توضیح نشریه كمونیست: این مصاحبه قبل از حمله مستقیم امریكا به ایران انجام گرفته است. به همین دلیل ما پیش از انتشار کمونیست برای تكمیل مصاحبه سوالی در مقابل خالد حاج محمدی قرار دادیم و جواب به آنرا در پایان مصاحبه اضافه كردیم.
كمونیست: اكنون با گذشت یك هفته از جنگ میان اسرائیل و ایران، كه با حمله اسرائیل در روز جمعه ۲۳ خرداد شروع شد، میگذرد. در مورد اهداف و چرایی این حمله، نتایج و عواقب آن، صف بندی ها در جنبش های سیاسی و احزاب، جریانات و شخصیتهای مختلف در اپوزیسیون جمهوری اسلامی حول این مسئله به مباحثات مختلفی دامن زده است . همزمان سوالات زیادی در مورد سرانجام این جنگ، عواقب و تاثیرات آن بر رابطه جمهوری اسلامی و مردم آزادیخواه و وظایف كمونیستها و آزادیخواهان در این شرایط مورد بحث است. كمونیست پاره ای از این سوالات را در مقابل خالد حاج محمدی قرار میدهد.
به عنوان اولین سوال، حمله اسرائیل در بحبوحه مذاكرات ترامپ و جمهوری اسلامی، چرا اتفاق افتاد؟
خالد حاج محمدی: به عقیده من چند فاكتور در تصمیم به حمله نقش كلیدی داشت. اولین مسئله نیاز اسرائیل به راه انداختن جنگ جدیدی در منطقه بود. حمله ای به بهانه قدیمی "خطر ایران اتمی برای امنیت اسرائیل و دولتهای غربی" که سالها است نتانیاهو رسما اعلام كرده است. مشكل هیئت حاكمه اسرائیل برای ورود به این جنگ ناتوانی اسرائیل در مقابله نظامی مستقیم با ایران بود و به همین دلیل نه تنها حمایت بلكه و بعلاوه به دخالت مستقیم دولت امریكا و یك رویارویی همه جانبه نظامی با ایران نیاز داشت. امری كه تا امروز روسای جمهور امریکا، از ترس عواقب نظامی و سیاسی و اقتصادی آن برای این كشور، به آن تن نداده بودند.
دوره اخیر و بن بست جدیدی كه اسرائیل در آن گرفتار شد، حمله به ایران و جنگی منطقه ای را برای هیئت حاکمه اسرائیل به امری ضروری تبدیل كرد. حملات هر روزه به سوریه، به بیروت و ترور هنیه از رهبران سیاسی حماس در تهران و تحریكات هر روزه نظامی و پروپاگاند جنگی و سرانجام حملات موشكی و تاكتیكی قبلی بخشی از این تلاش بود. جنگ با ایران از نظر آنها راه نجات اسرائیل از انزوای سیاسی، بن بست حاكمیت و ناكامی در دستیابی به اهداف خود در فلسطین و علاوه برآن برای نجات از فشار افكار عمومی و جنبش جهانی علیه نسل کشی دولت اسرائیل در فلسطین است. اسرائیل پس از ۲۰ ماه قتل عام همه جانبه مردم فسلطین خصوصا در نوار غزه، علیرغم كمكهای همه جانبه نظامی، مالی، جاسوسی و اطلاعاتی، دیپلماتیک و تبلیغاتی دولتهای غربی، به هیچیک از اهداف اعلام شده خود نرسیده است. سطح جنایات اسرائیل در فلسطین و خصوصا محاصره كامل بیش از دو میلیون انسان و قطع آب، نان، امكانات پزشكی، سد كردن كمك های بشردوستانه و همزمان بمباران آنها، جهانی را علیه خود و حامیانش خروشاند. حامیان و نزدیكترین شركای اسرائیل در این نسل كشی از دولت انگلستان تا آلمان و ...، زیر فشار افكار عمومی، مجبور شدند از اسرائیل فاصله بگیرند. دولت انگلستان که در طی این بیست ماه کشتار و جنایت علیه مردم فلسطین، هواپیماهای جاسوسی خود را جهت شناسایی و کسب اطلاعات برای دولت اسرائیل در منطقه فعال کرده است، از سر اجبار و زیر فشار، دو وزیر دست راستی اسرائیل را تحریم كرد و البته هواپیماهای جاسوسی اش کماکان در آسمان غزه مشغول جمع آوری اطلاعات برای ارتش اسرائیل هستند. دول غربی كه با همه توحش افسار گسیخته و كشتار خونین دهها هزار انسان بیگناه پرچم "ما دركنار اسرائیل ایستاده ایم" را در دست گرفته بودند، ناچار شدند از ترس مردم پرچمهای حمایت عریان از اسرائیل را زیر فرش كنند و به انتقادهای بیمایه، پوچ و مشمئز كننده از زیاده روی اسرائیل در جنایت علیه مردم فلسطین دست بزنند. و باز البته کماکان کمکهای تسلیحاتی خود را روانه اسرائیل میکنند. علاوه بر این صدای مخالفت با نسل کشی، هرچند با تاخیر و ضعیف، از داخل اسرائیل به گوش میرسید و این برای صهیونیسم اسرائیل زنگ خطر جدی بود. اسرائیل مستقل از رویای ״خاورمیانه جدید״ با محوریت خود، در چنین شرایط نامناسب و بن بست در نوار غزه و برای نجات خود، جنگ با ایران را در دستور گذاشت و با تائید ترامپ ، جنگی همه جانبه را شروع كرد و رسما اعلام كرد تا هر زمان که لازم باشد آنرا ادامه میدهد. حمله به ایران ضد حمله اسرائیل به این موقعیت بحرانی، به این بن بست و انزوای همه جانبه و بخشی از پیشبرد پروژه ״خاورمیانه جدید״ بود.
فاكتور دیگر تائید ترامپ بود. اسرائیل بدون توافق و همكاری هیئت حاكمه امریكا چنین ریسك بزرگی را نمیكرد. ترامپ مستقل از قلدری و تبلیغات و تهدیدها و نظرات متناقص خود، تلاش میكرد با ایران به توافقاتی برسد و به عنوان قهرمان میدان و پایان دهنده هراس از ״خطر ایران هسته ای״ پیروزمند از این ماجرا بیرون بیاید. ایران علیرغم تلاشها و نرمشهایی كه كرد، اما حاضر به تسلیم در برابر شرایط امریكا، نشد. به نطر من این ماجرا و تلاش اسرائیل و حامیان او، ترامپ را متقاعد كرد با این حمله توافق كند. ترامپ با اتکا به محاسبه غلط اسرائیل فكر میكرد با حمله اسرائیل جمهوری اسلامی فلج و تسلیم میشود و او هم بعنوان پیروز این ماجرا مدال قهرمانی به سینه میزند.
