163 منتخب سایت

جنبش دفاع از مردم فلسطین، استیصال جمهوری اسلامی و بازار مكاره "محور مقاومتی ها"

جدال دیدگاه‌ها

جنبش جهانی دفاع از مردم فلسطین وارد دوره ای جدید شده است، دوره ای كه هر نوع امید به سازمان ملل، نهادهای بین المللی، نهادهای حقوق بشری، به هر نوع اقدام عملی از جانب دولتهای مدعی دفاع از مردم فسلطین و "مخالف" نسل كشی، به صفر رسیده است.

دوره اقدام مستقل و دخالت مستقیم سازمانهای كارگری، نهادهای انساندوست مخالف نسل كشی، بشریت متمدن مدافع مردم فلسطین برای متوقف كردن ماشین كشتار دولت اسرائیل و برای وادار كردن دولتهای غربی به قطع حمایت از اسرائیل آغاز شده است. دوره از بورس افتادن ״من در کنار اسرائیل ایستاده ام״ و پایان یافتن کارآیی عكس گرفتن دولتهای جنایتكار منطقه با معضل فلسطین و غرولند و لفاظی های بی شرمانه آنها و بند و بست ها و كاسبكاری شان به نام مردم فسلطین. در این دوره نه تنها شاهد وسعت یافتن اقدامات قابل ستایش سازمانها و اتحادیه های كارگری در دفاع از مردم فسلطین و خصوصا نقش كارگران بنادر و ممانعت آنها از حمل و نقل اسلحه به اسرائیل و از اسرائیل هستیم، نه تنها شاهد ادامه تظاهرات و تجمعات چند صد هزار نفره در سراسر جهان، در اروپا و آمریكا و خاورمیانه و... علیه اسرائیل و حامیان غربی او هستیم، كه بعلاوه شاهد دو مارش بزرگ جهانی به غزه، علیه اسرائیل و برای توقف فوری نسل كشی هستیم. 

مارش به غزه امروز به پدیده ای بزرگ تبدیل شده است و هزاران نفر از سراسر جهان به آن پیوسته اند. "ناوگان آزادی"(كشتی مادلین) با ۱۲ سرنشین در حركتی نمادین روز اول ژوئن ۲۰۲۵ برای شكستن محاصره غزه توسط اسرائیل از بندر كاتانیا در سیسیل ایتالیا به سوی نوار غزه حركت كرد و روز دوشنبه ۹ ژوئن در آبهای آزاد بین المللی در نزدیكی های غزه توسط اسرائیل متوقف و همه سرنشینان آن توسط تروریستهای اسرائیلی ربوده شدند. همزمان دو حركت نمادین با حضور هزاران نفر زیر عنوان "مارش به غزه" و  "كاروان مقاومت" به طرف گذرگه رفع در غزه، كه توسط اسرائیل از ماه مارس بسته شده است تا علاوه بر بمباران روزمره با قطع غذا و آب و امكانات پزشكی مردم غزه را دسته جمعی به قتل برساند، به راه افتاده است و حمایت وسیعی در سراسر جهان به خود جلب كرده است. تا كنون در سراسر جهان و خصوصا كشورهای غربی هزاران نفر به كمپین ״مارش به غزه״ که با تجمع در قاهره ۱۲ ژوئن و حركت به سوی رفع و نوار غزه در ۱۵ ژوئن تدارك دیده است، پیوسته اند. علاوه بر این روز ۱۰ ژوئن حركتی از تونس به نام "كاروان مقاومت" به طرف قاهره و از قاهره به سوی نوار غزه و رفع توسط اتحادیه های كارگری و مدافعان مردم فلسطین در کشورهای افریقای شمالی، خصوصا تونس، لیبی، مراكش، سازمان یافته است كه هزاران نفر نیز به آن پیوسته اند. این كاروان كه از تونس به راه افتاده است، با عبور از لیبی و مراكش قرار است در روز ۱۵ ژوئن در قاهره به كاروان "مارش به غزه" بپیوندد. 

همزمان با این موج انسانی حمایت از مردم فلسطین در پاریس، لندن، برلین، روم، مادرید، استكهلم، واشنگتن و صدها شهر بزرگ و كوچك جهان، تجمعات دهها و صدها هزار نفره در دفاع از مردم فسلطین در جریان است. تلاشی توده ای و عمومی برای پایان نسل كشی، باز كردن همه گذرگاهها برای كمك رسانی فوری به مردم غزه، عقب نشین اسرائیل از غزه و مناطق اشغالی، بازسازی فوری غزه و ایجاد امكانات مناسب و پایان جنگ و بمباران و محاصره مردم فسلطین و پایان حمایت دولتهای غربی از اسرائیل، توسط مردم و به قدرت آنان در جریان است.

