76 منتخب سایت

جنبش طبقه کارگر از چه رنج می برد! "چه باید کرد"

جدال دیدگاه‌ها

جمهوری اسلامی سرمایه داران نزدیک نیم قرن است، چکمه هایش را برگردن طبقه کارگر گذاشته و از همه ی حقوق کارگری و انسانی محروم کرده است. تعرض به دستمزد و سطح معیشت طبقه کارگر بیوقفه ادامه داشته است.

قراردادهای موقت، اخراج دلبخواهی از طرف کارفرماها را تسهیل کرده است. دستمزدهای زیر خط فقر، بیکاری، عدم تامین اجتماعی، همراه با تورم و گرانی روزافزون، شرایط  دردناکی را به کارگران تحمیل کرده است. 

از اینسو اعتراضات واعتصابات مکرر کارگری علیه این شرایط فلاکتبار و حتی برای دستمزدهای ماهانه ی کارشان که به تعویق می افتد در همه ی این دهه ها در جریان بوده است. کشمکشی نابرابر که معمولا با وعده و وعید و جواب های سربالا و یا سرکوب و بازداشت و اخراج رهبران اعتصاب مواجه بوده است.

در همه ی این کشمکش های بین کارگران و کارفرماها، با وجود این که چرخ تولید در همه ی رشته های صنایع، معادن و ساخت و ساز... در دستان طبقه کارگر است، با وجود این که ده ها میلیون کارگر شاغل و بیکار یک جبهه بزرگ طبقاتی را تشکیل می دهند، اما پراکندگی صفوف طبقه در مقابل پیوستگی و وحدت و هماهنگی کارفرماها و سرمایه داران دولتی و نظامی و خصوصی، تاب مقاومت نشان نداده است. در یک کلام در جبهه ی سرمایه داران وحدت و یکپارچگی و در صفوف طبقه کارگر، تفرقه و پراکندگی و عدم انسجام برقرار است. چرایی این شرایط اسفناک موضوع این نوشته است. و پاسخ این سوال که طبقه کارگر و جنبش و اعتراض طبقاتی اش از چه کمبودها و معضلاتی رنج می برد و چه باید کرد!

۱- همبستگی و همسرنوشتی طبقاتی 

وقتی از پراکندگی صفوف طبقه و عدم هماهنگی و پیوستگی اعتراضات و اعتصابات کارگری سخن میگوییم، به این معنی است که بخش ها و مراکز کوچک و بزرگ کارگری جزایر جدا از همدیگر هستند نه یک مجمع الجزایر بهم پیوسته. در طبیعت برای این که ساکنان جزایر جدا جدا بهم بپیوندد ابزارهای ارتباط و اتصال به همدیگر را میسازند. روابط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و انسانی با همدیگر برقرار می کنند. کالاهایشان را با هم مبادله می کنند و الی آخر. 

اما این همبستگی و روابط پیوسته در صفوف جداجدای طبقه کارگر برقرار نیست. با وجودی که همه از بی قانونی و فشار اقتصادی و شرایط کار و زندگی مشقتبار رنج می برند. با وجودی که مطالبات مشترکی دارند، با وجودی که همه ی بخش ها و مراکز کارگری یک دشمن مشترک دارند که از کارفرمای کارخانه تا پلیس و دستگاه های دولتی محل و مجلس و دستگاه قضایی و شبکه ی زندان ها و دولت و هیات حاکمه...، زنجیر بهم پیوسته ای برای استثمار و سرکوب طبقه کارگر تشکیل داده اند، اما طبقه کارگر از هم گسسته و پراکنده و بدون انسجام و آمادگی برای مقابله با دشمن مشترک است. و این شرایط مساعدی را برای کارفرماها و دولت فراهم کرده است تا اعتراضات جدای از هم کارگران را سرکوب و به مطالبات اعتصاب کارگران ولو دستمزد معوقه هم باشد، بی اعتنایی کند. در غیاب همبستگی طبقاتی و در سکوت دردناک طبقه کارگر، پلیس سرمایه داران کارگر را شلاق میزند، اخراج می کنند، زندان می فرستند، گروه گروه زن و مرد و کودک و سالمندشان در فلاکت محض میمیرند...

وقتی طبقه کارگر نه بعنوان بخش های جدا از هم بلکه بعنوان یک طبقه واحد با خواستها و منفعت و سرنوشت مشترک خود را ببیند، همبستگی مبارزاتی و هماهنگی و یکپارچگی امری حیاتی قابل دردسترس و عملی است. 

