حمله یکجانبه اسرائیل به ایران، با هدف ״رژیم چینج״، قرار بود نقطه عطفی در پروژه ״نظم نوین خاورمیانه״ متکی به ژاندارمی اسرائیل و تثبیت هژمونی نظامی اسرائیل در خاورمیانه باشد.
پس از جنایت و نسل کشی در نوار غزه، حمله به لبنان و کشتار مردم بیگناه، پس از اشغال بخشی ازسوریه از سوی دولت فاشیست اسرائیل، ظاهرا جمهوری اسلامی و بهانه ״خطر ایران هسته ای״ کاندید مناسبی برای پیشبرد این پروژه و کوبیدن میخ قدرت میلیتاریسم اسرائیل و دستگاه جنایت جنگی آن در خاورمیانه بود.
همزمان قرار بود با بمباران و قربانی کردن صدها هزار نفر از مردم در ایران و نابودی شیرازه جامعه، با ״رژیم چینج״ و به قدرت رساندن رضا پهلوی، بعنوان مهره ای امریکایی-اسرائیلی، بر ویرانه های تهران و تلی از اجساد مردم بیگناه در ایران و با تبدیل ایران به عراق، هم یک قدرت رسما پرو امریکا-اسرائیلی در ایران و از این طریق در منطقه شکل بگیرد و هم زهر چشمی از قدرتهای منطقه برای عدم قبول این هژمونی گرفته شود!
برای ״رژیم چینج״ در ایران و شکل دادن به این ״خاورمیانه جدید״ و برقراری ״نظم نوین خاورمیانه״، که در آن قتل عام مردم فلسطین و اشغال کرانه باختری و نوار غزه "راه حل" "پایان دادن به معضل فلسطین" است، نیروهای"ارتجاع" برون حکومتی در ایران، به رهبری پسر شاه سرنگون شده، خطاب قرار گرفتند!
این پروژه پس از ۱۲ روز بمباران بیوقفه ایران، نه فقط بمباران مراکز نظامی که، مراكز صنعتی، زیر ساختهای اقتصادی و شهرها و بیمارستانها و ...، توسط جنگنده های اسرائیلی، شکست خورد و پرونده این پروژه هم، مانند پروژه مادر، ״نظم نوین جهانی״ امریکا، تا اطلاع ثانوی بسته شد.
پس از کیس ایران، قدرقدرتی اسرائیل در منطقه و مصونیت، نه فقط سیاسی که نظامی و امنیتی، آن در ارتکاب به نسل کشی و جنایات علیه بشریت و جنگ طلبی، دیگر موضوعیتی ندارد. پروژه ״نظم نوین خاورمیانه״، تکرار نظم نوین جهانی، شکست خورد. شکستی که متاسفانه نه توسط یک جنبش رادیکال و انسانی که توسط قدرتی ارتجاعی دیگر، جمهوری اسلامی، ممکن شد که تاثیرات مخربی بر جنبش آزادیخواهانه مردم در ایران و در منطقه خواهد داشت. این پروژه، در این فاز، شکست خورد! بدون آنکه برنده مستقیم و بلاواسطه آن جنبش های مردمی، مترقی و آزایخواهانه در ایران، خاورمیانه و در جهان باشد.
تضعیف موقعیت اسرائیل و قلدری آشکار او در منطقه، همزمان امکانی را برای دول عربی در منطقه باز کرده است. امکان فشار به اسرائیل، و امتیازگیری از امریکا برای "تضمین امنیت" حکومت هایشان، در مقابل افسار گسیختگی فاشیسم حاکم در اسرائیل و به منظور قطعی کردن شکست پروژه ״خاورمیانه جدید״ و شکل دادن به ״اسرائیل بزرگ״! با دود تصویر قدرقدرتی مجهزترین ارتش منطقه، امروز اسرائیل برای بازگشت به موقعیت پیش از ۷ اکتبر خود در منطقه راهی جز رشوه دادن به دول غربی در منطقه ندارد. وعده لغو محاصره اقتصادی امریکا از سوریه به بهای بهبود رابطه دولت الشرع با اسرائیل آغاز این پروسه است.