اسرئیل امروز بیش از همیشه نه تنها در جهان منزوی و مورد نفرت جهانیان است، نه تنها آینده ای روشن در انتظارش نیست كه از درون خود این كشور اعتراضات در دفاع از مردم فسلطین و علیه نسل كشی راه افتاده است. امروز دیگر اعتراضات در این كشور از "اسرای ما را آزاد كنید" و خواست مذاكره با حماس برای آزادی آنها گذشته است و پایان نسل كشی و اشغال فلسطین به پدیده ای اجتماعی و گسترده تبدیل شده و فضای مسموم و راست این جامعه را با مشكل مواجهه كرده است.

دولتهای غربی بیش از هر زمان زیر فشاراند و همگی مجبور شده اند، ریاكارانه لباس مخالفت با نسل كشی مردم فلسطین، پدیده ای كه خود آنها در آن با اسرائیل شریك بودند، بپوشند. پرچم، "ما در كنار اسرائیل ایستاده ایم" كه دول غربی به بهانه مقابله با حماس در دست داشتند و برای دفاع از دولت فاشیست اسرائیل با هم مسابقه گذاشته بودند، جای خود را به غرولند و جدا كردن حساب خود از اسرائیل داده است. دولت انگلیس، مستقل از كمكهای همه جانبه به اسرائیل و شركت عملی در نسل كشی مردم فلسطین، در شرایطی كه در تمام این مدت و تا امروز هم  جتها و هواپیماهای شناسایی آنها در فسلطین برای جمع آوری اطلاعات برای ارتش اسرائیل جهت تعین اهداف بمباران فعال است، به ناگاه و از ترس جنبش دفاع از مردم فلسطین، دو وزیر راست افراطی اسرائیل، اسموتریچ و بن گویر را "تحریم" كرده است. فشار این جنبش و ترس از گسترش آن، ترس از افزایش اعتصابات كارگری و ایست دادن به چرخ اقتصاد این ممالك توسط طبقه كارگر در اعتراض به همكاری آنها با اسرائیل دیگر حتی صدای ترامپ را هم در آورده است.

دولتهای مرتجع دنیای عرب، جمهوری اسلامی و تركیه و....، كه تاریخا و خصوصا در این دوره سعی كردند اهداف ارتجاعی خود را با پرچم دروغین ״دفاع از مردم فسلطین״ پیش ببرند و تلاش كردند نفرت بر حق از جنایات اسرائیل را دستمایه معامله و بند و بست خود با دول غربی قرار دهند، امروز از ترس این جنبش و عواقب آن همگی به دست و پا افتاده اند. هر كس به صورتی تلاش میكند دامنه غرولند و ادعای مخالفت با اسرائیل و جنایاتش را برای ساكت كردن مردم آزادیخواه و كاهش فشار داخلی افزایش دهد. كار به جایی رسیده كه دولت امریكا به عنوان متحد اصلی و تاریخی اسرائیل ادامه نسل كشی را مانعی برای توافق و بستن قراردادهای اقتصادی با عربستان عنوان كرده است. فشار این جنبش در خود منطقه خاورمیانه ترس و هراس را در میان دولتهای مرتجع افزایش و آنها را مجبور كرده دوز اعتراض به نسل كشی فاشیسم اسرائیلی را افزایش دهند.

جنبش دفاع از مردم فسلطین و جمهوری اسلامی 

جمهوری اسلامی در تخاصمات خود با اسرائیل روی توحش و نسل كشی دولت اسرائیل از مردم فلسطین سرمایه گذاری بزرگی كرد و كوشید در میان بخشی از مردم در دنیای عرب، با پرچم "دفاع از مردم فسلطین"، اعتباری پیدا كند. كوشید روی نفرت عمومی و بر حق آنها از دول فاشیست و نژاد پرست اسرائیل  در خدمت تقویت نفوذ منطقه ای خود و از جمله تقویت نیروهای "محور مقاومتش" استفاده  كند تا بتواند  از این موقعیت علیه طبقه كارگر و جنبش برابری طلبانه در ایران، كمك بگیرد. 

