، این وضعیت ایران را در موقعیت و تند پیچی تاریخی قرار دادهاست. موقعیتی که هم موجودیت ایران و آینده آنرا با مخاطرات هولناک و ابهامات بیشماری مواجه کرده و هم میتواند چشماندازهای نوینی را بگشاید.
اینک آسمان ایران کاملا باز و بیدفاع در اختیار نیروهای اسرائیلی است و آنها میتوانند دامنه حملات خود را به هر عرصهای که بخواهند گسترش دهند. این وضعیت هم زیرساختهای اقتصادی را به مخاطره میافکند که نابودی آنها کشور را دههها به عقب خواهد برد و هم رنج و درد بیکران بیشتری را به مردم ما تحمیل میکند. این شرایط نباید ادامه یابد. جمهوری اسلامی اکنون در برابر یک انتخاب و دوراهی قرار دارد: نخست پذیرش شکست و کلیه خواستههای اسرائیل و ایالاتمتحده که هرچند دامنه آن خواستهها روشن نیست اما دیگر بسیار فراتر از مساله غنیسازی و این گونه موارد خواهد بود و دوم ادامه تخاصم و “جنگ، جنگ” تا شهادت! که معنای دیگری ندارد جز نابودی تمدنی ایران.
واکنش مردم و نیروهای سیاسی ایرانی در قبال این وضعیت چه خواهد بود و نیاز و ضرورت لحظه چه حکم میکند؟ واقعیت این است که کنش اجتماعی مردم و خیزش گسترده آنان قانونمندیها و دینامیسم خودش را دارد، زمان وقوع آن قابل پیش بینی نیست و بویژه در شرایط عدم سازمانیافتگی و نیز موقعیت جنگی، ارادهگرایانه نمی توان انتظار به میدان آمدن همبسته و گسترده آنان را داشت. اما باید تاکید کرد مهمترین عامل در تعیین سرنوشت سیاسی، حضور میدانی و گسترده مردم و بخشهای مختلف آن است. با دریغ و درد باید گفت نیروهای سیاسی خواهان ایرانی دموکراتیک، سکولار و یکپارچه باوجود تلاش های چندین و چند ساله، موفق نشدند کانونی شایسته برای هماهنگی امر گذار از جمهوری اسلامی ایجاد کنند تا اینک بکار آید. روشن است در داخل کشور امر سرکوب ددمنشانه رژیم مانع این امر بود. اما در خارج از کشور عواملی چون گرفتار بودن در چنبره گروه گرایی، نارواداری، انحصارطلبی و ارجح شمردن منافع گروهی بر ارزشها و منافع ملی و فراگروهی و فراحزبی، تشکیل هرگونه کانون هماهنگی و همکاری را سد کرد. نگذاریم چالشها و جنگ و جدالها برسر نوع و ساختار نظام پس از جمهوری اسلامی و مسایلی از این دست همچنان بر مناسبات بین نیروهای مختلف اپوزیسیون سایه افکند.
جمهوری ویرانگر اسلامی هنوز برسر کار است. جمهوری اسلامی عملا از هم پاشیده و شواهد نشان از آن دارند که نفسهای آخر را می کشد. سیر رویدادها بسیار پرشتاب و آینده آن ناروشن است. اما آنچه بیش از دیگر عوامل میتواند احتمال وقوع سناریوهای سیاه را افزایش دهد پدیدار شدن خلاء قدرت است. از جمله به همین دلیل دراین تندپیچ تاریخ کشور، همه ما مسئولیتی خطیر و تاریخی بر دوش داریم. خطاب ما به همه آنانی است که دل در گرو ایران و رفاه و آسایش و آزادی مردم آن دارند. نگاه ما به آن حرکتهای امیدبخشی است که از سوی شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و حقوقبشری در داخل کشور شکل گرفته و میگیرد.
خطاب ما به همه پادشاهیخواهان، به همه گروههای چپ و جمهوریخواه، به سازمانهای سیاسی گروههای قومی و خطاب به شخصیتهای سیاسی، علمی و اجتماعی است. فارغ از اینکه هر جریان سیاسی برای فردای ایران چه برنامهای دارد، فارغ از اینکه هر گرایش سیاسی در شروع این جنگ جمهوری اسلامی را مقصر اصلی میشناسد یا دولت اسرائیل را، شایسته است نجات ایران و یکپارچگی آن، صلح و گذار از جمهوری اسلامی با اتکا به روشهای دموکراتیک، هدف مشترک مجموعه نیروها باشد. ما در این زمانه خطیر جز همبستگی و همسو کردن تلاشهایمان چاره دیگری نداریم. در شرایط کنونی در کنار اقدامات سازمانگرانه، اعمال فشار بر جمهوری اسلامی برای کنارهگیری از قدرت میتواند رویکرد سیاسی یک مجموعه همسو باشد. راههای اجرایی و حقوقی آن با همفکری جمعی و در اتاقهای فکر مشترک بهطور مشخص پیگیری خواهد شد.
شورای مدیریت گذار برای حرکت در این راستا، شکل گیری یک کانون گسترده همفکری و همکاری را پیشنهاد میکند.
پیش بسوی همبستگی ملی برای ایرانی آزاد و دموکراتیک!
دبیرخانه شورای مدیریت گذار
۲۷ خرداد ۱۴۰۴ – ۱۷ ژوئن ۲۰۲۵