۲- تشکل مستقل و سازمانیابی توده ای کارگری

در چند دهه حیات ننگین نظام سرمایه و دین در ایران، شوراها و انجمن های اسلامی و حراست کارخانه و نهاد وابسته ی خانه کارگر، گلوی طبقه کارگر را فشرده و مانع ابراز وجود و قدرت طبقاتی کارگران برای رسیدن به خواستهایشان شده است. بعلاوه، این نهادها، بخشی از کارگران را هم به کارگزاران کارفرماها و دولت تبدیل کرده اند. فعالین شورا و انجمن های اسلامی و صنفی و کارگرانی که بعنوان نماینده ی طبقه کارگر در شورایعالی کار برای تعیین دستمزدها از طرف وزارت کار تایید می شوند...، از جمله این بخش کارگزار سرمایه در صفوف طبقه کارگرند. 

در مقابل این وضعیت، بجز تلاش محدود بخش کوچکی از جمله کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، فعالیت سندیکایی و اتحادیه ای وجود ندارد. این در حالی است که بخش بزرگی از طبقه کارگر در بخش ساخت و ساز و کارگران فصلی، بدلیل پراکندگی به اتحادیه کارگری مستقل نیاز دارند. دولت برای جلوگیری از ایجاد اتحادیه های مستقل کارگری، علاوه بر شوراهای اسلامی و خانه کارگر، انجمن های صنفی را ایجاد و نهادی به نام کانون عالی انجمن های صنفی کارگران را در راس آن قرار داده است. به این ترتیب دولت و کارفرماها راه هر گونه اتحاد و تشکیلات مستقل کارگری را سد کرده اند. اما ایجاد تشکل مستقل کارگری امر خود کارگران است نه دستور و یا اجازه از بالای حاکمیت های سرمایه داران. 

طبقه کارگر علاوه بر تجربه جنبش سندیکایی که به بن بست رسیده است، تجربه گرانبهای تاریخی جنبش شوراهای کارگری را در پرونده دارد. شوراهای کارگری برای سرمایه داران یک کابوس است. جنبش شورایی کارگری، بر متن و از دل یک جنبش عظیم وسراسری مجامع عمومی کارگری بر میخیزد. جنبش مجمع عمومی منظم کارگری که بهیچوجه قابل سرکوب نیست و همیشه در دسترس است. همه ی کارگران یک مرکز کارگری عضو مجمع عمومی هستند. اگر کارفرما مانع برگزاری مجمع عمومی کارگران بشود، باید کارخانه را تعطیل کند. چون با کل کارگران طرف است نه چند فعال کارگری و یا هیات ها و نمایندگیهای موقت...

طبقه کارگر ایران تجربه اعتصابات بزرگ هفت تپه را دارد. اگر چه این تجربه به مجمع عمومی منظم و تشکل شورای ماندگار کارگران تبدیل نشد، اما ظرفیت و پتانسیل و گرایش به این تجربه را در خود داشت و نشان داد. اگر این گرایش در طبقه کارگر توده ای و سراسری بشود، طبقه کارگر به بزرگ ترین قدرت سیاسی در مقابل نظام و حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی تبدیل میشود. 

۳- ارتباط تنگاتنگ مبارزات و اعتصابات کارگری با جنبش ها و تحرکات اجتماعی

پاییز ۱۴۰۱ نقطه عطفی در جنبش های اجتماعی ایران بود. جنبش آزادی زن و لغو حجاب از مدارس دختران تا خیابان ها و میتینگ های بزرگ توده ای در شهرهای مختلف ایران و بویژه در کردستان گسترش یافت. جنبشی که با رادیکالیسم اش گلوی حاکمیت دینی را فشرد و آن را به عقب نشینی خفتبار مجبور کرد. 