جمهوری اسلامی که تاریخا و سنتا تلاش کرده است نفرت مردم آزادیخواه و انساندوست در ایران از توحش دولت اسرائیل علیه مردم بیگناه فلسطین را به دستمایه آشتی خود با آنان و تبدیل آنان به سیاهی لشکر خود کند، امروز زیر فشار جنبش جهانی حمایت از مردم فلسطین، چه درسطح بین المللی و چه در ایران، ناجار به تغییر تاکتیک و پزهای جدید است. 

حضور این جنبش در ایران، هرچند خاموش تر از سایر جهان، چرا که زیر فشار جدا کردن حساب خود از حاکمیت امکان عرض اندام آشکاری چون سایر نقاط جهان را نداشت، پتانسیل رادیکال این جنبش در زدن مهر خود بر جدال طبقه کارگر و مردم آزادیخواه با جمهوری اسلامی و تبدیل اعتراض به نسل کشی در فلسطین به اعتراض به حاکمیت و ریاکاری آن، شکست نمایشهای ریكارانه حاکمیت، به نام دفاع از مردم فلسطین، از طرف مردم آزادیخواه در ایران و نه بزرگ مردم به تظاهراتهای حكومتی، همه و همه جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی و تغییر تاکتیک کرد. 

تلاش کرد امکان اعتراض ״مستقل از دولت״ و ״غیر حکومتی״، اما کنترل شده و با همان پرچم ارتجاعی، را برای خودی های غیر مذهبی و سکولار، اینبار به نام چپ و چپگرایی باز کند و امکان تجمعات مسالمت آمیز و بی خطر را برای چپهای حکومتی و ضدکارگری باز کند. 

در این میان از همه دیدنی تر بازار كسب و كار طیفی از روشنفكران در ایران است كه به نام "محور مقاومتی" شناخته میشوند. ادعای آنها مبنی بر عروج "جنبشی نوین" در ایرن، و طبیعتا زیر "رهبری" و به "ابتكار" آنها، پس از تظاهرات ״مدافعین پروحکومتی فلسطین״ در اول خرداد ۱۴۰۴ دیدنی است. اگر از ادعاهای آنها كمی فاصله بگیریم و نگاه كنیم كه چه اتفاقی بطور واقعی اتفاق افتاده است، چرا این جماعت چنین بی تابانه به هیجان آمده اند، چرا با حق بجانبی باور نكردنی و  با مشتهای گره كرده رو به مردم ایران و علیه "بی تفاوتی آنها"، سنگر بسته اند، چرا رو به هزاران انسان مبارزه و برابری طلب مدافع فلسطین كه سالیان درازی است با یكی از جنایتكارترین حاكمیتهای تاریخ در ایران برای برابری و آزادی در جنگ و جدالند، دهان باز كرده و آنها را نه تنها "بی تفاوت" كه بعلاوه  متهم به جنگیدن برای آرمان دشمن (بخوان آرمان اسرائیل)  كرده اند. اگر به این ماجرا نگاه كنید متوجه تغییر تاکتیک جمهوری اسلامی و باز کردن دریچه ی برای اعلام وجود این طیف است كه به نام ضدیت با اسرائیل، با جمهوری اسلامی و محور مقاومتش در منطقه نه تنها مشكلی ندارند كه حماس و حزب الله و... را نیز ستایش میكنند. طیفی كه با پرچم "ضد امپریالیستی" و با سرمایه گذاری بر نفرت از جنایات اسرائیل، در لباس چپ و با شعارهای پرطمراق و ادعاهای باورنكردنی، میكوشند به دکان بی رونق خود رونقی بدهند. این جماعت در روز اول خرداد تجمعی در مقابل دانشگاه تهران برای "دفاع" از فلسطین برگزار كرده اند. فعالین آنها مدعی اند كه بیش از صد نفر در این تجمع شركت كرده و تجمع بدون هیچ ممانعتی از جانب جمهوری اسلامی و پلیس و وزارت اطلاعات برگذار و پایان یافته است. بعضی از فعالین آنها بعد از پایان تجمع در تعریف و تمجید از پلیس جمهوری اسلامی نوشته اند: "برخورد با احترام و مهربانانه نیروی انتظامی برایمان بسیار قابل احترام و با ارزش بود."(خط تاكید از من است)

ابتدا بگذارید در مورد ارزیابی های مختلف فعالین این جماعت و نوشته های آنها در توصیف تجمع  مقابل دانشگاه از زبان خودشان بخوانیم كه  نوشته اند:
"تجمع ۱ خرداد برخلاف هر آنچه در طول این چهار دهه در ایران شاهدش بوده‌ایم ، با خود یادهایی را از آرمانی زنده کرد که میراث خوارانش از وجودش عاصی بودند و دشمنانش برای مرگش لحظه شماری می‌کردند تا بر سر مزارش مستانه برقصند.اما زهی خیال باطل!"