در كنار اینها دول اروپایی که در مذاکرات با ایران رسما از جانب امریکا کنار گذاشته شده بودند، برای ورود مجدد خود به مذاکرات، دست به سنگ اندازی در سیر مذاکرات ایران و امریكا شده و به بهانه "ایران هسته ای" و "نزدیكی" ایران به آن شروع به صادر كردن قطعنامه و تهدید به گزینه ماشه و... علیه جمهوری اسلامی كردند. در این میان همراهی آژانس بین المللی انرژی اتمی و شخص گروسی مبنی بر اینكه "نمیتواند غیر صلح آمیز بودن برنامه هستی را تضمین كند و بهانه كارشكنی ایران در کار آژانس"، فضای مناسبی را برای نتانیاهو جهت حمله آماده كرد.
بدین ترتیب میبینیم که ترامپ و دول غربی هریک از سر منافع متفاوت خود از این حمله با هدفی کاملا متفاوت حمایت کردند.
اما محاسبات اسرائیل و مشاورین نتانیاهو و هوادارنش در اپوزیسیون ایران، مبنی بر اینکه با از بین بردن تعدادی از فرماندهان نظامی ایران (تقریبا ستاد جنگی ایران در روز اول کشته شدند) و مهندسین هسته ای و با بمباران مراكز نظامی و هسته ای ایران، جمهوری اسلامی فرو می پاشد و زمینه برای ״رژیم چینج״ آماده میشود، خیلی روشن بود كه واقعی نیست. پیام نتانیاهو به مردم ایران مبنی براینکه ما برای "دفاع از شما" و ״رژیم چینج״ این حمله را انجام دادیم، ناشی از این تصویر بود. تصویر هالیودی که چنان همه را سرمست كرده بود كه طیفی از هوادارن حمله به ایران را برای تاج گذاری و تقسیم قدرت میان خود زیر عنوان حقوق"ملیتهای" ایران، از خود بیخود كرده بود و همگی را با عجله روانه امریكا کرد.
ایران با اولین حملات لطمات سنگینی خورد و طیفی مهم از فرماندهان بالای خود و تعدادی از دانشمندان هسته ای را از دست داد. بخش جدی ای از آنها در حمله به پادگانهای و مراكز نظامی و زیر بمب كشته نشدند، بلکه اساسا در منازل خود مورد حمله قرار گرفتند. جمهوری اسلامی تصور میكرد تحركات نظامی آمریكا در منطقه و فرستادن نیرو به خاورمیانه و تهدیدهای ترامپ، همگی برای ترساندن جمهوری اسلامی و كوتاه آمدن ایران در مذاكره است و غافلگیر شد. اما هر چند با تاخیر، حملات بعدی جمهوری اسلامی به اسرائیل و ایستادگی و بمبارانهای مكرر، همه را متوجه محاسبات غلط شان چه در مورد جمهوری اسلامی و چه بخصوص در مورد مردم در ایران که گویا میتوانند آنها را بازیگر سناریوی رژیم چینج خود کنند، كرد.
كمونیست: عواقب این جنگ برای اسرائیل و ایران و منطقه چه است؟ نقش قدرتهای بین المللی از امریکا تا روسیه و چین، و قدرتهای منطقه در گسترش یا پایان این جنگ را چگونه میبینید؟
خالد حاج محمدی: عواقب این جنگ به درجه زیادی بستگی به نتیجه آن و دخالت یا عدم دخالت امریکا در آن دارد. تا جائیکه به اسرائیل برمیگردد، ادامه و پیروزی اسرائیل در این جنگ بدون دخالت مستقیم آمریكا ممكن نیست. بدون این دخالت آینده اسرائیل در منطقه بیش از گذشته زیر سوال میرود. از این نظر حمله ای که قرار بود به فروریختن جمهوری اسلامی و ״رژیم چینج״ و به پیروزی برای دولت مستاصل اسرائیل منجر شود، به جنگی برای بقاء تبدیل شده است. تا امروز قدرقدرتی نظامی اسرائیل در منطقه، نه فقط در اذهان مردم منطقه که در ذهن جامعه اسرائیل، که متاسفانه زیر بمباران جنگی و كثیف قومی، مذهبی و نژاد پرستانه دولت عمیقا مسخ شده اند، شکسته شده است.
مستقل از نتیجه این جنگ، حتی اگر آمریكا مستقیم هم وارد جنگ شود، اسرائیل با نقش مخرب تا كنونی اش، آینده روشنی در منطقه ندارد. پیروزی اسرائیل در این جنگ كه ظواهر عكس آنرا نشان میدهد، شاید برای دوره ای بحران داخلی آنرا تخفیف دهد، اما آنرا از انزوای بین المللی بیرون نخواهد آورد. حمله به ایران و کشتار مردم، از منظر مردم جهان ادامه حمله به غزه و سوریه و لبنان و کشتار و جنایت علیه مردم فلسطین است. از این زاویه حتی پیروزی نظامی اسرائیل از نظر سیاسی موقعیت نامناسب تری به آن خواهد داد.
تا جائیکه به جمهوری اسلامی برمیگردد، این جنگ برای حاکمیت در ایران هم، نه فقط در ابعاد نظامی آن، بلکه در ابعاد سیاسی و منطقه ای، جنگی بر سر بقاء است. ادامه دائمی موشک بارانها، رد کردن هر نوع مذاکره با امریکا تا پایان دادن به حملات نظامی اسرائیل و پایان جنگ، رد کردن هر نوع مذاکره بر سر تسلیحات موشکی همزمان با آمادگی برای تعهد به عدم دستیابی به سلاح هسته ای و مهمتر از آن تهدید به حمله به همه مراکز نظامی امریکا در صورت شرکت مستقیم امریکا در این جنگ، دقیقا ناشی از این مسئله است. جمهوری اسلامی هم آماده است منطقه را به آتش بکشد اما تسلیم نشود.
از نظر سیاسی اینکه ایران مورد تجاوز قرار گرفته است، فضا را برای کشیدن ناسیونالیسم ایرانی پشت جمهوری اسلامی، بعنوان مقابله با تجاوزگری، حتی در میان مخالفینش افزایش خواهد داد. همیشه جنگ، تجاوز، اشغال و نابودی زیر ساختها و كشتار مردم بیگناه، حس ״وطن پرستی״ را در میان مردم عادی تقویت میکند و در ایران هم برای طیفی از مردمی که مخالف رژیم اند، حتی برای دوره کوتاهی، همین اتفاق می افتد. نیروها و جریانات ناسیونالیستی ای، كه هوادار جمهوری اسلامی هم نیستند، نیز از سر ״دفاع از وطن״ و ״دفاع از ملت و خاك״ و ״تمامیت ارضی״ ایران، علیه این جنگ ایستاده اند و از ״دفاع جمهوری اسلامی از وطن״ حمایت میکنند. یکی از خاصیت های جنگ برای حاکمیت متحد کردن بخشی از جامعه و نیروهای سیاسی حول خود بعنوان ״مدافع و حافظ امنیت״ و ״تمامیت راضی״ و ״وطن״ و ... خصوصا در شرایطی است كه مورد تعرض قرار گرفته باشد. جمهوری اسلامی امروز از این مسئله بیشترین استفاده سیاسی را میکند و روی آن سرمایه گذاری میکند.