مخاطب دولت های عربی مبنی بر مطالبه ״خاورمیانه بدون سلاح هسته ای״ که حمایت "دیپلماتیک" روسیه را نیز به همراه دارد، نه ایران غیر هسته ای که اسرائیل هسته ای است. تلاش برای اخراج نماینده اسرائیل از اجلاسهای ״پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای״، با این استدلال ساده که ״کشور غیر عضو در این پیمان حق حضور در اجلاسهای آنرا ندارد״، همه و همه تبعات شکستن ادعای قدرقدرتی اسرائیل در منطقه و افسار گسیختگی بی مرز هیئت حاکمه فاشیست آن، حتی با حمایت تام و تمام امریکا، است. عواقبی که تا آنجا که به معادلات داخلی این کشورها برمیگردد، میتواند مستقیما بسترهایی هم برای جنبش های مترقی- آزادیخواهانه و همزمان برای جنبش های ارتجاعی قومی و مذهبی باز کند. تبعاتی که باید جداگانه به آن پرداخت.
این جنگ و نتیجه تاکنونی آن همراه با تغییر سیمای خاورمیانه، صفبندی در نیروهای سیاسی در ایران را نیز تغییر داد. مهمترین مولفه آن قطعی شدن پیوستن بخشی از نیروهای اپوزیسیون به جبهه نیروهای سناریوی سیاه در ایران است. نیروهایی که تا دیروز پشت ضدیت با جمهوری اسلامی مخفی شده و از تحریمهای اقتصادی و حمله نظامی امریکا به ایران، از سوریه ای کردن ایران، از ״دخالت بشردوستانه امریکا در انقلاب״ به سبک لیبی و .... حمایت میکردند، اینبار با حمایت بی قید و شرط خود از بمباران شهرها، به تحرک درآمدند. به بهانه ״حملات هدفمند ارتش اسرائیل به نیروهای امنیتی و حکومتی״، از حمله به مراكز صنعتی تا بیمارستانها، از حمله به زندان اوین، بعنوان ״حمله به یکی از مراکز امنیتی رژیم״، حمایت کردند. آماده شدن آنها برای ״رژیم چینج״، به همت جنگنده ها و پهبادهای اسرائیل-امریکا و ... آخرین ذره بلاهت "متوهم ترین"، "خوش باورترین" و "عقب مانده ترین" بخش های جامعه نسبت به "امکان" نپیوستن این نیروها به کمپ نیروهای سناریوی سیاه و نسبت به پتانسیل اولترا ارتجاعی، مخرب و ضد مردمی آنها علیه جنبش آزادیخوهانه مردم را ریخت.
در ایندوره از میان تمام نیروهای سناریوی سیاهی، از پیشکوستان این سناریو، مجاهد و باند فاشیست مهتدی، تا تازه به دوران رسیده هایی چون رضا پهلوی و "کلاه بوقی" به سرهای چپ و پادوهایی چون حمید تقوایی، رضا پهلوی نقش محوری را پیدا کرد و به رقیب دیرینه خود، مجاهد، نشان داد که با اتکا به حمایت اسرائیل، لابی آن و جنگ طلب ترین جناح هیئت حاکمه امریکا، دست بالا را دارد. تمرکز بر نقش جریان فاشیستهای ایرانی، نئوپهلویست ها، و شخص رضا پهلوی از اینرو ضروری است.
برخلاف ادعای رضا پهلوی و تبلیغات میدیای این جریان، از ״ایران اینترنشنال״ تا ״من و تو״ و میدیای رسمی غرب، مبنی بر ״پایگاه وسیع اجتماعی״ ״شاهزاده״ و ترهاتی از این دست، این برتری نه بدلیل وزن اجتماعی رضا پهلوی بلکه به دلایل دیگری است. این برتری بدلیل حمایت مالی، سیاسی، تبلیغاتی و همکاری دولت اسرآئیل با شخص او و تیم اطلاعاتی او در نهادهایی چون ״اتحادیهٔ ملی برای دموکراسی در ایران״ (NUFDI) و نهاد نئومحافظه کار و پرواسرائیلی ״بنیاد دفاع از دموکراسیها״ FDD)) ممکن شد. فراموش نمی کنیم که سال گذشته طی اولین موشک پراکنی ها میان ایران و اسرائیل، سخنگوی وزارت دفاع اسرآئیل در مصاحبه خود با سی ان ان رسما از این نهاد و شخص "سعید قاسمی نژاد"، نئوپهلویست مشاور رضا پهلوی و عضو انجمن شهریار، برای اطلاع رسانی به آنان در مورد پایگاه های هسته ای ایران تشکر کرد. در تبلیغات رسمی و رو به بیرون دولت اسرائیل، باند پهلوی به این دلیل که باندی مذهبی نیست و ریخت و قیافه مذهبی ندارد همیشه بر مجاهد برتری داشته و دارد. مجاهد نه به دلیل دوری سیاسی از دست راستی ترین دولت های اسرائیل، که همیشه "مجاهدانه" آماده همکاری با آنها بوده و همکارشان بوده، که اساسا به خاطر رنگ غلیظ اسلامی آن، کاندید مناسبی برای تبلیغات رو به بیرون فاشیسم اسرائیل در حمایت از این باند نیست! به سیر رویدادها بازگردیم.