"در روز اول خرداد در مقابل دانشگاه تهران دوران تازه ای از انکشاف مبارزه طبقاتی در ایران آغاز شد. با این تجمع نیروئی وارد عرصه خیابان شد که برای بیش از چهار دهه اثری از آن نبود."

در نوشته ها و گفته های این جماعت تجمع مقابل دانشگاه كه به قول خودشان همراه با "احترام و مهربانی نیروی انتظامی" همراه بوده است و در دست داشتن شعار "از غزه تا تهران، وحدت زحمتکشان"، به عنوان "حركتی نوین و آغاز دوران تازه ای از انكشاف مبارزه طبقاتی" در ایران نام گذاشته اند!! كه ״بعد از چهار دهه برای اولین بار عروج و زحمتكشان منطقه را به وحدت دعوت كرده است״. 

در ایران با توجه به تمام تحولات و جدالهای عظیمی كه روی داده است، با اعتصابات وسیع كارگری، با مقاومتها در زندان، با جنبش حق زن، با هزاران تجمع و اعتراض و اعتصاب از طبقه كارگر تا بازنشسته، پرستار، معلم، نسل جوان و اقشار محروم جامعه، با دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و اعتراضات وسیع ۱۴۰۱ و دهها هزار نفر در این اعتصاب و اعتراضات روانه زندان شده اند، كه البته از جانب این جماعت تقبیح شد، تجمعی آزاد و بدون هیچ مزاحمتی از جانب پلیس و بسیج، آنهم به قول صاحبانش صد نفره به نام "دفاع" از فلسطین، چنین جایگاه مهمی دارد؟ و این همه تعرف و تمجید از آن و زبان غیر بهداشتی علیه مردم ایران و... و نه علیه حكومت، نه حتی علیه اپوزیسیون پرو اسرائیل، بلكه علیه مردمی كه به قول آنها سكوت كرده اند، این بدهکاری گستاخانه از كجا می آید.   

پس از اعلام كمپین مارش به غزه و اعتراضات این دوره كه در ابتدای این نوشته اشاره كردم، این جماعت که به دروغ خود را "شاخه ایرانی راهپیمایی به سوی غزه" معرفی میکنند، طی بیانیه ای به تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴- ۳ ژوئن ۲۰۲۵، زیر عنوان "فلسطین یا بربریت" منتشر كرده اند كه قابل توجه است. در این بیانه نوشته اند:

"نفس وجود اسرائیل، جنایت اصلی و تبلور تمام گناهان دوران  ماست"

 "ضمن اینكه ضدیت با طوفان الاقصی به واقع ضدیت با مبارزات فلسطین و تنزل فلسطینیان به قربانیانی كه با اخلاق خوبی كشته میشوند است". چند كه محوریت  طوفان الاقصی با حماس بود، اما سایر گروه‌های مبارز فلسطینی هم در آن مشاركت داشتند و نباید با برچسب بنیادگرایی دینی برای اجرای اسلام‌هراسی سفارش‌شده توسط غرب را در مسیر تخریب فلسطین و اکتبر آن انداخت. بیشتر مردم فلسطین مسلمان اند  و طبیعی است که با ابزارهای فرهنگی دم دستشان به مبارزه برخیزند. اسلام در آنجا مجرایی است برای آه و فریاد مردم ستمدیده.

"انكه هنگام نبرد درخانه می ماند و در مبارزه شریك نمیشود، حتی از مبارزه پرهیز نكرده است، برای امر دشمن جنگیده است"

نمیتوان قرار گرفتن این جماعت در حاشیه جنشهای مادر، در حاشیه جنبشهای اسلامی و ارتجاعی، كه ظاهرا "ضد امپریالیسم" غرب هم هستند، را حتی اگر موضع و سیاست شان را در زرورق طلا هم بپیچند، اگر هزار بار هم سوگند سوسیالیستی بخورند، از چشم هیچ انسان فهیمی مخفی کرد. 

 مهربانی پلیس و آزادی تجمع اینها (جنبش نوینی كه برای اولین بار در چهل سال گذشته عروج كرده است) از جانب نیروی سركوب دلیل بر موقعیت این جماعت و حمایت آنها از گروههای اسلامی و محور مقاومتی است. 