بعلاوه مقابله ایران با اسرائیل، به عنوان دولت متجاوز و آغازگر جنگ و مورد نفرت وسیع جهانیان، موقعیت جمهوری اسلامی را، كه همیشه با مشقات مردم فلسطین عكس گرفته است، به عنوان تنها دولتی كه جرات کرده همه جانبه با اسرائیل بجنگد و به آن ضربات نظامی جدی وارد کند، در خاورمیانه و خصوصا در میان مردم در كشورهای عربی، تقویت میکند. دور از انتظار نیست که نیروهای حامی ایران در منطقه و مخالفان اسرائیل، حوثی ها، حزب الله، حماس و انواع گروههای اسلامی ضد اسرائیل، خصوصا اگر ایران لطمات بزرگی به اسرائیل بزند، تقویت و فعال شوند.
در صورتیکه آمریكا مستقیم وارد جنگ تمام عیار با ایران شود، مستقل از ضربه سنگین به جمهوری اسلامی و نیروهای آن، تاثیرات مخربی برای ایران خواهد داشت. ابعاد آن از كشتار و ویرانی و آوارگی میلیونی تا نابودی زیر ساختهای اقتصادی، آب، برق، ارتباطات و ترانسپورت، دارو و .... دهشتناک خواهد بود و شرایط فاجعه باری برای مردم در ایران بوجود خواهد آورد. علاوه بر این ممكن است كل منطقه به آتش كشیده شود. امریکا با دخالت مستقیم خود جنگی را دامن میزند كه پایان آن بر كسی معلوم نیست.
با ورود امریكا به این جنگ مستقل از موانع و مشكلات آن برای دولت آمریكا، بر خلاف تبلیغات هوراكشان و هوادارن جنگ و مدافعان اسرائیل در میان اپوزیسیون ایران، جمهوری اسلامی فرو نمی ریزد. حتی و با فرض محال اگر این اتفاق هم بیفتد، بی تردید دستجات درونی نظام مقاومت خواهند کرد، جریانات ارتجاعی در اپوزیسیون كه منتظر بركت این توحش اند و هریک به یکی از قدرتهای ارتجاعی جهانی یا منطقه ای آویزان هستند، برای سهم بری در قدرت به میدان می آیند و این سناریوی سیاهی است كه تخمین دامنه تخریب و فجایع آن برای مردم ایران، كار ساده ای نیست.
اما سوال این است كه آیا امریكا مستقیم وارد جنگ میشود؟ امریكا منطقا نباید وارد جنگ مستقیم با ایران شود. به این دلایل: مردم آمریكا و خصوصا جنبش ״ماگا״، پایه اجتماعی ترامپ، مخالف ورود امریکا به این جنگ، بدلیل هزینه های سنگین سیاسی و نظامی آن برای امریكا هستند. بخش جدی از حزب جمهوریخواه و حتی تعداد قابل توجهی از تیم ترامپ، مخالف ورود آمریكا به جنگ مستقیم با ایران هستند. ورود امریكا به این جنگ میتواند ورود به جنگی فرسایشی و طولانی و ویرانگر در منطقه باشد که حمله به عراق در برابر آن بازی بیش نخواهد بود و تضمینی برای پیروزی هم در آن متصور نیست. اما با توجه به عدم واقع بینی و ماجراجویی های خطرناک بسیاری از رهبران كشورهای غربی، هر اتفاقی میتواند بیفتد.
به نظر من مشكل این است نسلی از سیاستمداران امروز در غرب و روسای دول غربی، از جمله در آمریكا، طیفی كه نسل بعد از جنگ سرد و بعد از فروپاشی شوروی وارد سیاست شده اند، به طرز وحشتناكی نسبت به قدرت غرب و ناتوانی دیگران متوهم اند و مطلقا ابژكتیو نیستند. دول غربی به رهبری امریكا در تمام جنگهای چند دهه اخیر، که به بهانه های مختلف راه انداخته اند، حتی در یكی از آنها پیروز نشده اند. جنگهایی که جز ویرانی و كشتار و نابودی چند كشور و گسترش بی ثباتی و رشد انواع نیروهای ضد اجتماعی و باندهای گانگستر نتیجه دیگری نداشته است. جامعه ایران بدلیل تاریخ جدالهای اجتماعی و توده ای در آن، بخصوص دو انقلاب مشروطه و ۵۷، متفاوت است و در مقابل پیاده کردن سناریوی سوریه یا عراق مقاومتی جدی خواهد کرد.
در مورد نقش دول دیگر، قدرتهای جهانی یا منطقه ای، طبیعتا هر یک منافع مستقل خود را تعقیب میكند و از دریچه آن به وقایع نگاه میكنند. دخالت در گسترش جنگ یا تلاش برای پایان آن تابعی از این منافع است. مخالفت با گسترش جنگ از طرف روسیه و چین و ... بدلیل تاثیرات مخرب آن بر منافع سیاسی و اقتصادی و کشمکش های جهانی شان است. اروپا که تا دیروز برای به بازی گرفته شدن توسط امریکا تهدید به دست بردن به مکانیزم ماشه علیه ایران میکرد، امروز با بازی کردن نقش میانجی برای ״تخفیف تنش ها״ همان سیاست را تعقییب میکند.
كمونیست: بر خلاف تصور شما بخش بزرگی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی، عامل این جنگ را نه اسرائیل بلكه جمهوری اسلامی میدانند، میگویند ایران عامل ناامنی در منطقه است، ایران میخواهد مسلح به سلاح های هسته ای شود و این برای منطقه خطرناك است، میگویند ایران حامی گروههای تروریستی از حزب الله تا حماس و حوثی ها و... است و پول مردم ایران را هزینه اینها كرده است؟ به این دلیل محکوم کردن حمله اسرائیل را همسویی با جمهوری اسلامی میدانند. جواب شما به این مسائل چیست؟
خالد حاج محمدی: به باور من آنهایی كه چنین میگویند، نیروهایی ارتجاعی و ضد اجتماعی اند. نیروهایی که هنوز و پس از گذشت یك هفته از حمله اسرائیل به ایران از رویای "شیرین" پیروزی نتانیاهو و ״رژیم چینج״ اسرائیلی-آمریكایی خود بیرون نیامده اند.