طبقه کارگر آگاه که خواهان برابری کامل زن و مرد در همه ی عرصه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی... است می توانست و می تواند بعنوان ستون فقرات جنبش ازادیخواهانه ی زنان و دختران جوان و جوانان و توده های مردم بپاخاسته ابراز وجود کند. مثل چتری بر سر این جنبش ها باشد و آن را مورد حمایت قاطع قرار دهد. این اتفاق نیفتاد چرا که گویا طبقه کارگر سرش به کار خودش گرم است و مسایل خود مثل دستمزدها و مطالبات اقتصادی دیگر را دارد. اما این نمی تواند واقعیت داشته باشد. مبارزه برای دستمزد جدا از مبارزه برای آزادی نیست. تامین دستمزد مکفی کارگر و معیشت و رفاه و سلامت و امنیت جامعه بدون آزادی ممکن نیست. طبقه کارگر آگاه و کمونیسم اش، بیشتر از هر کسی به آزادی و برابری باور دارد. بیشتر از هرکس رفع تبعیض جنسیتی و برابری کامل زن و مرد را میخواهد، بیشتراز هر کسی، رهایی فرهنگی جوانان و زندگی آزاد و شاد و آینده ی مرفه می خواهد، بیشتر از هر کسی حقوق کودکان، حفظ محیط زیست را میخواهد. بیشتر از هر کسی لغو اعدام و آزادی همه ی زندانیان سیاسی را میخواهد...

درنتیجه هر تحرک ازادیخواهانه و برابری طلبانه جامعه مستقیما و بلاواسطه به طبقه کارگر و خواستها و آرمانهایش ربط دارد. طبقه کارگر نیروی اصلی جنبش سرنگونی است و در این جنبش متحدینی دارد. اقشار و گروه های اجتماعی دیگر در این جنبش با خواست آزادی، معیشت و رفاه، متحدین طبقه کارگرند. ولو بخشی تا آخر و تا انقلاب کارگری با طبقه کارگر و کمونیسم اش همراه نشوند.

طبقه کارگر در تحولات اجتماعی و سیاسی بیطرف نیست. بلکه یک طرف اصلی در راس مبارزات و اعتراضات جامعه علیه نظام حاکم است. اما طبقه کارگر بدون ابراز وجود به عنوان یک طبقه نه این و آن صنف و بخش کارگری و بدون سازمان توده ای جنبش مجمع عمومی منظم و سنت شورایی اتحاد و تشکل خود نمی تواند  وظیفه تاریخی تقویت و ارتقای جنبش های اجتماعی ازادیخواهانه و برابری طلبانه و سرنگونی طلبی را انجام و به پیروزی برساند.

۴- افق و دورنمای پیروزی بعنوان چراغ راهنمای مبارزات جاری کارگران

عامل دیگر جنبش طبقه کارگر علیه نظام سرمایه، غیبت یا گم کردن افق و دورنمای پیروزی و رهایی طبقه کارگر است. افق و دورنمای طبقه کارگر در مبارزات جاری اقتصادی و سیاسی خود و جامعه به کسب دستاوردهایی مانند اندکی آزادی و اندکی رفاه محدود نمی شود. دورنمای جامعه مرفه و ازاد برای طبقه کارگر، با حفظ زنجیر بردگی مزدی متحقق نمی شود. در نتیجه، هر اعتصاب کارگری، هر مبارزه و اعتراض مردمی علیه فقر و فلاکت و سرکوب برای کارگران مثل رویهم چیدن خشت های یک ساختمان است. ساختمان سوسیالیسم و رهایی انسان از سلطه نظام بردگی مزدی و برقراری جامعه ای آزاد و برابر و سوسیالیستی است. این افقی است که هیچوقت نباید گم شود. نمی توان و نباید در ایستگاه های تحقق یک مطالبه "تازه اگر به دست بیاید" متوقف گشت، بسنده کرد و قانع شد. 

برای مثال نیروهای دخیل در جنبش سرنگونی، حذف جمهوری اسلامی و دخالت دین در امور جامعه، لغو حجاب اجباری و تخفیفی در تبعیض جنسیتی، آزادیهای محدود فردی و اجتماعی و گشایشی در اقتصاد و معیشت ممکن است کفایت کند. اما برای طبقه کارگر ولو این اتفاقات هم بیفتد و کماکان کارگر کارگر باشد و سرمایه دار صاحب ثروت وسلطه، در واقع چیز زیادی عایدش نمی شود. افق و دورنمای پیروزی طبقه کارگر یعنی برقراری حاکمیت شورایی کارگران و مردم، یعنی بیشترین آزادی ها " ازادی بیقید و شرط سیاسی" یعنی بیشترین رفاه و مسکن و بهداشت و آموزش و حمل و نقل مجانی. یعنی لغو اعدام. یعنی برابری کامل زن و مرد در همه ی عرصه ها. یعنی تسلیح توده ای بجای ارتش حرفه ای. یعنی عدم دخالت پلیسی در زندگی و جامعه. یعنی کوتاه شدن دست مذهب و دین در جامعه بعنوان کالای فروش به مردم برای تخدیر و مسموم کردن افکارشان. یعنی..  