طی این ۱۲ روز معلوم شد که دیگر مجاهدین تنها نیرویی نیست که بیمارگونه مفتون به قدرت رسیدن و رئیس مملکت شدن است. دیگر مجاهد تنها نیرویی نیست که برای رسیدن به هدف "نا مقدس" خود آماده است با شیطان هم دست بدهد و به هر وسیله ای متوسل شود. دیگر فقط مجاهدین نیستند که برای به قدرت رسیدن، نه فقط بعنوان مبلغ و هوراکش جنگ و کشتار که بعنوان نیرویی دخیل در برنامه ریزی و تدارک کودتا، رژیم چینج، انقلاب مخملی و ارتکاب به "عملیات های انتحاری" .....، شب و روز در دالانهای قدرتهای ارتجاعی له له میزنند و خود را برای قدرتگیری بر متن سناریوی سیاه و از هم پاشیدن شیرازه جامعه آماده میکنند.
اگر مجاهد علیرغم عروتیزهای گاه و بیگاهش و مراسمهای نه چندان باشکوه و پزهای دیپلماتیک، بعنوان نیرویی بدنام و ضد اجتماعی در جامعه و در انظار عمومی منزوی و طرد شده است و دمکراسی خواهی رئيس جمهور لچک بر سرش خریداری ندارد، رضا پهلوی با اتکا به نوستالژی ناسیونالیسم ایرانی برای بازگشت به ״دوران پرعظمت ایران״، با حمایت نئومحافظه کاران در امریکا، مانند تام کروز و مارک لوین، با اتکا به حمایت دولت دست راستی اسرائیل و دستگاه عظیم پروپاگاند دست راستی، از فاکس نیوز و صدای امریکا و بی بی سی و .... تا ״ایران اینترنشنال״و ״من و تو״ بعنوان ״تنها آلترناتیو״ جمهوری اسلامی لانسه میشود. با سوختن کارت مجاهدین، طراحان رژیم چینج، کاندید مناسب تری را برای متحقق کردن سناریوی سیاه خود پیدا کرده اند. رضا پهلوی روزی به نام ״شاهزاده״، روزی به نام ״شاهنشاه״، روزی به نام ״رئیس دولت دوره گذار״ و روزی "پدر ایران" و ... قرار است چلبی و احمد الشرع سکولار و کراوتی ایران شود.
ما گفته بودیم که تنها شانس رضا پهلوی برای به قدرت رسیدن، دست بدست شدن قدرت از بالا بر متن حذف مردم از صحنه سیاست است. سناریویی که این جریان در خیزش ۱۴۰۱ تلاش سازمانیافته ای را برای متحقق کردن آن به راه انداخت، و عقیم ماند!. فراموش نمی کنیم که چگونه در گرماگرم آن جنبش عظیم، مردمی، متحدانه و مترقی، با فعال کردن تمام سرمایه انسانی، سیاسی، مالی، تبلیغاتی این جریان، تعرضی دست راستی و فاشیستی، در همه ابعاد سیاسی-ایدئولوژیک، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی به هر نوع آزادیخواهی، رادیکالیسم و انقلابیگری و در راس آن به سوسیالیستها و کمونیستها از طرف این جریان به راه افتاد. تلاشی سازمانیافته و برنامه ریزی شده برای تبدیل این خیزش انقلابی به انقلاب مخملی!. لشکری متعفن متشکل از لمپنهای خیابانی تا ״حسرت السطنه״ شان با جیغ های بنفش اش در میدیای اجتماعی، پتانسیل ترسناک این جریان فاشیستی را به نمایش گذاشتند. این تلاش نه توسط حاکمیت که توسط ما کمونیستها، فعالین آن جنبش عظیم و با دست رد مردم آزادیخواه در ایران، شکست خورد.