هنوز مردم جهان و خصوصا مردم خاورمیانه عواقب خونین و هولناك جنگها و بمبارانهای دولتهای غربی، به ریاست آمریكا، در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی و امروز هم در غزه را كه در كمال وقاحت ، به نام ״آزاد كردن״ مردم این كشورها مرتکب شدند را دیده اند. ״آزادی״ كه با كشتن چند میلیون انسان، محاصره اقتصادی و قطع دارو و درمان و امكانات زیستی، با مرگ و میر كودكان، نابودی زیر ساختهای اقصادی، مدرسه، بیمارستان مهد كودك و دهها میلیون انسان آواره و خانه بدوش همراه بود. لذا جریاناتی كه حمله به ایران و ریختن صدها تن بمب بر سر مردم را آزادی آنها نام میگذارند، خود بخشی از صورت مسئله و متعلق به یک جبهه معین، اسرائیل-امریکا، هستند. جریاناتی كه چشم در چشم ۹۰ میلیون انسان ساكن ایران می دوزند و میگویند، بمباران انقلاب و سرنگونی میاورد، مستقل از اینكه از سرسوزنی وجدان، احساس انسان دوستی و مسئولیت در قبال دیگران، تهی اند، اگر رسما همکار این دولتها نباشند، اگر سرباز بی جیره و مواجب آنها نباشند، ارتجاعی و ضد مردمی اند. کدام سایكوپات یا سفیه میتواند بمباران و جنگ و ویرانی را منشا آزادی و انقلاب بداند؟ كدام عقل سلیم میگوید با بمبهای عظیم و مهیب و نابودی یك جامعه و كشتن مردم بیگناه، "بهار آزادی طلوع میكند"؟ ۲۰ ماه است فلسطین بمباران میشود و ۵۴ هزار نفر جان باختند، چند سال سوریه بمباران شد و صدها هزار از مردم بیگناه جان باختند، یك میلیون انسان در حمله به عراق كشته شدند، افغانستان نه تنها بمباران كه چند سال اشغال بود و لیبی به ویرانه تبدیل شد و در تمام این موارد دولتهای غربی و در راس آنها دولت آمریكا همان وعده ای را دادند كه این اپوزیسیون امروز به مردم در ایران میدهند. وعده دمکراسی، آزادی و خلاصی از دیکتاتوری! در نتیجه این اپوزیسیون عملا توجیه گر جنایات دول غربی و اكنون بخشی از تبلیغات ماشین جنگی اسرائیل را عهده دار شده اند و به این اعتبار در جنایت علیه مردم ایران شریک اند.
دو سال است بخش عمده نیروهای اپوزیسیون ایران از راست تا چپ به بهانه وجود حماس، تبلیغات جنگی دولت اسرائیل در توجیه جنایات خود در غزه را تكرار میكنند. این اپوزیسیون در این دوسال به بخشی از دستگاه تبلیغاتی غرب و رسانه های مدافع اسرائیل تبدیل شده اند. بخش مهمی از آنان رسما پرو اسرائیل، هوادار جنگ و حمله به ایران بوده و هستند. در ابتدای حمله همگی با توهم سرنگونی جمهوری اسلامی بدست اسرائیل جنایتكار، در دالانهای سفارتخانه های غربی منتظر سهم و تقسیم كرسی و تشكیل دولت در سایه بودند. تبلیغات و شور و شوق آنها از اینكه ״اسرائیل با بمباران به عمر جمهوری اسلامی پایان میدهد״ هر انسان پا رو زمین و باوجدانی را از این درجه بی وجدانی و توهم و خیالبافی،انگشت به دهان میكرد. آنها در تمام تاریخ تخاصمات غرب با ایران، در كنار دولتهای غربی خواهان محاصره اقتصادی، حمله نظامی به ایران، دخالت بشردوستانه امریکا، انقلاب مخملی، رژیم چینج و ... بوده اند.
این اپوزیسیون از موضع دفاع از اسرائیل و به نام مخالفت با جمهوری اسلامی، تمام تظاهراتهای بزرگ مردم متمدن جهان علیه قصابان مردم غزه و نسل كشی كودكان فلسطینی را دفاع از حماس و حزب الله و ایران نام گذاشتند! اگر كسی مخالفت با كشتار جمعی مردم غزه و بمباران و قطع غذا و آب و برق و سوخت و دارو، را به عنوان دفاع از حماس بپذیرد، لابد مخالفت حزب ما، کمونیستها، نهادهای کارگری، زندانیان سیاسی، نهادهای فرهنگیان، فعالین مدنی و اجتماعی و ... با جنگ طلبی اسرائیل و حمله به ایران را هم دفاع از جمهوری اسلامی یا همسویی با ایران میداند.
