"کنفرانس سازمان حقوق بشر ایران" در شهر اسلو در شنبه و یکشنبه گذشته برگزار شد. این پنجمین کنفرانس، در راستای همان اهداف و جهت گیری کنفرانس های گذشته، ولی اینبار با حضور سازمان ها و احزاب "چپ و راست" و نه اشخاص، در روز اول علنی و به صورت زنده پخش شد، و روز دوم آن پشت درهای بسته ادامه یافت.
در عین حال برای پیشگیری از هرگونه شبهه ای در اذهان عمومی پیرامون اهداف سازمان حقوق بشر و روایت این سازمان از "اپوزسیون متشکل" و تلاش برای گردهم آوردن طیفی از اپوزیسیون بقصد ارائه محیط "باز" گفتمان و یا همان تمرین دمکراسی در میان این طیف، سخنگوی کنفرانس اعلام داشت که از "همه احزاب و گروه هایی که دارای تشکل هستند دعوت شده بود" و "همگی شرکت کردند به جز سازمان های مجاهدین و ایران نوین"، و البته دعوت نامه به دفتر رضا پهلوی هم ارسال شده بود که لابد اصلا پاسخ نداده بود! به عبارتی دیگر صورت مسئله همان جمع کردن این طیف و تلاش برای متحد کردن همان نیروهایی است که به بالا و به دولت ها چشم دوخته اند.
تلاش همان طیفی که به لغو مجازات اعدام و مخالفت با این قانون شنیع و ضد انسانی، با وقاحت تمام رنگ و هویت قومی میزنند. اینجا نه فعال و مبارز در این و آن عرصه، نه شهروندی که علیه بی حقوقی و ستم های مضاعف به دام زندان و شکنجه و اعدام حکومت افتاده، بلکه "ملیت و قوم" و محل سکونت اوست که پررنگ تر از هر چیز دیگری جلوه داده شود. اطلاعیه پایانی با امضای مشترک این طیف اعلام می دارد که "اعدام ها عمدتاً اقشار به حاشیه رانده شده را هدف گرفته است. تعداد بلوچ ها در کل اعدام ها و تعداد کردها و عربها در میان اعدام های به اتهام همکاری با احزاب و گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی نسبت به جمعیت آنان بالاتر است."
تلاش برای این رنگ پاشیدن قومی و ملی، اما در عین حال برای زیر فرش کردن واقعیت همین امروز جامعه است. از قرار معلوم امسال هیچ اتفاق و واقعه دیگری، نه جنگ و نه حمله اسرائیل و آمریکا، و نه سایه ترس از تکرار بمباران ها و هزاران بلای دیگر رخ نداده است. اینها برای این طیف همه خواب و خیال بوده است. نکات اشتراک این طیف اپوزسیون جای دیگری است و به همین دلیل هم بدون کوچکترین اشاره ای به شرایط جاری در ایران، آنهم پس از جنگ ۱۲ روزه و موج دستگیری ها و اعدام ها به بهانه "جاسوسی برای اسرائیل"، بگیر و ببندهایی که به همین بهانه از معترضین به بیکاری ها و اخراج ها، قیمت های سرسام آور، دستمزدهای عقب افتاده، حقوق و مزایاهای پرداخت نشده، اعتراضات بازنشستگان و غیره، با خیال راحت از کنار اوضاع رد میشوند. این اپوزیسیون حتی مقاومت و ایستادگی مردم معترض را پنهان میکند؛ مردمی که با همبستگی وسیع خود، در سراسری کردن خواست های خود و سد بستن در مقابل تلاش بورژوازی و حکومت اسلامی آن در ایران بقصد اعدام و تفرقه اندازی در صفوف مردم، مانع از دخالت و دست درازی حکومت به زندگی و مبارزات روزمره جامعه میشود؛ اینها همه از جانب این طیف اپوزیسیون قلم گرفته میشوند و در عوض تاکید میکنند که "از جامعه جهانی میخواهیم که سکوت شان را بشکنند و برای جلوگیری از ادامه موج اعدام ها، اقدام فوری و مؤثر انجام دهند."
ابراز چنین موضعی از این طیف البته تازگی ندارد، همانطور که نگاه به بالا و چراغ سبز نشان دادنشان به آمریکا در اعلام نظرها در سخنرانی های علنی شان در روز اول نیز تکرار همان بود که تا بحال گفته بودند. هم سکوت شان در مورد شرایط امروز ایران و هم استقبالی که از پروژه رژیم چنج کرده بودند را همه به کرات از آنها دیده و شنیده اند. مشکل واقعی این اپوزسیون راست، حضور جنبش وسیعی در ایران است که در اعتراضات دوره اخیر، چه در دی ماه ۹۶، آبان ۹۸، در خیزش زن زندگی آزادی و تا امروز، هر بار در مقابل هر دسیسه ای برای دست به دست شدن قدرت از بالای سر جامعه را به شکست کشانده است. جنبشی بر متن یک کشمکش واقعی در جامعه که چه آشکار و چه پنهان، همچنان در ایران در جریان است و به اشکال متفاوت ابراز وجود می کند.
اما پس از ابراز سیاست های رسمی و گفتگوهای "محترمانه" متقابل در کنفرانس، آنچه که این کنفرانس را به بحث پشت درهای بسته کشانده بود، نه زوال عقل سیاسی در مورد شرایط ایران امروز، بلکه فیلی بود در سالن کنفرانس که همگی تلاش کردند خود را به آن بی اعتنا نشان دهند. مسئله واقعی شان نه حضور نمایندگان و نه سخنرانی های "پرطمطراق" شان، بلکه نیازشان به گفتمان داخلی و رو در رو، برای یافتن حداقل هایی و راهی برای فایق آمدن بر پراکندگی آلترناتیو راست به جمهوری اسلامی بود. مشکل این طیف، مشکل این مسافران برای ورود به موقعیتی در ایران پس از جمهوری اسلامی، بخصوص در شرایطی است که راننده اتوبوس شان پس از توقف در ایستگاه اسرائیل و گرفتن عکس های یادگاری با نتنیاهو، دیگر نه تنها آبرو باخته بلکه دیگر حتی جواب سلام کل این طیف را هم نمی دهد!
در شرایطی که روند تغییر حکومت در ایران برای بورژوازی جهانی، فاقد هرگونه تضمینی برای کنترل کردن اوضاع و مقابله با امکان گسترش دخالت گسترده مردم در ایران برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است، "جامعه جهانی" آقایان، هنوز "دیپلماسی" و امتیاز دهی و امتیاز دادن، به جمهوری اسلامی را ممکن تر می داند.
فراتر از سنگینی این فضا در سالن کنفرانس، آنهم با شکست کنفرانس ها و پروژه هایی از این دست مانند "دوران گذار" و ققنوس و غیره، امروز گسترش اعتراضات و خواست عمومی برای برچیده شدن تمام و کمال جمهوری اسلامی در ایران، و در یک کلام، عدم تمکین مردم به مقاصد بورژوا-امپریالیستی است که بیش از پیش ایران را در مرکز توجه قرار داده است. به همین اعتبار نیز برای ما کمونیست ها و جنبش مان، در ادامه و تعمیق کشمکش همه جانبه طبقاتی در ایران، مقابله و مبارزه آگاهانه با تلاش های بورژوازی، چه در قدرت و چه در اپوزیسیون در مقابل جنبش انقلابی مان برای آزادی و برابری، در همه ابعاد آن حیاتی است.