تقابل ما کمونیستها با این فاشیسم و تعرض دست راستی آن به هر ایده ازادیخواهانه ای و رادیکالیسم عمیق و ریشه دار در جامعه، این تلاش و این تعرض و این سناریو را عقب راند. رضا پهلوی و تیم نئوفاشیست-نئوپهلویست او، علیرغم جمع كردن مشتی شخصیت بی اعتبار، دست راستی و فرصت طلب، از مهتدی فاشیست و باند سیاهی تا مسیح علینژاد و ... و شكل دادن به نوعی "همگرای برای دوران گذار" و بازار گرمی و گرد و خاک رسانه های شان، علیرغم مسموم کردن فضای اعتراضی در خارج از ایران برای مصادره جنبش اعتراضی در ایران، علیرغم دست بالا داشتن دستگاه تبلیغاتی شان، شکست خوردند. گیجی و سردرگمی و حمله به جنبش آزادیخواهانه مردم و ترجمه شکست خود به شکست مردم همه و همه حاکی از این واقعیت است. شکست و ناکامی رضا پهلوی و کمپین های پی در پی او در سال ۱۴۰۱، راهی جز پا گذاشتن در راه و مسیر مجاهد در مقابل این جریان و شخص رضا پهلوی باقی نمانده بود.
سفر رضا پهلوی به اسرائیل در آوریل ۲۰۲۴ و اعلام اینکه: ״من به اسرائیل میروم تا نقش خودم را در ساختن آینده ای روشن تر ایفا کنم״ آغاز این پروسه بود. پروسه ای که به حمله اسرائیل به ایران تحت عنوان ״عملیات طلوع شیر״ با آرم شیر نشان پرچم ایران، پیام نتانیاهو که: ״اکنون زمان آن فرارسیده که شما دور پرچمتان و میراث تاریخیتان متحد شوید و برای آزادی از چنگال یک رژیم شیطانی و ستمگر بایستید.״ و تکرار آن توسط رضا پهلوی که ״وقتی شیر و خورشید بار دیگر طلوع کنند، جهان سپیدهدمی نو از صلح را خواهد دید״. (سخنرانی رضا پهلوی در اجلاس شورای اسرائیلی-آمریکایی IAC - ۱۷ ژوئن ۲۰۲۵) منجر شد.
این جریان، برخلاف آتش بیاران این معرکه، منجمله جریان حمید تقوایی، طرفدار و هورا کش جنگ نیست، این جریان بخشی از طراحان و مهره های سناریوی سیاه و از هم پاشیدن شیرازه جامعه است. پیام مشترک و همزمان نتانیاهو و رضا پهلوی مبنی بر ״دوستی ملت یهود و ملت ایران״، اینکه ״رژیم چینج در راه است״ و ״برخیزید پیروزی نزدیک است״، تهیه برنامه ۱۰۰ روزه دوره گذار، اعلام آمادگی ״به ایران و پس گرفتن ایران״، حضور نتانیاهو در تلویزیون ایران اینترناشنال و اعلام اینکه ״کارزار نظامی اسرائیل فرصتی تاریخی برای مردم ایران بهوجود آورده تا به عمر این رژیم پایان دهند.״ و پیام رضا پهلوی در مصاحبه با بی بی سی که ״با حمله اسرائیل رژیم سقوط میکند و فرصتی تاریخی برای مردم ایران فراهم شده است״، تصادفی نیست. این جریان بازیگر فعال این سناریو است. سناریوی از هم پاشیدن جامعه به نام رژیم چینج. سناریویی که حتی محافظه کاران در غرب، با توجه به تجربه عراق، افغانستان، سوریه و لیبی آنرا خطرناک و باطلاقی دیگر برای دول غربی میدانند.
در این میان اسرائیل روی احزاب ناسیونالیست كرد هم برای پیشبرد سناریوی خود سرمایه گذاری کرد. پروژه مشابه ״دوستی اسرائیل با كردها״، تبلیغات روی حمایت از کردها علیه جمهوری اسلامی و ....، به استثناء باند مهتدی،عملا به جایی نرسید. به نقش این باند در به تباهی کشیدن آینده جامعه باید در جایی دیگر پرداخت.