ماجرای ״خطر ایران هسته ای״ بهانه پوچی كه دول غربی هر وقت نیاز داشته باشند، برای توجیه جنگ طلبی، قلدری و اربابی خود به آن متوصل میشوند، رنگ باخته تر از آن است كه لازم به استدلالی علیه آن باشد. آنها تصمیم گرفتند به عراق حمله كنند و برای اجرای تصمیم خود داستانی ساختند به اسم خطر دستیابی صدام به ״سلاح های کشتار جمعی״ و "اسلحه شیمایی" و به این بهانه به عراق حمله كردند و یك میلیون انسان را كشتند و آخرش هم معلوم شد این پرونده دست ساز انگلستان و آمریكا برای توجیه حمله به عراق بوده است. اگر سلاح هسته ای خطرناك است، پس چرا خودشان تا دندان به آن مسلح و چند برابر نابودی كرده زمین بمب اتم تولید كرده اند. مگر اسرائیل سلاح اتمی ندارد؟ مگر بازرسان انرژی اتمی حتی جرات میكنند، خواهان بازدید از مراكز هسته ای اسرائیل شوند؟ مگر امریكا، روسیه، فرانسه، چین، هند، اسرائیل، كره شمالی و پاكستان سلاح هسته ای ندارند؟ مگر بقیه از انرژی هسته ای استفاده نمیكنند؟ مگر در تمام تاریخ بشر آمریكا به عنوان قبله گاه این اپوزیسیون تنها كشوری نیست كه با بمب اتم صدها هزار انسان را درهیروشیما و ناكازاكی سوزاند؟ مگر امریكا و انگلستان در بمباران عراق، از اورانیوم رقیق شده استفاده نكردند؟ همین امروز جانیان حاكم بر اسرائیل رسما و علنا تهدید میكنند كه "ایران را هیروشیما و ناكازاكی" می كنیم. خطر از این بیشتر؟ دیروز میگفتند تهران را غزه میكنیم و امروز كه كفگیر به ته دیگ خورده، تهدید به استفاده از بمب اتم میكنند. پس چرا دولواپسان حاكم در "جهان آزاد" و هوادران سینه چاک آنان در اپوزیسیون ایران خفقان گرفته اند؟ حالا سوال این است آیا واقعا این دولتها با این پرونده ها و هوادارن جنگ طلب آنها، صلاحیت قضاوت در این زمینه را دارند؟
جالب است عاملین بی ثباتی در جهان كه بیشتر جنگهای تاریخ بشر را به مردم جهان تحمیل كرده اند، دولتهایی كه صدها گروه و باند حرفه ای اجیر شده و نیابتی مخرب و جانی مانند القاعده، ارتش آزاد سوریه، داعش و... را مسلح و سازمان داده اند، بحث از خطر ״گسترش تروریسم״ میكنند؟ مگر تروریسم رسمی آمریكا و اسرائیل تروریسم نیست؟ امروز اسرائیل خطرناكترین دولت تروریستی است كه هر روز در گوشه ای عده ای را در میان مخالفین خود ترور میكند. مگر قتل عامل مردم فلسطین تروریسم نیست؟ ایران تروریستی را همین دولتها بعد از سرنگونی حكومت پهلوی حاكم بر ایران حاکم كردند و به مردم ایران فروختند. بعلاوه بخشی از این نیروها در تمام این تاریخ هزار بار دست عوامل این دولت تروریستی را بوسیده اند و خواهان توافق با جمهوری اسلامی شده اند. اینها واقعا صلاحیت حتی اظهار نظر در این مورد را دارند؟
كل این جریانات از رضا پهلوی و هوادارنش تا مجاهد، از عبدالله مهتدی، پژاك و "پاك" و انواع باندهای بد نام و مخرب تا حزب دمكرات، و تا حزب حمید تقوایی در جناح چپ شان، همگی با هر درجه از تفاوت، بلند گوی تبلیغات جنگی دولت اسرائیل اند و شعور مردم ایران را دست كم گرفته اند. اپوزیسیون واقعی جمهوری اسلامی مردمی است كه رفاه و آزادی، آزادی زن و جامعه ای متمدن و انسانی را میخواهد. طبقه كارگر و اقشار محروم این جامعه بیش از چهار دهه است با جمهوری اسلامی در جدالند و عقب نشینی های بزرگی را به جمهوری اسلامی تحمیل كردند. آنها نتانیاهوی جلاد و قصابان مردم غزه و ترامپ و ... را كه هزاران پرونده كشتار و توطئه و جنایت را علیه مردم جهان در تاریخ خود دارند، پیام آور رهایی خود نمیدانند. این مردم در این مدت فاصله بسیار عمیقی را با این نیروها احساس كردند و آنها را بدلیل این اعمال و سیاستها نه در ردیف حامیان كه در صف مقابل خود، درصف عاملین تباهی، امنیت و زندگی خود به حساب می آوردند.
كمونیست: یك دهه است شهرهای ایران میدان اعتراضات كارگری، توده ای و زنان و... علیه جمهوری اسلامی است. ادامه این اعتراضات در ۱۴۰۱ به عنوان یك جنبش سراسری كلیت جمهوری اسلامی را با چالشهای جدی روبرو كرد. اپوزیسیون ایران، حداقل بخش بزرگی از آن، از راست تا چپ، میگویند حمله اسرائیل جمهوری اسلامی را تضعیف میكند و فرصتی برای ضربه نهایی مردم به رژیم مهیا كرده است و از مردم میخواهند برای سرنگونی به میدان بیایند. شما در این مورد چه فكر میكنید؟
خالد حاج محمدی: من فكر نمكینم هیچ نیروی مسئول و اجتماعی و پا رو زمینی كه كاركرد جامعه و روانشناسی اجتماعی مردم را بداند، بتواند چنین ادعایی كند. حمله به ایران و تحمیل جنگ و بمباران و كشتار و ... ، بر خلاف تصور بیمارگونه این اپوزیسیون، نجات جان انسانها، پناهگاه، نجات كودكان و سالمندان و تامین آب و نان و... را اولویت میكند نه انقلاب و سرنگونی. این پدیده قطعا ضرباتی به جمهوری اسلامی زده و میزند، اما قربانیان اصلی آن مردمی هستند كه اعترضات ۱۴۰۱ را ممكن كردند. بمباران، ترس و وحشت، قطع آب، نان، ارتباطات و نابودی شهر و زیر ساختهای اقتصادی و در امتداد فقر و گرسنگی و فروریزی خانه و آپارتمانها، اعتراض به حاكمیت را به حاشیه میراند. فضای ״دفاع از وطن״ و ״میهن״ و مقابله با تجاوز خارجی و... را، كه جمهوری اسلامی روی آن سرمایه گذاری میکند، عروج میدهد. در مورد این جنگ مشخص كه اسرائیل در توافق با آمریكا تحمیل كرد، و جمهوری اسلامی به عنوان کشوری که مورد تجاوز نظامی و در موقعیت دفاع از خود قرار گرفت، این پدیده هزار بار واقعی است.
این شرایط فضای خوشبینی، فضای اعتراضی، فضای اتحاد و همبستگی مبارزاتی، اعتماد به نفس برای جنگیدن با حاكمیت را به حاشیه میراند. فضای میلیتاریسم و جنگ و ویرانی، به جلو رانده میشود. مردم در زیر بمباران و كشتار، انقلاب نمیكنند و اتفاقا حاكمیت از این فضا برای تحمیل فشار و تعرض به مردم، تحمیل فقر بیشتر، استبداد بیشتر و تغیر توازن قوا به نفع خود، استفاده میكند. همین امروز جمهوری اسلامی در این شرایط میكوشد به بهانه حمله خارجی و ضرورت دفاع از كشور، صدای هر مخالفی را خفه كند. پیش تر هم توضیح دادم سازمانها و گروههایی كه چنین میگویند مستقل از غیر مسئولانه و ضد اجتماعی بودن این سیاست، عملا مبلغین جنگ و نا امنی و بلند گوی تبلیغاتی نیروی جنگ طلب اند.
بعلاوه فرض كنیم اسرائیل پیروز این میدان شد و ایران زیر بمباران و حملات امریكا و اسرائیل از هم پاشید، اگر این آرزوی اپوزیسیون تامین شود، برای مردم ایران چه دستاوردی دارد؟ اسرائیل و امریكا و شركای آنها جامعه ایران را دست مردم میدهند تا امنیت و رفاه و آزادی و عدالت را در این جامعه تامین كنند؟ چرا پیروزی اسرائیل، به فرض اینكه واقعی باشد، پیروزی زن و جوان و كارگر و مردم آزادیخواه ایران است؟ شکست فرضی جمهوری اسلامی توسط اسرائیل، شکست یک حاکمیت ارتجاعی توسط یكی از جنایتكارترین، متعصب ترین، جنگ طلب ترین و نژاد پرست ترین حاكمیتهای تاریخ بشر است. كسی كه این را پیروزی مردم ایران میداند، در بهترین حالت شیاد است.