نقش توحش اسرائیل امروز دیگر برای هیچ انسانی با یك جو وجدان، قابل بحث نیست و اما خواست پاك كردن اسرائیل و نفس وجود آن كه این جماعت به آن اشاره كرده اند، روی دیگر سكه ای است كه اسرائیل برای پاك كردن مردم فلسطین در پیش گرفته است. نابودی اسرائیل چیزی كه امروز جناح تندرو حاشیه خود جمهوری اسلامی امثال شریعتمداری هم به راحتی بیان نمیكند و حتی حماس هم از آن اسم نمیبرد، نشان میدهد این جماعت كجا ایستاده اند. دفاع از ۷ اكتبر و ״طوفان الاقصی״ و گروههای شركت كننده در آن از حماس تا  جهاد اسلامی، به نام گروههای مبارز فلسطینی و مخالفت و ضدیت با آنها را ضدیت با مبارزات مردم فلسطین قلكمداد كردن، عین ادعای خود این جریانات است. 

"چپ" محور مقاومتی، با دفاع از این گروهها به نام مردم فلسطین و مقاومت بر حق آنها در مقابل اسرائیل، و با دفاع از اسلام به عنوان "مجرای آه و فریاد مردم ستمدیده"، جایگاه خود را به عنوان حامی این جنبشها، حامی ارتجاع اسلامی به نمایش میگذارد. نقش اسلام و جنبش های اسلامی و جمهوری اسلامی در این منطقه لازم به بیان نیست. تبلیغات ضد انسانی دول غربی و حامیان اسرائیل و رسانه های آنها، توجیهی برای دفاع از ارتجاع منطقه و از جمله جمهوری اسلامی و گروههای متعصب مذهبی نیست. محور مقاومتی ها با "جنبش نوین" خود، جایگاه خود را در حاشیه جنبشهای ارتجاعی منطقه و در راس همه در حاشیه خود جمهوری اسلامی بیان میكنند.

اما جنبش یا "پویش نوین" این جماعت، بر خلاف ادعای آنها در سیاست ایران جدید نیست. اینها در سیاست و تحولات ایران چه امروز و چه در آینده، مستقل از اینكه در حاشیه همه تحولات قرار دارند، به درست به عنوان جریانات نئو توده ای شناخته شده اند. حزب توده و شاخه های فدایی و... كه با شعار ضدیت با امپریالیسم امریكا در دوره عروج جنبش اسلامی حامی خمینی و جمهوری اسلامی بودند و نقش مخربی در تاریخ ایران داشتند، اما وزنه ای در سیاست ایران بودند. بعد  از گذشت بیش از چهار دهه از آن تجربه، محفل "محور مقاومتی" با تحولات مهم جامعه انقلاب دیده ایران و بر خلاف هیاهوی خود، عمر زیادی نخواهند كرد. آنها فقط در منجلاب و باطلاقی به نام جمهوری اسلامی و ارتجاع اسلامی قادر به ادامه حیات اند. این گروه و امثال آنها با جمهوری اسلامی رفتنی هستند. اسلام پناهی آنها و عمق ارتجاع شان بالاتر و عریانتر از آن است كه در میان مردم ایران بتوانند جایگاهی پیدا كنند. جنبش دفاع از مردم فسلطین در تمام این دوره با صدها تظاهرات بزرگ و مهم، جایی برای عرض اندام گروهها اسلامی نگذاشت. 

آویزان كردن آرم "مارش به غزه" بر گردن هوادارن جنبشهای اسلامی در منطقه، جز بی آبرویی برای آنها نتیجه ای نخواهد داشت. هیاهوی این جماعت در درون محفل خود و در فضایی كه جمهوری اسلامی برای آنها و امثال آنها باز كرده است، در بیرون محفل حقیر شان جز بی آبرویی بیشتر، نتیجه ای ندارد. سرنوشت اینها درست و بسیار دراماتیك تر از سرنوشت دگراندیشان حکومتی، اصلاح طلبان و "دانشجویان عدالتخواه" است. با این تفاوت كه اگر ״دانشجویان عدالتخواه״ در سیستم جایی داشتند، این جماعت تنها ابزار اند. جامعه ایران متمدن تر و پیشروتر از آن است كه چنین حواشی جانبی در سیاست ایران را امری جدی بگیرند، تكرار سرنوشت امثال حزب توده اگر بار اول تراژدیك بود این بار كمدی خواهد بود.