"جدایی دین از دولت هنوز پاسخ نهایی به کالای دین نیست. فروشندگان این کالا می توانند خارج از دولت هم بساط  ترویج خرافات و ایجاد تفرقه در صفوف مردم بعنوان سنی و شیعه و سلفی و غیره را پهن نگه دارند. علیه برابری زن و مرد تبلیغ کنند، زن ستیزی و مردسالاری علیه زنان را تشویق وتحریک کنند. حقوق کودکان را زیر پا بگذارند. در نتیجه باید بساط دین و مذهب از جامعه برچیده شود." 

۴- حزب سیاسی کمونیستی طبقه کارگر

علاوه بر سه عامل فوق، حزب سیاسی کمونیستی طبقه، برجسته ترین، کاراترین و ضروری ترین ابزار قدرت طبقه کارگراست. چرا که، 

اولا، طبقه کارگر بدون حزب سیاسی کمونیستی اش، نمیتواند به آسانی از آن سه مانع و محدودیت عبور کند. یعنی همبستگی و همسرنوشتی طبقاتی در مبارزات واعتصابات جاری را تامین کند، تشکل مستقل و توده ای کارگری را برپا سازد، با مبارزات و جنبش ها و تحرکات اجتماعی مرتبط شده و در راس و رهبری آن ها قرار گیرد و افق و دورنمای پیروزی را گم نکند. 

دوما، طبقه کارگر بدون حزب سیاسی کمونیستی اش، نمیتواند قدرت سیاسی را بدست بیاورد. حزب سیاسی کمونیستی طبقه کارگر، مهم ترین و ضروری ترین ابزار طبقه کارگر هم برای کسب پیروزی های پشت سر هم در مبارزات جاری خود و جامعه با ارتقای این مبارزات از دفاع به تعرض و هم برای کسب قدرت سیاسی با سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و برقراری آزادی و برابری و سوسیالیسم است.   

قابل انکار نیست که اعتراضات و اعتصابات چند دهه اخیر طبقه کارگر بدلایل همه ی آن محدودیت ها و کمبودهایی که گفتم اساسا دفاعی است. دهه های اول عمدتا برای گرفتن حقوق های معوقه بوده که کمابیش تا کنون هم ادامه دارد. برای افزایش دستمزد بر اساس تورم ونیازخانواده های کارگری که خواستی سراسری است جنبشی بزرگ و سراسری هنوز شکل نگرفته است. علیه قراردادهای موقت که اکثریت قریب به اتفاق طبقه کارگر را در برمیگیرد، اعتراض و جنبشی سراسری راه نیفتاده است. جنبشی علیه بیکاری و برای بیمه بیکاری بحرکت در نیامده است...

در عوض کارفرماها و دولت، بی قانونی محض و تعرض به سطح معیشت طبقه کارگر و گرسنه و محتاج نگه داشتن ده ها میلیون خانواده کارگری را بدون دادن هزینه، تحمیل کرده اند. 

کشمکش طبقاتی تا  کنونی کارگران علیه سرمایه داران مثل رفتن با پرچم سفید به جنگ دشمن است. دشمن که نیروی مقابل خود را بدون حفاظ و بدون سنگر و بدون ابزار ببیند رحم نمی کند. حتی به عقب نشینی مقابل هم رضایت نمیدهد و تعرض پشت تعرض انجام میدهد. اعتصاب و اعتراض خالی از خشم و تعرض، کارفرما را نمی ترساند. وقتی کارگری فریاد میزند و میگوید،  "سرمایه داران و قدرتمندن زندگی را بر ما جهنم کرده اند، ما آنها را به درک می فرستیم تا انسان بتواند آزاد و مرفه و خوشبخت باشد."، "زنده باد سوسیالیسم". زنده باد حکومت شورایی کارگران"... این رادیکالیسم کارگری مثل پتکی بر سر کارفرماها فرودمی آید، به کابوس شبانه آن ها و پلیس شان تبدیل می شود و قدرت تعرض و اعتماد بنفس شان را میگیرد. 