كمونیست: طیف دیگری از اپوزیسیون، اساسا در میان نیروهای چپ، میگویند اسرائیل و ایران دو دولت جنایتكار هستند. لذا در مورد این جنگ معین هر دو را محكوم میكنند و میگویند این جنگ تروریستها است و ما در جبهه مردم برای انقلاب و سرنگونی بدست مردم ایستاده ایم. میخواهیم نظر شما را در مورد این موضع بدانیم؟
خالد حاج محمدی: این موضع به ظاهر رادیكال، هم جدید نیست و هم عمیقا راست است. اینكه اسرائیل و ایران دو دولت جنایتكار و ستمگراند، كاشف نمیخواهد. این موضع نیروهای بینابینی است که باز پشت ضدیت با جمهوری اسلامی از محکوم کردن صریح حمله اسرائیل به ایران امتناع میکند و با وجدان آسوده ״ضد رژیمی״ وسط می ایستند. این جریانات از محكوم كردن دولت و دولتهایی كه در این شرایط حساس كل منطقه را با اهداف ارتجاعی خود، وارد دوره ای مخاطره آمیز كردند، پرهیز میكنند. اسرائیل و امریكا كشوری با ۹۰ میلیون جمعیت را وارد جنگی خانمانسوز كردند كه انتها و ابعادش روشن نیست، و این نیروها با توجیهاتی سطحی از محكوم كردن آنها خودداری میكنند. اینها عملا به نام مخالفت با دو دولت تروریستی از موضع مشخص پرهیز میكنند و آب پاكی بر سر تجاوزگر میریزند. با این منطق اگر بمب اتم هم بر سر مردم ایران بریزند و چند میلیون انسان در منطقه را نابود كنند، موضع آنها همین است كه جنگ دو دولت تروریستی محکوم است!!! اینها یكسری فرمولهای ثابت را برای پرهیز از بیان حقیقت و مخالفت خود با یكی از طرفین و بی تفاوتی به دیگری، تكرار میكنند. این موضع كه در میان چپ ملی ایران مد شده است، در حقیقت موضعی با دز بالای محلی گری، محدودنگرانه، ملی و غیر سیاسی و بی خاصیت است. این جریانات و این سیاست، عملا آنها را به عنوان جریانات بی موضع و بی خاصیت در حاشیه اتفاقات قرار میدهد و موضع آنها عملا به نفع یكطرف یعنی اسرائیل است. اینها همین موضع را در نسل كشی فلسطین هم به نام جنگ تروریستی حماس و اسرائیل داشتند. در قضیه كشتار مردم غزه هم بدلیل نگاه با عینك جریانی ضد حكومت اسلامی ایران، عملا چشم بر جنایات اسرائیل و یكی از خونبارترین كشتار جمعی تاریخ بشر بستند. اینها به این دلیل كه همه چیز را از زاویه مخالفت خود با جمهوری اسلامی می سنجند، از سیاستی روشن و مستقل، غیر ملی وغیر محلی و ابژكتیو رسما فاصله میگیرند. به همین دلیل به نظرم این جریانات در سیر تحولات در حاشیه جریانات اصلی قرار میگیرند و جریانات بی تاثیر، خنثی و بی خاصت هستند.
كمونیست: اجازه بدهید از اپوزیسیون ایران فاصله بگیریم، تاثیرات این جنگ بر اوضاع سیاسی در ایران، بر رابطه مردم با جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ سرنگونی جمهوری اسلامی؟ انقلاب مردم، آشوب و سناریوی سیاه یا....؟
خالد حاج محمدی: جمهوری اسلامی خواهان این جنگ نبود و به او تحمیل شد. اما و همچناكه گفتم، قربانیان اصلی جنگ مردم عادی اند. این تاثیرات به دخالت مستقیم امریكا در این جنگ و دامنه آن و یا پیدا کردن راهی برای عقب نشینی و توافق و ابعاد تخریب آن برای جامعه بستگی دارد. اما در هر صورت بزرگترین لطمه را به مردم ایران، به سازمان و همبستگی، به اعتماد به نفس و خوشبینی و به حق طلبی و توقعات آنها زدند. اگر از جریانات سناریو سیاهی از مجاهد و پهلوی، مهتدی و حزب پاك و حمید تقوایی و...، بگذریم، ناسیونالیسم ایرانی را حول جمهوری اسلامی متحد كرد. جمهوری اسلامی، اگر سالم از این جنگ بیرون بیاید، در مقابل مردمی كه با خیزش خود آنرا عقب زده بودند و ضعیفش كرده بودند، زبان درازتر، متعرض تر، خواهد بود و نیروهایش اعتماد به نفس بیشتری در مقابل مردم پیدا میکنند. اگر جمهوری اسلامی در این جنگ یکپارچه و دست نخورده جان سالم به در برد و جامعه به سوی هرج و مرج و میدان كانگسترهای نظامی مانند سوریه، عراق و لیبی كشیده نشود، یا هیئت حاكمه فرو نریزد و به دستجات مختلف نظامی تقسیم نشود، موقعیت منطقه ای و اعتبار او به عنوان تنها دولتی كه پوزه اسرائیل و امریکا را به خاك مالیده، بهبود پیدا میکند. همین امروز جمهوری اسلامی، مستقل از خواست ما، در دنیای عرب و در میان مردم متوهم و عادی، به عنوان قهرمان ضد صهیونیست ستایش میشود. جریانات اسلامی و متحد یا طرفدار جمهوری اسلامی رشد میكنند و البته موقعیت اسرائیل هم تماما بدتر میشود، شانسی در مقابل اسرائیل و هوادارانش موجود نیست.
گفتم این پروسه به هر جا كشیده شود به انقلاب منجر نمیشود، انقلاب با سازمان و خوشبینی و نقشه و امید و نیروی متحد و مدعی انجام میگیرد. مردم مستاصل كه امیدوارم جنگ تا آنجا پیش نرود، انقلاب نمیكنند، و اگر انقلاب میكردند تا كنون شاهد دهها انقلاب در همین چند دهه، در افغانستان و عراق، تا لیبی و سوریه و اخیرا هم در فلسطین میبودیم. كسانی كه انقلابشان از جنگ و بمباران و كشتار مردم محروم و تحمیل ویرانی و نابودی بنیادهای جامعه و مدنیت ، گل میكند، ارتجاع خالص، شیاد و ضد هر تحول انقلابی و از پایین اند.