رضا پهلوی مانند مجاهد و باندهای قومی شانس به قدرت رسیدن در یک پروسه آزادیخواهانه، انقلابی و از پائین را ندارد. رضا پهلوی مانند مجاهد تنها شانس اش فروپاشى جمهورى اسلامى، از طریق جنگ یا تشدید جدالهای درونی رژیم، در یک پروسه کشدار و دائمی، مانند يوگسلاوى، رواندا، سومالى، یا عراق، افغانستان، سوریه و لیبی است. پروسه ای که در آن جز تباهی، نابودی پایه های اقتصادی و اجتماعی جامعه، کشتار، استیصال، رشد کشمکش های قومی و مذهبی، ارمغانی برای مردم در ایران نخواهد داشت. پروسه ای که با ״دخالت بشردوستانه״ امریکا در لیبی و سوریه و شکل دادن به انواع باندهای تبهكار و جنایتکار قومی و مذهبی تاثیرات مخرب و دهشتناکی بر زندگی میلیونها انسان تشنه آزادی و امنیت در ایران خواهد داشت. بیهوده نیست که حتی ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی امروز رسما و علنا علیه این سناریو بعنوان سناریوی نابودی جامعه و "خیانت به وطن" یاد میکنند و رضا پهلوی را سمبل نادانی و ״وطن فروشی״ در صف خود معرفی میکنند و از او و تیم فاشیست اش فاصله میگیرند. رضا پهلوی با این سناریوی به قدرت رسیدن مانند سناریوی پیشکسوت او، مجاهدین، مشروعیت خود را از قدرتهای غربی گدایی میکند.
استراتژى رضا پهلوی مانند استراتژی مجاهدين براى کسب قدرت و ״شاهنشاه״ شدن نه فقط کودکانه که تخیلی است. تکرار کنفرانس گوادالوپ و اینبار لانسه کردن رضا پهلوی، بعنوان تنها ״آلترناتیو جمهوری اسلامی״، در کنفرانس های مطبوعاتی و میدیای اجتماعی، اولا بدلیل بیش از پنجاه سال کشمکش حاد طبقاتی در ایران، شکل گرفتن جنبشهای اجتماعی و عروج جنبشهای رادیکال و سوسیالیستی، بدلیل درسگیری جامعه از شکست انقلاب ۵۷ و قدرت گیری ارتجاع اسلامی و دوما بدلیل مقاومت بخشهایی از همین حاکمیت که باندهای جنایی "مجرب" و گسترده تری هستند، ممکن نیست. این سناریو ممکن نیست نه بدلیل قدرت جمهوری اسلامی یا "آشتی" مردم با آن پس از این جنگ ۱۲ روزه، که رژیم در بوق و کرنا میکند، بلکه بدلیل نقش جدی طبقه كارگر و فعالین سوسیالیست آن در تحولات اخیر و عدالتخواهی و رادیکالیسم وسیع و خودآگاهی عمیقی که درجامعه جریان دارد.
جمهوری اسلامی رژیم سلطنت نیست که یا ذوب شود یا فرار کند! رژیم صدام نیست که بتوان با بمب افکن ها و بر متن استیصال جامعه آنرا به زیر کشید. از دل راست ترین لایه ها و بخشهای حاکمیت باندهای جنایتکاری شکل خواهند گرفت که دست به مقاومت میزنند و اجازه کسب قدرت توسط رضا پهلوی را به سادگی نخواهند داد و بازیگر دیگر سناریوی سیاه خواهند بود. تنها شانس رضا پهلوی وجود یک جنبش ناسیونالیستی متکی به ״عظمت ایران״ و ״میهن پرستانه״ در ایران است که مدتها است جمهوری اسلامی پرچم آنرا از دست او و خاندان و حواریونشان گرفته و از آن خود کرده است و امروز ״دفاع ارتش اسلامی از وطن در برابر تجاوز خارجی״ در مقابل هورا کشیدن رضا پهلوی برای حمله اسرائیل، میخ آخر را بر تابوت شانس رضا پهلوی برای کسب قدرت زد.
امروز ناسیونالیستهای ״میهن پرست״ نه حول رضا پهلوی و تیم او که حول جمهوری اسلامی و ارتش و سپاه صف کشیده اند و رضا پهلوی را بعنوان فردی ״خائن به وطن״ حتی در اپوزیسیون ناسیونالیسم عظمت طلب ایران بیشتر از هر زمانی منزوی و طرد کرده اند. امروز حتی عکس گرفتن با رضا پهلوی و ״حسرت السلطنه״ و تیم فکری او در میان ناسیونالیستهای ایرانی، ننگ محسوب میشود و شرم آور شده است.