جنبش مجمع عمومی منظم کارگری سنگر تسخیر ناپذیر طبقه کارگر و حزب سیاسی کمونیستی ابزار و اسلحه شکست ناپذیر پرولتاریای انقلابی در این جدال طبقاتی است!

طبقه کارگر در جدال روزمره با کارفرما و حامیانش به تعرض سیاسی نیاز دارد. پرچم سرخ می خواهد. تهدید میخواهد. تعرض یعنی طبقه کارگر می گوید اگر دستمزدها معیشت خانوار کارگری را تامین نکند اعتصاب سراسری می شود. اگر قراردادهای موقت لغو نشوند اعتصاب سراسری می شود. اگر پیمانکاری ها از بین نروند اعتصابات بزرگ صورت میگرد. اگر کارگران اخراجی را برنگردانید اعتصاب بزرگ راه میاندازیم. اگر دست از سرکوب بر ندارید اعتصابات بزرگ کارگری صورت میگیرد. دست از کشتار و اعدام بردارید. زندانیان سیاسی را آزاد کنید... در شرایط مبارزات تعرضی و رادیکال طبقه هیچ کارفرمایی نمی تواند هارت و پورت و تهدید کند تا چه رسد به این که کارگر را شلاق بزنند!

 حزب کمونیستی طبقه کارگر یعنی ستاد این جنگ و جدال طبقاتی اما با پرچم سرخ یعنی رادیکال و با تعرض و تهدید و اجرای آن از جمله با اعتصاب سراسری است.  

حزب سیاسی کمونیستی طبقه کارگر بعلاوه راه همبستگی و همسرنوشتی طبقاتی در مبارزات واعتصابات، برپایی جنبش مجامع عمومی منظم کارگری در همه ی مراکز کار، حمایت از مبارزات و جنبش ها و تحرکات اجتماعی را هموار می سازد. 

حزب سیاسی کمونیستی طبقه کارگر در شرایط استبداد و ممنوعیت پلیسی، مکانیسم ها و راه و روش خود را دارد. رابطه ی حزب مخفی سیاسی با مبارزات علنی و اجتماعی موضوعی بسیار جدی و حیاتی است. چگونه  می توان یک حزب سیاسی کمونیستی در درون و در راس و رهبری جنبش طبقه کارگر داشت و آن را حفظ و تقویت و توده ای کرد؟  

این کار از جایی شروع می شود. اولین سنگ بنای حزب سیاسی طبقه کارگر کمیته های کمونیستی کارخانه است. 

من یک تجربه تاریخی ارزشمند را اگر چه در شرایط و زمان معین و متفاوت ولی کماکان معتبر و آموزنده برای امروز را یادآور میشوم. سال های ۱۹۰۰ به بعد در باکوی آذربایجان روسیه اولین کمیته کمونیستی حزب سوسیال دمکرات انقلابی تشکیل شد. کمیته ای که از کارگران کمونیست و سوسیالیست باکو تشکیل شده بود یک چاپخانه دستی داشت که اعلامیه های کمیته خطاب به کارگران و نشریه ایسکرای ی حزب و کتاب  "چه باید کرد لنین" را چاپ می کرد. اعلامیه های کمیته در تمام کارخانه ها و کارگاه ها و معادن و در میان کارگران نفت باکو و محلات کارگری بوسعت پخش میشد. در مدت زمان کوتاهی، فعالین مرتبط با کمیته باکو بیشتر و بیشتر میشدند و کمیته های محلی تحت رهبری کمیته ی باکو از میان فعالین کارگری داوطلب پیوستن به حزب سازمان می یافت. کمیته باکو اعتصابات کارگران بخش های مختلف مراکز کار در باکو برای مطالباتشان را هماهنگ و هدایت میکرد. اعتصاباتی که به تدریج به اعتصاب سراسری گسترش می یافت و کمر رژیم تزار روسیه را خم میکرد. 