كمونیست: از نظر شما و حزب در این اوضاع چه میشود كرد؟ مردم ایران، فعالین سیاسی و كمونیستها در این شرایط چه وظایفی دارند؟
خالد حاج محمدی: بر كسی پوشیده نیست كه چند سال اخیر و با اعتراضات كارگری و نقش آن، با اعتراضات زنان و اقشار محروم و با اعتراضات و شورشهای شهری از دیماه ۹۶ تا آبان ۹۸ و سرانجام اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، جامعه ایران وارد دوره ای پرتحول و رادیكال شد. همین اوضاع و رادیكالیسم این اعتراضات كه مهر طبقه كارگر بر آن خورده بود، به پولاریزاسیونی در جامعه و جنبشهای سیاسی و احزاب و... شكل داد. این پدیده در دو سال گذشته و با پدیده فلسطین عمیقا تعمیق شد. دفاع از فلسطین در مقابل كشتار خونین و شنیع اسرائیل كه با حمایت دولتهای غربی انجام گرفت، نقش جنبش جهانی دفاع از مردم فلسطین و جایگاه احزاب سیاسی در منطقه و ایران، به تعمیق فاصله ها و كنار رفتن پره ها و روشن تر شدن ماهیت احزاب و سازمان و جریانات سیاسی انجامید.
امروز با حمله اسرائیل و همچنانكه همه شاهدش هستیم فاصله ها عمیق تر و دشمنی ها عریان تر شده است. به این اعتبار زمین سیاسی ایران یك بار دیگر شخم خورد و شخم میخورد و دوستان و دشمنان طبقه كارگر و مردم آزادیخواه ایران با زبانی بی توهم تر، دشمنانه تر در مقابل هم قرار میگیرند. به باور من تعدادی از جریانات در این دوره در ماجرای نسل كشی غزه و بدنبال در ماجرای حمله اسرائیل به ایران، رسما به نیروهای سناریوی سیاه، ضد اجتماعی، كانگسترهای نظامی و ضد تمدن چرخیدند.
به باور من در این اوضاع ما كمونیستها باید این تفاوتها و فاصله ها را در جهت شناخت عمیق جنبش كارگری و مردم ایران از جنبشهای سیاسی و احزاب و گروهبندی هایشان در خدمت زدودن توهمات، كنار گذاشتن امیدهای واهی، شناخت دقیق از دوستان و دشمنان خود، در خدمت تقویت جنبش كمونیستی و كارگری سوق دهیم. امروز در دوره پر مخاطره ای قرار داریم. در این شرایط سخت ضمن تلاش همه جانبه برای كاهش مشقات جنگ، باید حامیان جنگ و جریانات سناریوی سیاهی و ضد اجتماعی را به هر میزان كه ممكن است، حاشیه ای و منزوی كنیم. باید چنان منزوی شوند كه توان تخریب آنها برای جامعه و برای هر تحول انقلابی به حداقل برسد. این امری است که ما در دستور خود قرار داده ایم و همه فعالین سوسیالیست را به تلاش در این زمینه فرامیخوانیم.
مستقل از اینها و همچنانكه اشاره شد، در دوره ای پرمخاطره ای هستیم كه دفاع از زندگی و امنیت مردم در ایران و منطقه در اولویت قرار میگیرد. ما نه خواهان جنگ بوده ایم و نه خواهان ادامه آن، برای ما دو جبهه واقعی در این میدان كه در جدالیم، ما و طبقه كارگر و مردم آزادیخواه در ایران و منطقه یك جبهه واحد هستیم و دیگران از جمهوری اسلامی و طرفدارانش، منجمله چپ محور مقاومتی، تا اسرائیل و حامیان جهانی و محلی او از جمله اپوزیسیون پرو اسرائیلی ایران، برای ما در جبهه مقابل اند. در نتیجه در سطح منطقه و جهان تلاش برای تقویت جنبش ضد جنگ، ضد بمباران، ضد اسرائیل و جنگ طلبی او و تلاش برای ایفای نقش طبقه كارگر در این جنبش برای پایان بی قید و شرط جنگ، تقویت روابط بین المللی ما در این زمینه و برای پایان جنگ، و همزمان برای فعالیت انترناسیونالیستی ما در خدمت جنبش كارگری و كمونیستی مهم است.
اما و مهمتر از همه وظایف کمونیستها در ایران است. خوشبختانه فضای متمدنانه جامعه ایران، امکان ایفای نقش فعالین كارگری، فعالین كمونیست، نهادها و تشكلات كارگری، معلمین، بازنشستگان، زندانیان سیاسی، زنان و طیف های مختلفی از مردم برای كمك رسانی در این شرایط سخت، هنوز ممکن است. مردم در مناطقی كه امن تر است برای مهمانداری از عزیزان خود كه محل زندگی آنها بمباران شده یا خطر آن هست، خود را آماده میكنند. ما این زنجیره انسانی و همیاری و همبستگی را ارج میگذاریم و برای تقویت و سازمان دادن آن میكوشیم. ضروری است در تمام محلات و مراكز كاری، ادارات و مراكز آموزشی كمیته های همیاری، سازمان یابند، انواع جمع و گروههای مختلف از پزشكی و در مانی تا كمك رسانی برای تامین آب و غذا و پناهگاه و حفاظت از كودكان و... سازمان پیدا كنند. ما همه مردم آزادیخواه مخالف جنگ و جنایات، مخالف نسل كشی اسرائیل جنگ طلب و اپوزیسیون طرفدار جنگ و ویرانی، ما مردم مخالف جمهوری اسلامی و خواهان صلح، امنیت رفاه و آزدای، در یک صف واحد قرار داریم. ما همدیگر را داریم و این مهمترین سرمایه ما در این شرایط سخت است كه باید همه جا سازمان پیدا كند.
امنیت محلات ما، مقابله با میلیتاریزه كردن محل كار و زندگی ما به بهانه جنگ، از جانب جمهوری اسلامی، مقابله با تحریكات قومی و مذهبی و نفاق افكنی در میان مردم از جانب قوم پرستان و نیروهای باند سیاهی، حفاظت از همدیگر در مقابل دستگیری به جرم اعتراض، مطالبه گری و ابراز نظر و مخالفت و...، كار جدی ما است. در اولویت قرار دادن نجات كودكان، سالمندان و شكل دادن به یك زنجره انسانی سراسری امری است در مقابل همه ما و ما برایش تلاش خواهیم كرد.
كمیته رهبری حزب طی خطابیه ای به كمونیستها، فعالین كارگری، اجتماعی و همه انساندوستان زیر عنوان "وظاایف ما در شرایط جنگی" به آن پرداخته است و من هم نكاتی را در این زمینه اشاره كردم.