از منظر مردم آزادیخواه در ایران رضا پهلوی و تیم او در کنار نتانیاهو و ترامپ و بن گویرها، نه فقط عامل مستقیم جنایت جنگی و کشتار صدها نفر در ایران اند، که مهمتر از همه عامل ضربه زدن به جنبش آزادیخواهانه شان علیه جمهوری اسلامی اند.
ما در مقابل شیادان جنگ طلب گفتیم ریختن هر بمبی بر سر مردم ایران، هر حمله نظامی به ایران، جمهوری اسلامی را در تقابل خود با مردم قوی تر خواهد کرد. گفتیم فضای جنگی و جنگ، ترس و ارعاب میلیتاریستی، دستمایه عظیمی برای بردن بخشهایی از جامعه زیر پرچم رژیم بعنوان تنها مدافع خود، خواهد شد! گفتیم جنگ دستمایه گسترش تعرض رژیم به مردم آزادیخواه و دستاوردهایشان خواهد شد! گفتیم مردم زیر خطر بمباران انقلاب نمیکنند، و امروز شاهد هستیم که چگونه شکست پروژه ״رژیم چینج״ منجر به انسجام بیشتر جنبش ارتجاع اسلامی در منطقه و ضربه زدن به جنبش آزادیخواهانه مردم در منطقه و بویژه در ایران شده است. "شکستی" که جمهوری اسلامی از آن بیشترین استفاده را برای تقویت موقعیت خود، حتی موقت و ناپایدار، در برابر جامعه و مردم آزادیخواه در ایران میکند.
این اوضاع کار ما کمونیستها، رهبران کارگری، فعالین اجتماعی رادیکال و انقلابی را سخت تر میکند. نه فقط سد بستن و سازمان دادن مقابله اجتماعی علیه تعرض جمهوری اسلامی به دستاوردهای تاکنونی جامعه و مقابله با ایجاد فضای سرکوب به بهانه حفط امنیت مردم، محاکمات پنهانی و صدور و اجرای احکام اعدام ها و .. به بهانه "جاسوسی برای دشمن"، نه فقط با تلاش جمهوری اسلامی برای کشیدن بخشی از جامعه زیر پرچم خود به نام ״دفاع از میهن״، که بعلاوه مقابله با تمام جریانات ارتجاعی، ماجراجو، سناریوی سیاهی است که در ایندوره با کوبیدن بر طبل جنگ، با حمایت از کشتار و بمباران مردم به نام ضدیت با جمهوری اسلامی، شریک جنایت علیه مردم در ایران بودند! تلاشی همه جانبه که باید همزمان و بطور وسیعی پیش برد.
رادیکالیسم سیاسی و بلوغ سیاسی جنبش آزادیخواهانه مردم در ایران، نقطه اتکا و نقطه قدرت ما در این راه و برای دفاع از دستاوردهای مردم در مقابل ارتجاع حاکم، است. تلاش برای گسترش این دستآوردها و مقابله با تحرکات جدید رژیم علیه مردم به بهانه های "پیروزی" بر "دشمن خارجی" و فراخوان "اتحاد ملی" و "خطر عروج جنگ" و... و همزمان منزوی کردن اپوزیسیون سناریویی سیاهی، امروز در دستور کمونیستها و سوسیالیستها است.
برخورد احزاب و نیروهای سیاسی به حمله اسرائیل به ایران و جنگ ۱۲ روزه، موضع آنان در قبال پروژه "رژیم چینج"، جایگاه هر نیرویی را در قبال آینده جامعه و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران برای آزادی، برابری و امنیت و رفاه، معلوم کرده است.
جنگ طلبان و هوراکشان سناریوی سیاه، ״فروپاشی״ و ״رژیم چینج״ را باید بر متن مقابله با تلاش های حاکمیت برای سرکوب جامعه، به بهانه تحرکات سیاسی آنها، در فضای سیاسی منزوی کرد.
این یکی از شروط پیشروی جنبش ما، شرط شفافیت دادن به ذهنیت سیاسی و خودآگاهی جامعه و بخشی از تقویت صف رادیکال و سوسیالیستی است. جریان نئو فاشیست پهلوی در صدر این نیروها است.