با رهبری و هدایت کمیته کمونیستی باکو و کمیته های محلی اش، برای سازمان دادن اعتصاب سراسری، کمیته های اعتصاب از میان خود کارگران مراکز کار سازمان مییافت. اعضای کمیته های اعتصاب برای سازماندهی و اجرای اعتصاب عمومی با حضور اعضای کمیته با کو، در مکانی مخفی جلسه مشترک تشکیل می دادند و با چاپ اعلامیه و پخش آن درمراکز کار و محلات کارگری تاریخ اعتصاب و محل میتینگ های بزرگ کارگری را اعلام می کردند و همه کارهایی که در میتینگ های کارگری باید انجام می شد را تعیین می کردند. سخنران ها و آژیتاتورهای کارگری برای سخنرانی در میتینگ ها و در مقابل چشمان نیروهای وحشتزده ی قزاق تزار در حلقه حمایت هزاران  و ده ها هزار کارگر، انتخاب می شدند. صندوق های اعتصاب و کمک به خانواده کارگران نیازمند تشکیل میگشت. 

کمیته کمونیستی کارگری باکو قلب طپنده ی این جنبش و اعتصابات و مبارزات کارگری بود. تجربه کمیته باکو مملو از ابتکارات و خلاقیت های کارگران کمونیست است. تجربه ی شگردهای کار مخفی، مبارزه با پلیس علنی و مخفی، تبلیغ و ترویج کتبی و شفاهی با پخش اعلامیه ها و جزوه های آگاهی بخش، اهمیت نقش زنان و دختران جوان سوسیالیست در خانواده های کارگری، نظم و دیسیپلین محکم در اجرای ماموریت ها و حفظ اسرار، قدرت اقناع کارگران و اعتماد به نیروی طبقاتی خود، شور و شوق انقلابی و باور به پیروزی طبقه کارگر که آن را طلوع خورشید باکو مینامیدند...  

به تدریج کمیته های کمونیستی در شهرهای تفلیس، پترزبورگ و دیگر شهرهای روسیه از جمله تفلیس، پترزبورگ و... سازمان یافت. با تکثیر این کمیته ها  و گسترش به همه ی مراکز بزرگ صنعتی و بخش های خدمات و حمل و نقل...، حزب سوسیال دمکرات انقلابی که بعدا به حزب کمونیست و بلشویک ها تغییر نام یافت، به حزب رهبر انقلاب ۱۹۱۷ اکتبر و سرنگونی حکومت دیکتاتوری تزار و برقراری نظام سوسیالیستی آزاد و برابر تبدیل شد. 

اگر چه این انقلاب بعد از مرگ لنین از کمونیسم کارگری و سوسیالیسم تغییر مسیر داد، اما انقلاب ۱۹۱۷ دنیا را لرزاند و چشم و گوش طبقه کارگر جهانی را برای مبارزه در راه رهایی باز کرد. نسیم سوسیالیسم به سراسر جهان وزید و بورژوازی بین المللی را بخصوص در اروپا و امریکا مجبور کرد در مقابل خواستهای طبقه کارگر تسلیم شود. رفاهیات تا به امروز در جوامع پبشرفته دستاورد انقلاب سوسیالیستی طبقه کارگر روسیه و حزب کمونیست این طبقه است. 

مارکس زمانی گفت، "شبحی در حال پرسه زدن دراروپا است، شبح کمونیسم". و این شبح تا به امروز بر فراز سر جهان سرمایه در گشت و گذار است.

گفتم، کمیته های کمونیستی کارخانه سنگ بنای حزب سیاسی کمونیستی طبقه کارگر است. در صفوف طبقه کارگر کارگران کمونیست و شبکه محافل کارگران سوسیالیست کم نیستند. اما ارتقای فعالین کمونیست و محافل شان به کمیته های کمونیستی بویژه در مراکز بزرگ صنعتی برای حزب سیاسی کمونیستی طبقه کارگر حیاتی و تعیین کننده است. 

تلاش حزب ما از آغاز تا امروز برای سازمانیابی کمیته های کمونیستی محل های کار بویژه در مراکز بزرگ صنعتی و محلات زندگی کارگران، ادامه دارد. حزب همه ی فعالین کمونیست و سوسیالیست صفوف طبقه کارگر را به تشکیل کمیته های کمونیستی برای هدایت و رهبری مبارزه طبقاتی کارگران فرا میخواند. حزب سیاسی کمونیستی طبقه کارگر با وجود این کمیته ها در صفوف طبقه کارگر و در پیشاپیش مبارزات این طبقه، ریشه میدواند و به حزبی توده ای و میلیونی تبدیل می شود. حزب رهبر انقلاب توده های میلیونی کارگر و زحمتکش و تحقق اهداف و آرزوهای ده میلیون زن و مرد و جوان در ایران!  

زنده باد سوسیالیسم

آزادی، برابری، حکومت کارگری