به هر صورت اسرائیل جنایتكار این جنگ را به ما تحمیل كرد و در قبال عواقب آن همراه امریكا و حامیان آنها مسئول است. این پدیده صف دوستان و دشمنان مردم ایران را از هم عمیقا جدا كرده است. ما باید به استقبال این پولاریزاسیون در خدمت جنبش خود برویم. ما در دوره سختی هستیم و ضمن مقابله جدی با جمهوری اسلامی باید جنگ طلبان را افشا و منزوی كنیم. در این شرایط سخت وظیفه همه ما است، همه كمونیستها، فعالین كارگری، معلمین آزادیخواه، پرستاران، بازنشستگان، زنان، جوانان و شخصیتهای سیاسی و انسان دوست و مخالف جنگ است، كه برای تقویت همدلی و همبستگی میان مردم، تقویت همیاری و كمك به همدیگر، بكوشند و این تلاش را سازمان دهند.
كمونیست: خالد حاج محمدی، قبل از انتشار كمونیست شاهد حمله مستقیم امریكا به ایران در بامداد روز یكشنبه ۲۲ژوئن بودیم. بامداد امروز سه شنبه شاهد درخواست آتش بس از جانب ترامپ و اسرائیل و قبول آن توسط ایران هستیم. چرا حمله و دخالت مستقیم امریكا و چرا آتش بس فوری؟
خالد حاج محمدی: اتفاقات سریع میگذارد و شاید بعدا بتوان همه جانبه به آن پرداخت. من بسیار مختصر نكاتی را در جواب سوال شما اشاره میكنم.
همچنانكه گفتم اسرائیل و امریكا و متحدین آنها در اپوزیسیون، دچار اشتباه محاسباتی بزرگی شدند. سناریوی حمله سریع به ایران و فلج كردن جمهوری اسلامی و تسلیم یا فروپاشی آن و ״رژیم چینج ״ درست از آب در نیامد. معلوم شد نه ایران تسلیم میشود، نه محاسبات آنها درست بوده است، و نه توان و نفوذ مهره های اسرائیل در صف پهلوی و دیگر همرهان اسرئیل به درجه ای است که ادعا میکردند و خبری از کودتا یا ریزش و اعلام پیوستن به صف پهلوی نیست. ده روز جنگ میان اسرائیل و ایران و عدم موفقیت اسرائیل، ترامپ و همراهان او و اسرائیل را در موقعیت غیر قابل انتطاری قرار داد. این حمله و مقابله جمهوری اسلامی با آن عملا اسرائیل را وارد جنگی كرد كه ادامه آن بدون ورود آمریكا ممكن نبود.
بمباران و موشك باران سه پایگاه هسته ای ایران( چیزی كه ایران مدعی است از قبل خالی كرده ست) از جانب آمریكا، هیچ دلیلی نداشت جز موقعیت ضعیف اسرائیل در این جنگ و ناتوانی آن از ادامه جنگ. این موقعیت دخالت نظامی محدود امریكا را که اساسا پیامی سیاسی به ایران برای قبول آتش بس را ضروری کرد. فقط با دخالت مستقیم و حمله نمایشی امریكا به مراکز هسته ای، ممكن بود مانع اعلام رسمی شكست اسرائیل شد و همزمان اعلام کرد پایگاه های هسته ای نابود شده و امریکا این پیروزی را ممکن کرد. حمله نمایشی متقابل جمهوری اسلامی، با اطلاع قبلی امریکا از حمله، سناریوی برد برد را ممکن کرد.
اعلام صلح از جانب ترامپ، كه قطعا از قبل توافق اسرائیل را همراه داشته است، توافق اسرائیل با آتش بس، اعلام اینكه مراكز هسته ای و توان ایران با حمله امریكا نابود شده است، فضایی است كه ترامپ و اسرائیل برای عقب نشینی به آن احتیاج دارند. ترامپ با این تبلیغات میخواهد هم قهرمان جنگ باشد و هم قهرمان صلح چیزی كه در دنیای واقعی خریداری ندارد.
بهر صورت آتش بس كنونی و کنار رفتن سایه سنگین جنگ و ویرانی بر سر مردم ایران و منطقه، برای ما و مردم ایران و منطقه امری مثبت است. باید دید اوضاع به كجا میرسد و اسرائیل چگونه با این شکست زندگی میكند و چه كارشكنی هایی در این مسیر انجام میگیرد. بطور قطع ادامه جنگ برای اسرائیل بدون درگیری مستقیم امریكا ممكن نبود و نیست و امریكا هم ورود به جنگی طولانی مدت را به زیان خود میداند. به همین دلیل ترامپ و اسرائیل پرچم موفقیت و از كار انداختن توان هسته ای ایران را بلند كرده اند و پای آتش بس آمده اند. در این میان باید تاكید كرد كه موقعیت اسرائیل، مستقل از تبلیعات و هیاهوی شان، به مراتب بدتر از گذشته است. این دوره، مستقل از نفرت عمیق و به حق جهانیان از اسرائیل، ذهنیت غالب گذشته از توان نظامی اسرائیل و اسطوره ״شكست ناپذیری״ آن، حتی برای نیروهای خود اسرائیل و هوادارنش دود شد و هوا رفت. همزمان این دوره اپوزیسیون ایرانی مدافع جنگ، كه با آتش بس كنونی همگی دیپرشن گرفته و بار دیگر به كوما رفته اند، بیش از همیشه چهر ضد انسانی و مخرب خود را به نمایش گذاشتند و بیش از همیشه بی ابرو شدند. اما و مستقل از ادعای ترامپ و اسرائیل و ایران و... ، پایان این جنگ به نفع مردم ایران و منطقه است.
آینده رابطه ایران و امریکا، آینده مذاکرات و تحریمها و ... هنوز روشن نیست. همه اینها مردم آزادیخواه در ایران را در شرایط نا مساعد تری برای ادامه جدال خود با جمهوری اسلامی قرار داده است. آنچه مسلم است جمهوری اسلامی بعد از آتش بس او هم مثل بقیه میكوشد خود را پیروز میدان حساب كند. لذا تبلیغات و تحریكات ناسیونالیستی، تقدیر از ایستادگی سپاه و ارتش و فرماندگان و وزارت اطلاعات و...، همگی برای تحكیم بالا در مقابل طبقه كارگر و مردم محروم شروع خواهد شد. باید تلاش کرد هرچه سریعتر و قوی تر در مقابل گسترش فضای میلیتاریستی، در مقابل سرکوب و خفقان به بهانه همکاری با اسرائیل، اغتشاش عمومی و... ایستاد. باید در مقابل تشدید فشار اقتصادی به طبقه کارگر و مردم محروم به بهانه خسارات مالی و ضرورت تقویت هزینه های نظامی و ... ایستاد و اجازه نداد جمهوری اسلامی سکوت، خفقان و فقر بیشتری را به جامعه دامن بزند.
۱۸ ژوئن ۲۰۲۵